تاریخ انتشار: ۱۶:۱۹ ۱۳۹۳/۹/۲۴ | کد خبر: 85636 | منبع: | پرینت |
افغانستان با یک سیاست خارجی عاقلانه که در بر گیرنده ابعاد مختلف باشد ضرورت دارد. این سیاست باید هم موثریت منطقوی داشته باشد و هم فرا منطقوی، مساله تخاصم نا عاقبت اندیشانه و سازش منفعلانه. در سیاست می تواند تفسیر معنی دار را بر اساس نوعی حضور هوشیارانه در عرصه سیاست خارجی با خود داشته باشد.
همه دیدیم که سفر رییس جمهور داکتر اشرف غنی در سارک قربانی رقابت های پاکستان و هندوستان گردید، اجلاس بروکسل گرچه با نمایش وحدت ملی همراه بود باز نتوانست کوچک ترین گره را باز کند. در کنفرانس لندن، جامعه جهانی بر تعهدات دراز مدتش همانگونه که قبلا در موافقتنامه بن منعقده سال ۲۰۰۱، کنفرانس توکیو ۲۰۰۲، موافقت نامه (معاهده) ۲۰۰۶، اعلامیه ای پاریس در سال ۲۰۰۹ و اعلامیه لاهه متعهد شده بود، دوباره تاکید کرد.
جامعه جهانی همچنین حمایتش را از قطعنامه های شورای امنیت ملل متحد راجع به تامین امنیت، ثبات و رفاه در افغانستان و مشخصا از نقش ملل متحد در نیل به این هدف یک بار دیگر تاکید کرد. در این کنفرانس تجدید پیمانی بین حکومت وحدت ملی افغانستان و جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری برای ده سال آینده صورت گرفت. پیمانی که قرار است در این دهه موسوم به “دهه تغیر” تحت نظر جامعه مدنی افغانستان گام به گام عملی شود.
ده سال آینده را افغانستان به عنوان ده سال اصلاح و تغییرات معرفی کرد. به باور من کنفرانس بین المللی لندن درباره افغانستان پیش و بیش از آنکه نشست ارایه کمک های مالی به بازسازی افغانستان باشد، فرصت آگاهی جامعه جهانی از طرحهای حکومت افغانستان برای انجام اصلاحات اساسی به منظور تحکیم دموکراسی، گسترش حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان و مبارزه با فساد و مواد مخدره بود.
آنچه را که رهبری حکومت وحدت ملی در کنفرانس لندن تعهد کرده اگر نتواند عملی کند در کوتاه مدت ممکن است افغانستان ظرفیت و اعتبار بین المللی خود را از دست بدهد، دولت و ملت با خسارات جبران ناپذیری مواجه خواهد شد.
هر چند دولت وحدت ملی تامین امنیت سراسری را در اولویت های کاری خود قرار داده است اما به نظر می رسد که آوردن امنیت و صلح در افغانستان کار ساده ای نیست. گرچه اقدام های برق آسای رییس جمهور غنی در جهت اصلاحات داخلی، در ابتدا توجه جامعه جهانی و مردم افغانستان را به خود جلب کرده و مورد ستایش قرار گرفت، اما به فرجام نرسیدن دوسیه کابل بانک و طفره رفتن از این قضیه حقوقی و همچنین نا امنی های اخیر در مرکز و ولایات سیاست های اقای غنی را با ناکامی رو برو ساخت. به باور من علاقمندی هایی که در نشست های قبلی برای همکاری با افغانستان دیده می شد، در نشست لندن به اندازه ای کم رنگتر شده اما به نوعی برای افغانستان مقداری کار خانگی داده شد تا مسوولان برای جلب رضایت جامعه جهانی آن را انجام دهند. در حقیقت امر عملی کردن تعهدات کنفرانس لندن یک آزمون برای دولتمردان کابل است که اگر در آن موفق شوند، می توان به ثبات، امنیت، ترقی و پیشرفت افغانستان امیدوار بود، در غیر آن فرصت ها از دست رفته و دولت افغانستان با ناکامی مواجه خواهد شد. من از عملکرد های حکومت وحدت ملی در راستای شفافیت اقتصادی حرف منفی ندارم اما از سیاست های خارجی و انتخاب دوستان جدید سخت آزرده ام.
رقابت های منطقوی با این سیاست گذاری های ما دیگر درست مدیریت شده نمی توانند خدا ناخواسته اگر تخاصم نا عاقبت اندیشانه در سیاست دنبال شود به این معنی است كه عدهای میخواهند كشور را به سمت تقابل پیش ببرند كه این تقابل ما را وارد یک میدان نبرد دیگری می سازد چون دنیای امروز دنیایی مملو از میدان مین است.
لذا بهگونهای باید عمل كرد كه ما در كشور نوعی خود هدفسازی یا خود تهدید نمایی را انجام ندهیم. مانند كاری كه در گذشته صورت گرفت و برخی از افرد كشور را به هدف تبدیل كردند، حتی كشور را بدون اینكه تهدیدی برای دنیا باشد به عنوان تهدید مطرح كردند که تا هنوز رحمان ملک پاکستانی و فضل الرحمان مرتجع این حرف را نوش خوار می کند. در سیاست این موضوعات نیازمند یک شناخت علمی، دقیق و راهبردی است. اعتقاد من بر این است كه نه تنها در آمریكا كلیت راهبرد منافع محور این قدرت براساس سه گونه منافع شكل گرفته كه این موضوع برای امنیت ملی آمریكا در قرن بیست و یكم مورد تاكید قرار گرفته است. اول تهدیدهایی است كه برای منافع مبتنی بر بقای آن تعریف شده است. هیچ وقت افغانستان بقای پاکستان یا ایران را تهدید نكرده و وارد فضای جنگ با آن نشده است.
دوم منافع حیاتی است. یعنی اینكه یک كشوری تهدیدكننده منافع آمریكا در حوزه انرژی باشد و سوم منافع مهم كه این موضوع در حوزههای شعاری در حقوق بشر، دموكراسی و نظامهای اقتصادی و سیاسی كه آمریكاییها خود را بهعنوان ژاندارم مطرح میكنند. تخاصم جاهلانه زمانی صورت میگیرد كه كشور را در زمانی كه تهدیدی برای دنیا نیست تهدید نشان دهیم؛ یعنی در شرایطی كه ما بهعنوان كشوری كه نباید هدف تهاجم خارجی قرار بدهیم خود را در سیبل این تهدیدها قرار بدهیم.
قسمت دوم، بحث سازش منفعلانه است كه اساس آن بر نوعی حضور غیرفعال است كه مسوولان كشور نمیتوانند مدیریت تحولات جهانی را در اختیار بگیرند و سیاست و بازی را نه به صورت برد پیش ببرند. دنیای امروز دنیایی است كه براساس منافع باز تفكیک شده قدرتها شكل میگیرد. اگر یک درک صحیح از منافع و امكانات داخلی كشور داشته باشیم و همان را بهعنوان یک پشتوانه بهكار بگیریم میتوانیم حضور فعال در عرصه بینالمللی داشته باشیم. این دو موضوع یک راهبرد تنگاتنگ با هم دارند و محوریت آن با موضوع وحدت در حوزه سیاست خارجی است و نوعی نگاه علمی و منطقی است و آن چیزی كه برگ برنده كشور است نباید به آن پشت شود حضور مردم و مقاومت آنها است و مقاومتهایی است كه در دورههای مختلف شكل گرفته است و امروز اوج آن در حوزه فناوری هستهای و رسیدن به عمق استراتژیک است.
یكی از اشتباهاتی كه همیشه در سیاست خارجی ما مطرح بوده است این بود كه مشكلات داخلی را به زمینههای خارجی ربط دادهایم كه این راهكاری اشتباه است. که در دنیایی كه تعداد از كشورها دشمنی با افغانستان را دنبال میكنند ما چارهای جز محور قرار دادن تواناییها و همگرایی در داخل برای پیشبرد اهداف در عرصه سیاست خارجی نداریم ولی در عین حال اگر در خارج گشایشی صورت گرفت به آن گشایش بهعنوان فرصتهای تازه و بنیادی نگاه كنیم. با در نظر داشت ناهنجاری های داخلی تحلیل سیاستمداران دلسوز و نخبه کشور و قضاوت سازمان های بیطرف جهانی وجود دارد که از توضیح وتکرار بی نیاز است ساختار تشکیلاتی و مدیریتی نظام با کپی کردن از خارجی ها و نصب کادرهای مصلحتی و بی کفایت زمینه فساد؛ قاچاق؛ قانون گریزی؛ بیعدالتی و تنفر مردم را نسبت به دولت افزایش داده که جلوگیری آن در کوتاه مدت دشوار بنظر می رسد. سیاست وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بیش از حد به خارجی ها ما را بطرف می برد که عواقلب آن خیلی مشکل زا است شرقی و غربی اش یعنی ایران و پاکستان نیاز شدید دارد.
احمد سعیدی
>>> اگر فهمی در عرصه سیاست میبود ما به مثل آغای سعیدی نظر به وقت و روحیه سوال ومیز مدور و تلویزیون و نطاق چنین اظهارات میکردیم:
۱۰ تمام فساد در پای پاکستان است. پاکستان از طالبان حمایت میکند و آنهارا مسلح میکند. قوای افغانی و قوای بین المللی باید همه بر ضد پاکستان عمل کنند و ریشه تروریرزم را از بین ببرند.
۲. من فقط یک مسُله را برای شما واضح میگویم که ما با دشمنی با پاکستان به هیچ جایی نمیرسیم، تا زمانی که ما به یک موافقه سیاسی با پاکستان نرسیم. ما باید با طالبان گفتگو کنیم، با این بمبار دمان های قوای ناتو بر ضد طالبان ما به جایی نمیرسیم. پاکستان یک کشور اتمی است. ما باید با پاکستان و دیگر کشور های منطقه همکاری اقتصادی منطقوی داشته باشیم. هردو گفتار فوق از بیاننات جناب محترم سعیدی در میز های مدور و مصاحبه ها ودیگر نشرات تلویزیون ها است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است