یگان فکاهی دولتی "خواستیم دوباره تازه اش کنم"
میگن در زمان داود خان مردم نزد وی آمدند و از بلند بودن کرایه گادی شکایت کردند...
داود خان با لباس شخصی به شهر برآمد و نزد یک گادی ران رفت گفت: برادر تا پلچرخی چند میبری؟
گادی ران چون رییس جمهور را نشناخته بود گفت: ما به نرخ دولتی کار نمیکنیم.
داود خان گفت: پس چند میگیری 20 افغانی درست اس؟
گادی ران گفت: برو بالا
داود خان: 25 افغانی؟
گادی ران: برو بالا
داود خان: 30 افغانی؟
گادی ران: برو بالا
داود خان: 40افغانی؟
گادی ران: پرتو چکته
داود خان سوار شد و گادی ران نگاهی به داود خان انداخت و پرسید: عسکر هستی؟
داود خان: برو بالا
گادی ران: تورن هستی؟
داود خان: برو بالا
گادی ران: جنرال هستی؟
داود خان: برو بالا
گادی ران: مارشال هستی؟
داود خان: برو بالا
گادی ران: نکنه که داود خان باشی؟
داود خان: پرتو چکته
رنگ گادی ران تغیر کرد، داود خان یک نگاه به او انداخت و پرسید: ترسیدی؟
گادی ران: برو بالا
داود خان: لرزیدی؟
گادی ران: برو بالا
داود خان: شاشیدی؟
گادی ران: برو بالا
داود خان: مردار کردی؟
گادی ران: پرتو چکته
هی هی هی
گادی ران: مره میبری زندان؟
داود خان: برو بالا
گادی ران: تبعیدم میکنی؟
داود خان: برو بالا
گادی ران: اعدامم میکنی؟
داود خان: پرتو چکته.......
اگر خوش تان آمد لایک کنید،

زاهدیار

>>>   اگر در حال واحوال کنونی که ضرورت اشد به تطبق این طنز در کشور است باز همین داود خان را متعصب فاشیست قوم پرست می نامند

>>>   بسیار خوبش هههههههه

>>>   جالب بود بسیارجالب بود زاهدیار عزیز

>>>   چندان طنزی نبود زیرا داود خان فوت کرده خداوند مغفرتش کند لطفا درمورد زنده ها فکرکنید وطنزبنویسید

>>>   این یک طنز خیلی سابقه است که همه میداندهیچ مزه نداد.
ع

>>>   در زمان داود خان مردم از بلند بودن نرخ نان و خورد شدن نان در نانبایی ها شکایت کردند. با وجودی که نرخنامه شارولی موجود بود، اما کسی عمل نمی کرد.
یک روز خودش برای کنترول عازم شهر شد و نان یک نانبایی را کنترول کرد که وزن نان اش کم بود.
در همانجا جابجا نان بای را در داخل تندور انداخت و به خدا مغفرتی مانوک سنگه تبدیل اش کرد.

>>>   واقعا طنز خوبی بود
کاش این طنز را طویل ساخته ودر حکومت فعلی ارتباط میدادید. که این حکومت داران برو پایین میگفتند . این سوژه برای آینده شما ست منتظریم ق از لوگر

>>>   من ایرانم رفیق لیک کلام و نظم افغان عزیزم به جان دوست دارم که نکاتی لطیف در جان آن کلام کهن است.
درود و بدرود
بهزاد تاج

>>>   سردار محمد داود شهيد يكانه شخصيتى بود كه در زمان وى افغانستان در عرصه اى ترقى كام نهاده بود ولى متأسفانه باتماماً خانواده اش بدست ملحدين خلق وبرجم بتاريخ ٧ ثور ١٣٥٧ً هجرى شمسى به شهادت رسيد و بربادى كشور آغا شد .

>>>   روح اش شاد باشد وکسانیکه اورا به شهادت رساندند جزای شان انشاَالله دوزغ باشد ،شرم به پرچمی وخلقیها وطن فروش که به کسی خیانت نمودند که این انسان وطن دوست ومترقی ، فریب این وطن فروشان خورد وآنهارا در پهلو. خود. جا داد واین نمک حرامان چنان خیانت بزرگ کردند که تا بحال این وطن بدبخت سیر اصلی خود را نمیگیرد واز برکت رسوایی این کمونستان در وطن همیشه جوی خون در جریان است
عبدالله ریحان

>>>   خوب تمثيل بود زنده باشي برادر

>>>   حالا هر چه بود آدم غیرتی بود، عزت خودش و ملت برایش مهم بود. مه در زمان آن مرحوم محصل بودم. یکی از پسرایش در پولی تخنیک استاد بود، صبح ها از ارگ می برآمد، 2 افغانیشه به موتر های ملی بس میداد پولی تخنیک پایین میشد. عصر با همان ملی بس میرفت خانه، اجازه نداشت موتر دولتی ره بیاره. به این میگن عزت خود و عزت ملت را نگهداشتن. حالا ببین پسر یک آمر حوزه لچ مرغ با لند کروزر و تفنگچه به مکتب میره. او پسر رئیس جمهور بود و به لیاقت خود استاد پولی تخنیک شده بود، مقام علمی خودش هم ارزش یک پایکش را داشت. ولی از موتر دولتی استفاده نمیکرد. افسوس که در این وطن انسانیت مرده است.

>>>   داود یک دیکتاتور و یک کودتاچی خودخواه بود۰ او به مردم دموکراسی وعده کرد ولی دیکتاتوری مطلق ایجاد کرد، انتخابات آزاد وعده نمود ولی مردم را با مسخره ترین لویه جرگه تاریخ خاک در چشم زد
در آن لویه چرگه قلابی یکی از چُندُک های داود صدا زد، که کسی است در داخل تالار یا خارج تالار تا خودش را در مقابل داود کاندید کند؟ آن بود دموکرسی داود شاهی۰

>>>   در طول تاریخ مسخره ترین و.....ترین لویه جرگه، لویه جرگه داوود....ه بود، و مسخره ترین و .... ترین انتخابات، انتخابات امرخیلی زیر نظر کرزی بود۰

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است