تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ ۱۳۹۵/۵/۲۸ | کد خبر: 119718 | منبع: | پرینت |
در جهان هیچ ملتی بسان افغانستانی ها قربانی کسب استقلالسیاسی نشده است امّا این ملت هیچگاه طعم استقلال سیاسی را نچشیده است.
مولفههای اصلی استقلال سیاسی اینها هستند:
- حاکمیت بر جغرافیای سیاسی کشور (جغرافیا سیاسی در برگیرنده جغرافیای زمینی و فضایی است) از طریق منابع تخصصی، اقتصادی و رزمی-دفاعی.
- سلطه ملی (نظام سیاسی کارا که بر بنیاد حداقل اجماع ملی شکل گیرد.)
- سیاست خودمختار ملی، بدون فشار و مداخله سیاسی دولتهای بیگانه.
- سیاست فعال خارجی که از خودمختاری سیاست ملی برخواسته باشد. گسترش همکاریهای بینالمللی در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر بنیاد مشارکت فعال دو جانبه که منافع ملی طرفین را احترام بگذارد، تخطی از استقلال سیاسی تلقی نمیشود. اما اگر این مراودات پیششرطهای محدود سازنده بر دولتها را تحمیل کند، اصل استقلال سیاسی را آسیب میرساند. چنین رویکرد را هژمونی گویند که بر خلاف اراده ملی دولتهای آسیبپذیر تحمیل میشود.
- هویت مستقل ملی که بتواند استقلال سیاسی و فرهنگ ملی را در برون از مرزها تمثیل کند.
- مشروعیت بینالمللی که از اصل «بهرسمیتشناسی» روابط بینالملل نشات میگیرد.
- رهبریت و مدیریت مستقل ملی بر بنیاد اراده ملی و منافع ملی عاری از مداخله های برونی.
معیار استقلال سیاسی در دولتهای مدرن متفاوت است. دولتهای که دارای اقتصاد شکوفا هستند، جایگاه بالایی در شاخصهای اندازهگیری استقلال سیاسی در جهان دارند. بطور مثال جاپان و سوییس از جایگاه ارزندهای در رعایت شاخصهای بالایی بهرهمند هستند.
افغانستان از آسیبپذیر ترین دولتهای جهان است که در استفاده از این شاخصها ناتوان بوده است.
داکتر ملک ستیز
>>> حالا سیاسی هست اقتصادی نیست
>>> جناب داکتر ملک ستیز
با سلام ، مولفه های قابل قبولی برای استقلال سیاسی معرفی نموده اید اما آنجا که می فرمائید : دولتهای که دارای اقتصاد شکوفا هستند، جایگاه بالایی در شاخصهای اندازهگیری استقلال سیاسی در جهان دارند . و ژاپن ( جاپان ) را مثال زده اید نمی تواند صحیح باشد . کشور ژاپن پس از پذیرش شکست در برابر ایالات متحده عملا در هژمونی آمریکا قرار گرفت به عنوان نمونه می توانیم به وجود پایگاه های نظامی آمریکا در ژاپن و اعتراض مردم اوکیناوا به استقرار نیروهای آمریکائی در خاک کشورشان و سرکوب این تظاهرات توسط دولت ژاپن اشاره کنیم و نیز اینکه در دهه 90 میلادی وقتی نخست وزیر ژاپن از خواسته تظاهر کنندگان حمایت کرد بلافاصله از کار بر کنار شد . در مورد آلمان و کره جنوبی که اقتصاد های قدرتمند دیگری هستند هم اوضاع بر همین منوال است آخرین نمونه آن شنود مکالمات مرکل توسط آمریکائی ها و برخورد منفعلانه آلمان با این قضیه .
حتی اقتصاد قدرتمندی مانند چین هم به علت پیوند ها و منافع اقتصادی عظیمی که با اقتصاد غرب دارد بسیار اتفاق افتاده است که بر خلاف میل و بر خلاف منافع ملی خود با غرب همراهی کند که آخرین نمونه آن موافقت با حمله به لیبی بود و یا رای مثبت به تحریم ایران در مسئله هسته ای .
در واقع در دنیای امروز یکی از مهم ترین دالان هائی که به وابستگی بیشتر و فاصله گرفتن از استقلال ملی ختم می شود دالان اقتصاد است . هر چقدر یک ملت - کشور بیشتر در اقتصاد جهانی حل شده باشد به همان میزان استقلال رای و عمل خود را در برابر رخداد های پیرامونی از دست می دهد . مثال این حرف هم کشور ترکیه است که اگر چه بی ثبات بودن سوریه به ضرر منافع ملی این کشور است اما به دلیل همین وابستگی و پیوستگی شدید به اقتصاد غرب توان گریز از هم بازی شدن با آمریکا و متحدان آن در بازی کثیف و خونبار سوریه ندارد .
موفق باشید
شهروند - ایران
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است