کرزی بعد از سیزده سال خواست مثل اوباما و آنگلا مرکل و دیوید کامرون از عساکرش دیدن کند و همرایشان نان بخورد، دید که چند نفر عسکر بیشتر نیست. از یکی از عساکر پرسید: رحیم و غلامعلی و جانداد و فیض الله کجا هستند؟

عسکر به تندی جواب داد: کاکا چی پرسان میکنی ده هلمند و کنر و زابل و بادغیس کشته شدن. کرزی باز پرسید: پس زید الله و ناصر و فرید و معصوم کجا هستند؟ باز عسکر به لحن عصبانی جواب داد: یکی کله ش نیست، دیگش دو پایش پریده و دیگه هم قف پایش ده بین دندانش بند مانده. رییس جمهور دلش آرام نگرفت و سوال کرد: از کندک و فرقه و قول و پوسته چی خبر؟ سرباز دیگر که سیروم به دستش آویزان بود جواب داد: کاکا جان ده سهمیه برابر شدن تمامشان توسط ملا دادلله و ملا عزت الله و ملا حیات الله کشته شدن.

کرزی سرش را تکانی داد و پرسید: پس کی مانده؟ سرباز دوباره جواب داد: کسی نمانده، فقط مه و ای و او ماندیم که بخیر صبا یا دگه صبا نوبت کشته شدن ماس.

کرزی طرف چند سرباز دیده رفت و گفت: ای همه کاره همرای شما کی کده. سرباز دیگری که یک دستش قطع شده بود گفت: رییس جمهور محترم.

کرزی که فهمید کسی او را نشناخته با کمی جرات ادامه داد: حالی چرا رییس جمهور؟ سرباز اولی جواب داد: خودش قرار واری ده قصر شیشته به ما میگه همرای سلاح ثقیله جنگ نکنین، به طالبا احترام بانین، بوتایشه پیش پایشان بانین، بانین که شما را بکشند، طالباره ره هم از زندان ایلا میکنه، ما هم خوش استیم که رییس جمهور داریم.

کرزی کمی از جایش برخواست، کلاه قره قلی اش را بر سرش محکم گرفت و در حالیکه از طعام خانه بیرون می رفت پرسید: اگر همی رییس جمهوره ببینین بریش چی میگن؟

یکی از سربازان که یک چشمش را در جنگ از دست داده بود و یک چشمه به سوی کرزی می دید فریاد زد: خدا و راستی اگر ببینم میگُم که او کرزی میفامی طفلک شش سالم بریم چی میگه؟ میگه پدر جان پیش ما می آیی یا می ری آسمان؟


مهدی ثاقب

>>>   وطندار تنز گو
میشود یک کاپی اینرا همه به بسم الله محمدی که وزیر دفاع هست تقدیم بیداری
که درقدم اول مسولیت به دوش ان هست
دوم به سلطان مزار

>>>   این طنز درواقع لطیفه نه بلکه طنازی در قالب تراژیدی بود! واما حقیقت همین است و...
طنزتلخت اشکم را در آورد ثاقب صاحب!

>>>   طنز جالب است

>>>   احسنت عالی بود طنز یعنی تلخ خند و زهر خند و نیشخند نه لودگی

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است