آیا اهل هنود و سیکها، افغانستانی هستند؟
در قسمت با بینندگان مطالب ارسالی شما عزیزان به شمول دل نوشته ها، گزارشات شهودی، انتقادات و پیشنهادات به مسوولین و مقامات دولتی و کم و کاستی ها موجود (با ذکر نام خودتان در صورت تمایل) نشر می شود 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۱۹    ۱۳۹۲/۹/۲۵ کد خبر: 62833 منبع: پرینت

آيا اهل هنود و سيكهاي اين كشور افغانستانی هستند و به مثل ديگر اتباع كشور حقوق شهروندي دارند و يا خير؟

حكايت است كه در زمان سلطنت و پادشاهي سلطان محمود غزنوي ، وي امر و فرمان صادر كردند كه همه اهل هنود و سيك از شهر غزني كوچ كنند و در آن زمان وسایل نقليه وجود نداشت و زمستان سرد با ريزش برف در غزني بود.

در گذشته اميران و پادشاهان نماز را با جماعت و امامت ادا ميكردند و وقت نماز شام بود كه بهلول از راه گذر ميكرد و در هرجا اهل هنود و سيك را پريشان ديده و پرسيد كه چرا هندوها و سيكها هم خفه و پريشان هستند؟

هندوها به جواب گفتند كه سلطان امر كرده كه همه هندوها و سيكها از شهر غزني خارج شوند و فقط مسلمانها اجازه زندگي را در شهر دارند. بهلول با شنيدن اين خبر پريشان شده و در جستجوي سلطان شد و قبل از اين نزد سلطان نرفته بود و خود را به دربار سلطان رسانده و پرسيد سلطان به كجا هستند؟

مسوولين دربار گفتند، سلطان مصروف اداي نماز شام و امامت هستند. بهلول كه قبلا با او اقتدا نكرده بود به مسجد رفت و به امامت سلطان اقتدا كردند و وقتي كه سلطان محمود غزنوي " الحمد لله رب العالمين " را تلاوت مي كرد، بهلول هم صدا مي زد و مي گفت " الحمد لله رب المسلمين" تا اينكه سه بار تكرار شد و بالاخره سلطان سلام گشتند و از بهلول پرسيدند؟ من به كجا اشتباه تلاوت ميكنم كه شما از عقب صدا بلند كرده.

بهلول به جواب گفتند، سلطان شما اشتباه تلاوت مي كنيد بخاطري كه پروردگار در كلامش فرموده است حمد و ثنا مر خداي را كه پرورش دهنده همه مخلوقات است و شما در اين زمستان سرد امر نموده كه در شهر غزني فقط محل بود و باش مسلمانها است و همه اهل هنود و سيكها از شهر خارج شوند بناً به اساس فرمان شما پرودگار صرف براي مسلمانها مي باشد و نه براي همه مخلوقات.

با شنيدن اين سخن بهلول ، سلطان محمود از تصميمش منصرف شده و دو باره براي اهل هنود و سيك اجازه بود و باش را در غزني داده ، تا دو باره به منازل خود برگردند.

از اين حكايت به اين نتيجه رسيده كه اهل هنود و سيكهاي كشور به مثل ديگر شهروندان افغانستان حقوق مساوي دارند، چون از چند قرن به اينطرف اهل هنود و سيك در شهر هاي كابل، جلال آباد، خوست، غزني، چاريكار، قندز ، گرديز و غيره شهرها زندگي دارند و از حقوق شهروندي بايد مستفيد شوند و در شوراي ملي نماينده داشته باشند و در انتخابات سهم بگيرند.

داکتر حلیم تنویر


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   نه خیر /خراسانی اند
هنوز اوغان در خراسان نبود- که اهل هنود وسیکه وجود داشت.
کابلی

>>>   این برادران سیک هندو همه افغان هستند و از همین سر زمین من به عنوان یک افغان این را قبول دارم وهر کس جز این فکر کند انسان نیست...
آنها مانند تمام شهر وندان از تمام حقوق مساوی برخوردار است وخدا کند که همینطور باشد
بینام از وردک

>>>   آنها افغانستانی هستند باید از حقوق شهروندی افغانستان برخوردار باشند.

>>>   هندو ها از بومی ترین اقوام این کشر هستند و مانند همه ما افغان هستند

>>>   بلی اهل هنود وسکها ازقدیم افغانستانی بودند وهستند.تذکره تابعیت(کارت شهروندی)پدر درپدر داشتند ودارند.خدمت زیر بیرق را با پدران ما یکجا نموده بودند.در پیشرفت اقتصاد وتجارت افغانستان سهیم بوده نقش فعال داشتند.چون تبعه افغانستان اند تمام حقوق شهروندی شان بادیگر افغانستانی ها برابر ومساویت نظر به قانون اساسی واعلامیه جهانی حقوق بشر کسی برتری بر آنها ندارد.پس هموطنان اهل هنود وسکهای ما افغانستانی اند.درپارلمان حق دارند که کرسی داشته باشند وجلالت مآب ریس جمهور جناب حامد کرزی طی فرمان یک کرسی در پارلمان به ایشان داده کار معقول است مورد تایید من است.
بااحترام داکتر عبید الله فضل پور نجراب.

>>>   واقعت تاریخی‌ اینست که هندو‌ها و سیک‌ها مردمان بومی و اصلی‌ این سرزمین اند به خصوص کابل زمین که تا دیر وقتی در مقابل یورش اعراب مقاومت کردند.

>>>   تمامی ملت ها چه اقلیت چه اکثریت چه مسلمان چه هندو وغیره حق زندگی کردن را دارند در هر نقطه افغانستان باشند چراکه انها هم در این خاک متولد شدن وزاد گاه شان است. پس حقوق مساوی با دیگر ران را دارند وسلام ..

>>>   بلی، چرا نیستند؟

>>>   بلی اهل هنود و سیکها، افغانستانی هستند پش از افغان( پشتون ) در سرزمین امروز افغانستان زندهگی می گردن ومی کنند.

>>>   اهل هنود برادر ما و صد در صد از افغانستان هستند
جای خجالت است برای اوغان ها که کوچی های دوره گرد را که جز ضررش هیچ به این وطن نمیرسد ده چوکی میدهند اما هندو های مظلوم را یکی هم قایل نیستند
...براین فاشیست ها و تبعیض گران قرن بست
مرام خان از تخار

>>>   کابلی جان
تو اول برو تاریخ خراسان و اریانا را بخوان باز بگو که کی بود و کی نبود. تمام اقوام ساکن در این سرزمین و اطراف ان از قدیم های دور درین خطه زنده گی داشته اند

>>>   بلی اهل هنود و سیکها، افغانستانی هستند پش از تاجیک( فارسی ) در سرزمین امروز افغانستان زنده گی می کردن ومی کنند.
تیزبین

>>>   آقای...مرام:
جای خجالت اصلاً اینجاست که به همچنان... یسواد مانند شما چوکی داده میشود ولی به هندوها که هزاربار مخلص به این وطن است، چوکی داده نمیشود. حقیقت درینجاست که چوکی به اساس ظلم، تجاوز و غارت توزیع گردیده نه به اساس حس وطن پرستی!
جاوید از کابل

>>>   به کابلی که محض تخلصش کابلی است میگویم تو بک بیگانه و ... هستی وبس.
وطن دست.

>>>   هرگاه از مسیحی ها یا یهودیهای ایران که نسبت به اهل هنود افغان فوق العاده بیشتر اند، کسی به پارلمان راه یافت، ما هم به اهل هنود کرسی می دهیم!
این جمهوری باید اسلامیتر شده برود نه بالعکس!!!
محمد ع

>>>   محترم نظردهنده اول که خودرا کابلی معرفی کرده اید، اگر تاجک ...هستی ،خو سامانی ها هنوز بالای بلخ و اریانا یورش نه اورده بودند ،مغل ها هنوز وجود نداشتند و شیبانی ها هنوز در دشت های آسیایی میانه در غژدی ها بودندکه اهل هنود در این سرزمین با پشتون ها ،شغنانی ها ،نورستانی ها، بلوچ ها و پشه یی ها یکجا زندگی داشتند.
احمدی

>>>   بلی اهل هنود وسک درافغانستان خدمات شایانی در بخش های اقتصادی وتجاری ما کرده اند از زمانه های قدیم مصروف طبابت وتدواوی مابوده اند هیچ گاهی به این وطن خیانت نکرده اند مانند دیگر شهروندان کشور خدمت عسری را کرده اند وبه این کشور مالیات میپردازند درحالیکه کوچی ها گاهی درافغانستان وگاهی هم درپاکستان هستند اصل وطن شان هم معلوم نیست نه عسکری کرده اند ونه مالیات میپردازند بعضی اوقات باعث درگیری های شدید هم شده اند باز هم برایشان ده کرسی درنظر گرفته شده.
من طرفدار هستم تا برای اهل هنود وسک یک کرسی داده شود تا صدای خودرا به ملت وحکومت رسانده بتوانند درصورتیکه پاکستان اجازه دهد اگر اجازه ندهد وکیل هایما هم نمیتوانند این کار را بکنند

>>>   یک کفش کهنه هندوها و سکهای افغانستان بر هزاران طالب ادمکش انتحاری و گماشتگان آی اس ای شرف دارد.
راستگوی

>>>   افغانستان فقط مال پشتون هاست؛ چون وقتی این ها به دنیا می آیند در پیشانی همه ای این ها نوشته شده است که این خاک فقط و فقط به شما تعلق دارد. دیگران باید از خدا بخواهند که سرزمین شان را مشخص کند.
صادق از پنجشیر

>>>   مذهبهاى هندويسم با سرودهاى مهاباراتا پيوند دارند که بیش از یکصدهزار بیت دارند.
واژه «مها» پیشوند است و بمعنای سترگ بکار برده می‌شود و بهاراتا ويا "بهارت" نام باستانى کشور هند است. درعربى "بهارت" به مرچ سياه گفته مى شود که از طريق سرکهاى ابريشم به اروپا واز راهاى دريايى و خشکه
به متوسپانيم مى آمد. مرچ سياه و نمک در قرون ميانه ارزش زر را داشت . به نمک طلاى سفيد وبه مرچ سياه طلاى سياه گفته مى شد
هند نام نو درخارج از هند ساخته شد و واژه بهارت واژه خودى آنها اند. نام هند در زبان فارسى باستانى در نوبهار بلخ - ٣٦ کيلومترى شهر بلخ در جنوب غرب شهر مزار شريف, در بين تپه رستم و تخت رستم و رشته کوهاى البرزقرار دارد.
"آتشکده نوبهار یا معبد نوبهار (سانسکریت: برگرفته از واژۀ ناواویهارا "معبد نو"، از دوران برمکیان به بعد: مسجد نُه‌گنبد)، نام آتشکدۀ زرتشتی و بعدها معبدی بودایی در بلخ بود. دقیقی balkhi در گشتاسب‌نامه آورده‌است که در زمان لهراسب و گشتاسب شهر بلخ از مراکز مهم دینی بوده و در آنجا آتشکده‌ای ساخته بودند و آن را نوبهار می‌خواندند. و همچون مکه که امروزه مورد توجه مسلمانان جهان است، از نقاط مختلف دنیا برای زیارت به آنجا روی می‌آوردند. پادشاهان ایرانی این مرکز و متولی آن را احترام زیادی داشتند و آن را با حریر سبز پوشانده بودند و در زمان ساسانیان از بزرگترین آتشکده‌های زرتشتی بود."
‏چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت‎
‏فرود آمد از تخت و بربست رخت‎
‏به بلخ گزین شد بران نوبهار‎
‏که یزدان پرستان بدان روزگار‎
‏مران جای را داشتندی چنان‎
‏که مر مکه را تازیان این زمان
أبو الحسن علي بن الحسين المسعودي‎
مروج الذهب ومعادن الجوهر‎
"النوبهار بناه (منوشهر) بمدينة (بَلْخَ) من خراسان، على اسم القمر، وكان مَنْ يلي سِدَانته تعظِّمُه الملوكُ في ذلك الصقع، وتنقاد إلى أمره، وترجع إلى حكمه، وتحمل إليه الأموال، وكانت عليه وقوف. وكان الموكل بسدانته يدعى (البرمك)، وهو سمة عامَّة لكل من يلي سدانته، ومن أجل ذلك سميت البرامكة؛ لأن خالد بن بَرْمَك كان مِنْ وَلَدِ مَنْ كان على هذا البيت، وكان بنيان هذا البيت من أعلى البنيان تشييداً‎"
آئین هندو در قدیم دین برهمایی خوانده می‌شد . هند و هندو نام خود را از رودخانه سهند گرفته که سهند هم "سهندو" خوانده مى شد. به دينگونه که مردم و يا کشور در دو سوى رود بزرگ سهند زنده گى مى کند ويا قراردارد.
به گونه ايکه سرودها ويا گاهتاهاى در ژند اويستا که پسانها ژنده حضرت شاه مردان شد و در اين روزگار از سوى باسوادها وبويژه از سوى هم ميهن ما که از ايران به کشور خودشان بازگشت نموده اند جهنده حضرت على واز سوى بى سواد ها جنده گفته مى شود. ژند اويستا وگاهتاهاى اويستا (بيتهاى بندهيشن بندهيشن هندى ويا بندهيشن کوچک و بندهيشن ايرانى ويا بندهيشن بزرگ) به عنوان داستانهاى پيش از زردشتى درجمله آئین ژند اوستا (Zand /Zend of Avesta ) به شمارمى روند.
سرودهاى مهاباراتا و بيتهاى بندهيشن Bundahischn آفرینش بنیادین آثار شاهنامه گونه اند که گذشته اسطوره فرهنگى را نگارش مى نمايند. کوه ها وکوه پاره ها نامهاى خدايان اديان هندويسم را گرفته اند. نامهاى رشته کوهاى هیمالیا و هندوکش پرازنامهاى مهابارتها و ويدها و پارسى باستان مى باشد.
سرزمين ما که امروز نام همچم ناله را مى دهد گهواره سه فرهنگ وسه دين و و يا جهانبينى آسيايى واريوآسيايى است .
1- آريانا , آريا, ارين, آرين ايران, اران, ايرانان ارانيان گردانهاى فارسى باستان يونان باخترى و معرب شده ايران است پسوند انا ويا يا باستانى مى باشد. پسوند انا قديم باستانىبه گونه نمونه: باختريا و باختريا نا.
پسوند ان ويا اسم در آخر واول اسم مکان مى آيد ستان و يا آباد ويا گاه که بشکل پسوند در آخر مى آيند نسبى نواند. توجه تان را به نامهاى استانها وشهرها وشهرستان هاى کشورهاى نامنهاد افغانستان و پاکستان و تاجکستان ووغيره و هند و ايران زمين و توران مى خواهم که به هزارها نام با ان پايان مى آبد :
لغمان و پغمان , بغلان وتالقان ملتان و مردان خلتان , سهريان , بوستان وگلستان , گيلان, ومازندران, سمنان وکاشان وکرمان و صدها جاهاى ديگر
رود سهندو (Indus)دريا و يا اقيانوس معنى مى دهد مانند درياى آمو (Oxus).
ناگفته نبايد گذاشت که بزرگ رود سهند از دو بزرگترين رشته کوهاى گيتى سرچشمه مى گيرند: هیمالیا و هندوکش . سرچشمه هاى رود سهند در سرزمينهاى ريگويدا و اوستا بهارت قراردارند. کوه بابا توران زمين وتمام رودخانه هاى مانند پنجشير وکنرو و به رود کابل يکجا مى شوند و پس ازشهر پشاور به درياى سند يکجا مى شود
2- فرهنگ توران زمين زيادتر مذاهب خورشيدى, ميترايى وبوديسم بودند. اين فرهنگ ورسم ورواجها درتاروپود مردمان همين سرزمين پيچ خورده است: درموسيقى در گفتار درکردار ودرخوراک وپوشاک
3- فرهنگ مهاباراتا مذهبهاى هندويسم بودند که يکى ديگر خود را تکامل بخشيد. اين فرهنگ و رسم و رواجها هم در تاروپود مردمان همين سرزمين گره خورده است
هرکدام اين سه حوزه فرهنگى ودينى از اديان آسيايى در هرچارطرف کوهاى "هر برز" در اوستا هر = کوه ; برز = بزرگ---> البرز به کوهاى بزرگ جهان گفته مى شد: مقايسه با رشته کوه هاىآلپ ويا اورال
کل از اين مردمان از مردمان ديرينه اين سرزمين اند که همه چه توران وچه هندوچين وچه گورگان وچه مازندران وچه سغد وچه ساسان وچه کوشان وچه پارت وکرد وبلوچ از همين سه حوزه فرهنگى پيداشده اند .
درقدم اول کليه انسانها در مهاجراتهاى اول ودوم شهرنشين (منظور جاگزين) شدند. آخرين مردم ايکه دراين سرزمين جاگزين شدند عربها ويا مردمان سامى بودند که تعداد شان اکنون به 200000 مى رسد. وبايد به گونه شهروند باشند باوجود آنکه حاکمان شان وبنيادگران شان کشور راويران کردند.
زمانيکه هندوان وپارسييان وتورانيان گذشته چندين هزارساله دارند ولى جنگهاى تحميلى آنها را مجبور به مهاجرت کردند.
ما چند قرن پيش از ميلاد رامى نويسيم:
در بگرامى مرکز بزرگ هندويسم بود که در نزديکى آن شيواکى وهندکى وجود داشت. درهندکى معبد بزرگى وجود داشت که آنرا "قصر جهان نما" ياد مى کردند.
پيشينه نگار بزرگ دوران عبدالرحمان خان درکتاب سراج التواريخ از اين قصر در هندکى نامبرده است. حتى قصر چهلستون را عبدالرحمان خان نساخته بلکه او را بازسازى کرد
درشيواکى معبد "شاه بهار" بود که به نام معبد شيوا يادمى شد و پس از آن شتوبه بودايى شد. کوهاى شيواکى وهندکى , خم هند و کوهاى و دهها کوهاى 2000 مترى مانند شير دروازه و کوه آسمايى (سانسکريت کوه اميد مادر) کوهاى مقدس هندوان واهل هنود بودند. زنبيلک وزنبورک شاهان (Zunbil) وکابلشاهان مردمان پارينه اين ملک اند. هندوان اين سرزمين درگاها وعبادتگاهاى خود را در اروپا وامريکا آسمايى مانده اند درحاليکه دولت يک دينه در کشور فغان ونالشت نام اين کوه را تغير داده است . کوه آسمايى - کوه اميد مادر ) به کوه تلويزيون .
سوبهار در اول يک عبادتگاه هندوان وپارسيان زردشتى بود . وبعدا مرکزبودايى شد که همه در حالت دوستى زندگى ميکردند. سوبهار که درغزنى در نزديک کوههاى سنگ رستم قرار داشت به نام "تپه سردار" تغير کرد.
یعقوبیY [4], P. 67.
بت بوداى ١٠ مترى اش را که در دهه شست ميلادى قرن گذشته پيدا شده بود, همين طالبان در سال ٢٠٠١ ميلادى
تخريب کردند.
نوبهار, شاه بهار و سوبهار از جمله آباد يهاى و يا بناگاهاى عجايب هفتگانه ايران زمين اند که بزرگان ادبيات پارسى هفت پيکر هم گفته اند.
اسدى توسى
چو آمد به بتخانه ی سو بهار‎
‏یکی خانه دید از خوشی پرنگار‎
گهی نوبهار آید و گاه تیر‎
‏جوانست گیتی گهی ، گاه پیر‎
برین مژده خواهم کزاین کار زار‎
‏چو رفتی به بتخانه ی سو بهار‎
‏بر آن خانه وآن بد پرستان گزند‎
‏نسازی ، که یزدان ندارد پسند‎
‏برین مژده خواهم کزاین کار زار‎
مولوى بلخ رومى
‏آخر چنین شوند درختان روح نیز‎
‏پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار‎
‏لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ‎
‏اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار‎
چو رفتی به بتخانه ی سو بهار‎
‏بر آن خانه وآن بد پرستان گزند‎
زبان فارسى در جمله زبانهاى هندوايرانى اند. داستانهاى هند و ايرانى کنده هاى مشترک دارند:
1- کليله ود منه از "پنج کتاب" پنج تنترا بهارتمها امده
2- قصه هاى هزارويک شب از ايرانزمين
3- سند باد از باد درياى سهند آمده. درعربى واژه باد وزش باد وجود ندارد.
4- اعداد عربى همان اعداد هندى وصفرهندى است که دانشمند تورانى الخوارزمى در قرن ٩ ميلادى به بغداد برد وازآنجا شمارگان هندى به اروپا رفت و در آنجا مشهور به اعدادعربى شد.
ارمان

>>>   نه کن به هندوان و توريانيان و غير پشتونها ستم که اينها هستند مردمان باستانى کابلستان و گنداهارا و سمنگان وهزارستان!
نام هندوکش با کشتن هندوان سروکار ندارد, بلکه واژه "کش" (کوش) در فارسى قديم و در هندى هنوز "خوش'' معنى مى دهد .
لغت نامه دهخدا
کش . [ ک َ ] (ص ) خوش . به معنی خوش و نیک باشد چنانکه گویند کش رفتار و کش گفتار یعنی خوش رفتار و خوش گفتار. (برهان ). به معنی خوب و خوش است و کشی مرادف خوبی است . (آنندراج ) :
کش ، در چمن رسول بخرامم
خوش ، در حرم خدای بگرازم .
سنائی .
به نخجیر شد شاه یک روز کش
هم اوخوش منش بود هم روز خوش .
نظامی .
- کش خرام ؛ خوش خرام . یازان در رفتار. گرازان در رفتار :
آن مرغ کش خرام کدامست در چمن
از عنبرش سراغج و از مشک پیرهن .
شمالی دهستانی (از آنندراج ).
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی .
منوچهری .
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل برّ و کوهکن .
منوچهری .
تازه رویی چو نوبهار بهشت
کش خرامی چو باد بر سر کشت .
نظامی .
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام .
سعدی .
- کش گفتار ؛ خوش گفتار. خوش سخن . خوش کلام . (ناظم الاطباء). آنکه سخن خوش بگوید. آنکه کلام مورد توجه دیگران بر زبان راند.
زیبا :
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
از این خوشی از این کشی از این در کار زیبایی .
فرخی .
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کشی ، دلکشی خوش لبی خوش زبانی .
فرخی .
ما را دهی از طبعخوش حوران خوش ماهان کش
چون داد سالار حبش مر مصطفی را جاریه .
منوچهری .
چون نزد رهی در آیی ای دلبر کش
پیراهن چرب را تو از تن درکش .
فردوسى که جايش است پردوس بهرين:
پدر بود در ناز و خز و پرند‎
‏مرا برده سیمرغ بر کوه هند‎
سوی کشور هندوان کرد رای‎
سوی کابل و دنبر و مرغ و مای‎
کوه بزکش و کوه فيل کش.
واژه "کش" و "کشته" ديگر در فارسى نو بکار برده نه مى شود. فقط متل دخترکش هنوز در زبان فارسى به کارگرفته مى شود. "پراهن ات دخترکش است" يعنى پراهن ات باعث خوشى دختر است.
"کوه حاجى کشته" بدين معنى نيست که کيسکه حج رفته است و مرده است.کوه است که درختان حاج دا
را اند و بوى عطر حاج به مشام مى رسد.
يک عرب مسافر بود بنام ‏أبو بطوطة‎ که هندوکش را تحت الفظى ترجمه کرد يعنى کوه که هندوان کشته شدند.
ازنادانى!!!!
بُنْدَهِش Bundahishn (در فارسی میانه «بندهشْن » ، به معنای اصل آفرینش ) یکی از مهمترین متون دینی ـ تاریخی زردشتی ، به خط و زبان پهلوی * . این اثر عمدتاً دربارة کیهانشناسی ، با فصولی در تاریخ کیانیان و جغرافیای ایرانشهر، بر پایة متون اوستایی و گزارشهای پهلوی و منابع تاریخی ، بخصوص خداینامه ، در 36 فصل است که مؤلف در دیباچة کتاب آنها را به سه بخش اصلی و کلی تقسیم کرده است :
1) آفرینش اورمزد و دشمنی اهریمن
2) چگونگی آفرینش مادی و این جهانی از آغاز تا انجام
3) تاریخ و پیوند کیانیان و زیستگاههای آنان .
مهمترین و بلندترین فصل آن همان نخستین فصل است دربارة چگونگی اورمزد و اهریمن و جدالشان با یکدیگر، و خلقت آفریدگان به صورت مینوی و مادی . گردآوری و تألیف این کتاب احتمالاً در اواخر دورة ساسانی و تدوین نهایی آن در قرن سوم هجری یا دیرتر صورت گرفته است . بعضی از فصول کتاب مانند مقدمة آن ، افزودة بعدی شناخته شده است . نام مؤلف اصلی آن دانسته نیست ولی نام مدوّن نهایی آن را در فصل مربوط به تبارنامة موبدان ، به احتمال ، فَرْنْبَغ دادِگی یا دادویه (دات ـ ویه یا دادگ ) خوانده اند ( بندهش ، ترجمة بهار، ص 6؛ تفضّلی ، ص 141؛ تاوادیا، ص 94).
(ترجمه پارسی بندهشن )
متن کامل بندهشن ترجمه مهرداد بهار (PDF)
ترجمهٔ انگلیسی بندهشن هندی
ترجمهٔ انگلیسی بندهشن ایرانی
واژه بنياد از بُنْدَهِش گرفته شده
ارمان

>>>   به آنهاییکه به کابلی تاخته اند/وبخصوص به احمدی
احد اقل نقشه های سیاسی صد یا صدوپنجاه تا دوصد سال گذشته را مرور نمایید- وبعد نظردهید-
دوم اینکه هنوز مرحله هجوم افغانها یا اوغانها یا پشتونهابه مناطق خراسان زمین از ملتان و کوه های سلیمان پایان نیافته و بنام کوچی همیشه به این سرزمین سرازیر میشوید-چنانچه در همین دوسال اخیر هزاران خانواده ناقل ملتانی وپشاوری ووزیرستانی بنام کوچی بطور رسمی در لوگر جابجا شدند-و هزاران جریب زمین را غذب نمودند-
آیا ده گرسی اضافه بار درمجلس - بنام کوچیگری -نماینده گی از ناقل بودن تان نمینماید؟؟؟؟؟
کابلی

>>>   تو کابلی نه بلکه گویا که کابلی هستی،چون کابل پایتخت کشور ما است و کابلی ها حد اقل مطالعه دارند که سامانی و ساسانی و یفتلی و شیبانی و مغول و سلجوقی چه وقت و ازکجا به این کشور حمله کردند و جاگزین شدند، همه اینها از آنسوی دریای آموز آمده اند حال اینکه پشتون های ،اهل هنود،نورستانی ها، پشه یی ها، شغنانی ها (البته 6 قوم هستند در پامیر)، بلوچ ها از باشندگان اصیل این سرزمین هستند. لطف نموده تاریخ را مطالعه کن شاید عقلت باز کار بته .ولی هرکس که تابعیت این کشور را دارد اگر 10 سال هم شود از امدنش به این کشور او هموطن ما است و نوردیده ما است به شرطیکه مانند این بنام کابلی متعصب نباشد.
صادق چهاردهی

>>>   صادق جان چهاردهی
وقتی تاریخ را مطالعه نمودم -دیدم که ازبلخ وبخارا تا کابل و هرات وشیراز همه پارس اند- پس ... بس کن و منهم میدانم که بلوچها عضو پیکره ای بزرگی از خراسان باستان اند- ولی آنها نیز بیچاره و بی خانمان شدند- چه در سیتستان و چه دربلوچستان .

>>>   صادق جان چهاردهی
بیا نظرت را درمورد پارلمان یا مجلسیکه بنام مجلس نماینده گان میخوانی و خود را بچه چهاردهی یا کابلی اصیل میخوانی که حتمی تو هم ملتانی هستی -
آیا کابلیهای اصیل چند گرسی درپارلمانیکه بیش از بیست گرسی آن مربوط کابل میشود- دارند؟؟؟
کیها نماینده مردم کابل درپارلمان اند؟؟؟
ملاتره خیل؟؟؟
کلیم وردکی؟؟؟
شکریه بارکزی قندهاری؟؟؟
ووو

>>>   این جنگ ملت ها ادامه دارد فقط سوال را پاسخ دهید که این مردم خوب (هندو ها وسکها )افغان هستند یا خیر به نظر من بلی چون بهترین سالهای عمر شان را در این سرزمین گذرندند و اجداد بزرگوار شان همیجا خاک شدند و چند نسل اینجا زندگی کرده اند پس افغان است و ما با داشتن شان افتخار میکنیم و خوشحالم که افغانستان مربوط همه اقوام باشد نه یک قوم چون هر کس غیر از این فکر کند از جاده انسانیت خارج شده و باید در ...زندگی کند
بینام از وردک


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است