تاریخ انتشار: ۱۴:۰۷ ۱۳۹۳/۹/۶ | کد خبر: 84437 | منبع: | پرینت |
یک مویز و چهل قلندر و گنجیدن دو پادشاه در یک اقلیم
شاید بسیاریها بر من خرده بگیرند و انتظار چنین متنی را حداقل از من نداشته باشند اما نمیتوان از این موضوع به سادگی گذشت چه جانهایی که فدا شدند، چه خانوادههایی که بی سر پرست شدند و چه انگشتهایی که بریده گشتند، مصارف هنگفت و توقف هرچند اندک اقتصاد.
به باور این قلم و کوتاهه میتوان اینگونه برداشت کرد که همه این جنگ زرگریها فقط و فقط بر یک اصل استوار بوده و است، اصلی بر یک دور باطل، اصلی بر نقطه صفر شروع.
جمعیت انبوه در هر مراسم که غالبا به عنوان مزد بگیر شرکت داشتند، چه شعارهایی که داده نشد و چه باغهای سرخ و سفیدی که نشانمان ندادند با این همه، اگر برای مردم شعار دادیم آیا میتوانیم با شعورشان نیز بازی کنیم؟ فراموش نکنیم که حتی بی سواد ترین افراد این کشور که تا کنون به مردمان جنگ زده شهرت داشتهاند. در کوران حوادث آب دیده شده و اکنون سیاست زده نیز هستند و پشت پردههای سیاست را خوب میدانند، جنگ بر سر قدرت و رسیدن به سهم برابر 50=50
با تمام این تفاسیر نمیتوان از یاد برد زمانی را که عدهای برای رسیدن عده ای دیگر بر مسند قدرت، عشق در طبق اخلاص گذاشته جان و انگشت از دست دادند و جانفشانی کردند.
گاهی انسان چه آسان از یاد میبرد روزهای سخت و دهشتناکی که بر او گذشته است، شاید این پدیده در ذات وی نهادینه شده باشد.
سوال اینجا است، جایگاه مردم و سرنوشت شان در این پروسه چه خواهد بود؟ با این وصف آیا مردم در انتخاباتهای بعدی به پای صندوقهای آرا حضور خواهند داشت؟ آیا باز هم میتوان جان داد و نانی برای دیگران فراهم کرد؟ از همه اینها که بگذریم قصه امروز افغانستان همان قصه آشنای یک مویز و چهل قلندر خواهد شد!
سید باقر کاظمی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است