آینده سازان کشور ما چگونه زندگی می کنند؟
یکی از آسیب های جدی که جامعه ما را تهدید می کند، گسترش روز افزون کودکان بی بضاعت است که به دلایل گوناگون از طریق تکدی گری، بزهکاری و شغل های کاذب و فصلی امرار معاش می کنند 
تاریخ انتشار:   ۰۰:۳۸    ۱۳۹۳/۹/۱ کد خبر: 83993 منبع: پرینت

یکی از اسیب های جدی که جامعه ما را تهدید می کند، گسترش روز افزون کودکان بی بضاعت است که به دلایل گوناگون بخشی یا همه اوقات خود را در خیابان ها سپری وعمدتا" از طریق تکدی، بزهکاری و شغل های کاذب و فصلی امرار معاش می کنند.

گرچه امار دقیقی از تعداد این کودکان در دسترس نیست، اما همین اماری که بر اساس جمع اوری بخشی از این کودکان تهیه شده بیانگر اهمیت وعمق این فاجعه عظیم ملی است که صرف نظر از مشکلات و مسایلی که در حال حاضر ایجاد می کند، پیامدهای ناگوارتری درایندهای نه چندان دور برای جامعه در پی خواهد داشت.

ایجاد خانه ها یا اشیانه ها از جمله سیاست هایی است که برخی از متولیان این امر برای جمع اوری کودکان و ایجاد نقوذ در پیش گرفته اند که در واقع مراکزی هستند برای پناه دهی به این کودکان. لیکن متاسفانه ایجاد این مراکز نیز نتوانسته تاثیر چندانی بر افزایش روز افزون این پدیده ناگوار اجتماعی بگذارد و هنوز بسیاری از این کودکان، در میادین و چهار راه ها شب و روز خود راسپری می کنند و هر روز بر تعداد ان ها افزوده می شود که در حال حاضر، کابل بیشترین تعداد کودکان را در خود جای داده است، ولی زمینه گسترش این معضل در شهر های دیگراز جمله مزار، هرات و دیگر شهرها نیز وجود دارد.

با توجه به ان چه گفتیم، به نظر می رسد پرداختن به این پدیده اجتماعی و شناخت علل وعوامل ان ضرورتی است که باید در مباحث اجتماعی در نظر گرفته شود؛ لذا در این مقاله تلاش شده با عنایت به اطلاعات ومستندات مساله کودکان در کابل وعلل و عوامل مؤثر بر ان، بررسی و راهکارهایی برای پیشگیری از این معضل اجتماعی یا کاهش ان پیشنهاد شود. تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به رغم تبعات مثبت برای نظام ها و جوامع گوناگون منشا برخی مسایل و مشکلات اجتماعی نیز هست. این مشکلات که عمدتا" در کشورهای در حال توسعه چون افغانستان به دلیل تطابق نداشتن بافت اجتماعی_اقتصادی با تحولات ایجاد شده به وجود می اید، شکاف عمیقی میان اقشار مختلف جامعه ایجاد می کند. بالطبع در این میان کودکان اسیب پذیر ترند و لذا سریع تر و در حوزه گسترده تری دچار مشکلات ومصایب اسیب زا می شوند.

به این دلیل به نظر می رسد نه فقط در بر نامه های کلان و دراز مدت توسعه بلکه در سایر برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی نیز باید این قشر مد نظر قرار گیرد.

به جرات می توان گفت که جمعیتی چنین جوان در صورت نبود برنامه ریزی مناسب و صحیح موجد بحران هایی عظیم و غیر قابل کنترل در جامعه می شود. بحران هایی که صرف نظر از ضایعات فکری و معنوی، اسیب هایی جدی به پیکره اقتصادی و اجتماعی جامعه وارد خواهد اورد.

پدیده "کودکان بی بضاعت" نیز از جمله این اسیب ها است، که گرچه در چند سال اخیر به طور چشمگیری کابل رو به فزونی نهاده، سابقه ای طولانی در افغانستان وسایر کشورهای جهان دارد؛ بنابراین از دیدگاه "بی سازمانی اجتماعی" به یکی از اثرات تحولات ایجاد شده در کشور یعنی پدیده "کودکانی بی بضاعت" می پردازیم وضمن بررسی علل ان، برخی از مسایل این کودکان همچون مسئله اموزش، بهداشت واشتغال را به طور اجمالی بررسی می کنیم. مسایل ومشکلات اجتماعی از مناظر گوناگون بررسی وتبیین شده اند، لکن به نظر می رسد رویکرد"بی سازمانی اجتماعی" برای طرح و بررسی مشکلات اجتماعی کار اتر است. این رویکرد پس از جنگ جهانی اول، به تدریج جایگزین نظریه "اسیب شناسی اجتماعی" در تبیین مسایل اجتماعی شد.

کودکان بی بضاعت

موج مهاجرت مردم از روستا به شهر و در نتیجه گسترش شهر نشینی، تحول اقتصاد کشاورزی به صنعتی، ایجاد فناوری های نوین، متحول شدن وسایل ارتباط جمعی و... تبعاتی داشت که از دیدگاه صاحب نظران این رویکرد نه ناشی از خصوصیات و ویژگی های روحی _روانی افراد بلکه عمدتا" متاثر از تحولات و تغییرات اجتماعی بود. از این دیدگاه به جای مقایسه با یک ارگانیسم، باید جامعه راعنوان نظامی عظیم و پیچیده توصیف کرد که قسمت های گونا گون ان باید برای ادامه کارکرد خود هماهنگ شوند.مفهوم " سازمان اجتماعی " برای اشاره به این هماهنگی وانتظام توسعه یافت. از این منظر مسایل و مشکلات اجتماعی ناشی از ضعف های اخلاقی افراد نیست، بلکه بیشتر ناشی از سیرت اخلاقی، اجتماعی و بی کفایتی خود مقررات اجتماعی است که ایجاد نا هماهنگی و نبود کنترل می کند و باید تغییر کند. از پیشگامان این رویکرد می توان از دبلیو.ای.توماس وفلوریان زنانیکی نام برد.

بی سازمانی اجتماعی زمانی در جامعه رخ می دهد که نارسایی و شکست در پایگاه ها و نقش هایی که به هم مربوط می شود به وقوع بپیوندد واهداف جمعی و فردی کمتر تحقق یابد. بی سازمانی اجتماعی نسبی ودارای درجاتی است. در عین حال بی سازمانی اجتماعی در هر جامعه متاثر از قضاوت ها و انتظارات اجتماعی واخلاقی ان جامعه است. این امر باعث شده معیار ها و شرایط خاصی برای به وقوع پیوستن بی سازمانی اجتماعی وجود نداشته باشد؛ زیرا هر پدیده ای به تناسب فرهنگ جامعه تبیین می شود. به عبارت دیگر، چون بی سازمانی امری وابسته به باورهای اخلاقی هر جامعه است، ممکن است ظهور یک پدیده در جامعه ای، بی سازمانی تلقی شود ولی در جامعه ای دیگر بدین گونه نباشد.

با وجود این، عواملی که در ایجاد بی سازمانی اجتماعی دخالت دارند تقریبا"در تمامی جوامع مشابه اند که در این خصوص می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
وجود نارسایی و وقفه در ارتباط میان مردم: از این منظر بی سازمانی ممکن است بر اثر نارسا یی ها و وقفه هایی باشد که در کانال های کار امد ارتباطی میان مردم در نظام اجتماعی پدید می اید؛ مردمی که تابع رابطه متقابلی میان ان چه از نظر اجتماعی ملزم به انجام دادن ان اند و ان چه به طور فردی می خواهند انجام دهند،هستند.

نقص در فریند اجتماعی شدن

وجود نقص در فرایند های اجتماعی شدن که نیازمند کسب گرایش ها، مهارت ها و شناخت برای کامل کردن نقش های اجتماعی است، یکی دیگر از دلایل بی سازمانی به شمار می رود؛ مثلا" به دنبال تحرک سریع اجتماعی برخی از افراد پر تحرک قبل از این که به صورت کامل در پایگاه جدید قرار گیرند، انتظارات وخواسته های جدیدی مطرح می سازند. این امر اختلالات و نقص هایی در وضعیت جدید ایجاد می کند که مشکلات بی سازمانی از ان ناشی می شود.

تریبت نادرست خواست های اجتماعی

در برخی مواقع بی سازمانی ناشی از تربیت نادرست نیازها در مردمی است که به ناچار پایگا ه های گوناگونی را در جامعه اشغال کرده اند. به عبارتی، فرد در اجرای نقش های متعدد و بعضا"متناقض با یکدیگر دچار اشفتگی ها و در گیری هایی درونی می شود و ممکن است این فشارها منجر به ایجاد رفتاری غیر اجتماعی و غیر قابل پیش بینی در او شود. پدیده "کودکان بی بضاعت" نیز گرچه در نگاه اول متاثر از مشکلات تربیتی و اقتصادی درون خانواده ها به نظر می رسد، چنان با ژرف نگری بررسی شود به خوبی می توان تاثیر تحولات سریع اقتصادی_اجتماعی نظام وناهمگونی ان را با بافت فرهنگی جامعه در ان دید.

در حال حاضر نه تنها کار گزاران و متوالیان سازمان های مربوط بلکه تمامی احاد جامعه باید در قبال مساله کودکان بی بضاعت احساس مسوولیت کنند و همه باید به نوعی در فراهم کردن زمینه ای سالم برای رشد و پروش این کودکان سهیم شوند.

پدیده کودکان بی بضاعت پیش از ان که ناشی از خانواده ناسالم و تربیت ناهنجار باشد متاثر از ساخت بیمار گونه جامعه است زیرا اثرات منفی تحولات سریع ونظام میافته اجتماعی _اقتصادی در مرحله اول گریبان گیر نهاد های اجتماعی است که خانواده کوچک ترین واحد ان است و سپس از طریق خانواده به فرد منتقل می شود.

وضعیت کودکان بی بضاعت در افغانستان وجهان

در پیمان جهانی حقوق کودک که نمایندگان 191 کشور جهان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1988 ان را پذیرفته اند و افغانستان نیز به صورت مشروط ان را پذیرفته، کودک کسی است که کمتر از 18 سال داشته باشد،مگر این که براساس قانون ملی قابل اعمال سن قانونی کمتر تعیین شده باشد(پیمان جهانی حقوق کودک،1989)

بدین خاطر می توان گفت،"کودکان بی بضاعت" معمولا کودکان ونوجوانان زیر 18 سال هستند که به طرق گوناگون در حالات بسیار بدی در ویرانه ها مشغول زندگی می باشند.

براساس نتایج اماری در این خصوص در حال حاضر 100 میلیون کودک بی بضاعت در جهان وجود دارد که نیمی از ان ها در کشور های امریکای لاتین و بقیه عمدتا"در کشورهای افریقای و اسیایی به سر می برند طبق تعریف یونیسف، واژه کودک بی بضاعت به کلیه افراد زیر 18 سال اطلاق می شود که در خیابان ها از طریق گدایی، بزهکاری و اشتغال به شغل های کاذب فصلی ادامه زندگی می دهند و بسیاری از انان بی سر پناه نیز محسوب می شوند، یعنی خانه ای برای سکونت ،خواب و نظافت ندارند. درافغانستان متاسفانه امار دقیقی در دست نیست، لکن بنا به گزارش های غیر رسمی فقط در کابل براورد شده که 20 هزار کودک بی بضاعت با سرپرست یا بدون سرپرست زندگی می کنند. به طور کلی، یونیسف کودکان بی بضاعت را به دو دسته طبقه بندی می کند.

دسته اول
کودکان ونوجوانانی که غالبا" در طول روز مشغول به کارند و شب ها نزد خانواده هایشان بر می گردند. این کودکان ونوجوانان ممکن است از خدمات و امکانات اجتماعی مانند مکتب، مدرسه و دیگر نهادها و ارتباط با گروه های دیگر اجتماعی نیز بهره مند باشند.

دسته دوم
کودکان ونوجوانانی که هم در خیابان ها کار می کنند وهم احتمالا" ارتباطاتی با خانواده هایشان ندارند.
براین اساس، در برخی کشورها مانند برزیل جوانانی که در خیابان به سر می برند 7میلیون نفر از جمعیت را تشکیل می دهند، در هند کودکان بی خانمان را 44 میلیون نفر تخمین زده اند که البته شامل کو دکان کارگر نیز می شود. در امریکای لاتین حدود 40 میلیون نوجوان و جوان رها شده وجود دارند که بدون هیچ گونه حمایت اجتماعی در خیابان ها سر گردان اند و دست به تشکیل گروه ها و باند هایی می زنند که پد ید اورنده ساختاری اجتماعی برای بقای فردی وجمعی انان است.در کشور ما نیز مسئله کودکان بی بضاعت امر جدیدی نیست، لکن افزایش چشمگیر ان در سال های اخیر باعث جلب توجه خاص مسئو لان شده است که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف.مشکلات بهداشتی: در میان مشکلات بهداشتی، سوءتغذیه مهم ترین عامل بیماری کودکان بی بضاعت است. این کودکان به دلیل محرومیت از مواد مغذی و و یتامین ها و سایر ملزومات غذایی عمدتا"به مشکل سوءتغذیه دچار می شوند . براساس نتایج یک بررسی انجام شده، تمامی کودکان بی بضاعت دچار سوءتغذیه هستند. پس از ان بیماری های مزمن گوارشی است به دلیل استفاده ازموادغذایی نا سالم وغیر بهداشتی ایجاد می شوند. کودکان بی بضاعت به بیماری های پوستی نیز مبتلا می شوند. شیوع این بیماری بیشتر به دلیل الودگی محل زندگی وخواب کودکان است و واگیردار بودن این بیماری ها باعث میشود که سایران نیز در معرض ابتلا به ان قرار گیرند.

مشکل امرار معاش و نبود امکان دسترسی به مشاغل ثابت کودکان بی بضاعت و بیش از بیش انان را در معرض استثمار شدن ونهایتا" در گیر شدن در فعالیت ها و موقیت های خطرناک و غیر قانونی قرار می دهد که استثمار جنسی و نیز اعتیاد به مواد مخدر به منظور ایجاد وابستگی هرچه بیشتر به رهبران گروه های قاچاق مواد مخدر از ان جمله است.

پیامد این وابستگی ابتلا به بیماری های جنسی به خصوص بیماری ایدز و قرار گیری در معرض ویروس HIVاست.

شایان ذکر است که معمولا"15درصد کسانی که در معرض ویروس HIV قرار می گیرند به بیماری ایدز مبتلا خواهند شد استفاده از مواد تزریقی نیز در کنار سایر مواد مخدر نه فقط ان ها را به اعتیاد مبتلا می سازد بلکه احتمال الودگی ان ها را به سایر بیماری های مسری بیشتر می کند.

ب.مشکلات رفتاری واخلاقی: یادگیری فرهنگ خشن از ویژگی های رفتاری و اخلاقی کودکان بی بضاعت است که به دلیل نقصان در فرایند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری نمی توانند رفتاری همسن سایر گروه های سنی خود داشته باشند. قطعا"کودکانی که در محیط خانوادگی ناسالم و بیمار رشد می کنند و بیشتر وقت خود را در خیابان ها ومیادین در میان افراد بزهکار و مجرم می گذارنند، نمی توانند از تربیت صحیحی برخودار شوند و بالطبع در ایجاد ارتباط اجتماعی مناسب با دیگران نیز نا توان اند. گروه های بی بضاعت فرهنگ خاص درون گروهی دارند که استفاده از اصطلاحات خاص وغیر متعارف زاییده همین فرهنگ است.

همراهی وهمزیستی با بزهکاران و مجرمان در این گروه ها و زندگی مشترک با ان ها در سرپناه ها حداکثر زندگی در خانواده هایی با مشکلات اقتصادی،از هم گسیختگی و محیطی پر اشوب وبحرانی از جمله زمینه هایی است که بستر مناسب ومساعدی را برای شکل گیری شخصیتی ناسازگار و نامتعادل مهیا می سازد و در چنین بستری قطعا" نمی توان به شکل گیری شخصیت سالم اجتماعی امیدوار بود. مشکل کسب درامد سویی و افزایش تعداد کودکان بی بضاعت از سوی دیگر ان ها را به رقابتی هرچه بیشتر با یکدیگر ترغیب می کند و این رقابت تحقیر امیز به همراه استفاده از روش هایی برای جلب ترحم دیگران و کسب درامد بیشتر از سایران وضعیتی رقت انگیز برای انان به وجود می اورد.

ج:اسیب های اجتماعی: بسیاری از کودکان بی بضاعت به دلیل افتادن در دام قاچاقچیان و خلافکاران مورد سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند. این کودکان که عمدتا" منبع در امد خانواده هستند ممکن است به دلایل گوناگون توسط نیروهای انتظامی بازداشت شوند که در این صورت خانواده هایشان برای رهایی ان ها اقدام می کنند. با وجود این، پس از ازادی مجددا"خانوادهایشان ان ها را برای ادامه امرار معاش از طریق تکدی و ... به خیابان ها می فرستند.
در واقع ،گذران زندگی و امرار معاش راهی جز پیوستن به گروه های تبهکار و قاچاقچی پیش روی این کودکان قرار نمی دهد. این کودکان از همان اوایل شروع کار در دام گروه های قاچاقچی و خلافکار گرفتار میشوند و تحت اموزش های نامناسبی برای استثمار و بهره گیری های جنسی قرار می گیرند که از ان جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد :

_اموزش کودکان برای استفاده از ان ها در حمل و توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلی و مواد غیر قانونی دیگر.
_اموزش کودکان و به کارگیری انها برای تکدی گری.
_اموزش و به کارگیری کودکان برای انواع سرقت، جیب بری، کیف زنی، کیف قاپی و....
_بهره کشی و سو ءاستفاده های جنسی از انان.
_فروش کودکان برای تجارت اعضای بدن ان ها.
_اموزش وبه کارگیری در اماکن فساد ،قمار خانه ها ،عشر تکده ها برای خدمات رسانی و یا سو ء استفاده جنسی؛ فروش یا اجاره کودکان به منازل مجردی برای بهره کشی جنسی
_به کار گیری در مشاغل دستفروشی و کارهایی ازاین قبیل.

د:اشتغال کودکان: درتمامی جوامع کودکان ونوجوانان برای ادامه زندگی ناگزیر هستند شغلی درامد زا بیابند.این مشاغل عمدتا" موقت و غیر رسمی اند و از حمل ونقل زباله، شستن موترها، مراقبت از موترها، سگرت فروشی و.... گرفته تا مشاغل غیر قانونی ولی درامد زا مانند فروش مواد مخدر را در بر می گیرد.

در مفهوم بین المللی، مشاغل کودکان بی بضاعت را به دو دسته تقسیم می کنند که شامل مشاغل موقت غیر رسمی و حرف حاشیه ای غیر رسمی می باشد. بخش غیر رسمی عبارت است از گروه های کوچک خانوادگی و مراکز و خرده فروشانی که قوانین نیروی کار کودکان را دور می زنند و یا زیر پا می گذارند که به مواردی از ان ها اشاره کردیم و کودکان بی بضاعت بعضا" به دلیل دسترسی نداشتن به مشاغل رسمی به این گونه مشاغل روی می اورند.

ه: اموزش کودکان: کودکان بی بضاعت کمتر به درس می روند و کمتر به مراحل تحصیلی بالاتر می رسند. مشکلات خانوادگی و نابسامانی زندگی عمدتا" انان را از ادامه تحصیل باز می دارد و این معضل معمولا"در اولین سال های خیابان گردی گریبان گیر این کودکان می شود. گرچه امکان ادامه تحصیل و یا موفقیت انان با وجود این مشکلات نیز عملا" متصور نیست.

امارموجود در خصوص تعداد کودکان واجب التعلیمی که به مدرسه نمی روند بیانگر این است که حدود30 درصد کودکان واجب التعلیم در مقطع دوره ابتدایی به مد رسه نرفته اند. این میزان در پاکستان 25 میلیون نفر از کودکان را در می گیرد همچنین 80 درصد کودکان بنگلادشی ،31 درصد کودکان مکزیکی و 33درصد کودکان پاکستانی در دوره ابتدایی ترک تحصیل کرده اند.

عوامل موثر در گسترش پدیده کودکان بی بضاعت

در میان عوامل گوناگونی که در خصوص گسترش پدیده کودکان بضاعت مطرح شده می توان به موارد ذیل اشاره کرد. گرچه برخی از این موارد در قالب مشکلات خانواده بیان شده باید توجه کنیم که این مشکلات محیط خانواده نیزمتاثر از اثرات جامعه بزرگ تری است.

1.بدرفتاری پدر ومادر یا پدر و مادر خوانده با کودکان و نوجوانان .
2. مها جرت دسته جمعی خانواده ها از روستا یا شهر های کوچک به شهر های بزرگ که موجب اوارگی، سر گردانی روحی ومعنوی اطفال در محیط های بزرگ و نا مانوس می شود.
3.منطبق نبودن وضع زندگی وعادات واخلاق روستاییان با تمدن شهری.
4.افزایش سر سام اور هزینه های زندگی خانواده ها در مرکز شهرهای بزرگ وبراورده نشدن نیاز های اولیه مثل غذا و مسکن و پوشاک.
5.کمبود فرصت های شغلی در جامعه و اشتغال کودکان و نوجوانان به مشاغل کاذبی نظیر واکسن زدن ، سیگار فروشی ،دستفروشی، روز نامه فروشی و پاک کردن موترها در چهار راهها.
6.وجود اختلا فات خانوادگی و نبود احساس ارامش و امنیت در محیط خانوادگی. در عین حال باید توجه کنیم که برای اگاهی دقیق ترا از علل گسترش پدیده کودکان بضاعت باید به بررسی و پژوهشی جدی در این خصوص همت گماشت.

تا کنون سیاست های متفاوتی در رویارویی با این پدیده اتخاذ شده است. ایجاد خانه های یا اشیانه برای نگهداری از کودکان بضاعت خانه ها امن برای نگهداری از دختران فراری وبی بضاعت هدف از اجرای این طرح ایجاد اشتغال برای متکدیان ،باز پروری افراد، باز گرداندن انان به خانواده، باز پروری غیر متمرکز، کار اموزی و حرفه اموزی ادامه دارد.

از جمله مشکلاتی که به این طرح وارد است می توان به نکات ذیل اشاره کرد:

جمع اوری کودکانی از این قشر که مدت های مدیدی در خیابان ها زیسته اند و با فرهنگ خیابان گردی مانوس شده اند، بدون پیش بینی مکان و امکانات مناسب که بتواند پذیرای ان باشند، قطعا"بی نتیجه خواهد بود. این کودکان بسیاری از اموزش های بزهکارانه را در همین مراکز پناه دهنده از یکدیگر فرا می گیرند. بسیاری از این کودکان سرپرست مناسبی ندارند و در نتیجه انتقال ان ها باعث خواهد شد که دیر یا زود مجددا"به خیابان راه یابند و زند گی خیابانی را از سر گیرند.

راهکارها

همان گونه که اشاره کردیم یکی از علل ایجاد مسایل اجتماعی بی سازمانی اجتماعی است. بر اساس این رویکرد به علت تضاد فرهنگی، بی هنجاری وضعف قوانین، نهادها ومناسبات اجتماعی ناموزون می شود، افراد احساس ناکامی می کنند، کنترل اجتماعی درهم می شکند لذا مشکلات اجتماعی زیادی پدیدار می شود. این وضعیت تا حدود زیادی نتیجه تغییرات اجتماعی سریع وکنترل نشده ای است که تعادل همه امور رابرهم می زند. براین اساس، حل مسائل اجتماعی نیازمند ایجاد مجموعه ای از قوانیین کارامد، روشن و با ثبات است تا از سرعت تغییرات اجتماعی کاسته شود و در نظام اجتماعی ،هماهنگی پیشین خود را باز یابد.

در واقع، براساس این رویکرد ممکن نبودن پیش بینی تحولات باعث نا هماهنگی میان بخش های اجتماعی می شود و این امر از عوامل مؤثر در ایجاد مشکلات و مسایل اجتماعی است.

در عین حال باید توجه کنیم که هر نظامی در جریان تحولات اقتصادی و اجتماعی خود ناگزیر از طی فرایندی است که برای دستیابی به توسعه اجتناب ناپذیر می نماید. لذا باید برای کاهش هزینه ها و تبعات ناخواسته تدبیری اندیشید.

توجه به اهداف ذیل تا حدی از عوارض نا خواسته تا دستیابی به اهداف نهایی می کاهد که این اهداف عبارت است از:

1. اموزش درک و شناخت صحیح رفتار کودکان و نوجوانان در سنیین گوناگون ونحوه رویارویی با مشکلات و رفتار های خاص کودکان و نو جوانان به خانواده ها.

2. گسترش چتر اموزش کودکان در مناطق محروم و اتخاذ سیاست های مناسب برای ایجاد عزم ملی در این زمینه وایجاد زمینه های مناسب برای امکان ادامه تحصیل کودکان شاغل.

3. ادغام فعالیت های رفاهی برخی سازمان های حمایت کننده در زمینه رفاه اجتماعی همچون سازمان بهزیستی وکمیته امداد و همانگ کردن فعالیت ان ها تا دستیابی به این هدف.

4.تدوین قوانین مناسب برای حمایت از حقوق کودکان.

5.سپردن کودکان رها شده، بد سرپرست یا بدون سرپرست به خانواده های مناسب و نظارت بر نحوه اموزش و تربیت ان ها.

به امید ان روز یکه نگاه چشمی سوی این کودکان بیافتد

محمد رفیع


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   باتشکرازمقاله علمی وتفکرنیک شما.دونکته نخست عوامل ایجاد کودکان کارتقریبادرهمه کشورهامشترک هستندلکن قوت وضعف آنهادرکشورمانمودبیشتری داردوهنگامی به حداکثرمی رسدکه ناامنی وعملکردبسیارضعیف نظارتی دولت ومجلس وجوددارد واینکه سازمانهای مقتدروبابرنامه ای برای کمک مانندکمیته امدادوبهزیستی که عملکرد وظایف مشابه داشته باشندوجودندارد. اگرچنین سازمانهایی موجودبود ورسانه هاهم همسوبااین جریانهابودندبسیاری افرادتحت پوشش بودندوازخیابانهاجمع آوری می شدند.
سیدحسن شیوا.کاندیداحتمالی بلخ


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است