در زمان اقامت «امان الله خان» در ایتالیا، «هیتلر» در نامه ای از او می خواهد که حاضر است به او کمک کند تا دوباره به قدرت برگردد؛ اما با جواب داندان شکن امان الله خان مواجه می شود که می گوید: به هیچ عنوان نمی خواهد با کمک بیگانگان به قدرت برسد.

با شورش «حبیب الله کلکانی» حکومت «امان الله خان» سقوط کرد و او مجبور به ترک افغانستان شد و با خانواده خود به ایتالیا پناهده شد و در همان جا نیز درگذشت. جنازه او بعد از انتقال به افغانستان در زادگاه اش «جلال آباد» به خاک سپرده شد.

اقامت امان الله خان در ایتالیا همزمان بود با فرمانروایی «آدلف هیتلر» در آلمان، به محض رسیدن امان الله به خاک این کشور هیلتر نامه برای امان الله خان نوشت و از وی خواست که به افغانستان برگردد و روی کمک او برای گرفتن تاج و تخت حساب باز کند.

هیتلر در نامه خود خطاب به امان الله خان نوشت:
«ما میدانیم که ملت آلمان و ملت افغان، هر دو از نژاد آرین می باشند، بروی اساس ها هم نژادی و برادری، دولت آلمان مصمم است که آن برادر گرامی، اعلیحضرت را در ظرف 48 ساعت در افغانستان به اریکه سلطنت دوباره برگرداند، با اجرای این امر، دولت آلمان از شما تقاضا می نماید که به مرزهای شمالی کشور افغانستان به تعرض نظامی پردازید. با بر آورده شدن این کار، دولت آلمان از هیچگونه مساعدت دریغ نخواهد کرد. متمنی تا آن بردار پشنهاد ما را بپذیرند.»
(آدلف هیتلر)

با رسیدن نامه بدست امان الله خان وی جواب دندان شکنی برایش فرستاد و گفت حاضر نیست که به وسیله بیگانگان به تاج و تخت برگردد و حیثیت ملت افغانستان را پایمال کند.

و در جواب هیتلر نوشت:
«برادرعزیزم آدلف هتلر از پیشنهاد شما مطلع شدم، بایستی برای آن برادر گرامی خاطر نشان سازم که من به هیچ رسم و اسم خواهان تاج و تخت سلطنت در افغانستان نمی باشم، خاصتاً که تاج و تخت افغانستان به ذریعه یک کشور غیر هر چند هم نژاد و برادر به من اعاده گردد، آن هم مشروط باشد به خواست های سیاسی آن کشور غیر، من هیچ گاه حاضر نمی شوم از برای گرفتن تاج و تخت سلطنت، حیثیت ملت افغان را پایمال کنم، امید است که مغذرت مرا بپذیرید.»
(امان الله)

متن این دو نامه تاریخی در گذشته در برخی از کتب تاریخی افغانستان منتشر شده بود و بتازگی در کتاب «افغانستان در آیینه تصویر» اثر «نصرالدین سلجوقی» نیز منتشر شده است.

حسین زاده

>>>   هميشه افتخار گذشته خود بوديم اما ما چه هستيم ، وامروز نسل ديروز را تمثيل مي كنيم ؟
آيا امروز كسي را داريم كه غيرت همان حرف ها را داشته باشد ، حال رفته رفته همان تاريخ راهم بي باور مي شويم شايد همه دروغ باشد اين نسل شانرا مي بينيم همه مزدور ونوركر ، خاك فروشي شاخ ودم ندارد كه اينها انجام ميدهند ، اثر غيرت دروجود هيچ كدام شان نديديم !!!!!!
جوزجاني

>>>   در جریان جنگ اول جهانی که نیرو های روس و فرانسه و انگلیس از یکطرف و آلمان و بعضی متحدین اش در طرف دیگر بودند، همه شرکای جنگ ضعیف شدند، بشمول انگلستان ابر قدرت وقت جهانی.
دولت آلمان لنین را که از جمله کمونست های روس بود و در آلمان زندگی میکرد، با کمک مالی و تسلیحاتی به روسیه فرستاد و بر علیه تزار روسیه انقلاب کردند. مردم روسیه که از جنگ و پروبلم های اقتصادی دولت تزار روسیه به تنگ آمده بودند، ازین انقلاب دفاع کردند.
امان الله خان و بعضی جوانان دربار حبیب الله خان که روحیه دموکراسی و آزادی طلبانه داشتند، با کمک دولت انقلابی روسیه که متحد آلمان شده بودند، برضد انگلستان قیام نمودند و خواستار استقلال افغانستان شدند.
انگلیس ها و فرانسوی ها در جلسه وارسای در فرانسه قطعنامه غرامات جنگی را برضد آلمان به امضا رساندند، که باعث مشکلات بزرگ اقتصادی آلمان شد.
لنین که به کمک آلمان ها به قدرت رسیده بود، امتیازات ارضی زیاد به آلمان ها در اروپای شرقی داد و در عوض به گسترش ارضی در آسیای میانه و قفقاز پرداخت. با مرگ لنین و آمدن
استالین به قدرت، روابط دولت شوروی و آلمان خراب شد. امان الله خان که به کمک روس ها از انگلیس ها استقلال گرفته بود، با اشغال آسیای میانه توسط روس ها، دولت خود را در محضر خطر روس ها دید، هرچند دولت شوروی اولین کشوری بود که افغانستان را به رسمیت شناخت.
بنآ امان الله خان هم از انگلیس ها روگرداند و هم از روس ها و به آلمان و ترکیه روی آورد و مانند ترکیه اتا ترک، خواهان تحولات مدنی در افغانستان شد. اما با مخالفت مردم قرار گرفت و در اثر دسیسه انگلیس ها که خطر نفوذ این جریان آزادی خواهی در قاره هند نشود، به ناکامی گرایید و برضد امان الله خان کودتا شد و حبیب الله بچه سقاو به قدرت رسید .
هرچند دولت شوروی از روابط نزدیک امان الله خان با آلمان و ترکیه که هردو در زمان استالین روابط خوبی بادولت شوروی وقت نداشتند، خورسند نبود، اما با وجود آنهم به امان الله خان پیشنهاد نمود که میتواند در گرفتن دولت از بچه سقاو به او کمک کند، اما امان الله خان نمیخواست که قوای روسی وارد افغانستان شود، بنآ به خارج پناهنده شد.
وجه مشترکی که هیتلر و امان الله خان داشت، همانا سیاست ضد انگلیسی و ضد روسی و خواهان پیشرفت و ترقی کشور هایشان و بیرون کشیدن کشور هایشان از بحران های سیاسی و اقتصادی بود . از نگاه شکل ظاهری نیز با بروتک های نازک شان با هم مشابه بودند.
در افغانستان عقب ماندگی اقتصادی و بنیاد گرایی اسلامی و بی سوادی وجود داشت و در آلمان در اثر تادیه غرامت های جنگی، کشور آلمان به پروبلم های اقتصادی و با موجودیت احزاب و گروپ های مختلف دست چپی و راستی، به بحران سیاسی نیز گرفتار شده بود که در نتیجه منتج به روی کار آمدن حزب ناسیونال سوسیالتی هیتلرو به قدرت رسیدن وی شد.
یا ما باید تمام تمدن ها و امپراطوری ها و کشورهایی را که در راه توسعه قدرت خویش و ساحه نفوذ خویش کشور گشایی نموده اند، تقبیح کنیم، مانند فرعون های مصر، یونان باستان، امپاطوری فارس، امپراطوری روم، چین و هند باستان، خلافت های اسلامی، هسپانیه و پرتگال و فرانسه و انگلیس و روس ها و آلمان ها و فعلآ امریکا که در هفتاد کشور دنیا مستقیمآ قوای نظامی آنها جابجا است و با یکصد و بیست کشور جهان همکاری های نظامی دارند، و یا این که همه آنها را نادیده بگیریم.
زیرا هر کدام آنها بخاطر قدرت مبارزه کرده اند و در مبارزه قدرت تلفات جانی و مالی به بار می آید و ما نمیتوانیم هیچکدام آن را توجیح کنیم.

>>>   هتلر ميخواست با ايجاد شورش در مرز هاي شمالي افغانستان مداخله روس ها را بهانه قرار داده به مناطق حمله نموده قدرت را ظاهرا به امان الله بدهد و بعدا از خاك افغانستان به قلمرو اتحاد شوروي كه مناطق اسياي ميانه ان آنقدر هم تابع أستالين نبود بلال ان كشور حملات ازاد خود را سازماندهي نمايد .
اين پشنهاد هتلر براي افغانستان و المان خطرناك بود و روس ها به هي قيمتي اين اجازه را به هتلر نمد داد رچه به قيمّت سوختن افغانستان هم تمام ميشد
خالد

>>>   هيتلر به سال ١٩٣٣ ميلادى بقدرت مى رسد.
در سال 1933 ميلادى ظاهرخان شاه بود.
از سال 1929 تا 1933 مرگ خود نادر غدار پادشاه افغان ستان بود
امان الله خان تا 1929 پادشاهى کرد . او پشتون را افغان کرد.و زمينه قومى را برابر کرد. اين يک داستان اناکرونيستى به نظر مى رسد. در اين نبشته از سال و مال و تاريخ ماريخ و اسناد درکى نسيت
اين مقاله شايان درج در "تلکس شایعات" است

>>>   شاد باد روح پر فتوح امان الله خان غازی.

>>>   کاش حضرات بعدی هم همانقدر غیرت میداشتند وسر برای بیگانگان خم نمیکردند

>>>   به نظر دهنده چهارم:
استقلال افغانستان سال ۱۹۱۹ میلادی بود. امان الله خان از سال ۱۹۱۹ الی ۱۹۲۹ به مدت ده سال در افغانستان پاد شاه بود. در اثر دسیسه های انگلیس، مردم در مقابل ریفورم های مدرن دولت او عکس العمل نشان داده، اغتشاش کردند. با وجودی که امان الله خان از بعضی ریفورم های خویش صرف نظر کرد، اما باز هم اغتشاشات خاموش نشد و امان الله خان نمیخواست با سرکوپ اغتشاشات از راه نظامی، سبب خونریزی در وطن شود، بنأ از پادشاهی صرف نظر کرد و به هند و از آنجا به ایتالیا رفت و بعدآ به سویس.
در زمانی که هیتلر میخواست امان الله خان دوباره به قدرت برسد، امان الله خان در ایتالیا بود، در پهلوی اتریش زادگاه هیتلر. در افغانستان هرچند ظاهر شاه بنام پادشاه بود، اما چون او هنوز به سن چهل سالگی نرسیده بود، بنآ تمام قدرت دولتی نزد کاکای ظاهر شاه، هاشم خان بود.
هاشم خان برادر نادر شاه بود که بعد از کشته شدن نادر شاه در سال ۱۹۳۴ ،ظاهر شاه پسر نوزده ساله نادر شاه را به حیث پادشاه انتخاب کرد و خودش منحیث صدر اعظم ایفای وظیفه میکرد و همه صلاحیت دولتی پیش خودش بود. هاشم خان ازدواج نکرده بود و اولاد نداشت.
بعد از جنگ دوم جهانی ، هاشم خان استعفی داد و برادر دیگرش شاه محمود خان صدر اعظم شد، بعد از شاه محمود خان ،پسر کاکای ظاهر شاه، داود خان صدر اعظم شد که او میخواست بخاطر خط دیورند با پاکستان جنگ کند و حتی لشکر و قوا را در مناطق سرحدی جابجا کرده بود و همچنان او میخواست که تمام صلاحیت های دولتی نزد صدراعظم باشد و پادشاه حیثیت مقام تشریفاتی را داشته باشد، بنآ ظاهر شاه موقف خود را در خطر دید و لویه جرگه را دایر کرد و در آن ذکر کرد که اعضا خاندان شاهی نباید مقام های بزرگ دولتی داشته باشند، که در نتیجه موجب استعفی داود خان شد و بعد از داود خان چندین صدر اعظم دیگر مانند داکتر یوسف، نور احمد اعتمادی، هاشم میوند وال و داکتر ظاهر و موسی شفیق مقرر شدند، تا بالاخره داود خان در غیابت ظاهر شاه که در ایتالیا بود،برعلیه او کودتا کرد و در سال ۱۳۵۲ ه.ش مطابق ۱۹۷۳ میلادی قدرت را به دست گرفت و ظاهر شاه نیز مثل امان الله خان در ایتالیا پناهنده ماند. بعدآ برعلیه داود خان کودتا هفت ثور صورت گرفت و بعدآ مجاهدین و طالبان و فعلآ هم دولت جدید.
امان الله خان در سال های ۱۹۶۱ میلادی در ایتالیا فوت کرده بود و جسد او را به جلال آباد انتقال دادند و در پهلوی پدرش که در جلال آباد کشته شده بود، به خاک سپردند.

>>>   گار خوبی تکرده اگر قبول میکرد دوباره برمیگشت حالا افغانستان دچار این مصیبت ها نبود علاوه براین کدام رهبر افغانستان بدون کمک خارجی ها سرقدرت آمده؟ عبدارحمن بکمک انگلیس کلکانی به کمک انگلیس نادر همچنان دیگران یا رئوسیه یا امریکا

>>>   ای سردمداران فعلی هم همینقدر غیرت میداشت .
احسان

>>>   أمان الله خان هم مثل ما مهاجرين خارجي ، شائق ماندن در غرب بود، و يا اينكه از شوراي نظار وقت ترسيده بود، در غير آن بخاطر قدرت پدر خود را بنام ديموكراسي به قتل رساند، ميتوانست كه با برادر هتلر معامله به نفع ملت ميكرد، اخبار فروشي در سر سرك خوشش آمده بود، عيناً مانند حالا، هزاران داكتر، مهندس و .... ، صفا كاري، ظرف شوئي، رانندگي، و ...، را در خارج ترجيع ميدهيم، نظر به كار هاي مفيدتر در داخل، و بهانه ميكنيم كه اين جا، عدالت است، و آنجا ظلم و نا روا، اما بد بختانه كه ما پند نميگريم، نسل جديد ما در غرب ، مانند اولاد أمان الله، تنها بنام افغان هستند، آلِ يحي كه از نسب هند بودند به كمك مجددي ها كه آنهم اصل هندي دارند، ملك را اشغال كردند، و أمان الله خان تسليم شد، حق گرفته ميشود، داده نميشود،

>>>   اینهم دید گاه محمود طرزی ( پدر فاشیزم اوغانی) و دست راست امان الله:
"..."ما را ملت افغان، و خاک پاک وطن عزیز ما را افغانستان میگویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاق مخصوص داریم، زبان مخصوصی را نیز مالک می باشیم که آن زبان را "زبان افغانی" میگویند. این زبان را مانند حرز جان باید مخافظه کنیم، در ترقی و اصلاح آن جداً کوشش کنیم. تنها مردمان افغانی زبان نی، بلکه همۀ افراد اقوام مختلفه ملت افغانستان را واجب است که زبان افغانی وطنی ملتی خود را یاد بگیرد .درمکتبهای ما، اهمترین آموزشها، باید تحصیل زبان افغانی باشد. از آموختن زبان انگلیزی، ترکی حتی فارسی ، تحصیل زبان افغانی را اهم و اقدم باید شمرد... به فکر عاجزانۀ خود ما، یگانه وظیفۀ انجمن عالی معارف، باید اصلاح و ترقی و تعمیم زبان وطنی و ملتی افغانی باشد..."
(سراج‌الاخبار، شماره ۲، ۲۰سنبله ۱۲۹۴)
"...زبان افغانی اجداد زبان‌ها و ملت افغانی اجداد اقوام آریا می‌باشد...."
(سراج‌الاخبار، شماره ۹، ۳دلو

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است