نقدی گذرا بر کتاب "روایتی از درون" سپنتا
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۰۸    ۱۳۹۶/۹/۲۳ کد خبر: 143116 منبع: پرینت

بر کتاب دارای هزار برگ، نمی توان و نباید کمتر از 500 صفحه نقد نوشت؛ ولی برداشت خواننده - از هر پدیده نوشتاری - می تواند در یک سطر نیز فشرده شود. به دنبال تکه‌های زیرین، سطر کوتاهم را خواهم آورد.

(1) "روایتی از درون" در دو هفته هرگز نمی توانست اینهمه زود به انبوه خوانندگان درونمرزی و برونمرزها برسد. کسی که کنار ماشین سکنر نشست و 976 رویه - از پشتی نخست تا پشتی چهارم - را رایگان به مردم دسترس ساخت، مهربانی خودجوش نکرده‌است. کتاب باید هرچه زودتر به همین گستردگی در دسمبر 2017 رایگان پخش می شد. چنان شد. در این کار ماموریت می بینم، خیانت نمی بینم.

(2) جلد یکم "روایتی از درون" فوران ستایش حامد کرزی است. نامبرده آمیزه بایزید بسطامی، مهاتما گاندی، منصور حلاج، ژاندارک اورلیان، چگوارا، نلسون ماندلا، ابومسلم خراسانی و سکندر مقدونی با حسن یوسف، دم عیسا، ید بیضا، هوش افلاتون، خرد کانت و زبان چامسکی نمایانده شده‌است. اگر گهگاه یگان داغ کوچک خانزادگی بر رخسارش دیده می شود، چه باک؟ مگر لکه‌ گکهای پای طاووس در برابر نگارینه‌های پر طاووس سزاوار فروگذاشت نیست؟

سراسر 555 برگ جلد نخست را بیدرنگ باور میکردم اگر با این پاراگراف پایان مییافت: "کرزی سوگند خورده‌بود که در سالیان فرمانروایی و پس از آن، دانش و شایستگی خود را از چشم همگان پنهان نگهدارد و همواره هنرمندانه در نقش دلقک ابله نمایان شود." به سخن دیگر، حامدی که از "بن" می شناسیم و کرزی که در کتاب می خوانیم، نه تنها دو تن ناهمگون و بیگانه، بلکه ناسازه و وارونه یکدیگر اند.

در جلد نخست، جاهایی که مدح و مناجات نیاز به "وقف لازم" دارند، کنایه‌هایی میخوانیم به نشانی مردگان و زندگان جریان شعله جاوید، وابستگی رهبران خلق و پرچم به آستان کرملین، یورش ارتش سرخ شوروی بر افغانستان، گردگیری از شیشه‌های درز برداشته هنگام سخنرانی بر آرامگاه غلام‌محمد غبار و برگردان ماجراجویانه آن گفتار [از سوی محب بارش] برای آشوباندن فداییان شورای نظار در برابر یگانه نمودگار دموکراسی ناب.

اینجاهای کتاب نیز نشانی از پرداختن به اندیشه نیست، تاختن به نامهاست، زیرا روندها بررسی نمیشوند. اکرم یاری، دکتور فیض‌احمد، امین میوند و چند سیمای دیگر از پشت خنجر میخورند؛ نورمحمد تره‌کی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل و نجیب‌الله در مقایسه با شاه‌شجاع آفرین و نفرین میبینند و کارنامه‌های امیران جهاد با چگونگی زبان، دستار، ریش و مذهب شان شماره میگیرند. پیش و پس از آنها، تنها منم و آزادگی من، عدالتخواهی من، صراحت من، بشردوستی من، دکترای من، دانش من، جایگاه اکادمیک من، سخنرانی من، پالیسی من و ... اگر در جهان تنها یک آدم دیگر مانند من باشد، خودم هستم.

زنجیره "روایتی از درون" نمیگوید که ناهمگونی یورش قشون سرخ (دسمبر 1979) با پذیراندن مهره‌های دست‌نشانده و هجوم ارتش ایالات متحده (اکتوبر 2001) با نشاندن مهره‌های دست‌نشانده بر سرنوشت مردم افغانستان چیست. اگر نمونه نخست "زورگویی قدرت بیگانه متجاوز" باشد و وزارتهای دستگاه رسوایش "مزدگیران شوروی"؛ نمونه دوم چه سرافرازی دارد؟ حامد کرزی چگونه پدید آمد؟ حکومت انتقالی از کجا تمویل، تغذیه و تعصیب میشد؟ به ویژه، مزد ماهانه وزارتهای کابینه از کجا می‌آمد (و می‌آید)؟ گیریم کر و کور باشم و بگویم امریکا در آرایش کابینه دست نداشت، زیرا دستکم وزیرها با آرا برگزیده میشدند، کدامیک دردناکتر است: آوردن رای پیروزی از پارلمان متهم به بنیادگرایی یا نیاوردن آن؟

(3) جلد دوم "روایتی از درون" را تا نیمه، دنباله جلد یکم یافتم و پس از آن را فرافگنی آنچه در نگاه گوینده "رازهای خطرناک استخباراتی" می‌آیند، وانهم چه رازهایی: «امریکا پاکستان را ارزشمندتر از افغانستان می دانست. ایالات متحده در کابل به جای ما تصمیم می گرفت. صبغت‌الله مجددی آسان خرید و فروش می شد. عبدالرسول سیاف و چند برادر مجاهد دیگر چپگرایان را نمی پسندند. ایران به ارگ ریاست جمهوری افغانستان پول نقد می فرستاد. اشرف غنی مهره امریکا است. "حکومت وحدت ملی" را می توان دست‌نشانده جان کری نامید. فلان بزرگ امریکایی خشم گرفت، نان شب ریاست جمهوری را نخورد و ما احساس حقارت کردیم. بارک اوباما آب ارگ را ننوشید. کرزی بر برخی آدمها بیهوده بدگمانی می کرد. برای دست داشتن برادران کرزی در مافیای مالی چند میلیون دالری سند نیافتیم. عمر داوودزی، فاروق وردک و کریم خرم به ولسمشر نزدیک بودند. زلمی خلیلزاد زیاد می دانست. عبدالله عبدالله برنده انتخابات بود، ولی به ما گفته شد خاموش باشیم. کمیپوترهای ماروین پترسن و مایکل سمپل در هلمند فایل های مشکوک داشتند. حامد کرزی نمازخوان میهن‌پرست است.» والتمت بالخیر

(4) می پذیرم که دوست برای دوست می تواند از جان بگذرد چه رسد به نگاشتن شهنامه‌ منثوری که رستمش حامد کرزی باشد؛ ولی چرا لینز دیدگان سیمرغ "روایتی از درون" تنها و تنها بر زیبایی چهره "کرزی" زوووم مانده‌است و نیم سانتی اینسو و آنسو نمیرود؟ آیا وزیر خارجه/ مشاور امنیت ملی - هر کشور - سالهای کار رسمی خود را در ساختاری به نام "حکومت" سپری میکند یا در چاک یخن پیراهن رییس جمهور؟

دمی پذیرفتم که حامد کرزی نماد آزادیخواهی، الگوی میهندوستی، تافته خوشبافت، پرند پاکیزگی، کیمیای هستی، شیر ژیان و نازنین‌ترین فرزند حوا و آدم است؛ دو دوره سیاست تباهکن با کابینه ناکامش چه می شود؟ آیا برهنگی ننگین دست‌نشانده بودن او و یارانش را میتوان با 976 صفحه کاغذ پوشاند؟ این لاشه پوسیده با 976 متر کتان کفن نمی شود.

پیاده کردن آیین آزادگی، دادخواهی و مردمگرایی در وزارت خارجه و دفتر مشاور امنیت ملی مستعمره زیر نگین امریکا؟ در سرزمینی که شاه نتواند بدون نگهبانان بیگانه به زادگاه خودش گام گذارد و به داروغه خواب‌آلود پایتخت بگوید: "بالای چشمت ابروست"، آیا صلاحیت وزیرها، فیلها و اسپهایش می تواند بیشتر از رفتار "پیاده" باشد؟

رژیمی که تهدابش نهادینه ساختن قاچاق تریاک، اختلاس بانکی و هزاره‌ستیزی بود؛ دستگاهی که بیشتر از دو دهه، هر روز، بر سر یکایک سوگمندان افغانستان کلاه گشاد "کمیسیون کاغذی" گذاشت و آنان را در رهگذار تندباد فراموشی رها کرد؛ حکومتی که باشندگان کشورش را در دریای تیزاب ته‌نشین ساخت و حاکمیتی که ریکارد فسادپیشه‌ترین کشورهای جهان را شکست؛ وزارتخانه‌هایش چه وظیفه برتر از این می توانستند داشته باشند: فرودگاه رفتن برای پذیرایی، نان و چای گذاشتن روی میز و چارج کردن موبایل مهمانان بیرونی؟

جلد دوم هم در سپیدی میان دو فصل، چاشنی هایی برای شگوفاندن لبخند دارد: از بزرگنمایی سینماسکوپ خویشتن تا برجسته‌سازی کمبود آگاهی در بالاخانه دیپلوماتهای پاکستان، هند، ایران و عرب؛ از کهنگی پلاس سه مهمانخانه ایالات متحده تا تازگی زلال برکه پیشروی هوتل پنج‌ستاره در روسیه؛ از روبوسی دیپلوماتیک با هیلاری کلینتن تا دستبوسی ثوابی در روستاها و ... (شاید افسانه توجیه بوسه زدن بر دست مجددی در جلد سوم نگاشته شود.)

(5) در نزدیک به هزار برگ "روایتی از درون"، کمتر از پنج لغزش تایپی دیدم و فراوان نارسایی دستور زبان، به ویژه کاربرد نادرست چند ضمیر، واژه‌ و ساختار: زیادتر از پنجاه مرتبه به جای "مبادله" یا "تبادل" آمده‌است: "تبادله"، بارها جای "علیه" نگاشته شده "برعلیه" و شاید 200 جا: "من برایش گفتم"، او برای من گفت"، "ما برای آنان گفتیم" و "آنها برای ما گفتند"! چگونه می توان "برای" کسی گفت؟

گرچه ندانستن گرامر سویه تازه‌کاران را آسیب چشمگیر نخواهد رساند؛ کسی که پیوسته از آشنایی با فرزانگان روس، جرمنی، امریکا، انگلستان، ترکیه، عرب و ...، به ویژه نویسندگان و سرودپردازان آگاه افغانستان و ایران دم میزند، باید کمی بهتر بنویسد.

(6) آنچه در آغاز گفتم، در پایان خواهم آورد:
"افغانستان بدون رهبری حامد کرزی - و من در رکابش - آینده ندارد."

داکتر صبورالله سیاه سنگ
کانادا/ دوازدهم دسمبر 2017


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سپنتا
روایتی از درون
نظرات بینندگان:

>>>   در کتاب( روایتی از درون اسپنتا) تمام حقایق بیان نشده است. خصوصآ در باره مسایلی که بطور پنهانی مربوط خود اسپنتا میشود و مردم از آن خبر ندارند.
بنآ درین مورد باید کرزی در کتاب دیگری بنام( روایتی از درون کرزی)، همه آن چه را که در مورد اسپنتا میداند، برملا سازد.
بلاخره باید (سی،آی،ای) در کتاب دیگری تحت نام (روایتی از درون سپنتا و کرزی)، تمام حقایق را به ما آشکار کنند، که چرا ایشچی در مقابل دوستم، تمام حقایق را بیان میکند، اما کرزی و اسپنتا در مقابل جنرالان امریکایی کاملآ خاموش بودند؟

>>>   Lalzad
این روشنفکر انقلابی چگونه به دربار کرزی راه یافت؟
سنگ فروش خواندن مسعود و دست بوسی مجددی چه نقشی در این راستا داشتند؟
اگر دهن جوال گیری با کرزی و آنچه کرزی در ۱۳ سال انجام داده، خیانت و جنایت نباشد، پس خیانت و جنایت چه خواهد بود؟

>>>   اين مبارز زير لحاف كه از دلقك بودن پدر در دربار ظاهرشاه به تركيه براي تحصيل رفت و در طول چهل سال مشكل زندگي را نديده و در بدبختي هاي كشور در افغانستان زندگي نداشت در جرمني و تركيه به عيش و نوش خود مصروف بود ،بلاخره با معامله راديوي بي بي سي مشخصا ظاهر طنين او با بدگوي هاي كرزي مشاور ريس -مشهور ميشود و بعدا وزيرخارجه .
در كتاب خود از قهرماني ها ، مبارزه ها ، شعل اي بودن ، عدالت ها صحبت نموده كه نمي دانم در بن اين خواب راداده ويا در برلين |
اين نامسلمان مسلمان نما بجز فريب مردم ، دروغگويي در كتاب خود چيز ديگري ندارد .
كتابش يك ماموريت است كه انرا از طريق انترنيت براي مردم پخش مي نمايد ولي محتواي ايكه قابل خواندن باشد ندارد .
فايق

>>>   Raheel
این که حامد کرزی انسانی قومگرا، حقیر، دلقلک و منافق بوده است به همگان روشن بود، اما "روایتی از درون" چاکرمنشی و مزدوری یکی از روشنفکران سرنگون شده در حضیض بدنامی و رسوایی را به نمایش گذاشت و همین!

>>>   Shafaq
حالا فهمیدیم که حضرت حامد کرزی یک انسان با دانش، مبارز، وطن پرست، با تقوا، خلاصه یک اعجوبه ی در تاریخ بشر است و تمام حرف های خیله و مضحکی را که تا به حال به تکرار از وی شنیده ایم، نظر به "روایتی از درون" اشتباه فهمیده ایم چون هر چه نباشد ما روایت را در بیرون شنیده ایم و به هیچ چوکی و نان و نوایی هم نرسیده ایم. پس واضح است که روایت ما ناقص است چون ما در درون معامله نمی کنیم. ارچند به قول شاعر "تو برونِ در چه کردی که درونِ خانه آیی؟!" با آنهم درون درون است و بیرون در هیچ جایی درون نیست.
قرار اطلاعات رسیده گی، یکی از کاتبان اشرف جان غنی که شاگرد مکتب "نازو انا" است و تمام عمر برای عدالت و ضد استبداد در خانه و موتر خود مبارزه کرده است نیز کتابی سر دست دارد با عنوان "نجاست افغانستان، روایتی از درون معده ی یک کاتب" که پس از عزل اشرف جان از قدرت به بازار عرضه می گردد و ما با چهره ی مافوق انسانی دیگر معرفی خواهیم شد.
و ما آدم های ساده فکر می کردیم که افغانستان اصلن نابغه ندارد.
زنده باد روایت های از درون، از هر درونی که باشد!
پاینده باد وزرای حق شناس!

>>>   کوتاه سخن از این نزدیک به هزارصفحه:
سیاستمداران ما از هرگروه وجناح مستقل وغیر وابسته نبودند.یا چپی های کمونیست بلوک شرق به همراه لیبرالیستهای غربزه یا جنگ سالاران سابق مزدور شرق وغرب خارجی که در دو حالت در نقش اجیران مزدور عمل می کردند .وطن پرستان قانونمدار در حاشیه وانزوای کامل بودند. ومردم در واقع باانزوای این وطن پرستان خودشان رامنزوی کردند
شیوای بلخی

>>>   این هم واقعت جامعه ماست که هرکی خود را برحق میگوید ورنه از اسپنتا خاین تر و بلی گو تر در طول تاریخ نبوده حالا هم خواسته کرزی را از برای مردم خوب تعریف کند . اسپنتا باید بداند که مردم میفهمند که موره امریکا کرزی بوده و حالا هم است نوکری امریکا برای کرزی و اسپنتا افتخار است در بین تیم خودشان


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است