در سوء استفاده از عمامه!
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۲۱    ۱۳۹۳/۷/۲۸ کد خبر: 81842 منبع: پرینت

روزی که روزنامه ایتالیایی لاکو را د لا سرا از اومبرتو اکو، رمان‌نویس معروف و کاردینال کارلو ماریاتینی دعوت کرد تا در صفحات آن روزنامه به مبادله دیدگاه‌های شان بپردازند، این درخواست پذیرفته شد اما با یک شرط. اومبرتو اکو برای کاردینال مارتینی پیشنهاد کرد که در جریان گفتگو از خودت با نامت یاد می‌کنم اما به کسوتی که به تن داری اشاره‌ای نمی‌کنم.

کاردینال مارتینی این پیشنهاد را با پیشانی باز و جبین گشاده پذیرفت و در تایید آن گفت وقتی سخن از القاب به میان آید، انجیل چهارگانه نیز چندان روی خوشی نشان نمی‌دهند. مارتینی در تایید این سخن خود به آموزه‌ای از انجیل متا اشاره کرد که می‌گوید: و لکن آقا خوانده مشوید و هیچ کسی را بر زمین پدر مخوانید و پیشوا خوانده مشوید.

فرض کنید یک چنین اتفاقی در افغانستان افتاد و روزنامه عصرنو از یک لائیک و یک روحانی دعوت به مناظره کرد، آیا مولوی و حجت‌الاسلام ما حاضر خواهد شد که پیشوند‌های کذایی را از نام خود حذف کرده و تنها با نام خود وارد مناظره شود؟ می‌دانم پاسخ تان منفی است. چون آن عمامه و قبا و آن القاب کذایی برای روحانیان ما اقتداری فراهم می‌کند که به سهولت بتوانند بر روی مسعود حسینی، عکاس مشهور و برنده جایزه معروف پولیتزر، سیلی محکمی بکوبند و مانع افتتاح کافه هنر شوند.

تصور کنید اگر آن ملایی که همراه با گروه از اوباشان به کافه هنر حمله نمودند و مسعود حسینی را لت و کوب کرد عمامه و قبایش را کنار می‌گذاشت چنین جراتی می‌کرد؟

موافقه کاردینال ماریاتینی با اومبرتو اکو مبنی بر عدم استفاده از کسوت روحانی مبتنی بر یک دوراندیشی و برخاسته از یک تجربه بود. کاردینال ماریاتینی، به عضو خانواده کلیسا می‌دانست که استفاده از القاب مطنطن و کسوت روحانی می‌تواند در کوتاه مدت برایش اقتدار فراهم کند اما در درازمدت راه گفتگو را بسته کرده و درهای قلدری را باز نموده و موجبات تنفر مردم را بر می‌انگیزاند. او تجربه قلدری‌ها و زورگویی‌های ارباب کلیسا در قرون میانه و واکنش‌های تند و آمیخته به خشم مردم در انقلاب کبیر فرانسه را در حافظه داشت. ارباب کلیسا وقتی در قرون میانه قلدری کردند، در انقلاب کبیر فرانسه با خشم مردم روبرو شدند.

آناتول فرانس، نویسنده شهیر فرانسوی، درباره انقلاب فرانسه می‌گفت: کامل‌ترین انقلاب، انقلابی است که در آن آخرین پادشاه با روده آخرین کشیش به دار آویخته شود. تجربه انقلاب کبیر فرانسه چیزی را که برای ارباب کلیسا آموخت این است که قلدری و زورگویی قدرت نیست، بل آن‌چه قدرت واقعی را می‌سازد محبوب دل‌ها شدن است. آنها دریافتند که آنچه گوته می‌گوید، درست است. گوته می‌گفت: دانستن این‌که به ما عشق می‌ورزند به ما قدرت بیش‌تری می‌دهد تا دانستن این‌که ما قوی هستیم.

روحانیت افغانستان نیز اگرچه تجربه دوره سیاه طالبان را دارد. ظلم و ستم‌های که در دوره سیاه طالبان به نام روحانیت بر مردم اعمال شد و شلاق‌های که از آدرس طلبه‌ها بر پشت مردم کوفته شد، موجبات نفرت آنها را نسبت به متولیان دین فراهم کرده و باعث واکنش‌های خشم‌آلود مردم در دوره پساطالبانی گردید. مردم به ملاها و روحانیان نگاه‌های خصمانه می‌کردند و برخوردهای اهانت‌آمیز می‌نمودند.

یادم می‌آید سال‌های 83 یا 84 بود. وقتی به خاطر اشتراک در امتحان کنکور به کابل آمدم، شب را در یک کافه سپری کردم. یکی از شب‌های سرد زمستان بود. از مسوول کافه خواستم که لحافی برایم بدهد. او وقتی دانست که من طلبه علوم دینی هستم و در مدرسه امام ابوحنیفه درس خوانده‌ام به خشم مرا از هوتل راند و آن شب سرد زمستان را در میان برف‌ها سپری کردم.

تجربه دوره طالبان کافی بود که علما و روحانیان مان زورگویی و قلدری را کنار گذاشته و به قانون طلایی عشق بپیوندند اما تجربه سال‌های پسین نشان داد که حافظه تاریخی روحانیت کشور نم کشیده و هنوز با چماق و شلاق بر فرق انسان‌ها می‌کوبند. من فکر می‌کنم برخوردهای کذایی علما و روحانیان به جای آنکه موجب تقویت جایگاه آنان در میان مردم گردد، نفرت آنها را برانگیخته و موجب تضعیف جایگاه شان خواهد گشت.

سوءاستفاده از عبا و قبای روحانیت، پیامدهای زیان‌باری دارد که روزی دامن‌گیر جامعه روحانیت خواهد گردید. علمای ما باید از تجربه‌های تاریخی بیاموزند که قلدری توانایی نیست، محبوب دل‌ها شدن توانمندی است.


ثاقب


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   زور یک ملای ...چیست؟ یک سیلی یا حداکثر یک شلاق.
ای جوان. از زور او کسی متنفر باش که با ابزار بسیار پرقدرتی بنام رسانه و تلویزیون و فلم اهداف شیطانی خود را پیش می برد.اما به همین هم اکتفا نمی کند.اگر لازم ببیند از 10000 کیلومتر فاصله با طیاره B52 بم های 10000 کیلویی بالای سر مردم عراق و افغانستان می اندازد و این 2 کشور را شخم می زند و 3 میلیون مسلمان را قتل عام می کند و زندانیان را در زندان گوانتانامو و محبس بگرام و صدها محبس مخفی شکنجه میدهد و در اخیر در غزه از کشتار زنان و اطفال حمایه می کند و به اسرائیل سلاح و مهمات میدهد و اسرائیل را تنها دولت دیموکرات و حامی "حقوق بشر" در خاورمیانه میداند!! این رذالت ها و خونریزی های امریکا و انگلیس و غرب کجا و آن سیلی آن ملای نادان کجا.اما آناتول فرانس.او هموطن مه بود.حالا آناتول فرانس یک مزخرفی گفته.شما جدی نگیر.او روحانیت مسیحی را دیده بوده.آناتول فرانس که نمی فهمیده دین چیست.بدبخت حتی نمیدانسته چرا دین ندارد.
دکارت!

>>>   چون در زیر لنگی بمب قایم می کند فعلا تا امن شدن کشور استفاده از لنگی ممنوع است و متخلف به اشد مجازات که حلق آویز شدن با لنگی است مجازات خواهد شد/
دفترشاغلی سردار اشرف غنی رییس جمهور

>>>   من از بیگانه گان هرگز ننالم
شکوه ام از دوست است که چرا برمن جفا کرد
طالبان که بدسور وحمایت نظامی ولوجستیکی ای اس ای پاکستان قسمت زیاد افغانستان را اشغال کرده بودند خلاف حکم شرعی وخلاف حرف افغانی زنان دختران را در راه وکوچه وسرک وغیره جاها هرکدام شان با شلاق وقمچین خود می کوبیدن مردان را بنام های مختلف مجازات میکردند اکثریت شان حتی نماز خواندن را یاد نداشتند اما مردم را با لت وکوب وادار به چند بار نماز در یک وقت مینمودند همین ظلم وناروایی طالبان مزدور بیگانه بود که پای خارجی ها در وطن ما باز شد واکنون که بحیث قطاع الطریق در بعضی جا ها هستند مردم ما را بدون کدام گناه .حکم شرعی مانند حیوان سر می برند ظلم وناروا میکنند همه مردم با این عمل شان از انها نفرت دارند زیرا همین طالبان دین اسلام را بد نام کرده اند ومسلمانان را ترورست درجهان معرفی کره اند طالبان مزدور ای اس ای منافقین اند جزای منافق نسبت به کافر از دید اسام شدیدتر است .

>>>   آقای ثاقب هر که هستی باش من شما را نمی شناسم. اما حرمت شکنی ممنوع. نویسنده غربی نمی تواند الگو باشد. مطمئن باشید که از این توهین ها و حقارت ها به شما چیزی نخواهد رسید. اگر دنیال پناهندگی در غرب هستید راه نزدیک تری وجود دارد و آن بی دین شدن است. کسانی دیگری قبل از شما این اقدامات غیر انسانی را انجام داده اند. به نظر می رسد شما...هستید لباس روحانیت نماد هویت صنفی است. مثل اینکه کم کم به این بهانه می خواهید آن طرف آب بروید. اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید. تهمت و توهین و تحقیر کار انسان های ضعیف و شکست خورده است. خدا عاقبت شما را بخیر کند
ناظم بی نظمی ها

>>>   دین، مذهب و عقیده، ستون فقرات شخصیت، مورال و اخلاق انسان را تشکیل میدهد. لهذا نباید نقش ملا، کشیش، رابی و امثال آن را در جامعه کوچک شمرد. طالبان بعد از ظهور خود از پاکستان آمدند در شروع، قدرت و توان عملیات نظامی گسترده را نداشتند آنها با ملا هایشان در مساجد، بعد از نماز تبلیغ میکردند و از اوضاع آنزمان انتقاد نموده وعده های مثبت و چرب به مردم میدادند و بدینگونه پشتیبانی مردم عادی را بدست آوردند و توانستند ولایات و مناطق زیادی را بدون یک فیر تسخیر کنند.
اما ساختار و اداره ارگانهای دینی در افغانستان به مقایسه اروپا و خصوصآ اروپای آنزمان با وجود شباهتها، تفاوت زیادی دارد. کلیساها و کشیش ها توسط یک ارگان مرکزی یعنی کلیسای کاتولیک روم و شخص پاپ اداره و تنظیم میشد و کشیش ها فرمان ها و سیاستهای پاپ را عملی میکردند. پاپ پادشاه جهان کاتولیک بود و اکثرآ برای حفظ قدرت خود، تدابیری خلاف حکومتها و پادشاهان میگرفت و در سیاست کشورها مداخله میکرد. پاپ و کلیسا ها مخالفین خود را تکفیر میکردند و بنام جادوگر و کافر گردن میزدند و یا در آتش میسوختاندند، از مردم برای پاپ و کلیسا مالیه جمع میکردند در حالیکه بسیاری نان خوردن خود را نداشتند. به همین دلیل، نظریه سکیولایزم یعنی جدایی دین از سیاست در اینجا منشأ گرفت تا حکومتها بتوانند از قدرت و مداخله پاپ و کشیش ها در حکومتداری بکاهند. در افغانستان حکومتها و پادشاهان همواره کوشش کرده اند تا پشتیبانی ملاها و روحانیون را با مقرری ملاهای مطلوب در مساجد و تعیین معاش برایشان بدست آورند. البته در ایران وضع بطور دیگری است و امام منحیث پیشوای مذهبی قدرت زیاد و حرف زیادی برای گفتن دارد.
اگر ملاها واقعآ نقش خود را بطور مثبت بازی کنند میتوانند بسیاری نواقص جامعه را اصلاح کنند و بسیاری مشکلات کشور ما را حل کنند دولت باید در این زمینه توجه جدی کند و ملاها و روحانیون را به این منظور تنظیم و بسیج نمایند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است