حکایت کرده اند که:
این بخش قسمتی از حکایات تاریخی افغانستان است که به صورت طنز نگارش شده است 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۳۹    ۱۳۸۸/۲/۲۳ کد خبر: 538 منبع: پرینت

وزير ماليه در زمستاني سخت سرايدار وزارتخانه را گفت: كه تو با اين جامه ي يك لا در سرما چه مي كني كه من با اين همه جامه مي لرزم.
گفت: وزيرصاحب تو نيز مانند من كن تا نلرزي. گفت: مگر تو چه كرده اي؟ گفت: هرچه داشتم همه را در بر كرده ام.


دزدي به خانه رييس حزبي رفت. چيزهايي يافت. آنها را بست و در گوشه اي گذاشت و به اتاقهاي ديگر رفت . در اين هنگام رييس حزب بيدار شد ، بسته را برداشت و مخفي كرد. دزد برگشت و بسته را نيافت. رو به رييس حزب كرد و گفت: حالا خودت انصاف بده ، دزد منم يا تو؟


بزرگ نماينده اي چنين حكايت كند: شبي همه شب در بيابان كابل از بي خوابي پاي رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم: دست از من بدار. گفت : اي برادر پارلمان در پيش است و طالب از پس، اگر رفتي بردي و اگر خفتي مردي.


يكي از مسوولان وزارت داخله پاکستان از عالم مهاجري پرسيد: از خدمات ما كدام فاضلتر است؟
مهاجر گفت: تو را اين روزها چشم پوشيدن از خروج ما و اينكه مهاجري را از براي بازگشت داوطلبانه نيازاري!


ياد دارم كه شبي مهاجري همه شب كنار بيشه اي خفته، بناگاه راه بيابان گرفت و يك نفس آرام نيافت . چون روز شد گفتنش آن چه حالت بود؟
گفت: خواب اتباعچي ایرانی را ديدم كه به دنبالم در آمده بود و تمام شهر را زير و رو مي كرد، انديشه كردم كه بگريزم تا به بازگشت داوطلبانه ناگزير نباشم.


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   تشكرازسايت شما.

علي جعفري تهران

>>>   خيلي جالب بود مخصوصا آخري

>>>   این آخری خیلی باهال بود

>>>   بجای شوخی من میخواهم یک واقعیت را بنویسم .پدرم تعریف کرد :روزی از صاحبکارم پرسیدم این کارگر ها به مزدشان اعتراض دارندو می خواهند دیگر کار نکنند .
میدانید چه جواب داد:خب کار نکنند .این دسته نه یک دسته ...دیگه
به خدای منان قسم یک کلمه را هم کم و زیاد نکردم.
لطفا نظر دهید

>>>   خوب این یک پالیسی استخدام کننده هاست پس دراین سخن چی نظر ضرورت دارید آقا

>>>   حکايت کرده اند که ؛
برای مجددی وحی آمد که به کرزی رائ دهد ، شب بعدی به کرزی وحی شد که پسر مجددی را والی کابل مقرر کند .( اين وحی از کجا ميايد ؟ امريکا يا پاکستان ؟ )
خودم از کابل ويران

>>>   طی مراسم حج غوغای بر پا شد ، ديدم که حاجيان سنگ زنان و لعنت کنان از عقب شيطان دوان و شيطان سنگ زنان و لعنت کنان از عقب رهبران افغان دوان .
خودم از کابل ويران

>>>   لطفا این طنز را نیز بنویسید:
شبی دزدی به خانه کارمندی از کارمندان دولت رفت و مقداری اساس و پول دزدید. صاحب خانه وقتی بیدار شد , دزد را گرفت که چرا این اموال را گرفته ای تا بدزدی ؟ دزد جواب داد : صاحب ! این اموال خودم است که به تو رشوه داده ام و اینک که برایم چیزی نمانده تا به تو به رسم رشوه دهم دست به دزدی زده ام تا آن را بار دیگر به تو رشوه دهم

>>>   شباني مكاري بديد
مكار بدو گفت: اي شبان چرا علم مرا نياموزي تا از رنج دنيا خلاصي يابي؟
شبان گفت: مي‌ترسم به رنج آخرت گرفتار آيم كه خلاصي از آن نتوانم!!!!!!!!!!!!
معصومه از تهران

>>>   يكي از تاجران ملي به نزد نفر اول آمده اظهار داشت كه چمن حضوري را من ضرورت دارم ! نفر اول فرمود جريب چند آنرا ميخري ؟تاجر گفت كه شاروالي ، پارلمان ، مجلس سنا و رياست سرسبزي را چگونه قناعت بدهيم ؟ نفر اول فرمود پول حق السكوت آنهارا نيز بالاي قيمت زمين افزود كن
.اندر از شهر مزارشريف

>>>   با سلام
ديالوگ تيلفونی تنی و راکتی به زبان دری نيمکله
چيرينگ چيرينگ ( زنگ تيلفون )
راکتی : بَلُو ( هلو)
تنی : چی استی ؟
راکتی : په شيپر ( شِفر ) ميپامی ؟ برايت بگويم
تنی : بلی ميپامی
راکتی : مه ملا عبدالسلام راکتی استم . < = (شفر اش کجا بود )
تنی : صحيح شد پاميدی ، خوب استی ؟
راکتی : آه خوب استم ، چی ميگی ؟
تنی : گُپتم ( گفتم ) خواهش کنم که به نپع ( نفع ) مه تير شوی
راکتی : ولی نه ، تير ميشم ، خو بغير از اولادهايم ديگر کسی برای مه رای نميته ، به دردت ميخوره ؟
تنی : تنها اولادهايت ؟ خی طالبان برای تو رأی نميته ؟
راکتی : هاهاهاها نی آنها به کرزی رای ميتن .
تنی : بی آب شدم ، آبروی که بعد از کودتا ی نجيب نمانده بود ،
راکتی : او تنی صايب ! چند نفر بريت رای ميته ؟
تنی : يک نفر ، او هم اعصاب خراب است و هميشه ده پشت و سر شانيم است ، که کدام ديگه از پيشم نگيره ، او راکتی صايب پيسۀ تيلفونم خلاص شد ، پُنگ پُنگ پُنگ ......
راکتی : پيسيش خلاص شد هاهاهاهاها اگر عقل ميداشت به ضد داکترنجيب کودتا نميکرد
باش مه برايش زنگ بزنم تيک تيک تيک تيک.......از مام پيسه نداره هاهاهاها خاک در سر مام ولا ..
وسلام
متخصص

>>>   مسئول عزيز سلام
طنزم ( ديالوگ تني و راکتي ) چه شد ؟ ناجوانی نکو ، نشر کو صدقيت شوم ، صدقۀ سرت شوم ، نشر کو .
متخصص

>>>   مصاحبه تلفونی کرزی با عبدالله
کرزی : بلی داکتر صایب بلی
عبدالله : بلی جناب کرزی بفرمایید مثل که افراد کمپاین ات کمبود کرده
کرزی : بیا او داکتر برت چای میتم نان میتم چوکی متم از کله شخیت تیر شو ماره پیش سیالای خارجی کم نیار ده کوکنار قندار شریکت می کنم منزل اول هوتل کابل سرینا از تو باشه زیر زمینی گلبهار سنتر از تو باشه تره بخدا تجارت خانوادگی ما ره خراب نکو ایتو چانس ده امریکا هم نبود
عبدالله : کرزی صاحب تو خو فدرالی نمی خواهی مگر فدرالی ره پیش از پیش شرماندی افغانستان از پدرت خو نیس که توته توته توزیع کدی
کرزی : بیادر مه خو ده ای گپا نمی فامم فدرالی دمکراسی مردم سالاری ای کلش گپس مزه چوکی مره خراب خراب کده باز ای پول کوکنار عجب مستی داره توره بخدا پرده ماره بکو خدا پردیته کنه
عبدالله : کرزی صاحب بیا که ای کشور جور کنیم تیر شو از خیالاتت بیا مه هم برت چای میتم هم برت نان میتم ولی چوکی سخت اس چون مه وعده کردیم که کار ره به اهل کا میتم

>>>   مصاحبه تلوبزیونی کرزی صایب
خبرنگار : آقای کرزی سرمایه شخصی را بگویید
کرزی : ده هزار دالر امریکایی
تبصره 1: اعلانات بانک مرکزی همه شب : از پول افغانی برای هویت ملی تان استفاده کنید
تبصره 2:
مشور اقتصادی کرزی: کرزی صاحب ای ابراز نظر تان به سطح جهانی مشکل ایجاد میکنه
کرزی: بیادر مه راست گفتیم
مشاور : چطور ؟
کرزی : تو خودت متخصص اقتصاد استی نمیفامی
مشاور : چطور؟
کرزی: همی سرمایه چی ره میگن
مشاور: تمام دارایی منقول و غیز منقول
کرزی : اینه نفامیدی نی
مشاور: خی چی؟
کرزی : سرمایه یعنی پول نقد م اوهم بشرطیکه در جیب باشه!!!

>>>   مصاحبه رادیویی کرزی
خبرنگار: کرزی صاحب قسمیکه اطلاع دارید اتحادیه دانشمندان افغانستان طی یک قطعنامه از شما خواهش کردند که از نامزدی تان در دور دوم انتخابات صرف نظر کنید شما چه نظر دارید
کرزی: اینها چه ره می فامن اگه یک سال هم ده امریکا قاب می شستن اهمیت پیسه ره می فامیدن ایطور گپاره پدرشان هم نمی زد
خبرنگار: خوب حالا شما چه تصمیم دارید
کرزی: مه یک پروژه نوسازی زیر دست دارم پیسه کمبود کده اگه خوده کاندید نکنم ناتمام می مانه
خبرنگار: اگه پروژه دولتی باشه بعد از شما هم ادامه خواهد کرد
کرزی: اوبیادر پروژه شخصی خودم اس او هم ده امریکا
خبرنگار: آیا شما مطمئن هستید که معاش شما برای ادامه پروژه کافی خواهد بود
کرزی: نی بابا مه او معاشه بخاطر می گیرم که سروصدای شما بلند نشه
خبرنگار: پس عاید شما از کجاس
کرزی: اصل معاش از کوکنار میایه باقیش از ایران
خبرنگار: خوب پروژه تان چیس
کرزی : یک فروند هتل در امریکا زیر کارس 8 منزلش تمام شده 5 منزلش باقیس و ارتباط می گیره به 5 سال آینده!!!!!!!!

>>>   متخصص صايب سلام
کُشتی مره از خنده طنز هايت بی جوره است . اين دو طنز آخری هم از هر بيادريکه هست بد نيست اما خنده نداره . بيصبرانه انتظار طنز های جديد تان استم
فرشته از هالند

>>>   متخصص عزیز سلام
منتظیر طنز های شما استیم اما ( بیصبرانه نی ) هاهاهاها
فرشته از لندن

>>>   با سلام
فرشته جان های هالندی و لندنی خدا کند فرشته های بروتی و ريش دار نباشيد .هاهاهاها
با احترام
متخصص

>>>   سلام
بعد ازانتخابات بلا راکتی به کرزی زنگ زد و گفت :
او کرزی صايب په خداو کران تباه شدم ، اينمی پيسۀ کارت تيلفون را هم از ننۀ اولادهايم کرض کديم ، حالی بريم يک چوکی خوب ميتی يا نی ؟
کرزی : نی ولاگه بخوری ، چرا به نفع مه تير نشدی ؟
راکتی : بد کديم اشتباه شد ببخش ! او کرزی صايب نشنيدی که ميگن از اشتُک ها لخشيدن از کلانها بخشيدن ؟
کرزی : هه ههه هههه تو اشتک استی ؟ خاک ده قواريت ، خو خيراس ، کدام چوکی ره ميخواهی ؟
راکتی : اخ صدقيت شوم ، چوکی خودت را ميخواهم
کرزی : چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راکتی : ببخشی خپه نشی ، صدر اعظمی ره ميتی ؟
کرزی : نی
راکتی : وزارت دفاع
کرزی : نی
راکتی : وزارت داخله يا امنيت
کرزی : نی ، وزارت خانه ها نی ، همه گی اش سر قلفی شده
راکتی : ولايت
کرزی : نی ، لست والی ها هم پوره چی که اضافه هست
راکتی : شاروال
کرزی : نی ، جای نيست
راکتی : مديريت
کرزی : نی ، تو باش تو که مه فکر کنم ، او راکتی چاغک
راکتی : صايب
کرزی : چوکی های داخل دفاتر از بالا ترين تا پائين ترين خلاص شده کُلگی اشرا در وقت انتخابات وعده کديم ، آه چوکی کلينر موتر تنظيفات شاروالی به خيالم مانده ديگه چوکی نمانده ، قبول داری ؟
راکتی : چوکی موتر وانش نمانده ؟
کرزی : نی ! تو ده پشت چرخ اشترنگ کتی ازو شکم جای ميشی ؟ او چوکی ره به تنی داديم .
راکتی : راس ميگی ولا ، مه خو موتر چلانی را ياد ندارم ، غير راکت چلانی
کرزی : خی قبول داری ؟
راکتی : آه بلی قبول دارم
کرزی : خو برو صبح 5 بجه کتی تنی منطقۀ مربوط تانرا پاک کنيد
راکتی : خوب اس
(صبح 8 بجه )
راکتی : تنی صايب سلام
تنی : سلام ، خو از کجا شروع کنيم ؟
راکتی : از دکانهای تيل فروشی ، اول تيل موتر شاروالی ره بفروشيم باز يکجای قرار بشينيم ، که ميفامه که کار کديم يا نکديم .
تنی : گل گفتی ، مگراز پيسی تيل 60 پيصد از مه 40 پيصد از تو
راکتی : او تنی صايب به تو معلوم اس که مه ده حساب و به پيصد ميصد نميفامم ، پيسی تيل ره دو تکسيم برابر ميکنيم يعنی اگر 50 روپه شد 20 روپيش ازمه 30 روپيش از تو ، نصپ برابر .
تنی : (واکعآ ای ديوانه اس 20 و 30 را برابر فکر ميکنه ) خو صحيح است .
راکتی : خير ببينی ، خی بيا بريم يک چاينکی بخوريم
تنی : کارد به او شکمت بخوره ! نَو 9 بجه اس ، بان اول تيل بفروشيم باز بريم چاينکی بخوريم
راکتی : خی زود شو ديگه
تنی : عجله نکو ، عجله کار شيطان است
راکتی : هه ههه هههه عجله کار من هم است ، هههه ههههه
تنی : خنده نکو ! نصوارت ده رويم باد شد
راکتی : هه ههه هاهاهاهاهاهاهاهاها ... وی وی وی وی تنی صايب موتر ره ايستاد کو !
تنی : مرگ موتر ره ايستاد کو ، چه شد ؟
راکتی : وی تنی صايب نصوار ره کورت کدم ، کم مانده بمورم
( بقيه در هفتۀ آينده ) انشا الله
متخصص

>>>   متخصص صایب طنز اول خو بیشتر به زبان اوزبکی میخورد و طنز دوم هفتاد فیصد به زبان پشتو میخورد مگم این طنز را از سایت جاویدانه گرفتی و به نام خود زدی، خودت خبر داری صایب که ای بلکول خلاپ قانون سایت است برادور متخصص.... مه هم کم کم به تو پختو گپتم که بفامی.
مصطپی

>>>   مصطفی جان سلام
عزيزم برادرت کاپی نکرده ، آنها ازين سايت طنز برادرت را کاپی کرده اند .
متخصص

>>>   عزيزان سلام و عيد تان خوش !
اين تحرير بی وزن وقافيه را اگر با کمپوز آهنگ ( سلام عشق و ميری جان از فلم مقدر کا سکندر ) پيش خود زمزمه کنيد ، کمی جالب خواهد شد .
الايــــــاايــــــــــــهالکرزی که بردی با تقلبها
رمضان است ناراضی ، و گريان است عبدالله
رمضانِ غريب پرور ندارد چانـــــس بردن ها
درين ميدان تقــــلب و تبعيـض و تعصـــب ها
عبداللۀ شيـــک پوش کنـــــد فرياد و فـــغـانها
ندارد چارۀ ، ندارد چارۀ ، ندارد چارۀ ديـگــر
چو از دســــت داده دالر را به ميــــــليــونها
غنی را کس نداد رأی باآن علم و دانــــش ها
نباشد غافلان را تمــــــــيز نور و ظلمــت ها
تمــــــــــــيز نـــــــــــور و ظـــــــلمــت ها
جلالِ کاکه گــک با آن خــــــروار ريالــــها
شد دوپه و رفت و زد نوابغ را ريشـــخند ها
نـــشد قادر بَرَد اندکی رأی زان همه رأی ها
با آن بلـــــبل زبانی و تعويض و تــيمار ها
شايد مذهبـی هم باشد در قطار خير خواه ها
گرچه بوده يکی از پُر مـــــــــــــصرف ها
ندانم جز اندکی در بارۀ ديگـــــــر کانديد ها
تنی و راکتـــــــی نمی ارزد به يک پرِ کاه
هر روز مردم عيد و عيد تان پُر سرور ها
متخصص را بر زبان باشـــد همين دعا ها
وسلام و باز هم عيد تان خــــــــــــــــــــــــــــــــــوش !!!!!!!!!!
متخصص

>>>   خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوب بود.

>>>   متخصخص صایب....اگر طنز ها ره از کدام سایت کابی نکرده باشی بسیار عالی استند......9 نمره بریت میتم...ولی در آینده کوشش کن.
تشکر
ناز آغا از بازار سیاه


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است