هیچ گوشه نظام سیاسی کنونی افغانستان بگونه عقلانی و دموکراتیک تنظیم نشده و این نظام مطابق خواست مردم عمل نمی کند و متاسفانه هیچ کس و نهادی قانونا صلاحیت بازخواست از مسوولین را ندارد.

رییس جمهور به اساس رای مستقیم مردم انتخاب می شود و به حکم قانون اساسی تحمیلی و مسخره در راس سه قوه قرار می گیرد که تقریبا صلاحیت یک شاه مطلق العنان به او داده شده است.

رییس دادگاه عالی باید به پیشنهاد رییس جمهور تعیین گردد و توشیح حکم نهایی دادگاه عالی باید به دست رییس جمهور رقم بخورد، با این حال تفکیک قوا و استقلال قوه قضاییه در کجا است؟

حق اشتراک احزاب سیاسی در انتخابات پارلمانی قانونا سلب شده و در نبودِ احزاب سیاسی مقتدر و ملی، قوه مقننه از افراد غیر حزبی، متفرق و غیرمسوول تشکیل شده که نه نزد کدام حزب سیاسی تعهد دارند و نه نزد مردم و وارد شدن نماینده های مردم به مجلس کاملن یکطرفه است و میکانیزمی برای گرفتن حق دوباره وکالت از وکلای بی کفایت و خاین وجود دارد. پرواضح است که در نبود تفکر نظام مند سیاسی ملی در سطح دولت، امکان سقوط اعضای پارلمان به نقطه مرکزی قدرت و ثروت بسیار بالا است.

در جامعه اي کثیرالقومی مثل افغانستان صلاحیت ادارات محلی کلا به مرکز تعلق دارد و دولت مرکزی منحیث اراده برتر، حق هرگونه ابتکار را از ادارات محلی می گیرد و آنان باید حتی بخاطر ترمیم یک باب مکتب اجازه مرکز را بگیرند.

در یک چنین وضعیتی، مرکز قدرت، به مثابه اراده برتر و توزیع کننده قدرت و ثروت مورد توجه تمامی طیف های سیاسی قرار می گیرد و از آنجاییکه این مرکزیت از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد، به یک میدان گرم رقابت سیاسی مبدل می گردد و تمامی انرژی سیاسیون به جای اینکه در راه عرضه خدمات اجتماعی به مصرف برسد، در رقابت ها و زدوبندهای سیاسی هزینه می شود و این حالت به طور سیستماتیک دو گروه یکی طماع و جاپلوس و دوم گروه که به قصد گرفتن مرکز قدرت تلاش می کنند را به وجود می آورد. در یک چنین حالت لجام گسیخته، اخلاق سیاسی به طور سرسام آوری اُفت می نماید و زمانیکه اخلاق سیاسی دچار ضعف گردید شما دیگر شاهد قبیح ترین اعمال خواهید بود و هرکس به خاطر رسیدن به قدرت و نزدیکی به ارباب قدرت ممکن دست به هر عمل غیراخلاقی، شنیع و حتی ضد حقوق بشری خواهد زد.

سیاسیون پشتون که طی چندسال اخیر به حمایت آمریکایی ها و مصلحت های داخلی (جبهه مقاومت) بعد از سرنگونی گروه طالبان در راس نظام قرار داده شدند، همواره به مردم خود می گویند که آنها رسالت تاریخی که عبارت از حفظ و دوام حکومت قومی می باشد را دارند و برای شما همین بس که قدرت در دست ما باشد و شما از این بیش چه می خواهید و این در حالی است که در زندگی اجتماعی، سطح معیشت و امنیت مردم پشتون هیچگونه تحولی مثبتی رونما نگردیده است. گیریم در روی کاغذ برنامه های خوبی توسعه وی، اشتغال زایی، تعلیمی و فرهنگی برای مردمان مناطق پشتون نشین طرح‌ریزی شده باشد، اما ازین که این سیاسیون درگیر رقابت برسر حفظ قدرت در مرکز می باشند فرصت تطبیق هرنوع پلان های توسعوی را از آنان می گیرد و آن پشتون هلمندی و آن تاجیک غوری و آن هزاره بامیانی همانی است که بود.

بنابر این برتمامی نسل جوان و نواندیش و روشنفکران بادرک از تمام اقشار و طیف های اجتماعی است تا از وضعیت رقت بار کنونی گذار کنند. سیاست و شمار سیاست مدارهای سنتی که به جز تولید نفرت کاری ندارند را کنار بگذارند، قانون اساسی که در ناکارآیی آن کمترین تردیدی وجود ندارد باید به طور بنیادین تغییر یابد. در راه تحقق دموکراسی و تامین حقوق اساسی شهروندان تلاش صورت گیرد. تغییر هم در راس قدرت صورت گیرد و هم در قاعده یعنی هم در مرکز قدرت به گونه یی افقی تغییر کند و هم صلاحیت های اجرایی، تقنینی و قضایی به ادارات محلی و یا ایالت ها (از نوع فدرال) انتقال پیدا کند، در غیر آن همین آش و همین کاسه، همین جنگ و همین عقب مانی.

هارون معترف

>>>   امروزه دموکراسی و قوانین حقوق بشر جهان تمامی مرزهای نژادی و جغرافیایی وغیره را در نوردیده و جوامع بشری را بهم متصل ساخته و می سازد. تو برای وصل کردن آمدی *** نی برای فصل کردن آمدی. گر چه نمی توان زادگاه را با دیگر جاها مقایسه کرد، ولی هر جا انسان از حقوق طبیعی و مسلم خود یعنی آزادی و دموکراسی و بدنبال آن از امنیت بر خوردار باشد آنجا وطن دوم است. وطن تنها آب و خاک خالی نیست، خاکی که زیر سم وحوش حاکم اشغال و له و به حقوق مردم تجاوز شده و می شود، بعبارتی دیگر خاکی که مردم آن در تعیین سرنوشت سیاسی خویش و کشورشان آزادانه دخیل و سهیم نباشد، آنجا دیگر تمامی تاریخ و دست آوردهای فرهنگی و تمدن جامعه در حال نابود شدن است ولذا دیگر ادعای وطن دوستی و زندگی معنی ندارد، بنابراین به اعتقاد من وطن پرستی واقعی آن است که مردم آن برای کسب آزادی و استقرار دموکراسی و قوانین حقوق بشر جهان در مقابل دیکتاتورهای مستبد مبارزه کند وگرنه تکرار کلمهً وطن پرستی تعریف و توصیف و شعاری بیش نخواهد بود. زنده باد آزادی و دموکراسی.

>>>   ما درملت خوداین توانایی را نمی بینم تغییرات که طی تقریباً چهار دهه آمده ویا آورده شده همه اش ناکام شد دیگر از ناکام هاچه جورخواهد شد تبعات آن سنگین و به سود هیچ قوم وگروه نخواهد بود. بقیه بدست خدای لایزال است. که پادشاه حقیقی جهان وکاینات است.اگرباورنداریدگفته های نیروهای ابرقدرت جهانی که بعد از شانزده سال می گوید مادرحال بن بست هستیم.

>>>   پنچرمین محترم. ضرب آلمثل است که میګویند اګر حیا از چشم رفت دیګر هرچه که خواسته باشی. میتوانی حالا حیا چشم عالی جنابان شورای نظار و خراسانیان بی وطن. رفته است و چیزی که خود انجام داده اند بالای مقامات دولتی بارسوخ. ختم میکند. امریکایی پدر خوانده شما است و پدر حقیقی ربانی و فهیم. که وطن مردم را به قیمت یک پاپر به امریکا فروخت. و باز خواهان بمباران وحشیانه از پدر خود شدند و در قدم دوم همین خاینین در میدان هوایی بګرام به نسل ګیری شروع کردند و از برادران رضایی خود به هزاران نسل ګرفتند و اینرا نمیدانست که امریکا باز در قصه فرزندان بعدی خود نیستند. و حالا تمام بار خود را به شانه های حکومت اسلامی افغانستان بار میکند افسوس به حال مردم بی ابرو.

>>>   بهترین گزینه و بهترین نظریه را اقای هارون معترف پیشکش کرده و ابراز نظر نموده تغیر هم درراس قدرت صورت گیرد و هم درقاعده یعنی هم در مرکزقدرت به گونه یی افقی تغیر کند وهم صلاحیت های اجرایی تقنینی و قضایی به ادارات محلی ویا ایالت ها(از نوع فدرال) انتقال پیدا کند در غیر ان همین اش است و همین کاسه همین جنگ است و همین عقب مانی .
نظریه خیلی عالی و بدرد بخور جامعه ما و یک ضرورت عینی و بیرون رفت از مشکلات موجود در کشورما است اما تشنگان خود کامه قدرت کجا به اینکار رضایت نشان میدهند که قدرت را از چنگال شان رها کند هرگز انها در فکر مردم و پیشرفت وترقی و ختم جنگ و نا امنی در کشور ما نبوده و نیستند چون نفع شانرا در نا امنی وجنگ و کشمکش بین مردم بنام قوم و زبان وسمت ومنطقه میبیند در صورت عملی ساختن نظریه فوق برادر محترم معترف دیگر تخت وتاج شاهانه اربابان قدرت بزمین میریزد و بیک سکه ناچل که در حقیقت ناچل هم است مبدل میگردد .

>>>   از معامله تيكه داران تاجيك وطنفروشى و خيانت انها هم جيزى بنويس!!! مكر واقعا" به كمبود رنك و كاغذ مواجع خواهد شد!!

>>>   آغای متعرض اکثریت مردم افغانستان با وجود بیسوادی درک بهتر از شما در مسائل ملی دارند و خود را آله دست پدرامها و متعرضین نخواهند ساخت.

>>>   من بعنوان یک شهروند افغانستان هم در گذشته ها عقیده داشتم و حالا هم دارم که سقوط رژیم اعلیحضرت المتوکل علی الله محمدظاهرشاه بزرگترین اشتباه تاریخی محمد داود بود. سقوط رژیم شهید نجیب الله بدست.... داخل حزب و مجاهدین دست پرورده آی اس آی و سی آی ای فاجعه بزرگ و جبران ناپذیر تاریخ افغانستان بود که مردم را برای همیشه از رفاه و خوشبختی محروم ساخت. حکومتهای پس از هجوم امریکا بر افغانستان مانند حکومت کرزی و دزدان جهادی و حکومت وحشت ملی آقای ....و گلمرجان که هر روز جامعه ما را بسوی نابودی میکشاند عظیمترین ماتم و فاجعه تاریخ کشور ما است که با ادامه آن نام پر افتخار مملکت ما در تمام جهان به .. برابر میشود.

>>>   Abdul Lalzad
قابل توجه دوستان و علاقمندان تاریخ کشور!
اثر تاریخی (نسخه خطی) دیگری بنام «رساله تحقیق اصل و نسل افغانان» که در صفر ۱۰۸۳ هجری (مطابق می ۱۶۷۲م) نوشته شده (۳۴۵ سال پیش) و در یکی از موزیم های برتانیه نگهداری می شود...
اما احتمال می رود که این اثر قدامت به مراتب بیشتر داشته باشد، زیرا داستان از زمانی شروع می شود که «افغانان» بار اول به هند می روند و حتی حاکمان هند نیز آنها را نمی شناسند...

>>>   Halimie
ﻭﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﺣﻴﺮاﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ اﻳﻨﻬﺎ ﻛﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭاﺯ ﻛﺠﺎ ﻓﻐﺎﻥ ﻭﻧﺎﻟﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺁﻣﺪﻩ اﻧﺪ
ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺧﻮاﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭاﻳﻦ ﻓﻐﺎﻥ ﮔﺮاﻥ اﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭاﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﺎ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ

>>>   حرف تان را با دكتر پدرام در ميان گذاريد و بپرسيد تا آنرا انعكاس دهد، فردا دكتر به نماينده گى از شما كنفرانس خواهد داد. به او اعتماد كنيد ، او به عدالت كاملن باور دارد.

>>>   جناب لعلزاد سپاس از شما که ما را از پژوهش های گرانبهای تان مستفید میسازید. به معنی واقعی کلمه این کتاب ها همان " پته خزانه " میباشند.

>>>   شکرالدین غفوري
کسانیکه نمیدانند سر بزنند به این اثر گران بها که قبیله را بشناسند و دیگر خود را اوغان خطاب نکنند

>>>   داكتر لطيف پدرام رهبر حزب كنگره و يكى از رهبران مطرح سياسى كشور فردا با مردم سخن خواهد گفت. شما مى توانيد پيام خود را به ايشان برسانيد.

>>>   کسانیکه ادعای مالکیت خاک پاکستان را تا پل اتک دارند ، چه میکنند ؟
علت بد بختی و نابودی مردم ما طی چهل سال همین ادعا است .
اگر این فاشیست های قبیله که به حق خود قانع نیستند و میخواهند انرا تصاحب کنند ،معطل چه هستند ؟
چرا اقدام نمیکنند ؟ .

>>>   تاريخ شاهد همه حالات است و به همگان معلوم است كه انگليس وأمريكا با نيرنگهاى مختلف اول نظام مزدور طالبان وبعد بجاى ريس جمهور مشروع مزدور ديگر خود را از قابشويى بالاى ملت بيچاره تحميل نمود كسانيكه ازين حقيقت چشم پوشى ميكنند حين بى حيايى شان است.

>>>   تغیرنظام بخاطردزدی های بیشتر قسم بخدا است که دزدی های خود راحساب میدهید به این گپها نجات نمیابید
بدانید که ارمان فدرال رابگورخواهند برد زیرابه یک تپ تپ پای به کولاب رسیدند غیرت فدرالیها برای مردم معلوم شده

>>>   هرزمانی که یک ملت شدیم ویک افغان شدیم وطن از این حالت دشوارونا مناسب به طرف ترقی ورفاع خواهد رفت درغیران منتظر حوادث بدتر ازاین خواهیم بود

>>>   نظام به ظاهر دمو کراسی اما در اصل دیکتا توری باید تغیر کند قدرت غیر متمرکز میتواند عدالت اجتماعی را تامین کند کسانیکه مخالف تامین عدالت اند پس مسلمان نیستند
س ی

>>>   تا که یک افغان هم زنده باشد این آرمان رابگورخواهید برد هههههه

>>>   بخاطرچوروچپاول وغصب بیت المال واشخاص تغیرنظام ضروری است یعنی بخاطر وند

>>>   اگر ملت عزیز ما منوجه آینده خود و مملکت خود نگردند امروز که نه مال نه جان نه زن نه فرزند نه وطن نه اسلام نه شریعت اسلامی همه و همه برباد رفت فردا ملک در یک سر در گمی کامل فرو رفته به گورستان ملی تبدیل خواهد شد و فرصت طلبان از آن منافع خواهند برد ....

>>>   آقای معترف، تمام مقصدپشت پردۀ تانرا در همین یک سطر اخیر افشا کردید: " یعنی هم در مرکز قدرت به گونه یی افقی تغییر کند و هم صلاحیت های اجرایی، تقنینی و قضایی به ادارات محلی و یا ایالت ها (از نوع فدرال) انتقال پیدا کند،". به مفهوم دیگر یعنی نظام باید فدرالی شود، تا جنگسالاران ولایت ها را بین خود تقسیم کنند و خود مختار باشند. زمانیکه اینها(جنگسالاران) دود از دمار خودت کشیدند، بعد پشیمانی سودی نخواهد داشت.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است