از "شومی یک شوم، شهر روم می سوزد"
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۴۴    ۱۳۹۶/۵/۲۸ کد خبر: 137361 منبع: پرینت

استقلال من روزی است که او در قدرت نباشد.

در سه سال از حاکمیت اشرف غنی، درد وابستگی را به طرز وحشتناکی با خون و گوشت و پوست خود لمس و احساس کردم. هیچ وقت تا این حد کشور به سمت وابستگی و پوشالی گری پیش نرفته بود.

بی عدالتی، تمامیت خواهی و غیر پاسخگویی حکومت فرو ملی و ضعیف داکتر غنی ریشه در همین وابستگی مفرط دارد. او فقط پاسخگوی خواست ها و دستورهایی است که از آن مرجع بالا و بیرون از کشور می گیرد و در مناسبت های داخلی با ریاکاری چهره ملی گرا از خود به نمایش می گذارد و ظاهرا بلند پروازی می کند.

هر چند این بلند پروازی های کاذب استخوان سر و سینه اش را محکم خواهد شکست اما درد اینجا است که از "شومی یک شوم شهر روم می سوزد" ملت بیچاره ما بیچاره تر می شود و کشور ویرانه ما شاید به سمت تکه تکه شدن سوق گردد.

ما از حامیان این گروپ تمامیت خواه بر سر قدرت می خواهیم تا اگر خواهان موفقیت در استراتیژی جنگی خویش در افغانستان اند، نخست به فکر بازنگری در استراتیژی سیاسی خود و نحوه تعامل با مردم افغانستان و جریان های سیاسی این کشور باشند.

با حمایت بی رویه از رژیم تبعیض در افغانستان نمی توان به حضور خویش مشروعیت بخشید و کار را با تروریزم یک طرفه کرد، حمایت باید از پروسه سیاسی در افغانستان صورت بگیرد نه از اشخاص وابسته و گروهای معلوم الحال مافیای سیاسی.

اینکه اساسا استقلال ارزش گرانبهایی است شکی ندارم، اینکه امان الله خان و دیگران برای استرداد استقلال تلاش کرده اند باز هم بحث چندانی وجود ندارد ولی جشن از استقلال در موجودیت یک رژیم سراپا وابسته و رهبران سراپا دل بسته به زور و حمایت بیگانه به نظرم ارزش و مناسبت چندانی ندارد.

صالحی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
استقلال افغانستان
امان الله خان
نظرات بینندگان:

>>>   مزدورِ مزدور کیست؟
در یازده ولایت کشور بجای روپیه افغانستانی کلدار پاکستانی رواج دارد.

>>>   Pedram
یک حرمت هم به امان الله نداشته باشید، نه غازی بود نه شجاع. یک بزدل و فراری بود.

>>>   افغانستان بد تر از هر زمان ديگر مستعمره است.لطفن خود و ما را شرمنده نسازيد. من صرف به روح شهداى پاك شمالى،كابل،قتغن كه در سه جنگ با انگليس ها از اين سرزمين دفاع و جان هاى عزيز شان را فدا كردند،درود مى فرستم.

>>>   Saboor Raheel
شکست انگلیسها در چهاریکار:

تاریخ مردم ما در آتش تعصب قومی سوخته و از نظر پنهان مانده است. تاریخ را چنان در نیفۀ یک قوم زده اند که به گفتۀ یکی از جوانان تاجیک "تاریخ را چنان اوغانی ساخته اند که خود را بیگانه احساس می کنم".
این در حالسیت که مردم کابلستان اکثریت تاجیک بودند و هستند وهزینۀ اصلی جنگ را همینها پرداختند و تیرپشت تمامی جنگها برای آزادی همینها بودند. کابلیان (ولایت کابل، شمالی، لوگر و میدان) بیشترین و بزرگترین قربانیها و خسارات جنگ را پذیرا شدند. چنانچه پس از اولین جنگ و زمانی که لشکر تسلیمی انگلیس در زمستان 1842 کابل را ترک کردند و در راه گرفتار سرما و غارت قبایل گردیدند و تنها داکتر برایدن زنده ماند، قوای انگلیس به سرکردگی جنرال پالک در تابستان سال آینده اش برای انتقام گیری به کابل آمد و کابلی را که رشک منطقه در زیبایی و ساختمانها و ثروت بود به خاک برابر کردند. صدها نفر از کابلیان را به دار آویختند و در پایان مزدور دیگری- امیر دوست محمدخان، جد چهارم امان الله خان را بر تخت کابل نشاندند و برگشتند.
پس از آن جنگ دوم کابلیان و انگلیس روی داد که در آن بازهم بار اصلی جنگ بر گرده مردم شمالی بود. عبدالرحمن خان پس از رهایی از بخارا وارد شمال کشور شده و به پروان رسیده بود و در آغاسرای (آقسرای) کوهدامن بود که با هیات انگلیسی مذاکره کرد و به توافق رسید....

با درد دو دریغ که امروز در تجلیل از سالروز استقلال حق رشادتها و فداکاریهای مردم ما فراموش شده است و به جای همه از امان الله خان یادآوری می شود. همه افتخارات استقلال به پای شاهی که پدرانش اسباب اسارت این کشور را فراهم کرده بودند، ریخته می شود. این در حالیست که امان الله نه خود در جنگ شرکت کرده بود و نه انگلیس در آن زمان در خاک ما وجود داشت. انگلیس را از این خاک مردم ما در دو جنگ تاریخی و حماسی شان چنان دوانده بودند که هرگز جرئت برگشت نمی کرد...

بیایید ترجمۀ صفحه یی از کتاب "برگشت یک پادشاه" نوشته ویلیم دالریمپل را از شکست شرم آور انگلیس در چاریکار- شمالی بخوانیم. شکستی که در یک جنگ رویاروی 750 سرباز و افسر انگلیسی کشته شده و مجبور به فرار از میدان جنگ می شوند. ترجمه از رامین رحیل:

{{به تاریخ پانزدهم نوامبر(1841)، زمانی ضربهء محکم دیگری بر روحیهء بریتانیایی ها وارد گردید که دو شخصیت برازنده از حلقهء محاصره کنندگان گذشتند تا خبر بد را به دیگران برسانند. ظاهراً الدرد پوتنجر و جان هیوتن تنها کسانی از قطعۀ 750 نفری نیروهای انگلیسی در چاریکار بودند که جان به سلامت برده بودند. پاتنجر بعد از 10 روز محاصره، تشنگی یی که آدمی را به مرز جنون می کشاند، تشویش ترک میدان جنگ و فرارسربازان، وبالاخره سرازیرشدن روز افزون تاجیکان و صافی ها برای محاصرۀ قاغوشهای برتانوی، یگانه امید برای بقا و زنده ماندن خود را در فرار شتابزده خود به سوی کابل می دید.
وی بعدا مینویسد " قول اردو در اثر ازبین رفتن سلسلۀ مراتب و مرکز قومانده، نامنظم شده بود. بیتجربگی و ناکارایی افسران محلی و نداشتن اختیار فرماندهی و کنترول بالای سربازان مادون شان از یکطرف و خستگی سربازان برای انجام وظایف از جمله گزمه های بدون وقفه و ضرورت مداوم به آب و اکمالات از طرف دیگر"،
"بناء یگانه راه نجات بخشی ازین قطعه همانا عقب نشینی بطرف کابل بود و باوجودیکه این عمل بسیار زیاد پرخطر بود، خود را به این دلخوش نمودم تا شاید سربازانیکه نیرومند، فعال و هم آنهایی که همسران و فرزندانشان زنجیر پایشان نیستند بتوانند به از معرکه سالم بدر آیند."
ولی، همانند عقب نشینی شبانگاهی مکنزی از قلعۀ کمیساری، همینکه سربازان پاتنجر قاغوشها را ترک میگفتند، بینظمی و هرج و مرج از دقایق آغازین دامنگیر آنان شد. او بعدا در گزارش رسمی خود اقرار میکند که: " همینکه از دروازهء قراول بیرون شدیم، برقراری و حفظ نظم دران هنگام را ناممکن یافتم و ناچار سربازان را ترک گفتم."
سربازن فراری که دیوانه وار به دنبال آب میگشتند، همه به ضرب گلوله از پا درامدند. تمام 300 تن ازآنانیکه زخمی شده بودند وکسانیکه پشت سر گذاشته شده بودند و همچنان سپاهیانیکه گرفتار شده بودند همراه با همسرانشان میان سرداران تاجک تقسیم و خیلی سریع به بردگی بفروش رسانده شدند. درهمین حال پاتنجر و هیوتن که هردو سوار بر اسپ بودند از طرف شب و دور از جادهء عمومی، و پنهان از طرف روز، از گوشهء غربی کوهدامن با یکتعداد از سربازان زخمی شان که به آهستگی آنها را تعقیب میکردند خود را بکابل رساندند. ازجملهء کسانیکه گرفتار و به بردگی گرفته شدند حوالدار موتی رام بود که گزارش ویژه یی ازگرفتاری اش را به تهیه کرده و به جا گذاشته است. موتی رام نسبت به بسیاری راه بیشتری را پیخموده بود و زمانی که منزل مقصود را می توانست ببیند، گرفتار شد...}}

عکس پاتنجر و یکی از مبارزین کوهستانی- شمالی.

یادداشت: دو صفحۀ کتابی که متن آن ترجمه شد، ارسالی دوست پژوهشگرم، جناب آقای ایوب عظیمی بود.

>>>   من که حالا میبینم همه چیزما تقلبی است تاریخ ،قانون اساسی ، استقلا ل وانتخاباب پس به چه باور کرد ؟؟؟

>>>   عنوان مقاله مفهومی ازیک ضرب المثل معروف است، بهتربود که بدون دخل وتصرف اصل آن جمله را می آوردید: ازدست یک شوم، سوخت شهرروم.
جوان

>>>   شناخت درونی وواقعی ازامیر امان الله داشته باشیم ، لطفآ این سند تاریخی وغیر قابل انکار را به شکل دقیق مطالعه بفرمایید وآنوقت شما میتوانید به راحتی مفهوم غازی ، شخصیت متمدن ، اصلاح طلب...وووو را دریابید . اینهم سند تاریخی که درتمام موزیم های دنیا جمع اسناد دیگر درزمینه موجود است :

با حقائق وناگفتنی های تلخ تاریخ آشنا شوید ...
امان الله خان ،در جنوری 1926 به قندهار رسید وسه روز بعد،بزرگان وسرشناسان بومی را فرا خواند ودلایل کناره گیری خود را از تاج و تخت توضیع داد :
در همان زمان ،او سوگند خورد که تا آخرین قطرۀ خون خود وتا «نابود سازی رهزنان» به زعم خودش برزمد .دراین حال امان الله متوسل به بر انگیختن احسا سات ملی وقبیله هایش شد : «مطمئن هستم که هیچ اففانی [(پشتونی]) به خصوص درانی ها و غلزایی ها ، ونه حتی هیچ هزاریی از رژیم شرم آور بچۀ سقآ اطاعت نه خواهند کرد ،قدرت باید دردست افغان ها (پشتون ها) بماند .».....
مأخذ:
امان الله بنا بر دلائل نامعلومی به زبان پارسی سخنرانی کرد که سخنانش از سوی عبدالعزیزخان – والی قندهار به پشتو ترجمه می شد .
این است گویا نهضت امانی؟! نهضتی که آغازگرتفاوق طلبی ها و قوم گرائی های این دورۀ تاریخ در تحت رهبری امان الله ومحمود طرزی علیه دیکر ملیت های ساکن در این سرزمین از خود به جاه مانده است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است