تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ ۱۳۹۴/۶/۳۰ | کد خبر: 102795 | منبع: | پرینت |
بیوطنی دغدغه بینانی، ناامنی و بیسروسامانی نیست.
بیوطنی زند و زندگی در جغرافیای ست که در بازخوانی و مرور روابط گذشته و چشمانداز آینده از هر چه آدم است و مرد است و زن است دلت سیاه باشد. از همه آنچه سرایدهاند و نوشتهاند و گفتهاند حالت به هم بخورد. برای هرچه جنگیدهاند و دویدهاند و مبارزه کردهاند پوچ و عبث به نظرت آید. از وحشت تمام عاشقانههای دروغین، دوست داشتنها مملو از رذالت و فکرها بلی فکرها کشنده و مسموم، حتی نتوانی دوست بداری و دوست داشته شوی، در مغاک بدبینی و ناامیدی دست و پا بزنی و دل و درونت را سم بیاعتمادی و ترس و بیخیالی نابود کرده باشد!
آنی که در وطنش شادی، اعتماد و عشق را دارد با نان خشک شکمش را سیر میکند، برای آوردن آرامش و صلح کمر میبندد و برای آبادی وطنش پای بر خار و خشت و سنگریزه میگذارد و بیل میزند و درخت میکارد...
درد این وطن نابودی تمام مناسبات انسانی، وجود زامبیهای انساننما و افکار و اندیشههای مسموم و عاطل و باطل است.
اینگونه همه میروند، آنی که دارد در صف اول رفتن است و آنی که کولهبار قرض و فقر را بر دوش دارد پا به آبلهای سفر میسپارد و کودک به دریا...
ما همه میکوچیم. تعدادی از خود فرار میکنند و شماری هم از دست دیگران...
خالده خرسند
>>> همه بروید این سرزمین را برای پاکستان تخلیه کنید تا صوبه پنجمش باشد وقتی تسلیم پاکستانشد آن وقت آ«ها میدانند این مردم را چگونه راضی سازند : میگویند این دنیا به چیزی نمی ارزد سرک مکتب رندگی خوب برای کفار است از شما آن دنیا خوب میشود فقط ریش بگذارید درس طالبی بخوانید وبیست وچهار ساعت به فکر قیامت باشید در مسجد حاضری باید باشد نماز یک وقت را دوسه مراتبه با وضو وبدون وضو به زور امرونهی قلم الدین بخوانید امارت درمقابل مردم هیچ مسئولیات جز امرونهی ندارد خنیدیدن منع است رادیو تلویزیون انترنت شعر خنده لباس نو پوشیدن خانه بلند منزل ساختن نسشتن پدر ودختر دریک اطاق بلند حرفزدن همه وهمه حــــــرام است هرکس به آن مبادرت کند گردنش زده شود! آن زمان نه کسی جرئت انتقاد دارد نه تظاهرات ونه سرک شفاخانه پل و آب نوشیدنی ونه چیز دیگر ازحکومت می خواهد وسراپا تسلیم میشوند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است