تاریخ انتشار: ۱۷:۲۷ ۱۳۹۹/۱۲/۱۱ | کد خبر: 166451 | منبع: | پرینت |
شماری از شاهان افغانستان پیش از داوود خان خواستند زبان افغانی (پشتو) را رشد دهند. آنها دریافتند که در حضور زبان فارسی با ادبیات غنی و تاریخیاش در این کشور، نمیتوانند زبان افغانی را بالای فارسی مسلط کنند. آنها راههای مختلفی - از جمله عوضکردن نام فارسی به دری - را تجربه کردند که نتیجهی مطلوب نداد.
سپس داوود خان همین راه پدران خود را ادامه داد و مسیر خطرناکی را انتخاب کرد. او با یک تصمیم خطرناک، شماری از زبانشناسان شوروی وقت را دعوت کرد تا راههای تضعیف فارسی در افغانستان را بسنجند.
دانشمندان ازبیکستانی برای داوود خان پیشنهاد کردند تا در زبان فارسی "ماین" بکارد. منظور ماینکاشتن این بود که در هر جملهی فارسی بین دو تا چند واژهی پشتو را زیر نام مصطلحات ملی وارد کنند. تجربهای که در آسیای میانه (ازبکستان) برای از میانبرداشتن فارسی از طرف روسها نتیجه داده بود و اکنون در افغانستان نیز تقریباً نتیجه دادهاست.
بنابراین، ادبیات اصیل افغانی مقولهی تصادفی نیست که فرماناش از سوی رییسجمهور غنی صادر میشود. ادبیات اصیل افغانی؛ یعنی همان ادامهی پروژهی ماینگذاری در زبان فارسی است که پس از داوود خان تا کنون تطبیق میشود.
رعایت مصطلحات ملی، نام دیگر فرایند ماینگذاری است که طی آن، زبان فارسی به زبان اصیل افغانی مبدل خواهد گشت. متن فارسیِ ادبیات اداری حکومت بیجهت پر از واژههای پشتو و انگلیسی و فرانسهیی و عربی نیست. حالا هم که میخواهند در دانشگاههای خصوصی ادبیات اصیل افغانی رعایت شود، اتفاق خاصی نیفتاده؛ فقط ابعاد ماینگذاری زبان فارسی گسترش پیدا کردهاست.
پ.ن: ما برعکس دیگران، همواره طرفدار رشد بقیه زبانها بودهایم؛ اما نه به قیمت تبعیض و نابودی ارزشهای دیگران.
یادداشت: اگر بخواهیم جلو نابودی زبان فارسی را بگیریم، از کاربرد مصطلحات به اصطلاح ملی بگذریم و واژههای ناب فارسی را بهکار ببریم.
کاوه جبران
>>> زبان مادری باید حفظ شود هر کسی ضمن حفظ زبان مادری خود به زبان مادری گروه دیگر هم باید احترام بگذارد. این نشانه تعصب است که بخواهیم زبان مادری گروه دیگر را نابود یا تضعیف کنیم. حفظ زبان مادری هر گروهی احترام به مادران آن سرزمین است.
حفظ یک زبان به قیمت نابودی زبان دیگر نشانه همزیستی مسالمت آمیز و آنچه که زیبنده نوع بشر باشد نیست . بلکه زیبا تر آن است که صاحبان هر زبان را تشویق کنیم که با زبان مادری خود خدمت بیشتری به دیگر هم نوعان و بشریت بکنند.
>>> شکرشکن شوند همه طوطیان هند/زین قند پارسی که به بنگاله می رود
در حوزه زبان فارسی که خود دوره طلایی از دانش و فرهنگ داشته، انسان های زیادی از قومیت و مذهب و جغرافیای مختلف از این قند پارسی و اشعار و لطایف شکرین آن بهره برده اند، حیف باشد که عده ی زیادی را از آن بی بهره کنیم. امید است دوره بالندگی این زبان در این گستره ی زمینی از ایران و افغانستان و تاجیکستان تا برخی همسایگان دیگر تکرار شود و شهد شیرینش نوش جان جوانان و فرزانگان آن شود.
بسی رنج بردم در این سال سی/عجم زنده کردم بدین پارسی
ایام بکام
امیر
>>> مین ها را باید خنثی کرد.
فارسی بخوانید و متون قدیم را باز خوانی کنید و باز نشر کنید و مراکز شعر خوانی و داستان نویسی و کانون های فرهنگی زبان فارسی برای جوانان و نو جوانان راه اندازی کنید.
>>> چه یک دروغ کلانی گفتی!
نه ظاهر شاه و نه داود خان یک کلمه فارسی یاد داشتند.
آنها در کابل بودند و در کابل مکتب رفتند و در همین جا بزرگ شدند و در شهر کابل به جز از دو مکتب خوشحال خان و رحمان بابا که برای پشتون های آنطرف سرحد جور کرده بودند،دیگر مکتب ها همه به زبان فارسی بود.
ای هاشم خان صدر اعظم بود که بعد از قتل نادرشاه میخواست زبان پشتو در مکاتب و ادارات دولتی توسعه بیابد،اما نتیجه نداد.
داود خان حتی در یک سفر خود به قندهار به مردم به زبان فارسی بیانیه میداد و کدام کس برایش گفت که بعضی قندهاری ها زبان فارسی بلد نیستند.بعداً یک ترجمان خواست که بیانیه اش را برای مردم به پشتو ترجمه میکرد.
>>> از قوم تحجر وحشت نفرت و جهالت توقع آنرا نداشته باشید که به اصالت زبانی اصالت فرهنگی اصالت هویتی تاریخی و اصالت قومی دیگران احترام داشته باشند. این جاهل ها فقط زورگویی تمامیتخواهی و تقلب بلد هستند و در پی محو تمام ارزش های دیگران زیر عنوان ارزش های تحمیلی خود هستند.
زمان آن رسیده که علیه این خیانت ها و جنایت ها آزادانه و با جرئت صدا بلند کنید.
>>> درزمان ظاهرشاه وسردارداود خان هرماموردولت که کورس زبان پشتو را میخواند پنجاه افغانی ماهانه درمعاش مامور مذکور اضافه پرداخت میشد متاسفانه این هم یک تعصب علنی ویک عمل فاشیستی آشکار بوذ که توسط حکومات ظاهر وداود عملی میشد.
>>> درزمان ظاهرشاه وسردارداود خان هرماموردولت که کورس زبان پشتو را میخواند پنجاه افغانی ماهانه درمعاش مامور مذکور اضافه پرداخت میشد متاسفانه این هم یک تعصب علنی ویک عمل فاشیستی آشکار بوذ که توسط حکومات ظاهر وداود عملی میشد.
عبدالرحمان از نورستان
>>> برای هرکس زبان مادری اش بیشتر پذیرا است زیرا در گپ زدن برایش ساده تر و روان تر است. زبان، ملیت، پوست چیز هایی غیر انتخابی است بنأ برتر دانستن هر یک آنها فقط یک چیز را میرساند, فاشیسم.
اینک میپردازیم به ماین گذاری زبان پارسی که ضرورت به دخالت دیگران ندارد:
۱- اول خودت بمبارد کردی "فارسی" نه بلکه "پارسی" و این "فارسی" خودت تحفه شوم الفبای ناقص زبان عربی است که "پ" ندارد.
۲- هر جا بگردی (چاپی یا تارنما) بجای "واژه نامه پارسی" یا "فرهنگ واژه ها" با "لغتنامه فارسی" یا "فرهنگ لغات" بر میخوری که واژه هایی ترجمه شده هم به عربی است نه به پارسی.
۳- اگر بگویی پسر می گویند ایرانی هستی و اگر بگویی بچه (چوچه آدم، دختر و پسر) می گویند اینک آدم شدی.
۴- پسر یکی از دوستان من با پسر همسایه، که از شمال مملکت بود ، همبازی بود و از او واژه "پگاه" را یاد گرفته بود و روزی شاهد بودم که مورد خشم پدر قرار گرفت. من به او گفتم که شاهنامه را ببین واژه "پگاه" برای سپیده دم یا صبح عربی بکار برده شده است و باید از او خوش باشی و خودت یاد بگیری.
۵- ما حتی در استان هایی پارسی زبان ماشین وار از واژه "ولار سید" و "کش نید" کار می گرفتیم و من بعد ها فهمیدم که منظور همان "به پا" و "نشست" بوده است. زیرا مسولین ما همیشه کوشش میکردند تا خیال سران رژیم را خوش نگاه کنند
۶- و از همه بدتر اگر بجای "دری" زبان "پارسی" میگفتی اولتر از همه آموزگار زبان پارسی توبیخ ات میکرد.
۷-و صد ها مثال دیگر که ما خود تیشه به ریشه زبان مادری خود میزنیم و گله از دیگران داریم.
آتش خاوری
>>> ما به همه زبانها احترام داریم زبان یک وسیله افهام وتفهیم است ولی در زبان تو کیر خود را بزنم که دنیا در کجا رسیده و تو تا هنوز پشت گپهای صد سال پیش. را گرفته یی زن تان شادی خواهد زاید ولی شما به هدف گنده خود نخواهد رسیدید
>>> من قوم پرست نیستم خود تاجیک هستم و هیچ گاه زبان شیرین فارسی را با هیچ زبان عوض نمیکنم ما باید راست و درست بگویییم حق و حقیقت بگوییم ما با قوم پشتون کدام مشکلی نداریم هیچ گاه نخواستیم زبان پشتو را تخریب سازیم پس ما هم از آدم های کلان و و بزرگان فهیم و شریف پشتون که بر فطرت پاک خدایی قرار دارند خواهش داریم قوم و قبیله پرستان را از اقدامات زشت و کثیف خود در باره آسیب اندازی به زبان فارسی مانع شوند و از آنها جلوگیری کنند من همین حالی چند والی پشتون که در شهرها و ولایتهای فارسیزبانان والی و شهردار از طرف اشرفغنی منسوب شده اند و آمریت ها و ماموران دولتی آنان مصروف دشمنی و ضدیت با فارسی هستند اما آنها را نام نمیگیرم هرگاه در رادیو تلویزیون مصاحبه و گفتگو دارند سعی میکنند هیچ گاه به زبان فارسی گپ خود را نگویند و حتی هنگامی که مجری پرسش خود را فارس یا دری مطرح میکند باز پشتو پاسخ میدهند.
پشتوزبانان میتواند در لسان پشتوی خود کلماتی مانند پوهنتون درملتون را به کارببرد اما هرگز در زبان فارسی نخیر چون در زبان فارسی کلمات پرمعنی و زیبای مطلوب و شایسته و کافی از واژه های اصیل فارسی موجود داریم بناءا در فارسی خیابان چرخبال دانشگاه دادگاه زایشگاه لشکرگاه داروخانه دواخانه شفاخانه کارخانه نمازخانه باید به کارگیری شود و زیبایی زبان فارسی حفظ و نگاهداری شود.
مجید از کابل
>>> زبان فارسی درطول تاریخ کهنسال خود، فاخرترین عنصر"هویت تمدنی" بوده است و درتاریخ نوین سه سده ی پسین، اگر به تکوین پروسه ی دولت ـ ملت معتقد باشیم، فراگیرترین و فرهمندانه ترین عنصرِ"هویت ملی" افغانستان به شمار می رود که بعنوان میراث مشترک فرهنگی ـ معنوی، عالی ترین صورت تعامل اقوام، پیروان مذاهب و ادیان و گروههای سیاسی ـ اجتماعی این کشور را تعریف کرده است.
زبان فارسی، شاخص ترین و موثرترین عنصر معنوی تاریخی بوده که بطور گسترده و شگرفی در تولید ادبیات سیاسی، ترویج دانش علمی، تألیف اندیشه ی سیاسی اجتماعی، تقویت همگنی فرهنگی، تسهیل تعامل قومی و تکوین گفتمان ملی در افغانستان کمک نموده است. زبان فارسی تنها شاخصه ی فرهنگ ملی است که همه ی اقوام کشور درمالکیتِ معنوی، گستردگی اجتماعی، مقبولیت ملی و شرافت فرهنگی آن شریک هستند. نویسندگان و اندیشوران معاصرِ پشتوزبان و ترک زبان، پا به پای فارسی زبان ها در تولید شعر و نثر، غنامندی ادبیات و تکثیر سرمایه های معنوی ـ فرهنگی این زبان نقش ایفا کرده اند. صرف نظر از قدمت تاریخی و گستره ی تمدنی زبان فارسی، در چند سده ی اخیر و بویژه پس از تأسیس امپراتوری احمدشاه ابدالی، زبان فارسی، زبان مشترک تمام شاهان و زمامداران و نخبگان افغانستان بوده است که دیوان اداری و مدیریت سیاسی کشور با این زبان به اشرافیت سیاسی و نظام دیوانی اعتبار و هویت سیاسی فرهنگی بخشیده است.
فارسی، زبانِ فاخر و فرهمند مورخان، عالمان، فقیهان، متکلمان، اندیشمندان وفلسفه ورزان، دین آموزان جغرافیای سیاسی افغانستان و زبانِِ معیار کانون های فرهنگی، اندیشکده های فکری، موسسات تحقیقاتی و جامعه ی روشنفکری بوده است که دستکم درسه سده ی اخیر به نظام سیاسی و ساختار های فرهنگی این کشور حیات بنیادین بخشیده است.
>>> لعل ما مشترک است و دو بدخشان داریم
ما دو جسمایم جدا مانده که یک جان داریم
دور کردند مرا از تو که دشمن باشیم
بعد دیدند بههم عشق دوچندان داریم
نه به خطهای سیاسی و سیاست بازی است
در دل کابل اگر مهر به تهران داریم
دخت شیراز گل تازه به گیسو زده است
با وجودی که خزان است بهاران داریم
چشمهایش دو بخارا دو سمرقند من اند
از لبانش چقدر قند فراوان داریم
رستم از زابل اگر بار دگر می آید
هرکجا پانهد ار شوق سمنگان داریم
در ادبگاه سخن با دل ویرانه بیا
تا ببینی که در این سینه چه پنهان داریم
هان مگو خواب و خیال است که من میگویم
تا که یادی ز قدیم است خراسان داریم
عاقبت از من و تو ما به میان می آید
روی این امر نه تاکید که ایمان داریم.
از چشمهایم جای اشک آواز میریزد
از حرفحرفم آیت پرواز میریزد
بشکن سرم را، بازوانم را ببند...! اما
با گام من، بنبست بیاعجاز میریزد
من از دوشنبه، از بخارا، بلخ... خواهم گفت
جام خراسان در گلویم باز میریزد
با هر شکست کابل و کولاب، بیتردید
دردی میان پیکر اهواز میریزد
دیوار اگر حتا به جای مرز بگذارید-
احساس کابل در دل شیراز میریزد!
زهرا انصاری هروی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است