وزیر اطلاعات و فرهنگ در روز آزادی بیان آمد و دستور جلب چهار روزنامه را داد و گفت که اینها طنز که ننوشتند اینها تجاوز کردند.

مسولان چهار روزنامه هشت صبح، ماندگار، اطلاعات روز و جامعه باز هم رفتند پیش داکتر عبدالله و گفتند که وزیر حکومت شما ما را متهم به تجاوز کرده است در حالی که نه ما تجاوز جنسی کردیم، نه تجاوز زمینی و هوایی و نه دیگر تجاوزهای دیگری که به حیوانات می شود...

داکتر عبدالله در حالی که بینی اش از شدت خشم سرخ شده بود امر کرد که این باری جهانی را کله بسته پیش او بیاورند؛ وقتی او را جلب بسته آوردند از او پرسید که باری جان چرا دستور جلب این روزنامه ها را دادی؟ باری جهانی که گویا تازه نام روزنامه ها را می شنید گفت: داکتر صاحب باور کنید من اصلا از جلب اینها خبر ندارم، از توقیف کتاب ها هم خبر ندارم؛ فقط من از اینها خواسته بودم که بیایند کمی با هم چای بنوشیم و با هم معرفی شویم.

حالا شما امرتان چی بود داکتر صاحب؟ داکتر عبدالله کمی صورت همایونی شان را بالا گرفتند و بعد با ناز و کرشمه فرمودند: جان من، گپ خاصی نبود فقط جلبت کردم تا یک پیاله چای بنوشیم؛ چون قرار است پس از نوشیدن این پیاله چای با خودت چند پیاله چای دیگر هم در جای دیگر با کسان دیگر بنوشم و برایشان بگویم که چرا تو را جلب کردم.

و این شد که استراتژی نوشیدن چای به جای جلب کردن در حکومت وحدت ملی رونق تازه ای یافت.


مهدی ثاقب

>>>   بد نبود جناب ثاقب نمیدانم این آقای جهانی بی زبان چه کاری کرده است؟
س

>>>   جالب عبدالبارى وزیر فرهنگ جلب شد
داکتر عبدالله برايش داد چاى در حلب
گفتار وزیر فرهنگ بود پر ز حٙب و حُب
ذاب عين بود چو زب و رب
چون زب و رب غين قويتر بود
حسب و حسب اش در حدب قوم خيل بالاتر بود
نصٙب اش از طالبان حلالى و نصب اش از خارجى
از اين طرف و آنطرف چه خوب جذب شد
سرانجام در هزار ستان نقيب نقاب پرور شد
در اين ستان غين و عين نصيب ملت شد
فرهنگ مى شود از سوى بارى بازهم در نقب

>>>   آقای ثاقب !
فوق العاده قلم رسا دارید . عمرتان دور از گزند باد .
مریم

>>>   این هم سودا وزیر اطلاعات فرهنگ فرق بین چای نوشیدن و جلب را نمی داند خدا بالای ما مردم رحم کند که وزیر اطلاعات فرهنگ ما بیسود است

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است