دینداری عارفانه معطوف به اخلاق و معنویت اگر با دانشهای امروزی همراه شود، میتواند به بخشی از نیازهای بنیادی ما، پاسخ بدهد و ما را از ستیزهگریهای اسلامگرایان سیاسی آسودهخاطر کند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۷ ۱۴۰۰/۷/۱۷ | کد خبر: 168618 | منبع: | پرینت |
اسلام سیاسی به جریانهایی گفته میشود که قصد فعالیت سیاسی و رسیدن به قدرت را دارند اما ابزاری که برای این هدف انتخاب کردهاند اسلام است. یعنی از دین به مثابه نردبانی کار میگیرند که با بالا شدن بر آن به بام قدرت دنیوی نزدیک میشوند.
دینداریِ اسلام سیاسی در تقابل و تضاد با دینداری عرفانی و معنوی قرار دارد که انسان را از دغدغههای مادی و کششهای دنیوی رهایی میبخشد و به دغدغههای وجودی و اگزیستانسیل راه مینماید و خدا و آخرت را در کانون توجه مومنان قرار میدهد.
اسلام سیاسی مرکزیت توجه و درگیریهای ذهنی مومنان را از آخرت به دنیا و از خدا به قدرت سیاسی، معطوف میکند و ذهن و ضمیر آنان را با درگیریهای سیاسی و نزاعهای روزمره این جهانی انباشته میگرداند، همان کاری که همه احزاب سیاسیِ دیگر میکنند، اما این جریان به آن رنگ و لعاب دینی میدهد.
نزدیک به یک قرن است که جریان اسلام سیاسی صدایی رساتر از دیگر جریانها دارد، به ویژه پس از واپس نشستن جریان چپ و سپر انداختن آن در مقابل رقبای دیرینه.
اسلام سیاسی از نیمه دوم قرن بیستم، بر خلاف دعوا و تنش ظاهری و نمایشی، حمایت جدی اردوگاه غرب را داشته است و این یکی از عوامل رسایی آواز آن بوده است. این جریان در ایران، و سودان بخت رسیدن به قدرت و در بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی، به ویژه پاکستان، سعودی، قطر، کویت، امارات متحده عربی و... بخت پشتیبانی حکومتها را داشته است، (هرچند در سه چهار سال اخیر سعودی و امارات تا حدودی از این رویکرد فاصله گرفتهاند).
علاوه بر صدها میلیارد دالری که این کشورها در خلال نیم قرن گذشته صرف حمایت از ترویج اندیشههای آن کردند، کشورهای اروپایی و امریکا مرکز فعالیت گسترده هواداران این جریان بوده و سازمانهای استخباراتی شان با تمام آگاهی از برنامههای آنان، به ویژه اخوان و حزب تحریر، رهبران تبعیدی شان را پناه داده، مراکز فعالیت شان را آزاد گذاشته، و به برخی از پروژههای شان کمک مالی کردهاند.
نتیجه کار این جریانها در کشورهای مسلمان افزایش شمار مساجد و فزونی گرفتن حجم ریش و مساحت حجاب در این جوامع بوده است، و این را در مقایسهای، حتی گذرا، میان عکسها و فیلمهای به جا مانده از نیم قرن پیش با اکنون، به سادگی میتوان دریافت. اما به همان پیمانه که ظواهر و مظاهر دینداری در این جوامع افزایش یافته و مسایل نمایشی شریعت پررنگ شده است، به همان پیمانه دینداری معنوی رو به کاهش بوده و دوری از خدا و آخرت عمومیت یافته است.
پارامترهایی که این دگرگونی وارونه را به نمایش میگذارد اخلاق است، زیرا پیامبر اسلام به صراحت گفته است که مقصد نهایی از بعثت وی به اتمام رساندن مکارم/فضایل اخلاق است، و ما میبینیم که دینداری ظاهرگرایانه مورد توجه اسلام سیاسی نه تنها کمکی به ترویج اخلاق در این جوامع نکرده بلکه اخلاقگریزی را نهادینه کرده است.
امروزه جوامع مسلمان، علیرغم فزونی گرفتن سرسامآور مدارس دینی و مساجد و ریش و حجاب، دروغگوترین، دو روی ترین و ریاکارترین جوامع دنیا هستند و میزان دخالت در حریم خصوصی دیگران، سوء ظن، غیبت، کینه، بدبینی، عُجب، خودستایی، حسادت، بخل، کارشکنی، فریبکاری، غش، تقلب، سیاهکاری، و مانند اینها، در مقایسه با دیگر کشورهای جهان به مراتب بیشتر و غلیظتر است. این را وقتی بهتر میتوانیم دریابیم که این جوامع را با کشورهایی مانند جاپان، جرمنی، کانادا، استرالیا، چین و... مقایسه کنیم.
وضعیت کنونی ما محصول طبیعی رویکردی است که در پیش گرفتهایم. امکان ندارد هیچ جامعهای با سقوط اخلاقی و فرو رفتن در باتلاق رذایلی که نام گرفته شد روی خوشی و سعادت را ببیند و به فوز و فلاحی برسد. رویکردی که همه چیز را به شکل ریاکارانهای به دین گره زده و دینداری را از اخلاق و معنویت تهی کرده و آن را با حرص و آز بر سر قدرت و ثروت انباشته است، فرجامی جز تباهی و تبهکاری نخواهد داشت.
پیدایش طالبان و داعش رویدادی اتفاقی و غیر منتظره نیست، بلکه این هندوانه ابوجهل محصول مستقیم مزرعهای است که اربابان اسلام سیاسی زمین آن را شخم زده و از دههها به این سو آبیاری کردهاند.
این را برای ادای دَین اخروی میگویم، تا گردن خود را از مسوولیت خلاص کرده باشم، تا روزی که ما خود را از دست اسلام سیاسی رهایی نبخشیم و جلوی ابزار شدن دین در منازعات سیاسی را نگیریم نه دنیای ما به سامان خواهد شد و نه آخرت ما. این مفهوم را چندین سال قبل نیز در مقالهای با عنوان “اسلام سیاسی، تامین دنیا یا تضمین آخرت” شرح داده بودم که بعدا در کتاب چشمها را باید شست به نشر رسید.
دینداری عارفانهی معطوف به اخلاق و معنویت اگر با دانشهای امروزی همراه شود، میتواند به بخشی از نیازهای بنیادی ما، به ویژه در جامعهای مانند افغانستان، پاسخ بدهد و ما را از ستیزهگریها و منازعهجوییهای اسلامگرایان سیاسی آسودهخاطر کند.
محمد محق
>>> {{{ اقای محق }}}}
از اغاز تا انتها در باره ای اسلام سیاسی درست گفتید.اما چرا صرف طالبان را نشانه میگیرید؟؟ این تنها شما نیستید تمام منتقدین تاجیکتبار از طالبان با مشکل شما دچار استند .مقصد من این است که تنها تخم طالبان زاده لابراتوارهای استعمار نیست بلکه قبل از طالبان در افغانستان احزاب اسلامی که در ان شخصیتهای مشهور چون احمد شاه مسعود گلبدین حکمتیار برهان الدین ربانی و غیره که عضویت و سمت رهبری را داشتند بوده و این افراد اله دست ارتجاع داخل ومنطقه و بعد ها ناتو قرار گرفتند و از این طریق زیانهای بیشمار به پیکر اقتصادی و اجتماعی کشور وارد کردند و نتایج اعمال این افراد که خود و اسلام را در خدمت استکبار جهان قرار دادند خیلی ها ناگوار است که امرور ما حضور طالبان را که دنباله همان روند اسلامگرایی سیاسی افراطی بوده و بر علیه هر نوع تفکر مترقی تحت نام مبارزه علیه کفر و الحاد
میباشند در افغانستان شاهد استیم. بعد از سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان کشور تبدیل به مرکز افکار اسلام افراطی مبدل گشت. سران تنظیمها برای اعراب که از سراسر کشور های عربی در جنگ فرسایشی چهارده ساله برضد منافع اکثریت مطلق مسلمانهای افغانستان به کشور ما امده بودند
تابعیت افغانستان را دریافت کردند و سران تنظیمها زنان افغان را هم برایشان تحفه دادند.اکنون هم همان اش همان کاسه است صرف گردانندگان سناریو فرق کرده است. دیروز تاجیکها ازبکهاو پشتونهای اخوانی یکجا با تکنوکراتهای غربی بودند و امروز طالبان استند ولی اجندا همان اجندای سالیان گذشته استعمار نوین است.
فخر اهنگر
>>> در افغانستان در سال ۱۹۶۴ قانون اساسی جدید نافذ شد و در آن آزادی فعالیت سیاسی احزاب درج شد.
احزاب سیاسی چپ و راست مانند پرچم و خلق و اخوان المسلمین و غیره شروع به فعالیت کردند.
اعضای حزب اخوان المسلمین اکثراً از مدرسه های دینی داخل و خارج کشور فارغ شده بودند و سر و کارشان با مسایل دینی و خدا و بنده و آفرینش رمین و آسمان منحیث چتر آن و آفرینش مخلوقات زمین و انسان هرکدام بطور جداگانه و موجودیت روح و زنده شدن بعد از مرگ و بازخواست در آخرت و رفتن به جنت و دوزخ و غیره مسایل بود.
از سوی دیگر اعضای حزب پرچم و خلق سر و کار شان بامسایل علوم طبیعی از فزیک گرفته تا کیمیا و بیولوژی و استرونومی و بیگ بن و پیدایش فضا و زمان و انرژی و تبدیل انرژی به ماده و در اثر قوای قوی هستوی،بمیان اًمدن اولین عنصر یعنی هایدروجن و در اثر قوای جاذبه.هایدروجن تراکم میکند و جوش هستوی صورت میگیرد و اولین ستاره ها پیدا میشود و به همین منوال در اثر جوش هستوی عناصر ثقیله بوجود می آید و بعداً ستاره ها با ختم جوش هستوی انفجار میکنند و این عناصر ثقیله با یکدیگر تعامل کرده احجار را تشکیل میدهند و سیاره ها را تشکیل میدهند و در روی این سیاره ها آب و دیگر مالیکول های کیمیاوی بمیان می آیند و این مالیکول های کیمیاوی به پروتین و اولین زنده جانها تبدیل میشوند و در اثر تکامل بالاخره به انسان تبدیل میشوند.
اعضای حزب پرچم و خلق.برای اثبات این ادعاهای خویش شواهد دارند.
آنها تیلیسکوپ دارند،مایکروسکوپ دارند،لابراتوار های فزیک و کیمیا و بیولوژی دارند و فوسیل شناسی دارند و استخوان های حیواناتی را که صد ها میلیون سال پیش از بین رفته اند با اساخوانهای سایز حیوانات مقایسه میکنند و پهلو به پهلو قرار میدهند و نشان میدهند که چه قسم و به چه دلایل این حیوانات و زنده جانها تکامل کردند و تا انسان امروزی رسیدند .
اما اعضای حزب اخوان المسلمین که هیچ ثبوتی برای اثبات تیوری خلقت خویش ندارند،شروع میکنند به تکفیر و تکفیر بازی و جنگ و داو و دشنام.
اما جامعه افغانستان چطور است؟
نود فیصد مردم بی سواد و فقیر و نادار و یگانه امید شان این است که من پنج وقت نماز میخوانم.روزه میگیرم و بعد از مرگ حساب و کتاب است و من به جنت میروم و این دنیا گذران است.خیر است که چند صباح درین دنیا تکلیف و زحمت میکشم.خدا آخرت من را خراب کند.
دفعتاً یک تعداد بی دین و لا مذهب پیدا میشوند و تمام خواب های ما را با دلایل علمی خویش به خاک یکسان میکنند.
این است که از تیوری اخوان المسلمین دفاع میکنند ،خصوصاً که فیودالان و زمین داران،زمین ها و ثروت خویش را در خطر میبینند و فیودالان با دادن مهمانی ها و تحایف،ملا ها را در قبضه خویش دارند و ملا ها با تبلیغ و خطابه از روی منبر،مردم بی سواد را در قبضه دارند و در نتیجه جهاد میشود و دروغ بر واقعیت حاکم میشود.
اما پروبلم در کجاست؟
در اروپا روشنگری از قرن پانزدهم شروع شد و بعد از چندین صد سال موفق شدند که سیاست و دین و مذهب و کلبسا را از هم جدا کنند و اکثریت مردم شان،حتی همان هایی که رهبران برخی از کلیسا ها نیز هستند.به دین عقیده ندارند و روی زمانه خود را دین دار نشان میدهند،اما با وجود آن همه مردم تحت یک قانون رندگی میکنند و کسی کس دیگر را نمی کشد و خون او را نمی خورد.
اما در افغانستان در روز رمضان اخوانی ها یک خلقی را کشتند و سینه اش را چاک کردند و کاسه آب را در سینه اش گذاشتند و گفتند که بیایید که روزه خود را افطار کنیم که امروز مهمان خدا هستیم.
دلیل اش چیست؟
اروپایی ها چندین صد سال مبارزه کردند تا روشنگرایی خویش را بر کرسی واقعیت تبدیل کنند و حکومت را در اختیار خود بگیرند.
اما حزب پرچم و خلق،بعد از چهارده سال روشنگری،قدرت را در افغانستان به کمک شوروی وقت گرفتند،اما چون عرب شوروی را دشمن خود میپنداشت،با وجود جامعه روشنگرای خود،از اخوان المسلمین دفاع کرد و در پهلوی آنها ایستاد،تا آنها را به قدرت رساند.
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر این اسلام گراها از طرف غرب متهم به تروریست شدند و بالای طالبان حمله کردند.
اما حالا دوباره در پهلوی طالبان قراردارند و ایغور های چین مجاهد شدند و مثلی که جیمی کارتر گفته بود که قوای شوروی بالای مردم مسلمان افغانستان حمله کرده است و بنأ جهاد برایشان فرض است.حالا دولت چین بالای مردم مسلمان ایغور حمله کرده است و جهاد بالای آنها فرض است و از دولت طالبان میخواهند که برای برادران هم دین خود در ایغور کمک کنند و جهاد کنند.
همچنان در آسیای میانه نیز جهاد کنند تا دست روس ها از منطقه از بین برود.
بنأ درین جنگ روشنگرایی و تاریک گرایی در افغانستان.یا غرب موفق خواهد شد تا افغانستان را تاریک نگهدارد و این تاریک گرایی را به چین و آسیای میانه انتقال دهد و یا هم چین و روسیه موفق خواهند شد تا روشنگرابی را در افغانستان دوباره بمیان بیاورند.البته مداخلات ارتجاع منطقه و کشور های عربی را نباید نا دیده بگیریم.
پاکستان که منحیث یک کشور از هند جدا شده است،نه کدام صنعت و تجارت و زراعت دارد،بلکه صرف با کمک کشور های عربی و کشور های غربی زنده است،ورنه از گرسنگی خواهد مرد.
چنانچه در هنگام مراسم تحلیف عمران خان،توسط رییس جمهور پاکستان،که به عنوان خان آیت را میخواند تا تکرار کند،اما او تکرار کرده نمیتوانست و خنده اش گرفته بود.بعد از مراسم تحلیف رییس جمهور پاکستان برایش گفت:زنده ماندن پاکستان و مردم پاکستان،صرف با مسلمان بودن امکان پذیر است.بنأ اگر مسلمان هم نبستی،خود را مسلمان بگیر.
حالا اقلاً او اعود و بالله و بسم الله و الحمد لله را از یاد کرده است و در یگان محافل میگوید.
بنأ افغانستان در طول تاریخ خویش نظر به موقعیت جغرافیایی خویش مورد سؤ استفاده و حملات قرار گرفته است و خودش نیز بالای کشور های همجوار حمله کرده است و هنوز هم مورد سؤ استفاده و حملات قرار خواهد گرفت و اگر جریان روشنگری موفق هم شود.تا زمانی که دشمن وجود داشته باشد و دشمن در کمین باشد،بازهم جریان روشنگرابی از بین خواهد رفت.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است