سیاست باید جای جنگ را بگیرد. اگر سیاستهای بزرگ به میدان آیند و فرهنگ سیاسی ناهنجار کنونی سرچپه شود، بیگمان آتش جنگ فرو خواهد نشست | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۷ ۱۳۹۹/۱۲/۵ | کد خبر: 166400 | منبع: | پرینت |
پاکستان اینبار میخواهد نقش بابای بزرگ را در افغانستان بازی نماید. آنکشور با توجه به شکست سیاست یکجانبهگرایی گذشته در حاکم سازی یک گروه قومیایدیولوژیک در افغانستان، این بار چتر بزرگی فرازیده است که برای همهی گروهها و شاید اقوام در زیر آن جایی باشد.
پاکستان از این رهگذر میخواهد سیاست مهار چندجانبه و خنثیسازی راهبردی را در افغانستان اعمال نماید. چنین چیزی از مجرای برقراری روابط پدرانه با همهی گروههای سیاسیقومی افغانستان و ایجاد تعادل قوا در میان آنها شدنیاست. به گونهای که هیچ گروه نتواند، گروه دیگری را از پهنهی سیاست و قدرت بردارد.
شما در آینده نیز میتوانید بجنگید ولی در مدار و محدودهیی معین.
فراخوان و دعوت سران تنظمی و قومی افغانستان از سوی پاکستان نیز برای اطمینانبخشی به حضور گروهها در زیر سایه مهربانی بابا و دیسش پایدار این سیاست، صورت میگیرد.
ادامهی این سیاست به چند پیامد مهم میانجامد:
۱. گروههایی که از زیر چتر قدرت و حاکمیت ملی بیرون مانده اند و از لحاظ روانی هیچ وابستگی به ساختارهای سیاسیرسمی موجود احساس نمیکنند، چتر جدید پاکستان برایشان پرکشش و و وسوسهانگیز خواهد بود.
۲. گروههای داخلی با برقراری خط ارتباط سیاسی مستقیم با واحدهای سیاسی دیگر، نهاد دولت در افغانستان را عملن دور میزنند و نادیده میگیرند.
۳. فرهنگ همکنش و تعامل خودگردانانهی سیاسی گروه با گروه و گروهها و افراد با کشورهای بیگانه، بیرون از چنبرهی دولت و قدرت ملی، نهادینه میشود.
۴. کامیابی پاکستان در اطمیناندهی به گروههای سیاسی افغانستان در ساختارهای صلح پاکستانپسند، پیوندهای کمرنگ آنها را با دیگر کشورها و پهنههای تمدنی، کمرنگترمیسازد. در پیامد آن جایگاه ضعیف دیگر کشورهای منطقهای در افغانستان بیشتر از پیش تضعیف میشود.
۵. چمچهی تقسیم قدرت و بهرههای سیاسی به دست بیگانگان منطقهای میافتد.
۶. افغانستان کشوری دیفکتو میشود که تنها در کنار و اشارهی دیگر کشورها نقش بازی خواهد کرد.
و...
راه گشایش:
۱. قانون اساسی، سیاست و ساختارهای افغانستان باید چنان چتر بزرگی بگسترند که فرصتهای برابر برای حضور همه در زیر آن وجود داشته باشد؛ و آیینهای که چهرهی بزرگ فرهنگی و تمدنی همهی مردم در آن دیده شود.
۲. تنها برازندگی منشی و دانشی و شایستگی سیاسی شهروندان، سنجه و معیار رسیدن به مقامهای فرازین و فرودین کشور باشد، نه وابستگیهای تباری و خانوادگی و پیوند به بیگانگان.
۳. خواستهای مردم در زمینهی گزینش نظامها و ساختارهای قدرت و اداره، نباید نادیده انگاشته شود. چون نهادها و سامانهها باید برابر به نیازها و نخستینگیهای مردم باشد، نه برابر به سنجهی سودجوییهای افراد و گروهها.
۴. سرانجام اینکه هرکسی بتواند بابای سر و سرنوشت خویش باشد تا تن به بابایی هیچ بیگانهیی ندهد.
فرصتها از دست میروند. تنها با جنگیدن نمیشود کاری کرد. چون هیچ منبع پایداری برای جنگیدن همیشگی وجود ندارد.
سیاست باید جای جنگ را بگیرد. اگر سیاستهای بزرگ به میدان آیند و فرهنگ سیاسی ناهنجار کنونی سرچپه شود، بیگمان آتش جنگ فرو خواهد نشست و درخت گشنبیخ ملت در سرزمین عدالت و انصاف سر برخواهد آورد.
عزیزالله آریافر
>>> جناب اریافر صاحب!سعادت تان رامیخواهم اماعرض من:
۱-(خواست مردم درزمینه گزینش نظام)زهرمطلق وکشنده.مردم مابااذهان مسموم شده طالبی امارت طالبی میخواهند.مگراین راه نجات است؟
۲-اگرمنبع پایداربرای جنگ هم موجودباشد،بازهم دست اورد نهایی جنگ بدبختی است واین قطع جنگ و تامین صلح است که نویدخوشبختی میدهد.
۳-مقدم برهرهرچیزی نیازماروشنگری عمومی است تاسطح درک کتله ارتقانکندوتمیزخوب وبدنباشد،هیچ کارخیری به وقوع نخواهدپیوست. جلوبلندگوهای احمق سازی(ملاها) راباید گرفت.جامعه که ۹۹،۹ فیصدش دراثرتبلیغات احمقانه مصاب مرض مزمن احماقت است راه بجایی نمیبرد.
عاقل
>>> کشورهای قومی قبیلوی بسیار دیر پیشرفت میکنند
>>> پاکستان میداند که مردم افغانستان مردم احساساتی و غیر سنجیده و خود خواه اند بنااینبار میخواهد که ازطریق روابط با همه اقوام خانه جنگی را در افغانستان ایجاد نماید. وطنفروشی اخیر ذلیل گونه حکمتیار در اسلام اباد و سفر اقای رحمانی تجر تیل و بیسواد و نیز سفر دیگر هیات های سیاسیون بیسواد نشانگر اینست که اینها دشمنی ها پاکستان را نادیده گرفته خود را به کوچه حسن میزنند. پاکستان کشوری است که زن و مرد افغانستان باید بخاطر انتقام گیری کمر همت بسته و برای پارچه شدن پاکستان به ۴ قسمت تلاش نمایند نه اینکه سفر نمایند.
رمزی سرخروردی
>>> جنگ معمولا" برای تحقق برنامه های استراتیژیک صورت میگیرد و سیاست روش های رسیدن به اهداف استراتیژیک بدون توسل به جنگ است اما در کشور من
سیاست فعلا" شده مدیریت چنگ.
>>> زبان و نژاد کشور اداره نمی کند، کشور را قانون اداره می کند، دولت ملی و دموکراتیک با قوانینی که در آن انسان و حقوق جامعه و صلح و ثبات داخل و منافع ملی هدف و مد نظر باشد و نه افکار و اندیشه های ارتجاعی و دینی و مذهبی و یا نژادی و قومی و زبانی. از ماست که بر ماست.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است