چرا قوای شوروی به افغانستان آمد؟
مقاومت مردم افغانستان اصل شکست ناپذیری اردوی شوروی را زیر سوال برد و این سبب شد که اردوی شوروی مظهر وحدت کل اقوام نباشد 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۲۱    ۱۳۹۱/۱۱/۲۸ کد خبر: 48176 منبع: پرینت

تهاجم و اخراج قوت های متعدد در طول سالهای گذشته به افغانستان و از افغانستان یک تقویم ناگواری را به وجود آورد که ما به صورت سطحی گاهی به این تقویم برمی خوریم و صحبت از جنگ ها و اخراج قوت ها می کنیم. اما در عمق موضوع که چرا این قوت ها آمدند و چرا اخراج شدند کمتر می پردازیم.
یکی از این تقویم های ناخواسته و ناخوشایند 26 دلو است. خوشایندی آن این است که قوای شوروی از کشور اخراج شدند. اما تبعات بعدی آن تاریخ ناخوشایندی را برای افغانستان رقم زد.

آقای عتیق الله بریالی کارشناس امور سیاسی در پاسخ به این سوال که ، چرا قوای شوروی به افغانستان آمد؟ گفت: تمام اطلاعات نشان دهنده این است که هدف اولیه شوروی از اشغال افغانستان دسترسی به اهداف جیوپولتیک بوده است و هدف دوم آنها دفاع از حکومت متحد سوسیالیست شان بوده است که به عقیده من در هر دو هدف موفق نشدند. نه توانستند در افغانستان حضور پیدا کنند که آنها را به اهداف شان برساند و نه توانستند حکومت متحد خود را حفظ کنند.

آیا فاربر پالیسی آنها واقعبینانه بود یا اینکه بر حسب گمان؟
اساسا جغرافیای افغانستان یک جغرافیایی است که اعتبار بالقوه در حرکت های استراتژیک دارد و نه بالفعل. بعنوان مثال اگر قدرتی در افغانستان وارد می شود نباید هدف نهایی اش افغانستان باشد بلکه باید قدمی پیشتر بردارد. آمدن روسها نشان دهنده این بود که آنها اقدامات بعدی را در نظر داشتند. بخصوص که نیروهای آمریکا در ایران ساقط شده بود و قوای کماندوی آمریکا عملا در صحرای طبس حضور داشت و یا هم تعدادی از ارگانها آمریکایی برای اولین بار تحت عنوان جنگ سرد وارد خلیج شده بودند. بنا توسط یک حلقه کوچک به نام تریو آنها به این هدف تصمیم گرفتند و تحلیل شان از رسیدن به این هدف و همچنین تجربه و مطالعه شان بیشتر مربوط به سرکوب مقاومت ها در کارمان شرق مجارستان ... و سرکوب جنبش اسلامی آزادی بخش آسیای میانه بود.
لذا آنها بر اساس همین تحلیل وارد شدند و در این موقعیت تصور کردند آمریکا در یک موقعیت برتر قرار ندارد و دارای یک رییس جمهور منفعل است پس می توانند اهداف خود را دنبال کنند. از همین رو از جانب غرب و جامعه جهانی و جهان اسلام این حرکت بعنوان یک اقدام استراتژیک محاسبه شد و آمریکایی ها عکس العمل گسترده نشان دادند.
به طور مثال قرارداد 1959 خود را پاکستان بار دیگر احیا کردند و درواقع مطابق با آن قرارداد و طبق قرارداد مشترک دفاعی خود که بر آن تعهد کرده بودند برژینسکی شوروی را تهدید کرد که اگر قدم به پاکستان بگذارد ما وارد جنگ می شویم و همچنین تسهیلاتی که طی برنامه های هسته ای پاکستان که برای آنها بایکوت شده بود دوباره از سر گرفته شد و سفیر خود را باز خواندند و گپ کارتر که گفت: این بزرگترین تهدید بعد از جنگ جهانی دوم است، که غیر قابل فراموشی است و تکنولوژی خود را و گندم را برای شوروی تحریم کردند.

با یاد آوری تاریخ و تصویری که حزب دموکراتیک خلق مخصوصا گروه کارمل به شوروی داد اما این تصویر هم کاملا دقیق نبود آیا این تصویر نا دقیق هم در اقدامات شوروی موثریت داشت یا خیر؟
البته همینطور است. در جریان جنگ سرد هدف اولیه اتحاد شوروی وآمریکا طبعا به دست جغرافیای مهم برای مهار جوانب مقابل شان بود.
آنها نه تنها در عرصه های نظامی بلکه اقتصاد و سایر موضوعات به صورت گسترده حتی رقابتهای المپیک در مقابل هم قرار داشتند. لذا بر همین اساس هدف اولیه اتحاد شوروی تحلیل خودشان بود. اما در نهایت حزب دموکراتیک خلق و هر دو جناح تصوراتی را برای اتحاد شوروی می خواستند القا کنند و مطابق با منافع خود آن نیرو را به کار برند و در این عرصه ببرک کارمل موفق تر بود.

علل عمده اخراج شوروی چه بوده است؟
دلیل مقاومت مردم افغانستان بوده است و این محوریترین دلیل است که اگر این مقاومت وجود نمی داشت جامعه جهانی این همه حمایت از این حرکت نمی کرد. دومین دلیل نفس حمایت جامعه جهانی از حرکت جهاد افغانستان بود که آن در زمان جنگ سرد اتفاق افتاد و روحیه در سطح جهانی برای حمایت آماده بود. مورد سوم تغییر در سطح رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی بود به این معنی که شما نمی توانید فرض کنید که اگر گورباچف نمی آمد ممکن بود که اتحاد شوروی به این سرعت به این منطق برسد که نیروهای خود را خارج کند.
عامل دیگر هم نفس تلفات و ضایعاتی بود که چه در عرصه نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و امنیتی اتحاد شوروی می پرداخت و مورد دیگر هم نفس انزوایی بود که به صورت داراماتیک شوروی با آن مواجه بود و در نهایت تصوری اتحاد شوروی داشت که آنها دولت متحد خود را در موقعیتی قرار دانند که دیگر اگر آنها خارج شوند آنها می توانند مقاومت کنند و به همن جهت در سال هشتاد و نه در حدود چهارده میلیارد تسهیلات و تجهیزات و... در اختیار دولت داکتر نجیب الله قرار دادند و دولت داکتر نجیب الله هم سه سال بیشتر مقاومت کرد.
همه این تصورات می تواند در جایگاه خود مورد بحث قرار بگیرد. اما محوریترین آن مقاومت مجاهدین بود چرا که اگر این مقاومت نمی بود ما بسیاری از قیام های دیگری را داشتیم که تداوم نداشت و توسط شوروی سرکوب شده بودند. در نهایت بن بست استراتژیک شوروی با آن مواجه شده بود این بود که تمام ابزار خود را برای سرکوب و کشتار به کار برد اما با وجود آن نتوانست به اهداف خود نایل شود. بنا مردم افغانستان با مقاومت خود عملا شوروی را منجر به شکست کردند.

امروزهم ما با مقاومتی دیگر در مقابل قوت های دیگر مواجه هستیم آیا می توان مقاومت امروز را با مقاوت در مقابل شوروی مورد مقایسه قرار داد؟
اولا حرکت اتحاد شوروی یک حرکت اشغالگرانه بود. رییس جمهور را کشتند و مانند یک کودتا عمل کردن و قوای خود را به صورت کلاسیک همانطور که در قرون وسطا رایج بود وارد افغانستان کردند. لذا انگیزه اولیه مردم دفاع از خاک و ارزش های باوری و دینی شان بود و این مقاومت در سطح ملی به وجود آمد. اتحاد شوروی حمایت شوروی را با خود نداشت سیاستی که آنها داشتند سیاست رعب و وحشت بود. اما حرکت آمریکا به تایید بخش اعظم جامعه جهانی به استثناء دو سه کشور وارد افغانستان شده است و مقابل آمریکا حرکت و یا مقاومت ملی وجود ندارد. یک مقاوت گروهی و سلیقه ای وجود دارد. شما نه اقوام را و نه یک قوم خاص را می بینید و از سویی دیگر مردم افغانستان در انتخاب قانون اساسی خود و نوع نظام خود و ارزشهایی که به آن اعتقاد دارند آزاد هستند. آنچه که در نظام اتحاد شوروی وجود نداشت. بنا نمی شود از این جهات اینها را با هم مقایسه کرد. اما از آن جهت که آنها هم قوتهای خارجی هستند و به دنبال اهداف خود به افغانستان آمده اند و بعضی آزادیهایی که یک ملت سربلند می تواند داشته باشد آن را امروز متاسفانه مردم افغانستان ندارند می تواند دارای وجه مشترک باشد. اما چرا این وضعیت به وجود می آید دلیل اشاین است که ما خود عامل آن هستیم.

اگر بخواهیم عملکرد دولتها را در دو مرحله مقایسه کنیم به چه مواردی می توان اشاره داشت؟
اساسا در تاریخ افغانستان گسترده ترین حمایت جهاد را مجاهدین داشتند تا زمانیکه آنها در مقابل اشغالگرها و برای حزب سقوط دموکراتیک خلق می جنگیدند. اما از آن به بعد معادله تغییر کرد و منظم ترین سازمان را حزب دموکراتیک خلق داشته است ما در تاریخ افغانستان می بینیم که این نظم و مدریت استراتژیک که آنها برای به کارگیری نیروهای خود در بیسج افکار عامه داشتند دیگران دارا نبودند ولو اینکه آنها مخالف ایدیولوژی مردم عمل می کردند. اما در مورد حکومت جدید این حکومت علارغم اینکه آگاهی سیاسی کمی دارد برآمده از بطن خواسته های مردم است. بر اساس یک انتخابات به وجود آمده ما آزادی مطبوعات داریم و زندانی سیاسی وجود ندارد لذا این نظام را مردم با حزب دموکراتیک خلق مقایسه نمی کنند بلکه آن را با حزب طالبان و مجاهدین مقایسه می کنند و در مقایسه فرایندهایی که این دولت داشته است مثبت و امیدوارکننده بوده است.

وجه اشتراکی که این حکومت و حکومت داکتر نجیب الله داشتند این است که هر دو منتظر خروج قوای خارجی هستند. اما اگر واقع بینانه بگوییم و دالر و کمک های خارجی و چور و چپاول زمامداران دولت کنونی را کنار نهیم حال توانمندی دولت کنونی را با حکومت داکتر نجیب الله مقایسه کنیم شما چه تفاوتهای در این میان می بینید؟
از لحاظ استراتژیک و بالقوه زمینه های زیادی در به کار گیری و قدرتمند کردن این نظام وجود دارد. در حالیکه در حکومت گذشته یک طیف هم فکر و معتقد به ایدیولوژیک که به مرور آنها مبدل به دوستان نزدیک هم شده بودن این حکومت اداره می شد و برای حفظ جان یکدیگر هم که شده مقاومت می کردند. اما در این سیستم مردم بیشتر خود را سهیم می بینند و لذا این پتانسیل برای قدرتمند شدن این نظام وجود دارد در حالیکه نظام قبلی نظام محکوم به شکست بود. او در مقابله با یک حرکت ملی و مقاومت بسیار مشروع قرار داشت اما این درحالی است که اکنون این حمایت را طالبان ندارند و از جهت دیگر تمام نظر سنجیها نشان می دهد که علارغم کمییتهایی که در این حکومت وجود دارد در مقایسه با حکومت ما قبل از آن مردم اکنون بشتر راضی هستند.

در آن زمان که شوروی ها از کشور خارج می شدند ایران و پاکستان در یک مرحله رقابت سیاسی قرار داشتند که در آن زمان هم می خواستند مهره های خود را بر سر قدرت برسانند. آیا این اخراج این قسم تشابهات را در خود می بیند یا خیر؟
متاسفانه اکنون نقش همسایه ها به صورت بالفعل منفی تر از آن زمان است. با از هم پاشیدن اتحاد شوروی ما تعدادی از همسایه ها را در شمال داشتیم که به دنبال تعریف از موجودیت خود بودند و مصروف مسایل داخلی خود بودند و در حد امکان از افغانستان تشویش داشتند که این نا امنی به کشورشان وارد نشود و توانمندی دفع مداخله را نداشتند. علارغم آنکه ازبکستان می خواست یک حرکت سکولار را در سر حدات خود حملایت کند. اما این یک توانمندی بسیار قوی برای دفع مداخله نبود و از سویی دیگر ایرانی ها پس از هشت سال جنگ مستاصل و خسته بودند و به دنبال احیای نظام خود بودند و پس ارتحال امام خمینی رحمت الله علیه و در تعقیب آن نظام های محافظه کار و معتدل تر دیگر ایجاد شد و چینی ها خود را بعنوان یک قدرت در حال گذر از منطقه خود را به جهان تعریف می کردند و شوروی هم که از هم پاشیده بود. هندی ها از حمایتی که از حزب دموکراتیک خلق داشتند دیگر مستاصل بودند و نقش زیادی نداشتند. بناء اینها عواملی بود که تنها شرایط را برای پاکستان مساعد می کرد. اما اکنون خیلی پر قدرت هستند و شمال روسیه بار دیگر خود را تعریف کرده است و هندی ها نیز قدرتمند هستند و چینیها نیز همین طور... لذا هر کدام از آنها اهدافی را برای پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان دارند که به مراتب خطرناک تر از اوضاع قبل است. اما انچه که در آن زمان وجود نداشت و اکنون وجود دارد زمینه همفکری برای ایجاد ثبات در مقابل تروریزم و افراطیت است و در آن زمان پاکستان به تنهایی میدان داری می کرد.

منحیث سوال قبل راجبه طبعات اخراج شوروی و از هم پاشی این کشور با توجه به تلفات انسانی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی که شوروی با آن روبرو بود و مشکلات که در جهان این کشور با آن دست به گریبان بود حال افغانستان چه نقشی در فرو پاشی شوروی داشت؟
دیدگاه های مختلفی وجود دارد. بعضی معتقد هستند که این سیستم خود منتج به از هم پاشی بود و تعداد ساخت ها را زیر سوال می برند و می گویند اتحاد شوروی خود با وزن خود سقوط کرد و این کشور آنقدر جغرافیای اش وسیع شده بود که نمی توانست با یک فرمول ادامه دهد.
عده ای دیگر هم معتقد بودند که جنگ افغانستان یک جنگ کوچک بود و تبعات آن در اتحاد شوروی قابل کنترل بود. اما من شخصا علیرغم اینکه عوامل مختلفی را در سقوط اتحاد شوروی موثر می دانم. تغییر رهبری و یا رکود اقتصادی که پس از سال دهه پنجاه پس از مرگ استالین تا دهه هشتاد عملا شوروی با آن مواجه بود. همانطور که شاهد بودید رشد اقتصادی در دهه هشتاد به صفر میرسد و یا جنگ سرد که خود از عوامل اساسی بود و سیاست ریگان که بودجه نظامی 143 میلیاردی خود را 253 میلیارد افزایش داد.
بناء عمق فشار جنگ سرد و سیستم نا کار آمد و عدم انگیزه برای طبقه کارگر و وسعت کشور و نظام بسته اتحاد شوروی این ها به طور کلی تاثیراتی داشتند. اما افغانستان و جنگ آنها در افغانستان و تغییر رهبری از دوعناصری بود که نمی توان انکار کرد. جنگی که اردوی اتحاد شوروی در افغانستان داشتند یکی از سه پایه های اساسی اتحاد شوروی در آنجا مورد هدف قرار داد.
بر اساس تحلیل ها سه ستون اتحاد شوروی را استوار می ساخت. حزب کمونیست، اردو و کا جی بی. شما می بینید زمانیکه جنگ افغانستان نظم را از اردو شوروی می گیرد و در سال 91 زمانیکه پارلمان شوروی در محاصره قرار می گیرد فرماندهان کا جی بی حاضر نیستند که از مافوق خود اطاعت کنند و این حلقه محاصره نیز از سوی همان سربازان بازگشته از جنگ افغانستان ایجاد شده است.
در واقع مقاومت مردم افغانستان اصل شکست ناپذیری اردوی شوروی را زیر سوال برد و این سبب شد که اردوی شوروی مظهر وحدت کل اقوام نباشد.
در تیوری جنگهای بزرگ مبحثی است که یا پایه ها باقی می مانند و یا معادلات قدرت را در درون تغییر می دهند. بعنوان مثال یک میلیون سربازی که به افغانستان آمدند که آنها هم جنگ را آموختند و هم خشونت را و اینها عملا به قدرتی مبدل شدند که تهدید را به وجود آوردند و حرکت های ضد نظام فرصت بیشتری برای فرو پاشی به دست آوردند.


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   نویسنده محترم همه چیز را دریک نگاه مختصر فرمودند. تعریف و مقایسه پیروزی و ناکامی این یا آن ابرقدرت زمان راکه سرنوشت دیگران است کنار گذاشته از خود سوال میکنیم . زمانیکه امریکا حداقل طی 30 سال درماحول افغانستان تلاش به خرچ داده بلاخره موفق به دخول شده ، این خروج چیست؟ به موفقیت امریکا تشویش دارم چون آنزمان احزاب آرمانگرا قادربه رهبری کشور بود اکنون جبهات متشکل از احزاب مورد تایید امریکا هیچ یک قادر به رهبری کشور نیست مگر آقای کرزی هنوزحزب صاحب مفکوره خود را ندارند .آیا میشود کشور بدون مفکوره یا ازسرجمع گروهک ها اداره شود؟ درحالیکه همچو وضع حکومت جهادی نتیجه مثبت نداشت . آیا اردوی ملی تبلور اندیشه های درونی نیست ؟ آیا میشود اردوی ملی را هم با ریموت کنترول اداره کرد ؟ در شرایطی که امریکا و دوستانشان در حال طرحریزی خروج هستند کشور هم اول نمره فساد ، اول نمره فراغت از مفکوره ،خدا نخواسته آخر نمره اداره نشود ؟ چرا دوستان بین المللی در خلال 11 سال اختیار کامل به افغانستان چنین وضع را پسندیدند و تا حال ادامه دادند؟ به پیروزی چنین عملکرد ها تاکنون عقل من نرسیده چه نتایجی را انتظاردارند؟ قصه کوتا من به صفت خواننده بالمقطع این شبکه محترم عواقب کار برایم قابل درک نیست. خداکند خواننده گان محترم جهت روشنگری اذهان امثال ما قبول زحمت فرمایند.
فاریابی

>>>   اقای عتیق خان که من با ایشان شناسای کامل دارم واقع در خیلی از امورات وارد شده اند و در مقابل انک چیزها را هم از دست داده اند تحلیل اوضاع و احوال روسها و دولت مردان کمونست افغانی را خوب تشریح نموده اند و دلایل کاملا دل نشین را برای امدن و بیرون رفت روسها در افغانستان و از افغانستان بیان نموده اند میشود درین راستا استعداد و و بررسی شان را ستود
ولی همانطوریکه از اظهارات شان بر می اید کوشش مینمایند غربی ها را خرسند نگه دارند تا شاید یگان کرسی مهم را بدست بیاورند کوشش میکنند شنونده را قناعت دهند که هجوم امریکای ها شکل اشغال را ندارد و یا انها به تائید جامعه ای بین المللی وارد کشور ما گردیده اند در حالیکه انها هر کاری میکنند نه با حمایت ملل بلکه به پشتیبانی مجموعه ای خود ساخته ای خود بنام سازمان ملل انجام میدهد در هیچ کشوری ملت ها از عملکرد های امریکای ها دل خوش ندارند مثال زنده میتوان ملت افغان و ملت پاکستان و ملت تاجکستان و ملت ایران و... را حتی خود ملت امریکا هیچ کدام اقدامات چند سرمایه دار محدود و جهانخوار امریکای را صحه نمیگذارند
مگر انهائیکه به دنبال بدست اوردن مقام و کرسی باشند بدون شک لشکر کشی امریکای ها و هم پیمانان شان در افغانستان برنامه از فبل تعیین شده و حسابی بوده هر قدر عتیق جان بکوشند که ان را عادی و بدون غرض جلوه دهند ملت ها قناعت نمیکنند خصوصا بعد از رفتن به انگلیس و فرگرفتن تحصیلات علمی در ان دیار از معنویات جناب شان کاسته است بسیار خجالت زده یک و یا دو بار کلمه جهاد را به زبان اوردند و بسیار کوشش مینمودند بجای جهاد مقدس کلمه ای مقاومت را بکار گیرند در حالیکه خود محصول همین جهاد مقدس و بهای خون شهدای عزیز و خصوصا نتیجه ای توجهات فراوان سردار شهدا احمد شاه مسعود بودند و خواهند بود
ما به نیات جناب عالی کار نداریم به هر نیت که این بیانات را اظهار داشته اند نزد خودشان است ولی از الفاظ و کلمات سجیده شده و دقیق شان چنین برداشت میشود که طرف وی نعمت سابق خود{شورویها } را کاملا ملامت و مجرم قلمداد نموده و جانب اربابان جدید را بسیار رعایت کرده اند درحالیکه به قول بزرگان امریکا از انگلیس بدتر و انگلیس از روس بدتر و همه از همه بدتر هستند و هیچ کدام به ازادی ها و حقوق انسانها ارج نمیگذارند و اهداف سیاسی و اقتصادی و به قول عتیق جان جیوپولیتیک خود را دارند و همه در پی استعمار و استثمار و استحمار ملت های دربند توسط حکام ظالم هستند و بس.
زید الله بیگ از کاته پروان

>>>   تشكر برادر از تحليل جامع تان
كابلي

>>>   تحلیل خیلی عالی

>>>   اگر قوای شوروی نمیامد قوای امریکا می امد. برای ما هردو یکی است

>>>   همین اکنون بیشتر از نیم افغانستان در زیر پوشش نیروهای طالبان و حزب اسلام حکمتیار قرار دارد و هم مردم همین مناطق از جهادیان طالبان کرام و مجاهدین حکمتیار حمایت می کنند. آقای عتق الله بریالی آمدن نیرو خارجی بدون دعوت به یک ملک دیگر اشغال است. دیروز افغانستان توسط عساکر شوروی اشغال شده بود و امروز هم توسط نیرور ناتو امیر کاهی اشغال شده است من و تو جناب بخاطر مفعت جیب خود این نیروهای امیریکاهی را نیرو اشغالی نم گویم و حکومت دیروز روشنفکران هم نیروهای شوروی را نیرو دوست خطاب می کردند نه اشغالی. آقای بریالی نه کار نه بار نه و نه کدام تجارت و نه مدرک تحصیلی و این بلند منزل ها را از کجا کردی پدرات بیچاره 32 سال در اردو افغانستان کار کرد یک خانه گلی در خیر خانه داشت؟
باحترام کسی که از ریشه تو... به امریکاهی های همکاری در اشغال افغانستان کردی

>>>   به خداوند قسم است که دیدگاه این آگاهان سیاسی؟! آنقدر ضعیف کوچک و پایه است که حداقل بتوانند حقائق واقعی بازیهای جهان را درک کنند. من حق و اجازه توهین را به کسی ندارم، ولی این یک حقیقت مسلم است که اکثر این تیوری پردازان دیدگاه شان در گرو کسانی دیگر قرار دارد و هرگز ارزشی علمی و منطقی که بازگو کننده جوهر اصلی معاملات جهانی باشد را ندارد.
امید

>>>   برادر زيدالله بيك
شما هم حق بجانب ايد من مخالف نظرشما نسيتم ولي يك چيز را بدان كه أكر أمريكاييها ها هدف أشغال را مي داشتند. امروز وضع به شكل ديكري مي بود
افغانستان براي أمريكا انقدر أرزقي كه ما فكر مي كنيم. ندارد رآه يافتن به آسياي ميانه هدف نهائي أمريكا است عن قريب مي رسد زمانيكه پاكستان. ملكيت أو باشد افغانستان انقدر بدرد بخور براي شان نيست
كابلي

>>>   اقای بر یالی شما قوماندان گارد از سال 1992 الی سقوط تان در شهر کابل بودی و یکی از عا ملان کشتار بی گنا مردم شهر کابل به خصوص جنگ های افشار استی !

>>>   جناب امید !تاسف شما ازضعف دیدگاه ها چیزی به ما نمیآموزد. توضیحات علمی ارایه فرمایند که ماهم بیآموزیم ! فاریابی

>>>   آقای بریالی امریکا که بچه کاکااش است اشغال نمی گوید ولی روسک ...است اشغال گر می گوید.

>>>   ﺑﺎ ﻋﺮﺽ ﺳﻼﻡ,
اﻗﺎﻱ ﺑﺮﻳﺎﻟﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺨﻮاﻫم اﺯ ﺭﻭﻱ اﺧﻼﻕ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ااﺷﻐﺎﻝ ﻧﻤﻮﺩﻥ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰ ﺗﻮﺳط اﺟﻨﺒﻴﺎﻥ ﻭاﺭﺩ اﻳﻦﺑﺤﺚ ﺷﻮﻡ. ﻣﮕﺮ ﻭﺟﺪاﻧﻢ ﻧﺎﺭاﺣﺖ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮاﺏ ﺯﻭﺭﻣﻨﺪاﻥ ﻭ ﻣﺪاﻓﻌﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﻴﺎﻥ ﺭا ﻛﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﻣﺘﻴﺎﺯاﺕ ﻧﺎﭼﻴﺰ اﺯ اﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﺮﻋﺖ ﻣﻴﺪﻫﻨد ﺭاﺟﻊ ﺑﻪ اﺷﻏﺎل ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺩ ﻟﻴﺮﻣﺮﺩاﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﺎﺷﻢ.
اﻳﻦ ﺷﻤا ﻧﺒﻮﺩﻳﺪ ﻛﻪﺯﻣﻴﻨﻪ اﻣﺪﻥ ﺷﺎﻥ ﺭا ﻣﺴﺎﻋﺪ ﻧﻤﻮﺩﻳﺪ? ﻫﻴﭻ اﻓﻐﺎﻥ ﺑﺎ ﻭﺟﺪاﻥ اﺯ ﺗﻌﺮﺽ ﻭ اﺷﻐﺎﻝ ﺧﺎﺭﺟﻴﺎﻥ د ﻓﺎﻉ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ. ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﻤﻮﻧﺴﺖ ﻫﺎ! ﻫﻢ اﻣﺪﻥ ﻗﺸﻮﻥ ﺳﺮﺥ ﺭا ﻛﻤﻚ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ. ﻭ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ. ﮔﻔﺘﻨﻲ ﻫﺎ ﺯﻳﺎﺩ اﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﺬﻛﺮ ﺑﺪﻫﻢ. ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺖ ﺷﻤاﺳﺖ ﻣﺮﺑﻲ ﺩاﺭﻳﺪ ﻣﺮﺑﺎ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ. ﺭﻭﺯي ﻋﺪﻟﺖ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺧﻮاﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ.
ﺑﺎاﺣﺘﺮاﻡ ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪﻩ ﮔﺎﻥ

>>>   برای مردم افغانستان چی نیرو روس دیروز باشد و چی نیرو امروز امریکاهی و انگلیس که در خاک آمدنند سلاح کو شینده خود را بالا ی مرد م مسلمان چی طالب باشد و چی نیرو حزب اسلامی باشد و چی دیگزر مخالف باشد استعمال می کنند اشغال گر استند. به فهم بریالی ...

>>>   برادران بدانيد كه در أن مقطع دشمن دشمن من دوستم مي بود. سردار مقاومت من را ً عرب ها ي كثيف با استفاده از پاكستاني ها شهيد نموده بودند ديگر اگر أمريكاييها مي بود ويا إسرائيل براي جبه مقاومت مهم نبود فقط نابودي طالبان هدف بود به همين سبب سران مقاومت أمريكاييها ها را أجازه دارند تا عليه تروريزم داخل مبارزه شود برادران معلوم است كه هر كدام شما درد شخصي داريد از شكل نوشته هاي شما معلوم است قضاؤت شما عادل انه نيست. و گرنه تحليل خيلي عالي است. من توصيه مي نمايم تا مضمون فوق را بارديگر دقيقتر مطالع نمايد و گر سرباز نمي شد از دوستان خود كمك بخواهيد
كابلي ً

>>>   نظردهنده آ خر مرا به یاد سلطان علاوادین جهان سوز انداخت که یکی از اعضای فامیلش در غزنی کشته شده بود،بدین ملحوظ تمام شهر غزنی را همراه انسان ها و زنده جان هایش سوختاند

>>>   اصلا یکی از برنامه های اصلی شوروی ایجاد نفاق بین اقوام افغانستان بود اما از اینکه در اوایل تعداد مجاهدین راستین زیاد بود کوشش روسها در این راستا تقریبا بی اثر بود زمانیکه مجاهدین به شهدت رسیدند و از طرف دیگر روسها گماشتگان خود را در صفوف مسلمانان پخش کردند بی نظمیها اغاز شد و بعد از گذشت چند سال تنظیم جنگیها بصورت اشکارا و فرا گیرتر شد اما امروز اسنادیکه منتشر شده و افشا گریها نشان میدهد که... در لباس مجاهد غلامی روسها را در نهان پذیرفته و اقدام به نفاق افگنی در کشور ما میکرد که این موضوع انکار ناپذیر است کسی نمیتواند روی این جنایات سرپوش بگذارد.
بیدار قره باغ


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است