تاریخ انتشار: ۱۱:۳۲ ۱۳۹۴/۳/۷ | کد خبر: 95857 | منبع: | پرینت |
او فكر می كرد نمی شناسمش. بی خبر از اينكه راننده ها مخ اطلاعاتی بهتر از جنرال ها دارند.
گفتم خب جنرال، آخرين گلوله ات را بر فرق دشمن در شمال شليک كردی حالا چيزی برای گفتن در چنته داری؟ خنديد و گفت: جنرال ها هيچ وقت و تحت هيچ شرايطی تمام گلوله هايش را مصرف نمی كند بلكه هميشه در چنته دارد. گفت يک اصل دراماتيک وجود دارد و آن اينكه جنرال ها آخرين گلوله اش را نه بر فرق دشمن كه بر شقيقه خود شكيک می كند.
گفتم: اين چه حماقت است؟ گفت مثل ديگر حماقت های بشری!
گفت: جنرال ها يک گلوله را حفظ می كند و قبل از آنكه اسير دشمن شود ان را بر فرق خود شليک می كند تا زنده به دام دشمن نيافتد.
گفتم: حالا چای و چلم در دفتر معاونت ستاد مشترک ارتش گرم و چرم است؟
گفت: شير محمد كريمی مريض است و برای مدت طولانی بايد تحت مراقبت پزشكی باشد. گفتم براساس مراتب نظامی و اداري حالا شما بايد در اين مسند قرار بگيريد؟ گفت غنی بابا نه فرد جديد معرفی می كند و نه من را اجازه می دهد به جای كريمی سرپرست باشم. گفت: غنی بر خلاف تمام قوانين نظامی فرد ديگر از ديگر بخش ها را به جای كريمی سرپرست معرفی می كند.
گفتم: نمی خواهی آخرين گلوله را اول بر فرق ايشان شليک كنی تا ياد بگيرد شهر نظام است اينجا؟
چيزی نگفت و پياده شد.
نصیر احمد مبشر
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است