افغانستان باید در قدم اول، خود بداند که گذشته از تروریسم، جنگ داخلی، مواد مخدر و بازار وارداتی اجناس خارجی، علما، عرفا، شعرا، نویسندگان، اهل ادب و اهل قلمی دارد که نه تنها افتخاری برای کابل که مایه فخر منطقه بوده و هستند و در قدم بعدی به دیگر همسایگان و متجاوزان نیز این را بفهماند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۹ ۱۳۹۳/۶/۲ | کد خبر: 78128 | منبع: | پرینت |
شعرا، نویسندگان، علما، عرفا و نخبگان اقشاری هستند که فارغ از قومیت، نژاد، مذهب، سیاست و روابط بین کشورها می توانند پیوند دهنده زبان و فرهنگ ملت ها و مردم باشند، می توانند نزدیک کننده منافع غیر سیاسی دولت ها به یکدیگر و نیز استحکام دهنده صادرات و واردات علمی و هنری گردند.
ایران، افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ترکیه، روسیه، بلغارستان، پاکستان، هندوستان و تنی چند از دیگر کشورهای هم جوار ایشان بارها و مکررا بر سر اصل و نصب بزرگان عرصه علم و حلم و هنر همچون ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، مولانا، سید جمال الدین اسد آبادی، بیدل دهلوی، نظامی گنجوی و خواجه عبدالله انصاری جدل داشته اند اما...
اما فارغ از اینکه بزرگان تکرار ناشدنی و ستارگان پرفروغی همچون ایشان نه متعلق به یک سرزمین که متعلق به یک تمدن باستانی عظیم و دیرینه هستند و نه متعلق به عصر خود، که در تمام اعصار و قرون تا امروز خوش درخشیده اند و جلوه گری داشته اند.
چندی قبل بانوی غزل سرای پارسی زبان ساکن در تهران سیمین بهبهانی جان به جان آفرین تسلیم کرد و شعرا و نویسندگان و ادیبان پارسی زبان افغانستان و ترکمنستان و تاجیکستان برایش یادبود گرفتند و اندوهگین شدند و مراتب تسلیت خود را ابراز داشتند.
افغانستان باید در قدم اول، خود بداند که گذشته از تروریسم، جنگ داخلی، مواد مخدر و بازار وارداتی اجناس خارجی، علما، عرفا، شعرا، نویسندگان، اهل ادب و اهل قلمی دارد که نه تنها افتخاری برای کابل که مایه فخر منطقه بوده و هستند و در قدم بعدی به دیگر همسایگان و متجاوزان نیز این را بفهماند.
حکومتی که امروز به روابط مناسب دیپلوماتیک با دیگر کشورهای دور و نزدیک بیشتر از نان شب محتاج است و روابط خارجی اش حرف اول را در تامین منافع داخلی اش می زند؛ با کمی دوراندیشی و آینده نگری می تواند فرهنگ و علم و ادب خود را وسیله ای برای این مهم قرار دهد تا دست تضرع خود را.
به بهانه درگذشت سیمین بهبهانی بانوی غزل پارسی، خاطرنشان می کنیم که به هر اندازه به دانش، فرهنگ و آگاهی بصری یک ملت افزوده شود از میزان ضریب خطاهای آن دولت در عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی کاسته می شود... به امید روزی عاری از جنگ در خاورمیانه با سلاح قلم!
کد (8)
>>> بهبهانی در عین توانایی عجیب در سرودن غزل، از نظر محتوا متاسفانه بیشتر «مستهجن گو» است تا توصیف اخلاق ارمانی!! آنچه از زنان و روابط اجتماعی در اشعار او نمایان است، روابط جنسی عاشق و معشوق است نه مسایل اخلاقی. زیاد تعریف نکنید، هرچیز اندازه دارد.
>>> ای رفته ز دل رفته ز بر ،رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ،راست بگو !بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من آن نیم او مرده و من سایه اویم
من آن نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودا زده از عشق شرر داشت
او در همه جا ،با همه کس ،در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر به سر داشت
سیمین بهبهانی
دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم ، کجا روم ، کجا ، من ؟
کجا روم ؟ که راهی به گلشنی ندانم ،
که دیده برگشودم ، به کنج تنگنا ، من .
نه بسته ام به کس دل ، نه بسته کس به من نیز،
چو تخته پاره بر موج ، رها ، رها ، رها ، من .
ز من هر آنکه او دور، چودل به سینه نزدیک ؛
به من هر آنکه نزدیک ، ازو جدا، جدا ، من !
نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا ، من .
ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟
که گو یدم به پاسخ ، که زنده ام چرا من ؟
ستاره ها نهفتم ، در آسمان ابری ــ
دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من ...
سیمین بهبهانی
>>> یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین
صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ،گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر،کالای بازارش کنم
گوید بیفزا مهر خود،گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای،چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم،جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها،بار دگر یارش کنم
چون یار شد، بار دگر کوشم به آزاری دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
سیمین بهبهانی
>>> متاسفانه يك عده غرب زده مراسم تشییع جنازه وی را با سوت و کف و آه و ناله و گریه به پا کردند و از گفتن کلمه شریفه لا اله الا الله خودداری کردند و هنگامی که قاری قرآن میخواست قرآن بخواند مانع او شدند و شروع به خواندن اشعار فلان خواننده زن مبتذل که ساکن آمریکاست کردند که حتی من ننگم میشود نام او را ببرم هنرمند کسی است که اشعارش علاوه بر قالب شعری از محتوای اخلاقی و ادبی برخوردار باشد نه این که فقط حاوی عشق های زمینی و هوا و هوس باشد متاسفانه وی یک بار هم به دلیل این که میخواست در کنفرانسی فمینیستی در غرب شرکت کند ممنوع الخروج شد نامبرده اشعار مبتذلی هم گفته است که از ذکر آنها معذورم.خلاصه این که چنین افرادی با هنرمندان ارزشی همچون حافظ و سعدی و فردوسی و سنایی و مولوی و رودکی و خاقانی و نظامی و هاتف اصفهانی و...معاصرانی همچون مصطفی مهماندوست علیرضا قزوه، بانو فاطمه راکعی و سپیده کاشانی ، محمد علی معلم دامغانی ،حمید سبزواری و محمد کاظم کاظمی قابل قیاس نیستند.
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
خوبان پارسی گوی بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
خواجه حافظ شیرازی
رندان پارسا =شاعران با ایمان و اهل تقوا
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود.
شعر بدون محتوای ارزشی و اخلاقی کدام خاصیتی ندارد بلکه اگر لهوی باشد ضرر هم دارد که در قرآن کریم سوره شعراء هم ناپسند شمرده شده است که در ادامه ذکر میشود.
>>> در آیات پایانی سوره مبارکه شعراء می فرماید:
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ.
شاعران كسانى هستند كه گمراهان و ظالمان و شرك گرايان از آنان پيروى می کنند
اينان بيشتر با گمراهان و بيدادگران دمسازند، چرا كه مردمى گناهكار و بی بند و بارند؛ و شعر خود را با ياد عشق و مى و عشقبازى و ياد از هوسرانى آغاز مىكنند و براى به دست آوردن دل زورمداران و گرفتن جايزه و پاداش از آنان، به تعریف و تمجید ستمگران می پردازند؛ كسانى كه بدون پرواى از خدا هر كه را خواستند به باد تمسخر می گيرند و به هر كس كه خواستند هر ضد ارزش را نسبت می دهند و هر آلودهاى را آراسته به ارزشها جا می زنند و هر آنچه به ذهن آنان آمد می بافند و می گويند.آيا ديده ايد كه شاعرى از اين قماش توانسته باشد دين و آيين و راه و رسم درست و شايسته ای را که خداوند متعال دوست دارد را بنيان نهد؟
و در نكوهش آنان می افزايد:
اَلَمْ تَرَ اَنَّهُمْ فِى كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ.
آيا نمی بينى كه اين شعرپردازان در هر رشته و راهى بدون داشتن دانش و صلاحيت، وارد می شوند و دروغ و افسانه می بافند و در هر كار بيهوده اى فرو می روند و با باطل هر كه را خواستند می ستايند و يا به باد نكوهش می گيرندآيه شريفه نشانگر آن است كه اين شاعران و سرايندگان، اسير هواى دل خويش اند و همچون كسى كه در هر دره و بيغوله اى سرگردان باشد، به سروده هاى رنگارنگ روى می آورند و با نادانى و بىپروايى به بيهوده گويى فرو می روند.
و می افزايد:
وَاَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لايَفْعَلُونَ.
و چيزهايى را مىگويند و بافته هايى را می بافند و ستايش ها و نكوهش هايى می کنند كه خود به آنها عقيده ندارند و به كارهايى تشويق می كنند و از كارهايى هشدار می دهند كه نه عمل می کنند و نه خود از آنها دورى می جويند.
در آخرين آيه مورد بحث، گروهى از شاعران و سرايندگان را از آنان جدا می سازد و می فرمايد:
اِلاَّ الَّذِيْنَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
آرى، شاعران همانگونه هستند كه در آيات پيش از آنها سخن رفت، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند.
آرى، شاعران درستانديش و آگاه و استبدادستيز و با ايمان و شايسته كردارى، چون: «حسان بن ثابت» و ديگر چهرهاى حق طلبى كه با احساس مسئوليت و پرواى از خدا لب مىگشايند و سروده مىسرايند، درست بسان آنان كه به دفاع از حق لب به ستايش پيامبر و راه و رسم توحيدى و آزادىبخش و عادلانه او گشودند و پاسخ شرارت دشمنان تاريك انديش و خشونت كيش و كينه توز و دروغ پرداز او را خردمندانه دادند.
از پيامبر گرامى در مورد شعر پرسيدند كه فرمود:
انّ المؤمنَ مُجاهدٌ بِسيفه وَ لِسانِهِ و الّذى نفسى بِيدِهِ لكانّما ينضحونهم بالنبل.
انسان با ايمان و شايسته كردار به وسيله شمشير و زبان حقگوى خويش جهاد كند، به خدايى كه جان من در كف قدرت اوست گويى سرايندگان پرواپيشه و دانشمند و خدا ترس با سرودن شعر خوب، دشمنان خود را به رگبار تير می بندند و نيز آن حضرت به «حسان» فرمود:
اهجهم و روح القدس معك.بر آنان، بر اساس حق و عدالت بتاز كه روح القدس به همراه توست.
اميرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز زيباترين و قویترين شعرهای عرب را مىسروده اند که محتوای آنها بهترین مضامین عارفانه و اخلاقی و علمی بوده است .
در ادامه آيه شريفه قرآن می فرمايد:
وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيْراً
و بسيار ياد خدا نمايند، و شعر و سروده، آنان را از ياد حق و حق طلبى دچار غفلت نسازد.
وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا
و هنگامى كه مورد تهاجم و تجاوز قرار گيرند از اين ذوق هنرى و انسانى، و از اين نعمت براى گسترش اخلاق و ایمان و دفاع از خود و حقوق همنوعان خويش بهره گيرند و به دفاع از حق و عدالت و پيامبر و ايمان آوردگان پردازند.و در فراز پايانى آيه شريفه به هشدار می پردازد كه:
و َسَيَعْلَمُ الَّذِيْنَ ظَلَمُوا اَىُّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.
و به زودى آنان كه ستم مىكنند در خواهند يافت كه بازگشتشان به كجا و سرنوشتشان چگونه خواهد بود!
آرى، بازگشت آنان به سوى آتش شعله ور دوزخ است كه بايد از آن به خداى بزرگ پناه برد.
>>> البته در دیوان جناب حافظ نیز کلماتی چون می و باده و مست و هجران و.. به چشم می آید ولی کدام شعر شناسی است که نداند منظور وی مضامین عارفانه و عاشقانه و عشق الهی و شرح حال مناجات هایش و مقام وصل و قرب الی الله و شکوه از هجران او بوده است همان طور که میگوید:
سال ها پيروي مذهب رندان کردم
تا به فتوي خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم
سايه اي بر دل ريشم فکن اي گنج روان
که من اين خانه به سوداي تو ويران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقي و کنون
مي گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم
نقش مستوري و مستي نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه درباني ميخانه فراوان کردم
اين که پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت
اجر صبريست که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبي چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به ديوان غزل صدرنشينم چه عجب
سال ها بندگي صاحب ديوان کردم
>>> بدون دانش از شعر چقدر أسان است كه چرنديات را پهلوي همگذاشت وشاعري به بزرگي سمين را باچوب نافهمي زن ستيزي به داركشيد . كاش شما اشعار نغز او را نقد مي كرديد وبعد از كم وكاست أخلاقي ان مطابق ديدگاه تان دلائل مي نوشتيد. سميين يك شاعر بزرگ وتكرار ناشدنيست.كه شعر زنانه مي گفت او بأنوي غزل بود.نامش جاويدان خواهد بود تا يك پارسيگو زنده است.
>>> بهر حال سیمین بهبهانی در دنیای شاعری خود را به عنوان یک شاعر برجسته زبان فارسی تثبیت کرده است از بارگاه ایزد منان برایش آرامش ابدی استدعا مینمایم.
محمدلطف الحق"مسلم"
>>> سیمین بهبهانی ، شاعر فرهیخته ، عدالت خواه ، مبارز ، باصدای بلند ، از حقوق زنان تا پای مرگ دفاع کرد ، غزل هایش از نابسامانی های جامعه اش بود ، او همواره از ارزش ها ی انسانی ، در برابر ظلم ایستاد و صدایش را تا دم مرگ خاموش نکرد .... جالب است دوستان که شعر را از نظر اسلامی بحث میکنند ، و آن زمانی که شاعران در خدمت درباریان بودند ، و به وصف شاهان می پرداختند ، ولی اکنون آن طور نیست ، هیچ شاعری قرن 20 و 21 به وصف ، شاهی و یا درباری ننوشته است ، درباره ملت اش سروده است درباره محبت اش سرورده است و در باره عشق و آرزوی های انسان ، بنابرین آنهاییکه شعر و شاعر را اینگونه تعریف میکنند ، مریض حسادت اند و ذهن و درک شان از درک و احساس یک شاعر جداست ، شعر دارنده ای وزن و قافیه است ، و به آ سانی کسی قادر نیست که همه درد هایش را د ر قالب وزن و قافیه بیان نماید ، آرزو مینمایم آنهاییکه در باره نظر مخالف دارند ، صحت یاب شوند و این درد مهلک برای همیشه از وجود شان نابود گردد . ف -- پ
>>> شعر حافظ با شعر سیمین به هیچ وجه قابل قیاس نیست .اشعار حافظ عرفانی و پرمحتواست و الهام گرفته ازمفاهیم بلند قرآنی است درحالی که اشعار سیمین عاشقانه ست ودربرخی موارد ،مبتذل .
مهسا(ایرانی)
>>> روح شاعر گرانمايه زبان فارسي سيمين بهبهاني شاد وياد شاد گرامي باد انالله وانااليه راجعون
رحمن ازكابل
>>> بزرگان هنروشعروادبیات گذشته پرافتخارماکه درعرصه جهانی ومنطقوی مطرح هستندولی خودماازآن بی اطلاعیم باید توسط اطلاعات وفرهنگ ورسانه های عمومی معرفی شوند متاسفانه رسانه هاچندبچه آوازه خوان مبتدی راالگوی هنرافغانستان ساخته اند. و یا اکثر ابا بحث های بی ثمر و تکراری سیاسی از دیگر بخش ها غافل مانده اند و این ازضعف علمی رادیو و تلویزیون و یا عمد در برخی امور است .
کانون فرهنگی نهاد نواندیشان بلخ
>>> جناب آقای پ ، گ آیا به صرف این که کسی شعر بگوید و فقط قالب شعری داشته باشد گفتارش وحی منزل است ؟ یا باید محتوای آن هم با دین سازگار باشد؟ یزید بن معاویه هم شعر میسرود اخلاق یک رکن بزرگ شعر است و کسی که نسبت به ارزش های دینی بی تفاوت باشد و گفته هایش با آن مغایرت داشته باشد را نمیتوان هنرمند نامید.
>>> عقاید فمینیستی و شرک آلود در اشعار وی پر است!
به عنوان نمونه به اشعار بالا توجه کنید فقط مطابق با آن آیه شریفه
در سوره شعراء پر از هوی و هوس و خود خواهی و منیت و یاوه گویی
است بعضی از اشعار وی بسیار مبتذل هستند که نمیتوان ذکر کرد.
هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین
صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ،گویم خداوندش منم!!!!!
چون بنده در سودای زر،کالای بازارش کنم
گوید بیفزا مهر خود،گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای،چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم،جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها،بار دگر یارش کنم
چون یار شد، بار دگر کوشم به آزاری دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
>>> آقای ف -گ آیا او از حقوق زنانی که مطابق با تعریف غرب است و منظور آزادی های جنسی و ابتذال بی حیایی و بی عفتی زن و مانند کالا بودن زن در پیش مردان و رقص و آواز زنان و هزاران نکبت دیگر که زبان از گفتن آنها شرمش میشود دفاع کرد یا از حقوق زنانی که مطابق با خلقت و فطرت زن و مصونیت و کرامت زن و حفظ ارزش ها وگوهر حیا و عفت اوست و موجب تقویت بنیان خانواده و مقام بزرگ مادری و تربیت است دفاع نمود ؟ چرا که در دین ما میفرماید بهشت زیر پای مادران است و تربیت فرزند شغل معلمی انبیا است همان است که بزرگان گفته اند از دامن زن مرد به معراج میرسد آیای الگوی زنان ما زنان مدل و مانکن و رقاصه ها و آوازه خوانان و فاجره ها هستند یا زنان پاکدامنی همچون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت زینب کبری و حضرت مریم ، حضرت خدیجه، آسیه زن فرعون که در قرآن کریم از آنها به عنوان اسوه زنان یاد شده است هستند؟
آیا ارزش زن به اخلاق و علم و ایمان و تقوا و پاکی اوست یا ارزش زن به
عروسک بودن برای مردهاست؟
غربی ها که داد دفاع از زنان را بالا برده اند چرا در جوامع آنان زنان روز به روز به اسلام تمایل بیشتری پیدا میکنند چون در می یابند که دولتمردان آنها برای هوسرانی و خوش گذارانی و بهره گیری جنسی از زنان اهداف شومشان را پشت نام دفاع از حقوق زنان پنهان کرده اند و کیست که نداند نهاد خانواده های غربی رو به فرو پاشی است .
>>> اقای ف-پ-انهایراکه حسادت زده اند.مخصوصا در مقابل زنان برایشان مشکل است.امدوارم تا شفا یابد.
ف
>>> عزیزانم ، افتخارات حوزه های همزبانی ، با دین ؛ مذهب ، عنعنات ، رسوم و سایر مشترکات ؛ مارا با هم پیوند میدهد ، جناب عزیزان اشاره ای فرمودند راجع به زنان بزرگ اسلام ، که مانند آفتاب روشن است ، وضیعت مملکت من و تو این چنین نیست ، مشکلات و ستم های که بالای زنان این سرزمین است ، شما همه را میدانید ، زن زیر بار رسوم و عنعنات همه ای زندگی اش ، بیصدا و بی فریاد سپری میشود ، آیا اسلام همین است که زنان تان را بسوزانید ، بینی اش را ببرید ، به رخ اش تیزاب بپاشید ، به او ستم روا دارید ، دست وپایش را قطع نمایید ، در حالیکه اسلام جایگاه بزرگی برای زنان روا داشته است ، ولی آیا این حقوق از جانب مردان مانند .... برایش داده میشود ؛ هرگزنه ، پس باید کسی باشد که فریاد اعاده ای حقوق مشروع زنان را به گوش های کر این بیخردان ، هیچ مدان برساند .
>>> اعمال ننگینی که بعضی از افراطیان طالبانی و داعشی بر سر زنان می آورند هم از شر آمریکاست آنها میخواهند یا مدل اسلام داعشی را تحمیل کنند که کاملا افراطی است و خشونت و وحشیگری در آن وجود دارد یا مدل اسلام تفریطی ترکیه ای که در آن نماز و روزه هیچ مغایرتی با خوردن مشروبات الکلی و فحشا و هرزگی و ابتذال ندارد در حالیکه اسلام دین اعتدال است و با عمل به دستورات آن رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی میسر است حال برای برون شدن از این وضعیت باید رو به اسلام واقعی که در آن صلح و صمیمیت و صفا و محبت و اخلاق مداری و علم دوستی و تقوا و ایمان حاکم است بیاوریم نه این که وعده های دروغین حقوق بشر غربی ما را بفریبد! سلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
>>> بيا که رايت منصور پادشاه رسيد
نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد
جمال بخت ز روي ظفر نقاب انداخت
کمال عدل به فرياد دادخواه رسيد
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد
جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسيد
ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمن
قوافل دل و دانش که مرد راه رسيد
عزيز مصر به رغم برادران غيور
ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسيد
کجاست صوفي دجال فعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدي دين پناه رسيد
صبا بگو که چه ها بر سرم در اين غم عشق
ز آتش دل سوزان و دود آه رسيد
ز شوق روي تو شاها بدين اسير فراق
همان رسيد کز آتش به برگ کاه رسيد
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد
>>> باورت نيست که زن حجب و حيا مي خواهد؟
دامني پاک چو گل هاي خدا مي خواهد؟
گوهري که صدفش نيست، شود سرگردان
صيد گردد به کف و توطئه ي دلالان
بي حجابي هنري نيست، شوي بي فرهنگ
عاقبت بر چمن بي هنران بارد ننگ
عاري از جامه بگويد چه کتابي دارد؟
قامت لخت، قيامت چه جوابي دارد؟
سفره ي تن ز چه روباز نمودي اي زن؟
ز چه تقديم نمائي به شغال آن دامن؟
اينکه امروز جواني و کني بد مستي
ته آزاد رهت هست عذاب و پستي
گوهري باش ولي در صدف و پوشيده
زرشناس آيد و جايت بدهد بر ديده
گُل خلقت، شرف خويش به حراج مده
به گرازي که کمين کرده به تاراج مده
>>> بهتر است - درمورد فرهنگیان -مردمان بافرهنگ نقد ونظر ارایه نمایند- نه فرزندان ملاعمر و ملاکوچی و پدربزرگ شان ملا فضل الرحمن .
>>> *با کمی دوراندیشی و آینده نگری می تواند فرهنگ و علم و ادب خود را وسیله ای برای این مهم قرار دهد تا دست تضرع خود را.*
اين جمله نگارينده گرامى خوشم آمد, زيرا پديده *فرهنگ * به زبان پارسى و يا به انگليسى *کلتور* و به , عربى *ثقافت* ( به زبان پشتو به فرهنگ چه مى گويند ويا اينکه در واقعيت امر به زبان پشتو *فرهنک* هنوز وجود ندارد?!?)
فرهنگ يک پديده نيست بلکه متجمع از پديده هاى گوناگون است.
از ديدگاه ريشه شناسى واژه فرهنگ از دو بخش ساخته شده :
«فره» به معنای پیش و فرا؛ و «هنگ» به معنای کشیدن
لغت نامه دهخدا:
فر := [ ف َ / ف َرر ] (اِ) شأن و شوکت و رفعت و شکوه . (برهان ) : سری بی تن و پهن گشته به گرزنه شان رنگ ماند و نه فر و نه برز. ابو...
فر =. [ ف َ / ف ِ ] (پیشوند) پیشوند است بمعنی پیش ، جلو، بسوی جلو، و غیره ، چنانکه در کلمات فرخجسته ، فرسوده ، فرمان . در پارسی باستان ...
یشرفت و ظرافت, تقليد از طبعيت وظريف سازى يعنى نقش و نگارى خوبتر از حالت طبعيت موضوعات عمده فرهنگ است .
مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و همه پديده هاى عمدتاً زبانى ادبى و ادبیات، نمايشنامه, نقاشى, سنگتراشى علم، آفرینشها، فلسفه و دین فرهنگ گفته مى شود.
دين خود نقشى اساسى در ظريفسازى شخصيت و پاکسازى روح و روان وبدن انسان بازى مى کند. از هر پديده خوب سوء استفاده براى بدى مى شود.
غزل سرای پارسی سیمین بهبهانی خود در ظريف سازى شخصيت انسانى نقش مهم ادا نمود. فرهنگ وظلم وستم باهم ديگر درتضاد است . ولى در ستان به نام افغان ظلم و ستم وخشونت خود اش *ظريف سازى* مى شود و مردم را بازى مى دهند.
در فرهنگ است که تنش هاى اجتماعى و پيگارهاى انفرادى (پيغار) باعث پيشرفت است. پيغار (به پشتو پيغور) يا تفکر انتقادى و انتقاد و انتقادپذيرى حرام و جنگ و نفرت و خشونت حلال!
می بخور مصحف بسوز آتش اندر کعبه زن
ساکن بتخانه باش و مردم آزاری مکن
(حافظ)
اين غزل حافظ در ذات خود ظريف سازى است. در زراعت اصلاً ظريف سازى بوجود آمد که به يونانى و رومى ويا لاتين کلتيواسيون (گردان اسمى مصدر کلتورا = غمخورشى کردن , ) گفته مى شد که پسان تر براى پديدهاى غير زراعتى بکار برده شد: خدمات براى زراعت از گونه قلبه کردن, ماليدن زمين, بزر و کاريدن , خوشاوه, آب و پارودادن... فرهنگ و انتحار و انفجار اختطاف وکشتن سازش نمى کنند با وجود انيکه نيروهاى طالبان و داعش و غيره با خوانش و قراهت قران شريف و گفتن کلمه شریفه لا اله الا الله و نعره تکبير جان که خداوند به ايشان هديه داده وفقط جبريل است که اين جان را از آن بگيرد ونه طالب و داعش!
نام اسلام را در جهان بد ساختند و اين آرمان فقط و فقط از بى فرهنگى اين مسلمان نماها ظريف سازى به مفهوم بيان کردن عامفهم وآسان موضوعات بزرگ اجتماعى انسانى!
عمر خيام
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا هرآنچه گویی هستم
اما تو چنان که مینمایی هستی؟
>>> يك چيز جالب عزيزان در دوره كنوني مردم براى اينکه ببينند بزرگان چه قدر مشهور در سطح جهانى اند. به ويکى پديا درقسمت ديگر زبان ها جستجو کنند امارى کلى از مشاهير خطه ى اريا براى شما به نمايش ميگذارم
کوروش کبير 125 زبان ترجمه شده. و در بخش ديدارى سايت به 97زبان
ابن سينا 106زبان ترجمه شده
خيام 97زبان ترجمه شده
حافظ 92زبان ترجمه شده
امام غزالى 84زبان ترجمه شده
فردوسى 72زبان ترجمه شده
مولوى 70زبان ترجمه شده
رازى 66زبان ترجمه شده
سعدى 55زبان ترجمه شده
رودکى 34زبان ترجمه شده
معين سياف از هرات
>>> روح ان شاعر بزرگ فارسی زبان شاد باد.بنده عاشق شعرهایش بودم
پسر مهاجر از تهران
>>> ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
>>> آقای معین سیاف واژه اریا یا آریانا تغییر یافته ایران یا ایران ویچ یا ایرانشهر به زبان رومی است چون آنها لغات را مطابق آوای فونتیک خود به کار میبرند مانند رومانیا پرشیا و ایتالیا و اسپانیا کرمانیا ترکیا و عربیا ارمنیا گورجیا روسیا فرنسیا و..
و ...این نام فقط در منابع رومی و یونانی به چشم می خورد و در منابع عربی که به تاریخ قبل و بعد از اسلام مربوط است و سنگ نوشته های کهن به زبان پهلوی و آثار هزار ساله دانشمندان و شعرا و ناموران بزرگ
همچون فردوسی سنایی رودکی عطار نیشابوری سعدی و ابوریحان بیرونی ابن سینا ابوشکور بلخی فارابی نظامی و ... هیچ نامی از آن نیست بلکه فقط نام ایران و خراسان زمین است
برای مثال ازچند صد سال قبل رومیان نام علی را ایلیا میخوانده اند و همچنین نام فاطمه را فاطیما خوانده اند امروزه هم در زبان های رومانیایی و اسپانیولی و ایتالیایی که ریشه رومی دارند در فونتیک خود آخر کلمات«آ» یا «نیا»یا «یا» یا «ینا» به کار می برند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است