نقش مخرب عربستان سعودی در افغانستان (دهم)
ال سعود که به بانکدار طالبان تربیه شده در مدارس دیوبندی تبدیل شده بودند، نقش مخرب در براندازی حکومت افغانستان به رهبری استاد ربانی و استقرار امارت اسلامی طالبان بازی کردند 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۵۷    ۱۳۹۹/۴/۳۰ کد خبر: 164243 منبع: پرینت

آرایش نیروهای سعودی در تخته شطرنج سیاسی جنگ افغانستان؛
لشکرکشی شوروی به چهارراه ژیواکونومیک-ژیوپلیتیک-استراتژیک آسیای جنوبی افغانستان طوفان خونین را آورد که کشور پر افتخار ما به میدان تخته شطرنج سیاسی جنگ سردی میان شرق و غرب تبدیل نمود.

غرب به رهبری امریکا و شرق به رهبری شوروی سوسیالیستی به ریاست لیوندبرژنف، به عنوان دو ابرقدرت اصلی بازیگران به انواع آتشپاره های هسته ای و غیرهسته ای مسلح در زمین به خون و آتش خفته مردم افغانستان در برابر هم به هدف تقسیم مجدد حوزه های پر ثروت و ژیوپلیتیک جهان جنگ سردی در جنوب آسیا باهم شاخ به شاخ شده بودند.

در همین بستر سیلان بازی جنگ سردی پای و دست پاکستان، ایران، عربستان سعودی و ترکیه در قضیه آرایش نیروها در تخته شطرنج سیاسی جنگ سردی افغانستان باز گردید. پاکستان به رهبری جنرال ضیاالحق لشکر بنیادگرایان اسلام مکتبی {تا سال 1988 یکصدهزار بنیادگرا} را تحت پوشش آی اس آی و کمک مالی بانکدارن امریکا، رقم زد و برای خود فلسفه سیاسی داشت که بر سر آن در آسمان ها بوسیله باند محارم که همه رویدادهای سیاسی جهان را از نیمه دوم قرن نوزدهم، پلان می کنند، در اپریل 1988، به قتل رسید قسمی قبلاً شرح آن کفته آمده است.

ایران نیز در وجود حزب وحدت اسلامی در تخته شطرنج سیاسی جنگ افغانستان نیروها را آرایش داد. ترکیه پس از خروج شوروی و پیامدهای بعدی آن در وجود جنبش ملی اسلامی سرمایه گذاری کرد. هندوستان نیز پس از ورود طالبان در سال 1994، در وجود حزب جمعیت اسلامی سرمایه گذاری های امدادی لوژستیکی و مالی و پژشکی کرد.

نقش پای سعودی در تخته شطرنج سیاسی؛
نقش پای سیاسی عربستان سعودی در آرایش نیروهای در تخته جنگ سردی چندجانبه افغانستان به شرح ذیل است: درجه اول در داخل جبهات جنگ در عقب نیروهای حزب اتحاد اسلامی وهابی عبدالرسول سیاف {غُند ببوه که به پول سعودی ساخته شد و به مرکز فعالیت های سیاسی و مذهبی و استخباراتی وهابی تبدیل شد و بعداَ به پغمان کابل منتقل گردید} دیده می شود و به درجه دوم در عقب نیروهای القاعده و لشکر عرب های افغان {وهابی های چندملیتی که حمیدگل رییس سابق آی اس آی آن را بریگاردهای بین المللی اسلام تعریف می کرد} و به درجه سوم در همین زمینه نقش پای سیاسی سعودی در همجوشی حزب اسلامی حکمتیار با القاعده و لشکرهای عرب های افغان، دیده می شود که قصاب کابل را در آغوش سیاسی گرفتند.

از سوی دیگر، نقش پای اهل سعود در سازماندهی کودتای ناکام شهنواز تنی در سال 1369، مشهود در آیینه تاریخ شفاف است که به حکمتیار 50 میلیون دالر دادند تا میدان داخل تخته سیاسی جنگ افغانستان را فتح الکبیر سازند، قسمی که نقش پای سعودی ها در حمایت از اتحاداسلامی سیاف، حزب اسلامی حکمتیار، حزب اسلامی مولوی یونس خالص، حزب انقلاب حرکت مولوی محمدنبی محمدی و عرب های افغان و القاعده در جنگ جلال آباد سال 1368، به هدف سرنگونی حکومت حزب وطن دیده می شود که بوسیله ارتش مسلح حکومت نجیب الله، لشکریان تحت پوشش سعودی و آی اس آی، که راکتیار وعده ادای نماز چاشت را در مسجد جامع شهر جلال آباد به جهادگران می داد، به سختی سرکوب شد که شکست تاریخی تار و مار شدن لشکریان وهابی و غیر وهابی و همچنان شکست تاریخی جنرال های پاکستانی در تقابل با ارتش پرقدرت و دلاوری سربازان و افسران افغانستان را در دفاع میهنی در آیینه تاریخ شفاف می نماید.

از سوی دیگر، نفش پای سیاسی سعودی ها در براندازی اتحاد هفتگانه به ریاست صبغت الله مجددی که پای جنرال های پاکستانی نیز در آن دخیل است دیده می شود که شرح آن چنین است: در گرماگرم دور هشتم مذاکرات ژنو، که جرج بوش {پدر} و گرباچف رهبری شوروی که خروج عساکر شوروی از افغانستان را زمزمه می کرد، اتحاد هفتگانه به ریاست صبغت الله مجددی و صدارت سیاف وزارت خارجه حکمتیار و تشکیلات جدید حکومت موقت مجاهدین در پیشاور رقم خورد که امریکا که فلسفه سیاسی دیگری در افغانستان پس از خروج شوروی داشت، در فردای خروج عساکر شوروی 15 فبروری 1988، از افغانستان، تمام کمک ها را به مجاهدین و حکومت تنظیم هفتگانه به ریاست صبغت الله مجددی قطع کردند.

عربستان سعودی و پاکستان که در حین وحدت در میدان جنگ افغانستان در براندازی حکومت نجیب الله، هریک از این کشورها فلسفه سیاسی برای خود در آرایش نیروها در تخته سیاسی فصل جدید بازی های داشتند که پس از فردای خروج شوروی رقم خواهد خورد و در قسمی تنش سیاسی قرار داشتند.
پاکستان روی حزب اسلامی حکمتیار سرمایه گذاری کرده بود. سعودی روی اتحاد اسلامی سیاف سرمایه گذاری کرده بود و با خانواده مجددی حضرت شور بازار از زمان عبدالعزیز آل سعود از طریق صادق مجددی در دهه ی پنجاه قرن بیستم، جینل اندازی های کرده بودند ولی به دلیل اینکه حضرت صبغت الله مجددی وهابی نشد و به ترویج وهابیت و افراط گرایی در افغانستان نپرداخت و راه دست پیر بگیر را در استخاره های سیاسی آنچانی در پیش گرفت که در زمان کرزی و غنی به صورت های متفاوت استخاره های سیاسی آنچنانی ثبت آیینه شفاف تاریخ شده کرد، مرد ایده ال باب دندان سیاسی ملک فهد شاه سعودی نبود. قسمی مرد ایده آل باب دندان سیاسی برای جنرال های پاکستانی نبود که برطبق دکترین ضیاالحق، در پی تبدیل کردن افغانستان به صوبه سرحد ششم پاکستان به جبهه ی عقب جنگ با هندوستان بودند و در پی بدست گرفتن رهبری جهاد افغانستان اسپ فتنه سیاسی می تاختند.

تاریخ تحولات سیاسی جهاد افغانستان در دهه های 80 قرن بیستم، نشان دهنده این فتنه سیاسی سعودی و جنرال های پاکستانی است که هردوی این کشورها در عین کمک رساندن به مردم افغانستان به هدف سیاسی نه دوستی و همدری از همان آغاز اتحادیه ها {که شرح فشرده آن در نوشته سرنوشت سیاسی جمعیت اسلامی بیان شده است} در صدد سبوتاز اتحادیه ها از طریق گلبدین و سیاف بودند و دامن زدن به اختلافات سیاسی و قومی در داخل تنظیم های هفتگانه به هدف سست گردن پایه مردمی جهاد مردم افغانستان و پادر هوا ماندن رهبری جهاد بدست خود مردم افغانستان.
البته، نقش پای سیاسی ایران، نیز، در ایجاد اختلاف میان احزاب سیاسی مردم هزاره شیعه افغانستان و سبوتاژ شورای ایتلاف احزاب سیاسی هزاره افغانستان در دهه ی 80 در تاریخ سیاسی جهاد افغانستان شفاف شده است.

در هرصورت، تاریخ سیاسی تحولات جهاد افغانستان نشان دهنده این واقعیت توطئه سیاسی علیه جهاد و مردم افغانستان است که با تشکیل شدن حکومت موقت محاهدین به رهبری صبغت الله مجددی، امریکا و غرب در فردای صبح خروج عساکر شوروی از افغانستان {15 فبروری 1988} تمام کمک ها را یکباره به جهاد و حکومت موقت مجاهدین قطع کردند و همزمان عربستان سعودی و پاکستان که از اتحاد هفتگانه دل خوش نبودند به سبب اهداف شوم شان، کمک ها را به حکومت موقت کاهش دادند که سبب بحران اقتصادی در خزانه خالی حکومت صبغت الله مجددی شد که از پرداخت معاش مامورین، معلمان و کارمندان اش ناتوان شد و اکثر ادارت و مکاتب مسدود گردید و هزارها نفر از مردم افغانستان که در حکومت موقت کار می کردند بی معاش و بی روزگار در بلاتکلیفی سرگردانی های قوت ولایموت روزگاران تنگدستی ها گیر افتادند.

این در حالی بود که دولت سعودی در گرماگرم کاهش کمک به حکومت موقت مجاهدین، در سال 1988، پیس از خروج عساکر شوروی از افغانستان، یار و رفیق گرباچف که در بحران اقتصادی و کمبود نقدینه فرو رفته بود، شدند و 400 میلیون دالر به شوروی در حال فروپاشی کمک کردند. کویتی ها هم 500 میلیون دالر به شرایین اقتصادی شوروی در حال احتضار ترزیق کردند ولی مجاهدین را فراموش نمودند.

تیرنگ دیگر فتنه سیاسی سعودی در جدال با پاکستان؛
پس از آنکه با قطع شدن کمک های سعودی از حکومت مجددی که در لبه واژگونی اقتصادی قرار گرفته بود، ملک فهد پادشاه عربستان سعودی که رمز بازی ها را خوب می فهمید در یک چرخش سیاست نیرنگ، با سخاوت مجدد سیاسی بسوی حضرت مجددی برگشت به هدف روکش کردن مجددی و مولوی نبی محمدی در جدال با پاکستان و تحت فشار قرار دادن جنرال های یاغی عاشق بنیادگرایی مکتبی و ایجاد هیاهوی سیاسی از درون حکومت موقت برضد پاکستان، با فعال ساختن محمد یوسف مطبقاتی سفیر سعودی در پاکستان، با تقدیم 189 میلیون کلدار پاکستانی زیر بازوی مجددی را گرفت و وی را برضد دخالت پاکستان در امور جهاد و حکومت موقت مجاهدین تحریک کرد که یکباره حضرت به منتقد حکومت پاکستان تبدیل شد و محمدیوسف مطبقانی سفیر سعودی در پاکستان به تاریخ 8 عقرب 1370، در دیدار با مجددی چکی را به مجددی تقدیم کرد که 189 میلیون کلدار اعتبار داشت و از طرف ملک فهد جهت تسهیلات تعلیمی اطفال افغانی هدیه گردیده بود. در این محفل که استاد ربانی و مولوی محمد نبی نیز حضور داشتند سفیرسعودی اعلام کرد که شاه آن کشور یک بیلیون کلدار را منحیث یک کمک ابتدایی به افغانستان اختصاص داده است و این تخصیصه در اعمار مکاتب، مراکز صحی، صنایع، راه ها و دستگاه های برق به مصرف خواهد رسید {رجوع شود به پاکستان تایمز مورخ 9 عقرب 1370 و مجله افغان جهاد شماره امیزان-قوس 1370، ص 194}

بتاریخ 11 عقرب 1370، بار دیگر سفیر سعودی، یک چک شش میلیون دالری را در محضر غلام اسحق خان رییس جمهور پاکستان و مولوی محمدنبی و استاد ربانی به مجددی تقدیم نمود و اظهار داشت که ملک فهد مبلغ چهل میلیون دالر راجهت بازسازی افغانستان و شش میلیون دالر را برای پیشبرد تعلیم و تربیه و معاش معلمین هدیه کرده است. {رجوع شود به: افغان جهاد، شماره، میزان-قوس 1370، ص 152}

پس از دریافت کمک ها از سعودی، حضرت مجددی، لبه تیز تقد سیاسی را علیه پاکستان به گردش آورد: مجددی در مصاحبه ای با خبرنگار «اسوشیستدپریس» از مداحله مدوام پاکستان اظهار ناخشنودی نمود و دولتمردان اسلام آباد را به نقد کشید که در کار جهاد افغانستان مداخله می کنند.
این بینات غوغای هیاهوی سیاسی تبلیغاتی را در رسانه ها برضد پاکستان رقم زد که تیر ملک فهد به هدف خورد. قلم بدستان مخالف پاکستان به این قضیه دامن زدند. جنرال های آی اس آی در تبانی با قاضی حسین احمد رهبر جمعیت العلمای پاکستان نزدیک به گلبدین را برضد مجددی به حرکت آورد.

روزنامه های «فرانتسیزپوست» و «مسلم تایمز» در مقالات قلم بدستان پاکستانی طرفدار جنرال ها نقد و اظهارت واقعی عینی مجددی را چوب متقابل به فتنه سیاسی زدند و اظهارات مجددی را «به حیث مخالفت با ملت مسلمان پاکستان» قلمداد نمودند. جریده شهادت حزب اسلامی حکمتیار {حکمتیار هنوز هم زنده است و برگشته در صحنه برای ایجاد فتنه و تاویل آن} آنچه که مجددی گفته بود را پروپاگند بی اساس «علیه ملت پاکستان» خواند و اظهار داشت که: کسانی که علیه ملت مسلمان پاکستان تبلیغات می کنند آنها از ملت افغانستان و مجاهدین نمایندگی نمی نمایند. پاکستان هرگز در امور داخلی ما مداخله نکرده است. {افغان جهاد، شماره میزان و قوس 1370 ص111}

گرماکرم هیاهوی غوغای سیاسی که حکومت پاکستان را در صحنه ملی و بین المللی جهاد افغانستان به چالش کشیده بود، پس از اظهارات حکمتیار و مولوی یونس خالص که به اشاره آی اس آی در نبرد با مجددی رییس حکومت موقت با گفتن آن داستان ها به صحنه آمده بودند، مجددی در یک جلسه سخنرانی ضمن تایید سخنان اش در نقد علیه پاکستان بار دیگر از مداخله افسران نظامی پاکستان در امور داخلی جهاد افغانستان سخن گفت.

دفترسیاسی حکومت مجددی در پاسخ روزنامه های پاکستان و حکمتیار و خالص، نوشت که: «مجددی طی چهل سال گذشته همواره از برادران پاکستان دفاع نموده و شکایت در مورد مداخله چند تن از نظامیان در امور داخلی مان به هیچوجه مبین آن نیست که ما از همکاری و کمک حکومت و مردم پاکستان به سه میلیون مهاجر و جهاد افغانستان چشم پوشی و یا انکار کنیم». { افغانستان قلب آسیا، مورخ 18 عقرب سال 1370}

فتنه های سعودی پس از خروج شوروی از افغانستان؛
پس از خروج شوروی از افغانستان مسابقه جنون آمیز بر سر تسخیر جنوب آسیا و بدست گرفتن قدرت سیاسی و رهبری حکومت نظام سیاسی آینده افغانستان، میان اسپ سواران در میدان تخته شطرنج سیاسی در دور جدید بازی ها شروع شد.
علیرغم همه تلاش های پاکستان و سعودی و امریکا، رویدادهای داخلی صحنه سیاسی افغانستان در بستر کشمکش های سیاسی که مضمون اصلی آنرا مساله ملی تشکیل میداد، قسمی پیچ و تاب پیدا کرد که حکومت نجیب الله پس از درهم شکستن نیروهای تحت پوشش سعودی و آی اس آی در جنگ جلال آباد {1368} و همچنان خنثی کردن پلان کودتای ناکام شهنوار تنی {1369 که ریاض 50 میلیون دالر به حکمتیار داده بود که در تبانی با شهنواز تنی کار نجیب الله را تمام سازد و میدان را فتح الفتح سیاسی بکند و ربانی و مسعود و دوستم و مزاری را فرای بسازند، از درون دچار شکاف و اختلافات جنگ رقابتی سیاسی قومی شد که پس از تصفیه های ارتش و پولیس و ارگان های قدرت حزبی به هدف یک کاسه کردن قدرت سیاسی، تضادهای درونی حزب و قدرت سیاسی چنان تشدید و آشتی ناپذیر گریدید که در خم و پیچ بازی های چندجانبه سیاسی درون حزبی سرنوشت سیاسی دکتر نجیب الله قسمی رقم خورد که در پایان کار هیچ راهی برای او باقی نمانده بود مگر پناه بردن به مهمانخانه ملل متحد در کابل.

حکومت حزب وطن به نمایندگی عبدالوکیل وزیر خارجه به پروان رسید. از تشکیل حکومت ایتلافی با مجاهدین سحن گفت که مسعود نپذیرفت و از حکومت جمهوری اسلامی یاد کرد. عبدالوکیل به کابل برگشت و پس از شور و مشوره با سیاسیون ارشد دوباره به پروان رسید و انتقال قدرت و تسلیم قدرت سیاسی به فرمانده مسعود را اعلام کرد.

با تغییرکردن صحنه آتش کینه و عداوت در دل اهل سعود پاکستان و گلبدین شکست خورده در میدان رقابت ها بر سر تسخیر هسته مرکزی قدرت در کابل چنان جنون آمیز در خون ریزی و قتال راکت پرانی های شد که در خم و پیچ جنگ های داخلی که پاکستان و سعودی به یمن لطف امریکا و انگلیس بالای مردم افغانستان به خاطر منافع شان تحمیل کرده بودند، در سال 1994 در گرماگرم جنگ های خونین شورای هماهنگی با دولت ربانی، پلان فتنه سیاسی طالبان ملایان مدارس دیوبندی آفتابی شد و سعودی به بانکدار طالبان مدارس پاکستانی به رهبری ملا محمدعمر آخوند تبدیل شد.

ال سعود که به بانکدار طالبان تربیه شده در مدارس دیوبندی تحت پوشش حزب اسلامی پاکستان در دهه 90 تبدیل شده بودند، نقش مخرب در براندازی حکومت جمهوری اسلامی افغانستان مستقل به رهبری استاد ربانی و استقرار امارت اسلامی طالبان بازی کردند.

دستان دولتمردان ال سعود در خونریزی جنک های انتقام جویانه قومی و مذهبی و نژادی طالبان و القاعده و عرب های افغان در دهه 90 که تاجیک ها، ازبیک ها و ترکمن ها و به ویژه هزاره های شیعه مذهب افغانستان را در مزار، بامیان، صفحات مرکزی ولایت دایکندی و ولایت غزتی ولسوالی جاغوری و... هدف قرار داده بود و قتل های دستجمعی را رقم زد، به خون مردم افغانستان آلوده است قسمی دستان جنرال های پاکستان و همچنان حکمتیار قصاب کابل و سیاف تفرقه انداز و ملایان طالبان تا آرنج ها به خون فرزندان مردم اقوام کشورمان رنگین است.

در عقب تمام جنگ های غیرعادلانه و تبعیض مذهبی قومی و خونریزی های داخلی از دهه ی هشتاد تا امروز دهه ی دوم قرن بیست و یکم، سعودی و پاکستان و امریکا و انگلیس در دشمنی های آنچنانی در کشتار بی رحمانه مردم و سربازان و افسران شجاع افغانستان در حرکت هستند. سعودی ها در بازی بزرگ نو، در رکاب امریکا و انگلیس و پاکستان برضد حکومت و مردم ما اسپ منافع تاختن و به بانکدار طالبان برای یکسره کردن کار نیروهای مقاومت ملی و گسترش وهابیت در افغانستان و آسیای مرکزی و به حاشیه کشیدن ایران شیعه مذهب و ترکیه حنفی مذهب از متن تخته شطرنج سیاسی خونین افغانستان به حاشیه بازی ها، تبدیل شدند.

پس از در افتادن دولت بیل کلینتون {1992 - حنوری 2001} با طالبان بر سر اسامه بن لادن که متهم به حمله تروریستی به مرکز تجارت جهانی امریکا در شهر نیویارک در11 سپتامبر 2001، شناخته شده بود و حمله امریکا و انگلیس 7 اکتوبر2001، به افغانستان و سقوط طالبان و القاعده در نوامبر همان سال و تشکیل کنفرانس بن که ایران در کله به کله شاختن سران مقاومت ملی ضدطالبان به امریکا مدد رساند و در عوض امتیازات در افغانستان دوباره نصیب اش شد و با دولت کرزی در تاردوانی ها تقدیم کیسه های پول اسکناس سبز به دفتر رییس جمهور کرزی چینل اندازی هایی داشت، اهل سعود یکباره در عین حفظ کمک مالی سالانه 500 میلیون دالر به طالبان، با شعار مبارزه با تروریسم، چهره سیاسی، دست دوستی به سوی حکومت کرزی دراز کردند.

نفش مخرب ریاض پس از سقوط طالبان؛
کرزی دو روز پس از کنفرانس لندن {28 جنوری 2010/8 دلو 1388} توجه را به سوی دوستی با عربستان معطوف کرد و به ریاض سفر کرد. او روز چهاردهم دلو 1388 {سوم فبروری 2010} به عربستان سعودی رفت تا سعودی را به نفع دولت و مردم افغانستان به جبهه صلح بیاورد که نتوانست. سعودی ها کرزی را در تار خام سیاست صلح با طالبان تحت پوشش مالی، پیچ و درپیچ به فن سیاست نیرنگ ساختند. کرزی قبلا در 9 میزان 1388{30 سپتامبر2008} از سرخوش خدمتی به امید آوردن اهل سعود به جبهه صلح و پایان دادن به خونریزی داخلی میان مسلمانان افغانستان تا آنجا پیش رفت که ملک عبدالله پادشاه سعودی را رهبر جهان اسلام خواند و از او خواست تا زمینه صلح با طالبان را به وجود آورد.

مولوی فضل الهادی شینواری رییس شورای علمای دولتی افغانستان و رییس پیشین دادگاه عالی {استرمحکمه} به ریاض رسید. او با روزنامه الوطن عربستان سعودی به سردبیری جمال خاشقجی، از نقش سازنده سعودی در قایم شدن صلح در افغانستان سخن گفت. اما تاریخ نشان داد که ال سعود که در رکاب امریکا و انگلیس و در تبانی با پاکستان در دور بازی های جدید در منطقه اسپ می تاختند، نه تنها به کرزی هیچ کمک در سربراه شدن صلح با طالبان نکردند بلکه زیر بال مالی طالبان و سپس داعشیان را در کشتار هرچه بی رحمانه تر سربازان افغانستان گرفتند و فصل جدید کشتارها و تفرقه و جدایی نفرت انگیزی را در افغانستان برمبنای وهابی و غیر وهابی و سنی و شیعه و قوم و نژاد دامن زدند.

پس از سقوط طالبان، ال سعود حکومت دست نشانده کرزی را به رسمیت شناخت. سفارتخانه سعودی در کابل در سال 2002، دوباره شروع به فعالیت کرد. ال سعود که در افغانستان در پی گسترش نفوذ وهابیت و نیرو آزاد کردن به قدرت مرز پول به نفع پروژه وهابی ساختن مدارس دینی در افغانستان است، با طرح ساخت دانشگاه ملک عبدالله به سرمایه 100میلیون دالر در کابل در تقابل با دانشگاه اسلامی شیعه مذهب خاتم الانبیا که گمان میرفت ایران در کابل اعمار کرده است، جنگ ایدیولوژیکی بر مبنای تفسیر وهابی از مذهب حنبلی را با ایران شیعه و شیعه های افغانستان رقم زده است.

گسترش نفوذ فرهنگی و دینی وهابی؛
ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود و همچنان محمد بن سلمان ولیهعد سلطنت سعودی در یک جنگ ایدیولوژیکی مذهبی و سیاسی به هدف مهار نفوذ فرهنگی و مذهبی ایران در افغانستان و آسیای مرکزی و خاور میانه توجه را به پروژه سازی مدارس دینی در افغانستان افزایش داده است. کار ساختمانی بزرگترین دانشگاه اسلامی که ظرفیت گنجایش ده هزار طالب دین را دارد با سرمایه 500 میلیون دالر در پانزده کیلومتری شهر جلال اباد براه انداختند که این دارالعلوم در ده سال آینده به بهره دارای خواهد رسید. دروس در این دارالعلوم نیز به زبان عربی و اجمالاً توسط مُدَرَسان وهابی مذهب سعودی اداره و تدریس خواهد شد.

حسیم محمدالخالدی سفیر عربستان در کابل یکشنبه 15 سرطان 1399، اظهار کرد که: «کشورش با هزینه 30 میلیون دالر یک شفاخانه را در شهر کابل اعمار خواهد کرد. وی در دیدار با فضل هادی مسلمیار رییس مجلس سنا {متهم است که داعشیان را در کابل پناه می دهد چندی قبل امنیت ملی یکنفر ارتباطی داعش را در کابل گرفتار کرد که در اعترافاتش فضل هادی مسلمیار را به حیث حامی داعشیان معرفی کرده بود. او هم با داعش و هم با طالبان و هم با سعودی و هم به غنی و امریکا در فن منافقت کله شور می دهد} گفت که عربستان سعودی همچنان 35 برنامه توسعه ای و طرح تاسیس 100 مدرسه دینی را در افغانستان روی دست گرفته است. جسیم الخالدی از کار ساختمانی دارالعلوم بین المللی افغانستان در ولایت ننگرهار که بزودی آغاز خواهد شد خبر داده است.»

جنگ تبلیغاتی ماهواره ای علیه ایران؛
عربستان در جنوب و غرب آسیا به غرض گسترش وهابیت که اهل سعود هویت سیاسی و اسلامی را از آن دارد، مبارزه ایدلوژیکی و فرهنگی را برضد رژیم جمهوری اسلامی براه انداخته است. ریاض در مارچ2011، در گرماگرم انقلاب فیس بوکی «بهار آزادی اعراب» که در جنوری همان سال در تونس علیه زین العابدین علی حاکم آنکشور براه افتاد و وی بوسیله هلیکوپتر به ریاض فرار نمود و مردم مسلمان بحرین {اکثراً شیعه مذهب} برضد آل خلیفه قیام کرده بودند با رقم زدن شورای همکاری خلیج برای کمک به حکومت آل خلیفه {سنی مذهب وهابی} به بحرین لشکر کشی کرد و با امضای پیمان دفاعی با بحرین در سال 2012، برای تحت پوشش قرار دادن آل خلیفه و مهار نفوذ ایران در بحرین شیعه مذهب، حضور را در منطقه تقویت کرده است.

از سوی دیگر، دولت سعودی از طریق رسانه های ماهواره ای تلویزیونی جنگ ایدیولوژیکی سازمان یافته را برضد ایران براه انداخته است. عربستان حدود 40 درصد سهام شرکت ماهواره ای «عرب ست» را که مقر آن در ریاض است را در اختیار دارد «شبکه هایی چون مرکز بخش خاورمیانه {ام بی سی}، شبکه تلویزیون العربیه، تلویزیون کلمه، کانال صحرا، شبکه تلویزیونی هدی، شبکه تلویزیون اقراء، شبکه تلویزیونی الحره» از مهمترین رسانه های سعودی در کشور های عربی است. شبکه امریکا فاکس نیوز و شبکه اجتماعی تنویر از مهمترین شبکه های هستند که توسط شاهزاده سلمان خریداری شد. شبکه های ماهواره ای سعودی به زبان های انگلیسی و فارسی و پشتو نیز نشریات دارد.

فتنه جدید سعودی؛
عربستان سعودی درخم و پیچ کشمکش ها پس از توافقنامه دوحه، برای آزاد کردن نیروهای وفادار در شمالی به هدف بازشدن راه به پنجشیر و همچنان ضربه زدن به نیروهای هزاره در دره صوف {حزب وحدت مردم افغانستان به رهبری استاد محقق} و ضربه زدن به نیروهای هزاره بامیان {حزب وحدت اسلامی شاخه خلیلی} با قوماندانان شمالی از جمله داوود کلکانی تاردوانی و چینل اندازی کرده است.
«داوود کلکانی در زمان حکومت دکتر نجیب الله یکی از قوماندانان ملیشه های پرتوکولی با ریاست پنج امنیتی خاد بود، جهت تامین امنیت در شاهراه کابل شمالی به خرج ریاست پنچم در منطقه ی کلکان یک پاسکاه، امنیتی ایجاد کرده بود»

داوود کلکانی تحت پوشش مالی سعود ی به پارلمان راه یافت ناصر الجبران مسوول استخبارات سفارت عربستان در کابل شخصاً با داوود کلکانی در تماس است. کلکانی در مقابل دریافت پول «از تاسیسات اهل شیعه و مفرزه های به ظاهر فرهنگی و درمانی ایران در افغانستان اطلاعات جمع آوری و سپس به سفارت عربستان می سپارد». از سوی دیگر، سعودی ها داوود کلکانی را تحت پوشش سیاف وهابی یار قدیم که برضد ایران در همکاری با مولوی مجیب الرحمان وهابی که از سوی سعودی در دارالعلوم هرات {به خرج سعودی 50 میلیون دالر} فعال است، قرار داده اند و در صدد آن هستند که داوود کلکانی را در دره صوف مستقر و به حیث رییس امنیت تعیین کنند، تا قبر نیروهای هزاره شیعه مذهب حزب وحدت مردم افغانستان به رهبری محقق را در منطقه بکند و هزاره ها را کوچ اجباری و یا از دره صوف فراری سازد و کنترول و نظارت را بر مهمترین منطقه استراتژیک در شمال غرب و شمال شرق و بامیان، در پوشش داوود کلکانی-سیاف قایم نماید.

حمله مرگبار بر ریاست امنیت ملی در ایبک مرکز سمنگان در روز جمعه 27 سرطان 1399، که گفته می شود «قاری اسحق سرگروه شبکه حقانی {انس حقانی به امر ترامپ با تعدادی از جنایتکاران از زندان بگرام در گرماگرم امضای توافقنامه دوحه آزاد شدند که اشرف غنی خبرهم نشد} در بخش انتحار، ماین گذاری و انفجارها در شمال است و به حیث رییس اداره مهاجرین وابسته به «امارت اسلامی» منتصب شده و در چهادره قندوز فعالیت دارد، در همکاری با شخصی به نام حضرت کوک چنار مسوول گروه خرابکاری شبکه حقانی در بغلان است، در انفجار مهیب ریاست امنیت ایبک سمنگان نقش مهمی را بازی کرده است»، تا باکشتن هزاره های مربوط به ریاست امنیت ایبک، راه را برای نصب کردن داوود کلکانی در پوشش سیاف در شمال غرب باز و هزاره ها را از آنجا بیرون برانند. اجمل عابدی معاون امنیت ملی از عامل آی اس آی نزدیک به ال سعود است که مظنون است در این فاجعه نقش بازی کرده است.

جنگ قریب الوقوع در شمال و همچنان در بامیان، پروان {شیخ علی} و در هرات و مزار برضد مردم هزاره شیعه از هرنظر و نقشه دیزاین شده است. تمام کوشش و فتنه جدید ال سعود در این متمرکز شده است که نیروهای محقق و هزاره ها را از دره صوف بیرون برانند. «سفر عباس عراقچی دیپلومات وزارت خارجه ایران به کابل نیز معطوف به همین انکشاف است.»

نقش مخرب عربستان سعودی از دهه 80 تا امروزه که در فتنه سیاسی سیاف-داوود کلکانی مافیای دزدان سرگردانه، برای فتح دره صوف و فراری هزاره ها از منطقه طراحی شده است، نشان دهنده ماهیت سیاسی وارثان ابن سعود و شیخ محمد است و این که ال سعود در طول چهار دهه در افغانستان، به جز تفرقه اندازی و دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی و مدرسه سازی برای ایجاد فتنه گری های سیاسی، هیچ کار مثبت و سازنده و هیچ کمکی برای زیرساخت های اقتصاد ملی به غرض توسعه و ترقی مردم افغانستان انجام نداده است.

سعودی ها در جنوب آسیا سرزمین تسخیر ناپذیر خراسان-افغانستان هندوکش سر به قله عظمت و غرور در لبخند آزادی فرزنذان اقوام آزادمنش، در یک جنگ چندجانبه گیر افتاده است که از یکسو با مردم آزادیخواه و سر به کف در پیکارهای تاریخی که با آگاهی تاریخی سیاسی جدیدی که از سلسله اموی های نژاد پرست و سلسله عباسی های محیل و سعودی های تفرقه برانداز که تاریخ جنایات شان در وجود طالبان و سیافیان و راکتیاران شناخته شده است، دارند و فرزندان شجاع شان از هرقوم و مردم در جنگ علیه طالبان و داعشیان تحت پوشش ریاض و اسلام آباد و امریکا می رزمند، روبرو هستند.

از طرف دیگر با قدرت های منطقه ای از جمله ترکیه حنفی مذهب به رهبری رجب طیب اردوغان که لشکرهای اسلام بنیادگرای حنفی مذهب و مالکی مذهب و شافعی مذهب و همچنان ملی دموکرات های مخالف سعودی و امریکا را زیر بال گرفته و در وجود جنبش ملی به رهبری مارشال عبدالرشید دوستم در تخته شطرنج سیاسی افغانستان در آرایش نیروها سرمایه گذاری کرده است در تقابل شمشیر بازی باید بکنند روبرو هستند. در همان حال و به ویژه، با اسپ سواران ایران زمین شیعه مذهب دارای انواع لشکرهای مذهبی تربیه شده به ایدیولوژی شیعه دوازده امامی روبرو هستند و دست و پنجه نرم کرده اند که از اوایل قرن نوزدهم، تا امروز در وجود حکومت های متفاوت که علمای شعیه عنوان نایبان امام در مشروعیت بخشیدن به تاج و تخت شاهان صفوی و قاجار نفش بازی کرده اند.

از سوی دیگر، عربستان در تخته شطرنج سیاسی جنگ چهار دهه ی اخیر با روسیه و هند و کشورهای آسیای مرکزی که برضد طالبانیزه و داعشنیزه و برضد انواع لشکرهای تکفیری از دهه ی 90 شمشیر مخالفت کشیده اند، یعنی با قدرت های بزرگتر از خود که دارای سلاح های اتمی آنچنانی هستند روبرو می باشند که چون کارد لشکرهای تکفیری وهابی تحت پوشش سعودی در نزدیک کلوی سرحدات شان برسد و قصد کشتار و بی ثبات ساختن و فتح نمایند، ال سعودی تا به خود آیند در تیررس غرش راکت های مافوق سرعت صوت هسته قرار گرفته، دود سیاه می شوند.

امریکا یار بین المللی ال سعودی که در حال حاضر در کنفرانس دوحه زیر بال طالبان و داعشیان و لشکرهای تحت پوشش سعودی را گرفته و با پاکستان دست دوستی و صلح در روکش طالبان داده است در بحران کرونایی کووید-19 گیر افتاده که ستون فقرات اقتصاد دولت مقروض ترامپ {18 تریلیون دالر که بخش بزرگ آن از چین است که در خرید اوراق بهادار وزارت خزانه داری دولت ترامپ و بازار بورس دولتی و شرکت جنرال الکتریک و شرکت برزگ موتر سازی امریکا و همچنان در خرید بخشی از سهام سیتی بانک امریکا سرمایه گذاری کرده اند} را به سوی بحران های جدید و نا آرامی های اجتماعی و بی امنیتی اقتصادی و بنابراین، شورش علیه ترامپ و بطور کلی علیه ساختار اقتصاد سیاسی کل ستیم غیر عادلانه سرمایه داری الیکارشی چند خاندان پر ثروت، سوق خواهد داد.

دولت امریکا کرونا زده که روزانه بسیت هزار مورد کیس کرونایی ثبت دفاتر بیمارستان ها می شود، از درون دچار تضادهایی است که در متن آن مردم ناراضی امریکا قرار دارند که چه ترامپ و یا چه جو بایدن، در لبه تیز قیام ها و نا آرامی های که اقتصاد کرونا زده امریکا با خود آورده است قرار گرفته اند. سعودی ها هم در بحران اقتصادی به سسب اُفت قیمت نفت در بازار جهانی گیر افتاده اند و این که تا پایان سال جاری تعدادی از چاه های نفتی سعودی خشک خواهد شد. فقر و بیکاری در عربستان افزایش یافته است. اقتصاد عربستان به نفت وابسته است.

عربستان سعودی در تخته شطرنج سیاسی افغانستان با قدرت های بزرگ از خود گیر افتاده و بر پاکستان که در دور جدید بازی ها به چین نزدیک شده که پیجینگ برضد وهابیت تکفیری لشکرها ی حزب اسلامی ترکمنستان ایغور شمشیر مخالفت کشیده، اعتماد در دوستی و رفاقت ندارد و این که طالبان لشکر بیرون مرزی آی اس آی هستند و با مذهب وهاب آل سعود در کله های تفسیر اسلام و فقه دیوبندی ناسازگاری های تفسیری و فقاهتی و سیاسی دارند.

سعودی با همه لشکرها در تخته شطرنج به خون آلوده افغانستان که فرزندان سر به کف ارتش و پولیس شجاع اقوام کشورمان که در پاسداری از میدان جغرافیای سیاسی قیچی شده و استقلال سیاسی مادر وطن تا آخرین نفس علیه طالبان و داعشیان دلیرانه به رسم نیاکان باشهامت شان، می جنگند، زمینگیر افتاده که قدرت های بزرگ از جمله انگلیس، شوروی و امریکا، نتوانستند آنرا کامل فتح کنند.

لشکرهای تکفیری سعودی نه قادر به فتح الفح آنچنانی هستند بلکه تاریخ تفسیرهای بی وفقه فتاوی شیخ محمدبن عبدالوهاب در جهان مسلمانان عالم و عاقل و صاحب دین و فراست به پایان رسیده است که در فتاوی آنچنانی، نه تنها دود کشیدن و قهوه خوردن و خواندن کتاب های فلسفه، عرفان و علوم مثبت طبیعت و علوم انسانی، حرام خوانده شده است بلکه حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی آموزشی زنان نیز نادیده گرفته شده است.

عمر فقه روایتی و نقلی حدیث مدار که با جعل حدیث و یا احادیث ضعیف و همچنان با فتاوی آنچنانی عجین شده است نه تنها در تفسیر وهابی بلکه در تمام مکتب های فقهی مذاهب سنی و مذاهب فرقه های شیعه، به پایان خود رسیده است...
اما عمر آفتاب فقه قرآنی و معارف قرآنی که شامل اعتقادات و ارزش های اخلاقی و فقه قرآنی است که احکام اش را از قرآن کریم می گیرد و در رابطه با مجموعه معارف قرآنی که شامل اخلاق می گردد، معنی و تفسیر و توجیه و اجتهاد می شود، در جلوه فرا تاریخی همچنان بر تارَک تاریخ حیات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جهان اسلام جاودان می درخشد.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سیاف
مجددی
حکمتیار
عربستان
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است