نامه حضرت علی (ع) خطاب به دولتمردان افغانستان
زمامدار اسلامى بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد كه خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد؛ موظف است از مقدم داشتن و ترجيح خويشاوندان و وابستگان خود بر ديگر مردم جامعه جداً خوددارى نمايد 
تاریخ انتشار:   ۰۳:۰۲    ۱۳۹۲/۵/۸ کد خبر: 55425 منبع: پرینت

ایام متعلق است به حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام که مصادف است با لیالی مبارک قدر. آقایی که سنی و شیعه، دوست و دشمن، مسیحی و غیر مسلمان، همه و همه به فضایل و کرامت این بزرگ مرد جهان اسلام اعتراف دارند و اذعان می کنند که باید در مقابل عظمت و انسانیت او تعظیم کرد.

حضرت امیر علیه السلام الگو و نمونه انسان کاملی است که در هر دوره از زمان توصیه ها و رهنمودهای ایشان می تواند سرمشق و سرلوحه کارکرد همگان باشد. لذا در این مطلب نامه جنابش خطاب به مالک اشتر را مختصرا ذکر می کنیم چرا كه هر كلمه اى از اين عهدنامه، گنجينه‏اى از علم و معرفت را به روى مخاطبان و مخصوصاً كسانى كه مسووليتى بر عهده گرفته ‏اند، می ‏گشايد. از اين روى سخنان حضرت را در سه بخش تنظيم و بيان می ‏نماييم:

بخش اول: توصيه ‏هاى اخلاقى خطاب به مالك‏ اشتر و ديگر زمامداران اسلامى

1. توصيه به تقواى الهى و تقديم اطاعت خداوند بر همه چيز و پيروى از فرايض و سنت‏هايى كه خداوند به آن امر فرموده است

2. زمامدار اسلامى بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد كه خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد؛

3. برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى كه امكان دارد؛ زيرا كه مردم در معرض خطا و اشتباه قرار می ‏گيرند و حاكم بايد عفو و گذشت داشته باشد؛

4. حاكم اسلامى بايد از درون مردم، كينه و عقده را باز كند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد؛ چرا كه حسن ظن به مردم مشقت طولانى را برطرف می ‏سازد؛

5. زمامدار اسلامى نبايد عيب‏جو باشد؛ بلكه بايد افراد عيب‏جو را نيز از خود دور كند. حضرت می ‏فرمايد: «دورترين و مبغوض‏ترين رعيت در نزد حاكم، بايد عيب جوترين آنها از مردم باشد؛ زيرا كه اگر مردم عيوبى دارند، حاكم بايد عيوب آنها را بپوشاند»؛

6. زمامدار نبايد سخن چين را تصديق كند؛ هر چند كه خود را در مقام خيرخواهى جلوه دهد.
در اين دنيا انسان نماهايى هستند كه به علل مختلف از امتيازاتى كه خدا بر بعضى از انسان‏ها به بركت كوشش و تلاششان عنايت فرموده است، ناراحتند و از اين‏رو تلاش می كنند تا آنها را به زمين بزنند. زمامدار بايستى از اين گونه افراد دورى كند؛

7. زمامدار اسلامى در عمل به عهدى كه خدا از او گرفته است، موفق نمی ‏شود، مگر با يارى خواستن از خدا و آماده كردن نفس براى احترام به حق؛

8. زمامدار هرگز نبايد از عفوى كه نسبت به كسى روا داشته است، پشيمان، و از كيفرى كه به كسى داده است، شادمان گردد؛

9. زمامدار بايد تعدادى از بهترين اوقات شبانه ‏روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد و براى رسيدن به مقام والاى اخلاص، واجبات و ديگر تكاليف الهى را بدون كمترين نقص انجام دهد؛

10. زمامدار نسبت به وعده ‏هايى كه می ‏دهد، بايستى وفادار باشد و تخلف نكند.

بخش دوم: توصيه‏ هاى اجتماعى حضرت به حاكمان اسلامى

1. محبوب‏ ترين امور در نزد حاكم اسلامى بايد رساترين آنها در حق و فراگيرى آنها در عدل و جامع ‏ترين آنها براى رضايت مردم جامعه باشد.

2. مقدم ‏ترين مردم در نزد حاكم اسلامى بايد كسى باشد كه حق را حتى در تلخ‏ترين حالات آن، گوياتر از ديگران گوشزد كند؛

3. زمامدار بايستى نسبت به گناهان و امور زشت پشت پرده كه براى وى آشكار نشده است، بى توجهى نشان دهد؛

4. از وظايف اختصاصى زمامدار اين است كه نيازمندى‏ هاى مردم را در همان روز كه به اطلاع او می ‏رسد، مرتفع سازد و كار هر روز را در همان روز انجام دهد؛ چرا كه براى هر روز موقعيتى است؛

5. زمامدار نبايد خود را از مردم دور نگه دارد؛ چرا كه نهان بودن زمامدار از مردم جامعه موجب نوعى دورى و كم اطلاعى از امور است؛

6. زمامدار اسلامى، موظف است از مقدم داشتن و ترجيح خويشاوندان و وابستگان خود بر ديگر مردم جامعه جداً خوددارى نمايد؛

7. زمامدار اسلامى نبايد براى احسانى كه به مردم جامعه می ‏كند، منت بگذارد و كارى را كه به سود جامعه كرده است منظور نمايد؛ چرا كه منت احسان را باطل می كند. احسان زمامدار به مردم جامعه، وظيفه و تكليف الهى است، پس نبايد بر آن منت گذارد.

بخش سوم: توصيه ‏هاى سياسى حضرت على(ع) به حاكمان اسلامى

1. زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخيل و ترسو و طمعكار بايستى جداً خوددارى كند؛ چرا كه بخل و ترس و حرص از سوءظن به خدا سرچشمه می ‏گيرد؛

2. هرگز نبايد انسان‏هاى نيكوكار و بدكار در نزد زمامدار يكسان باشند؛ زيرا كه اين عمل موجب می ‏شود نيكوكار در كار نيك خود بی رغبت، و بدكار در كار بد خود تشويق شود؛

3. هيچ زمامدار اسلامى نبايد سنت‏هاى معقولى را كه موجب هماهنگى مردم جامعه می ‏باشد و صاحب‏نظران با صلاحيت جامعه اسلامى نيز به آنها عمل می ‏كنند، بشكند. همچنين زمامدار، هرگز نبايد سنتى را كه سنت‏هاى خوب مردم را از بين می برد، مقرر سازد؛

4. از جمله وظايفى دايمى زمامدار اسلامى نظارت كامل بر عملكرد ارگان‏هاى مختلف و كارگزاران است؛ مانند نظارت بر عملكرد قوه قضاييه و قوه مجريه كه شامل همه قواى اجرايى، نظامى و انتظامى كشور است؛

5. زمامدار موظف است استيضاح از خود را قانونى بداند و به پاسخ‏گويى در مقابل خطاى خود حاضر شود. زمامدار اسلامى بايد هر گونه اتهام به ظلم را كه از طرف مردم به او داده می ‏شود؛ برطرف سازد. اگر مردم جامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند، عذر خود را درباره موضوع يا رفتارى كه موجب بدگمانى مردم شده است، آشكار كند و گمان‏هاى ناشايسته مردم را از خود منتفى كند؛

6. زمامدار نبايد در امور، شتابزده يا سست عمل نمايد؛ حضرت می فرمايد: «از شتابزدگى در امور پيش از آن كه موقعش رسيده باشد، بپرهيز! و از سستى و كاهلى در انجام امرى كه موقعش رسيده است، دورى كن!»؛

7. زمامدار نبايد موقعى كه ابهام و تاريكى در امرى وجود داشته باشد، به جاى كشف حقيقت و پذيرش آن، به لجاجت بپردازد؛ چرا كه پديده لجاجت بدون هيچ گونه ترديدى از عوارض بيمارى مهلك خودخواهى است. از اين روى زمامدار بايد از لجاجت در پذيرش حقايق دورى جويد و هر زمانى كه حقيقت آشكار شد، در پذيرش و اقدام مطابق آن، سستى نكند؛

8. زمامدار نبايد در امورى كه مردم همه در آن مساوی ‏اند، خود را بر ديگران مقدم بدارد. حضرت می ‏فرمايد: «اى مالك! گمان مبر كه براى تو در نزد خداوند امتيازى است كه با آن می ‏توانى خود را در حق حيات، حق كرامت، حق آزادى و ديگر حقوق، برتر از ديگران تلقى كنى و حقوق مردم را در امور معاش و حيثيت و شرف انسانى پايمال كنى؛ بلكه امتياز تو در نزد خداوند ناشى از وظايفى است كه بايد براى مردم انجام دهى»؛

9. زمامدار هرگز نبايد در امورى كه مسووليتش بر عهده اوست و چشمان مردم آنها را می ‏بيند، خود را به غفلت و نفهمى بزند؛ شخصيت هر شخص، در گرو انجام وظيفه ‏اى است كه بر عهده گرفته است.
از اين روى زمامدار و هر مقام مسوول ديگر نبايد با نفهمى و غفلت نمايى از وظايف خود طفره رود؛ چرا كه طفره رفتن از وظايف علاوه بر اين كه شديدترين اهانت و تحقير نسبت به شخصيت خويش و زير پاگذاشتن كرامت آن است، براى ديگران نيز قابل تاويل و تفسير نيست؛

اين بود خلاصه توصيه ‏هاى مهم حضرت على(ع) به مالك ‏اشتر كه چندی قبل به عنوان منشور حقوق بشر در سازمان ملل ثبت گردید. لذا می توان همین مطلب را نامه ای خطاب به دولتمردان افغانستان دانست که اگر قصد عاقبت بخیری در دنیا و آخرت را دارند، بهترین دستور العمل است.

 


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   علی علیه السلام علی بود
چه اسم زیبای .
ازاین زیاد عاجزم معزورم دار.ازکدام اوصافت بگویم ای مولای متقیان .
فقط یک حرکت نظامی علی که درجنگ خندق کرده بود بس است.
که رسول الله ص فرمود که ضربت شمشیرعلی ازهمه عباداتی امتم که تاروز قیامت عبادت کند بهتراست.
عزیزالله رضای ازخوست

>>>   اسدالله شیرخدافاتح خیبرشجاع ترین یاررسول الله ص سلام ودرودبرروح پاك ومطهرشان ازدرګاه لایزال همچنین شیران فدایان اسلام رادرعصرخود علیه یهود ونصاری جهان ګیرواسلام كش می خواهم وازخداوند منان اتحادواخوة رادربین اسلام جهان چه دربین عرب وعجم وچه دربین شیعه وسنی عاجل می خواهم وای کاش این جوانان که دربین خود مسلمانهاکشته میشه کاش دربیت المقدس علیه یهودیا ودرافغانستان علیه نصاری به شهادت می رسید واشتكی الی الله

>>>   کاش این نامه در بامیان بخش میشد!!!
ملا محقق... و امثال آنها میخواندن!
مشکوانی

>>>   اګر زمامداران افغانستان توصیه های امام را بالای خویش عملی نمایند در افغانستان همه دربدری ها از بین میروند و ملت در آسایس تمام بسر خواهند برد اما تطبیق این توصیه ها برای اینها دشوار است چون بر ګوش، چشم و قلب اینها پرده زده شده است

>>>   جزاک الله
شغنانی کابل

>>>   بسیارتشکر بابت نشراین مطلب .
عثمان محمدزاده

>>>   ای کاش به این نامه عمل صورت گیرد

>>>   ای برادارن توصیه های حضرت علی توصیه های طلایی است اما کی عمل کند؟...
توصیه بنده حقیر و فقیر این است که ای برادارن افغانستان به کتاب خدا و سنت رسول الله چنگ بزنید و عرف و عنعناتیکه خلاف دین باشد به دیوارها بکوبید، چرا که در کتاب خدا و سنت رسول همه توصیه ها هست و هرگز خوار نخواهید شد.
عبدالقیوم مزاری

>>>   عالی است!!
آهنگر

>>>   زمام دار یک مملکت باید به تمام قوانین مملکت احترام قایل باشد، او را مصداق عمل خویش قرار دهد و در راه پیشرفت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و کلتوری جامعه کوشش های متداوم انجام دهد . با تمام ممالک دنیا روابط نیک برقرار کند و قوانین و مصداق های بین ا لمللی را در نظر بگیرد و به آن عمل کند. در گزینش افراد در پوست ها اهلیت ،صداقت و وطن دوستی را در نظر بگیرد. هر فرد جامعه را به مثابه عضو فامیل خویش بداند.

>>>   تا صورت پیوند جهان بود علی بود-------تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود---------سلطان سخا و کرم و جود علی بود …
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس----------در خوان جهان پنجه نیالود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن----------کردش صفت عصمت و بستود علی بود
آن عارف سجّاد که خاک درش از قدر-----------از کنگره عرش برافزود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام-----------تا کار نشد راست نیاسود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر-----------بر کَند به یک حمله و بگشود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم-------------از روی یقین در همه موجود علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است-----------تا هست علی باشد و تا بود علی بود
سراینده : مولانا بلخی

>>>   زمامداران ماناقض این گفتارهاهستندوبه جای آن خصوصادرقسمت حکومتداری واخلاق غربیان به آن عمل می کنند.
نهاد نواندیشان بلخ

>>>   به قول مولانای بلخی /زان به ظاهر شد کاو شد اندر جاه و حکم /تاامیران را نماید راه و حکم/تابیارایدبه هرتن جامه ای/تا نویسد او به هر کس نامه ای/تا امیری رادهد جانی دگر/تادهد نخل خلافت را ثمر/
محمدعلی هزاره قم

>>>   خـــــدا گــــر پــرده بـــردارد ز روی کـار آدمـهـا
چـه شادیها خورد بر هم چه بازیها شود رسوا
یــــکــی خنـدد ز آبـادی ، یکـی گـریـد ز بـربـادی
یــــکی از جان کند شادی، یکی از دل کند غوغا
چــــه کاذب ها شود صادق، چه صادق ها شود کاذب
چــــه عابد ها شود فاسق، چه فاسق ها شود ملا
چــــه زشتی ها شود رنگین چه تلخی ها شود شیرین
چـــه بالا ها رود پائیــــن، چـــه سـفلـی هـا شود علیـا
عـجب صبـری خدا دارد که پرده بر نمی دارد
وگـرنـه بر زمـیـن افـتـد ز جیـب محتسـب میـنـا


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است