برداشت: عشق پیری گر بجنبد... (عکس)
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۴    ۱۳۹۳/۹/۲ کد خبر: 84098 منبع: پرینت

پیر مردی سال های سال عاشق خانم نغمه بود و می خواست یک بار نغمه را ببینید اما نمی توانست و گریه میکرد.
آخر خواب این پیر مرد به حقیقت پیوست و خانم نغمه او را ملاقات کرد
.

http://files.afghanpaper.com/newsfiles/201411/201411230822083981.jpg


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   خدا هركس را كه هر ارزو دارد. برساند.

>>>   صدای بانو نغمه منحیث یک بانوی افغانی در کنار صداهای بزرگان موسیقی افغانستان در تاریخ ما ماندگار خواهد ماند.
من نیز همانند این پیر مرد آرزوی دیدار خانم نغمه را دارم .

>>>   زنده باد آغاز خَوَّان محبوب و زبائن وطن مان محترمه خانم نغمه كه از تعصب دوري كرد و منحيث يك انسان بادانش عمل كرد و عملش قابل ستايش است
رشيدي از ديار غربت

>>>   این هنر دوستی است نه عشق لطفا احساس هنری مردم را به مسخره نگیرید .

>>>   کاشکی نغمه جان را در شانزده سالگی می دیدی
معشوق الله ننگرهار

>>>   ههههه جالب اس

>>>   هرکس که ازخداوندهرچیزبخواهد به آرزوهایش میرساند

>>>   بیچاره ملامت نبود
فضل

>>>   ولکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ماتدعون. این پیر مرد که نتوانسته خود نغمه را بدست بیاورد. یک دسته گل تقلبی را بدست آورده است. آیه فوق درمورد آخرت است. اگر نغمه خانم به بهشت برود (فرض کنیم که می رود) آنوقت اگر تو هم به بهشت بروی می توانی نغمه خانم را آروز کنی و خداوند او را به تومی دهد. چون خداوند در سوره فصلت می گوید هرچه آرزو کنی خدا به شما می دهد.
خادم حسین اکبری از غزنی

>>>   ای کاش همه عاشق دیدار نبی کریم ص میبود که خداوندج اجر عظیم در دنیا و در آخرت برایش نصیب میکرد.
بچه افغان

>>>   چه اوغان بی عقل و نادانی
(-_-)

>>>   نغمه جان قندول صدای مقبول ندارد- خودش مقبول است وگرنه پیرمرد بیچاره؟؟؟؟باید عاشق صدای قمرگل می شد که او هم آواز خوان پشتو و صدای بهترتر از نغمه را دارد/حال سوال میشود که چرا قمرگل محبوب نشد؟؟؟؟؟جواب سوال را نکته دانان خود دانند.
کابلی

>>>   ای کاش این پیر مرد از خداوند آرزوی عمل نیک میکرد تا دیدار حق تعالی نصیبش گردد. دیدار این زن بازاری چی سودی برایش خواهد داشت.

>>>   چه شوقی پیرمرد است خداو راستی .

>>>   خو بهتر است ازدواج کنند بی ازو هم نغمه خانم تنهاست

>>>   عشق و محبت به سن و سال مربوط نیست ، دل انسان همیشه جوان است و آرزو های آن تازه ، مردم ما همیشه صمیمیت و محبت را به بیراهه میگیرند و این مرد واقعن دارای دل بزرگ و اراده پولادین است و این بهترین آرزوی خود را به اتمام رسانید و خود را آسوده ساخت . رحمت به خانم مهربان و قابل افتخار دنیای هنر جامعه ما خانم محترمه نغمه جان نازنین که با محبت انسانی ، این علاقه مند هنر و زیبائی خود را شرافتمندانه همچون انسان متمدن استقبال کرد . نغمه انسان واقعی و نغمه دلهای مردم ماست ، با ذعزیزانش همیشه سلامت و مسعود باشد

>>>   این پیرمرد داستان شیخ صنعان را تازه کرد
شیخ صنعان 50 سال عمر خود را به عبادت و ریاضت گذشتانده بود. او با این زهد و عبادت چهارصد مرید را به دور خود جمع کرده، به ارشاد آنان می پرداخت. او مرد شگفتی بود :
هم عمل هم علم با هم یار داشت هم عیان هم کشف هم اسرار داشت
شیخ با اینکه مراسم حج را بار ها به جا آورده بود، باز هم تا فرصتی میسر میشد به حج عمره میپرداخت و از هیچ سنتی فرو گذاشت نمیکرد. مریضان از دم او شفا مییافتند و حاجتمندان گره مشکل خود را پیش او میگشودند. اما روزگار آرامش همچنان باقی نمیماند. رویا ها و خواب های چند شب پشت هم او را می آزارد. خواب شگفتی بود. او می بیند که در روم مقام دارد و سجده بر دامان صنم زیبا روی میگذارد. او با دیدن این خواب قرار وآرام از دست میدهد و این خواب را عقبه یی میداند که ناگزیر طی کند.
شیخ صنعان پیر عهد خویش بود در کمال از هر چه گویم بیش بود
شیخ بود او در حرم پنجاه سال با مریدی چارصد صاحب کمال
هم عمل هم علم با هم یار داشت هم عیان هم کشف هم اسرار داشت
خود صلوه و صوم بی حد داشت او هیچ سنت را فرو نگذاشت او
زاهد پير، چند شب پياپي در خواب مي بيند که از مکه به روم رفته و بر بتي، مدام سجده مي کند. پس از تكرار اين خواب در شبهاي متوالي، او پي مي برد که مانعي در سر راه سلوكش پيش آمده و زمان سختي و دشواري فرا رسيده است.
گرچه خود را قدوه اصحاب دید چند شب بر هم چنان در خواب دید
کز حرم در رومش افتادی مقام سجده می کردی بُتی را بر دوام
لذا تصميم مي گيرد تا به نداي درون گوش داده و به ديار روم سفر كند. جمع کثيري از مريدان، نيز همراه وي راهي ديار روم مي شوند.
آخر از ناگاه پیر اوستاد با مریدان گفت : «کارم اوفتاد
می بباید رفت سوی روم زود تا شود تعبیر این معلوم زود»
. زمانی که شیخ به روم رسید ناگهان بنا و عمارت با شکوهی را مشاهده کرد که دختر ترسا و مسیحی در کنار پنجره آن عمارت نشسته بود دختر ترسا آنقدر زیبا بود که آفتاب بر جمال او حسد می ورزید و هر کس عاشق او می شد از شدت اشتیاق و عشق قبل از رسیدن به او جان تسلیم می کرد: . شيخ پيرانه سر با آن همه مريد و مقام و با آنهمه ذخيره ي عبادت و توشه ي آخرت به ناگاه همه ي خرمن طاعت خويش را در برق نگاه دختر ترسا به آتش مي كشد و دل و دين مي بازد، ايمان مي دهد و ترسايي مي خرد
از قضا را بود عالی منظری بر سر منظر نشسته دختری
دختری ترسا و روحانی صفت در ره روح اللهش صد معرفت
هر دو چشمش فتنه عشاق بود هر دو ابرویش بخوبی طاق بود
لعل سیرابش جهانی تشنه داشت نرگس مستش هزاران دشنه داشت
دختر ترسا با دیدن شیخ نقاب پس می زند و شیخ با دیدن چهره بی نقاب دختر تمام وجودش از عشق آتش می گیرد و عشقآن زیبارو تمام هستی و ایمان و مقام و شهرت شیخ صنعان را به غارت می برد:
دختر ترسا چو برقع بر گرفت بند بند شیخ آتش در گرفت
عشق دختر کرد غارت جان او کفر ریخت از زلف بر ایمان او
شیخ ایمان داد و ترسائی خرید عافیت بفروخت رسوایی خرید
چاه سیمتن بر زنخدان داشت او همچو عیسی بر سخن جان داشت او

>>>   در وطن ما سالهای دوران ظاهرشاه زنی نادیده عاشق گلزمان شده بود واین ماجرایش راهمه مردمان قریه های دوردست وهمجوار ما میدانستند آنزمان نه عکسی از گلزمان وجود داشت نه تلویزیونی بود نه ویدئوئی اما او زن که سن بین سی تا سی وپنج داشت عاشق گلزمان شده بود

>>>   جالب است والا

>>>   این بد بخت هم در زندګی خود کدام ارمان دیګر نداشت بجز از ملاقات بایک...که حیثیت کشور رابه سطح ملی وبین المللی به خاک یکسان کرد این پیرمرد میتوانیست عوض این ارمان ناپاک خود ارمان زیارت حج بیت الله رامیکرد که خداوند متعال ایشانرابه زیارت خانه خود مشرف کرد
نسیم خنجانی

>>>   اوچندان موسیقی فاخرهم ندارد.شعرهایش هم کوچه بازاری وسویه پایین .آوازوآهنگ وطنی ونه پاپ وغربی ندارد.ادبیات خراباتی شاعران بزرگ راهم نمی فهمد.
ماباید به هنرمندانی که دنباله رواستادان بزرگی ماننندسرآهنگ وهماهنگ هستندبرویم که باوجوددههاسال صدا وشعرشان شوربه پامی کندچراکه کوچه بازاری نیست خصوصااشعاربیدل دهلوی عارف بزرگ باصدای استادمسلم سرآهنگ .
سیدحسن شیوا.کاندیداحتمالی بلخ

>>>   این مرد دیوانه شده نغمه از خود عاشق های دارد که نپرس این مرد باید در فکر خدا ورسول باشد چون پایش در لب گور رسیده فابل این است که باید در پکتیکا این قسم مرد های خوش گذران می مردند، شرم ندارند که از کشور عراق جورشده اینها در فکر نغمه اند یعنی چه حیف شبکۀتان که در چه مردم را مصروف میکنین . بااحترام علوی

>>>   عین داستان در زمان حکومت بابای ملت واقع شده طوریکه یک فرد دهاتی عاشق هنرمند محبوب ومطرح آن زمان خانم رخشانه میشود عزم دیدار میکند تحفه معمول محلش را باخود گرفته وسفرکابل را در پیش میگیرد بعد از رسیدن به کابل خانم رخشانه اورا می بند تحفه اش را می پذیرد با او دیدار وملاقات میکند اورا بانان ونمکش مهمان میسازد خلاصه عاشق با دیدار معشوق تسلی میشود ودوباره به وطنش برمیگردد

>>>   تصور کنید، جای این مرد پیر یک پیره زن میبود و جای نغمه فرهاد دریا یا یک آوازخوان جوان دیگر.
آیا بازهم پیام ها همینطور میبود؟

>>>   بدا به حال این پیر مرد بدبخت

>>>   عشق پیری گربجنبد ...... رسوای عالم میکند
محمود احمدی ازتهران

>>>   واقعآ عشق چيزيست كه ديوانه كندملا را .عشق پيري وجواني ندارد
ر ح ازكابل

>>>   خانم نغمه فعلا 72سال عمر دارد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است