طالبان به مجرد غصب قدرت در کابل بلافاصله هزاران انتحاری را در مرز با کشورهای آسیای میانه مستقر کرده اند که هر لحظه به اشاره امریکا می توانند کشور های آسیای میانه را به سر روس ها خراب کنند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۳ ۱۴۰۰/۷/۳۰ | کد خبر: 168719 | منبع: | پرینت |
روس ها تصور می کنند با برگزاری نشست های میان تهی می توانند با چرخاندن ماشین ترور و وحشت طالبان از غرب باج بگیرند و تروریستان تازه به دوران رسیده در ارگ کابل را زیر کنترول خود در آورند.
بحث اول: پاکستانی ها در میدان بازی تروریزم شیطان را درس می دهند.
پاکستانی ها در بازی تروریزم تجارب و مهارت خاص دارند. آنها در واقع از طریق مدیریت تروریزم در ۴ دهه اخیر صاحب قدرت و ثروت شدند. آنها از کار با تروریست ها نه تنها شرم و ترس ندارند، حتا لذت هم می برند. اما دل من به روسهای تازه کار میسوزد که چندان تجارب در بازی با تروریستان غیر قابل کنترول ندارند.
بحث دوم: ماشین تروریزم اکثرا با پول و اسلحه آمریکا بهتر می چرخد.
واقعیت این است که اکثریت تروریستان منطقه ما در نیم سده اخیر از طرف امریکا با همدستی عربستان سعودی، قطر، امارت متحده عربی در تحت مدیریت پاکستانی ها تولید و باز تولید شده اند. بیاد بیاوریم که ماشین جهاد علیه شوروی ها در دهه ۸۰ با پول و اسلحه امریکا و متحدین آن موفقانه چرخید. همچنان در دهه ۹۰ ماشین جنگی طالبان باز هم با حمایت سیاسی و پول شرکت نفتی یونیکال امریکا زیر مدیریت پاکستانی ها و لابینگن خلیلزاد و کرزی چچین، تاجیکستان و افغانستان را به جهنم تبدیل کردند.
اما بعد از حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ امریکا خود علیه تروریستان دست پرورده خود در افغانستان لشکر کشید، روسها برای یک دهه با غربی ها همسنگر شدند بمنظور سرکوب و ریشه کن کردن تروریزم در منطقه ما.
بحث سوم: فرار از باتلاق افغانستان و میراث سنگین امریکایی ها در منطقه؛
سر انجام امریکا و ناتو در نتیجه اشتباهات خود شان در باتلاق افغانستان گیر افتادند. اینبار روس ها در همدستی با پاکستانی ها، چینایی ها و ایرانی ها در یک جبهه ضد آمریکایی ها قرار گرفتند تا انتقام شکست شوروی سابق را بگیرند. خیلی خوب انتقام گرفتند و آمریکایی ها فرار را بر قرار ترجیح دادند. ولی بازی به اینجا به پایان نرسید. آمریکایی ها میراث های سنگین را در منطقه بجا گذاشته اند. یکی از این میراث های سنگین بقدرت رساندن تروریستان طالب در کابل است. طالبان به مجرد غضب قدرت در کابل بلافاصله هزاران انتحاری را در مرز با کشورهای آسیای میانه مستقر کرده اند که هر لحظه به اشاره امریکا می توانند کشور های آسیای میانه را به سر روس ها خراب کنند.
بحث چهارم: آیا روس ها می توانند جای امریکا را در افغانستان پرکنند؟
روس ها تصور می کنند که جای پای آمریکایی ها را از طریق حمایت از طالبان پر کنند. تصادفی نیست هرازگاهی نشست ها به نفع طالبان پیش از قدرت طالبان و بعد از تسلط بر افغانستان برگزار می کنند.
روس ها در واقع نمی دانند که چگونه امارت وحشت طالبان را مدیریت کنند. در نتیجه بازی های عجیب و غریب را براه انداخته اند. از یک طرف از طالبان بخاطر امنیت افغانستان ستایش می کنند و از طرف دیگر از ترس تروریست های انتحاری مستقر هم مرز تاجیکستان مانور نظامی برگزار می کنند.
از یک طرف طالبان هنوز در لیست سیاه تروریستی امنیت ملی روسیه قرار دارند و از طرف دیگر از تروریستان طالب می خواهند که با برادران تروریستی خود داعش، القاعده و دیگران بخاطر منافع و امنیت روسیه بجنگند. از یک طرف از جهان می خواهند که امارت طالبان را بر سمیت بشناسند، ولی از طرف دیگر خود شان می شمرمند که امارت طالبان را به سمیت بشناسند که مبادا در میدان خجالتی امارت ترو یستی طالب تنها بمانند و در جهان در انزوا قرار گیرند.
جالب است مسکو از غرب می خواهد که همان ماشین چاپ دالر را که به غنی و کرزی داده بودید به طالبان بدهید تا ماشین خشونت و ضد بشری شانرا سریعتر چرخانده و از غرب باج بگیرند.
بحث پنجم: طالبان بیشتر به ساز دالر آمریکایی می رقصند تا ربل روسی؛
در دوماه گذشته حوادث نشان داد، که طالبان و پاکستانی ها به هر دری که در جهان سر زدند از سازمان ملل تا اتحادیه اروپا سیلی محکم امریکایی خوردند. هیچ کشوری جرات نکرد بشمول پاکستان روسیه و چین و ایران که سنگ طالب پرستی را به سینه می زنند امارت طالبان را برسمیت بشناسند.
واقعیت این است که طالبان بیش از هر وقت دیگر به این اشتباه خود پی بردند که آنها امریکا را شکست نداده اند، بلکه در تله اقتصادی امریکا افتاده اند. انها همچنان به این واقعیت پی بردند، که جای دالر سرشار و نفوذ جهانی امریکا را نه چین پر کرده می تواند و نه روسیه فقیر. چنانچه عدم حضور نماینده امریکا در نشست مسکو باعث مایوسیت هم کشور میزبان شد و هم پاکستان، چین، ایران و خودِ طالبان.
بحث ششم: مظلوم نمایی طالبان در نشست مسکو؛
تصادفی نبود که در نشست مسکو طالبان بجای انتقاد از غرب سیاست تضرع و مظلوم نمایی را در پیش گرفتند.
چنانچه طالبان با سر هم کردن ده ها دروغ به امریکایی ها صفایی دادند که گویا تمام شرایط غرب را عملی کرده اند از حقوق بشر گرفته تا کار زنان و تحصیل دختران. جالب اینکه آنها مدعی شدند مردم افغانستان از امارت شان خوش هستند. به باور طالبان هیچ دلیلی وجود ندارد که برسمیت شناخته نشوند.
بحث هفتم: بجای اعتماد به تروریستان اقلیت با مقاومت ملی ضد طالبان همسنگر شوید!
توصیه من به روس ها این است که از امارت تروریستی طالبان خیری به شما نمی رسد. بجای سرمایه گذاری بر سر تروریستان غیر قابل کنترول و خود را در لجنزار وحشت و جهالت طالبان غرق کردن، باید در دفاع از خود و همپیمانان خود کمر مبارزه ببندید و با نیروهای میلیونی ضد تروریزم طالبانی در کوه پایه های هندوکش مثل سالهای ۹۰ هم سنگر شوید.
خوشحالم که جناب پوتین به این واقعیت پی بردند که تاجیکان اکثریت قومی نسبت طالبان پشتونبار را تشکیل می دهند و هیچ رژیمی فاشیستی نمی تواند این واقعیت انکار ناپذیر را انکار کند.
هارون امیرزاده
>>> هارون جان !!!میدانی که میگویند:دشمن ، دشمن من دوست من است...
طالبان برای روسها دشمن است ولی در مقابله با جنگ علیه دشمن دیرینه از دوران جنگ سرد یعنی ناتو برای روسها دوست بوده است... این نوعی از متود های استعماری در سیاست خارجی میباشد.
دوران سیاست اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی گذشت. شوروی طی هفتاد سال موجودیت از دو جنگ خانمانسوز جهانی موفقانه بیرون شد، خرابه های غیر قابل تصور جنگ دوم جهانی را آباد کرد و در این راستا زنان قهرمان شوروی هم در جبهه جنگ جنگیدند و هم جای بیست ملیون مرد شوروی را که در جنگ کشته شدند ، بعد از ختم جنگ در راه باز سازی کشور شان پر کردند ، شوروی از تمام جنبش های آزادیبخش ملی در آسیا و آفریقا و امریکای لاتین قاطعانه دفاع کرد ، از داعیه فلسطین دفاع کرد ، سال های ۱۹۶۰ بنام سال آزادی آفریقا مشهور است و اولین کشوری که از کشور های نو پای آفریقا دفاع کرد ، همین شوروی بود ، ویتنام نمونه بارز آن میباشد.افغانستان نیز که قربانی توطیه های امپریالیزم قرار گرفته بود بخاطر موقعیت جغرافیایی آن در جوار شوروی مورد غضب امریکا قرار گرفت و درامه کشتار و جنگها تا بدنامهای مختلف که البته محور آن اسلام است تا کنون به نفع امریکا و به ضرر مردم افغانستان ادامه دارد.
حالا آن نظام قبلی شوروی حاکم نیست ، روسیه فدراتیف دارای یک نظام مطلقه امپریالیستی دوران تزار است که برای حفظ منافع خود در هر بخش تقلا میکند و هم بازار فروش سلاح انرا که مافیای بزرگ در آن دخیل است گرم نگهمیدارد. سیاستهای کنونی روسیه چین هژمونیستی با سابقه بدنام آن در حمایت از خمر های سرخ ، امریکا و انگلیس در آخر کار همه در یک محور میچرخد وان حفظ منافع سرمایداران الیگارشی و حفظ ساحاتی که برای شان ارزش حیاتی دارد،...پس نتیجه چنین است که روسها در محاسبات خود از دیدگاه منافع شان در مسیر درست روان استند و به این نتیجه رسیده اند که طالبان یک واقعیت است و با آن باید معامله کرد،
آنها نمیخواهند از این کاروان عقب بمانند ، دولت هند نیز به همین نتیجه رسیده است ، کشور های ازبیکستان ، ترکمنستان و غیره نیز میخواهند با واقعیت طالبانی برخورد عینی داشته باشند و این کشور ها به شمول روسیه هیچکدام نمیخواهند که پای شان در یک جنگ که هزینه سنگین دارد کشانده شود بخصوص که این کشور ها چون روسیه و چین ایران در دستور کار تعزیرات اقتصادی امریکا قرار دارند و با وضعیت ناهنجار اقتصادی ناشی از مرض کرونا همه ای شان دست و پا میزنند .. در آخر کلام همه تجارت میکنند و برای آنها که در افغانستان وضعیت از چه قرار است فرقی نمیکند در نهایت اشک تمساح میریزند.....
حنظله
>>> جناب امیر زاده!
دوعلت اساسی وجود دارد که ظاهرا روسها چنین ساده لوحی میکنند اول اینکه روسها درهمان قرار داد حین خروجشان با امریکای ها هنوز پابند اند وتا سال ۲۰۲۴ با خارجی کج دارومریضی مینمایند وگرنه پاکستان هرقدر حیله گر وشیطان باشد با کا جی بی نمیتواند تزویر نماید ویک سازمان استخباراتی قوی جهان را فریب دهد ونکته ای دیگر این کهروسها نیک میدانندکه طالبها اله ای دست امریکا وانگلیس اندولی به طالب ها دستور داده شده تا اول موافقت روسها وچینای ها را درمورد خود کسب نمایند تا بعد برای دیگر خارجی هاقبول وحشت وبربریت طالب اسانتر گردد ویا اینکه خارجی ها میخواهند تا یک مقدارمصارف طالبها را بدوش روس وچین باندازند وخودرااز مصارف طالب تا اندازه ای از دوش خود کم سازند
حاجی ولایت خان صافی مقیم پاریس
>>> روس و ایران الویت شان برای به رسمیت شناختن و همکاری کردن یک حکومت در منطقه در درجه اول ضدامریکایی بودن اون حکومت است که طالبان را گزینه خوبی دیدند چون خیال میکردند بخاطر سرنگونی رژیم سابقشان از امریکا کینه دارند و درس هایی گرفتند و تغییراتی کردند و دیگر شبیه گروه تروریستی نیستند البته شاید اگر دارو دسته ملابرادر بیشتر حکومت را میگرفتند این اتفاق می افتاد اما برادر خودش هم تبدیل شده به مهره سوخته و بی ارزش سر بزنگاه رییس ای اس ای امد و گوشزد کرد که کی رییس است و با قرار گرفتن بیشتر دولت در دست شبکه حقانی تمام برنامه ریزی های روس و ایران بهم ریخت حقانی ها تمام تروریست و کاملا مزدور پاکستان و پاکستان هم نوکر امریکاست بنابراین کشور همچنان در دست نیروهای نیابتی امریکاست هر جنایتی میکنند بدون اینکه خدشه ای به نام امریکا وارد شود و اتفاقا خطرش دهها برابر حضور خوده امریکا در منطقه است
واقعا چرا ایران و روس خیال کردند طالبان میلیون ها دلار از امریکا و اروپا را وا مینهد و متحد شما میماند
به قول اشرف غنی فراری دوستی ها و دشمنی ها همیشه گی نیست اما منافع همیشه گی است پاکستان با تجهیز داعش به دستور امریکا هر روز به طالبان گوشزد میکند ارباب کیست
پیشتر گفتم حالا هم میگویم عمده مشکل ملت ما نبودن منبع درامد مستقل است که هر دولتی که بر سرکار امد مجبور نباشد زیر سلطه کشور دیگری باشد تا دولتش حفظ شود به خاطر همین ضعف است که افغانستان هر روز عین توپ فوتبال بین کشورهای جهان پاسکاری میشود
ما احتیاج به دولتی داریم که مردم با جانشان حاضر باشند از اون حکومت پیروی کنند ۲۰ تا ۳۰سال تحمل هر سختی به خود بدهند خارج نشینان همه جوره حمایت کنند و همه دست به دست بدهند و بپذیرند با حقوق اندک و کار بیشتر کشور خود را بسازند تا مجبور نشوند زیر سلطه این و ان باشند که عاقبتش همین است که میبینید
وتشکیل چنین حکومتی که مردم انقدر برایش ارزش قاعل باشند خیلی سخت مینماید بخاطر چند پارچگی مردم مثلا پشتون ها بیشترشان کلا چیزی بنام حکومت ملی نمیخواهند و فقط به دنبال ارمان پشتونیزم خود هستند به هر قیمتی فارس ها و دیگر اقوام هم پذیرای این تفکر نیستند بنابراین خیلی سخت بنظر میرسد حالا حالا ها چنین وحدتی
>>> هارون امیرزاده صاحب
شما نوشته کردید روسها با غربیها در افغانستان هم سنگر و متحد شدن برای ریشه کن کردن تروریزم ولی فقط چند سطر پایین تر نوشته کردید که روسها با پاکستان و چاینا و ایران در یک چبهه ضد آمریکایی متحد شدند و بناء برای ما معلومدار نشد بالاخره روسها با غربیها متحد بودند یا بر ضد هم
اما برای اینکه شما نوشته کردید روسهای تازه کار بسیار مکث لازم است که روسها در کدام پروگرام تازه کار هستند.روسها سازمان استخبارات بسیار قدرتمند و اردوی ملی پیشرفته دارند
بناء این هم برای ما معلومدار نشد
>>> «شما اول بفرمایید!» این جمله ناگفته در کنفرانس مسکو درباره افغانستان بیانگر مواضع ۱۰ کشور شرکتکننده در مورد شناسایی طالبان بهعنوان دولت قانونی در کابل است. هم میزبان کنفرانس، روسیه، و هم همسایگان افغانستان، یعنی چین، پاکستان، ایران، ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان تلویحا پذیرفتند که سرانجام، راهی جز شناخت دیپلماتیک طالبان ندارند. با این حال، هیچیک حاضر نیستند در این زمینه پیشقدم شوند. شناسایی دیپلماتیک طالبان یک قمار بزرگ است که میتواند هم برد و هم باخت بزرگ در پی داشته باشد.
کنفرانس مسکو چند چیز را بهخوبی نشان داد. نخست، میشد دید که هیچیک از ۱۰ کشور شرکت کننده تحلیل مشخصی از حوادث شگفتیآور اخیر در افغانستان ندارند. هیچیک انتظار نداشتند که جمهوری اسلامی مورد حمایت ایالات متحده به این سرعت سقوط کند. همچنین، ظهور طالبان بهعنوان تنها قدرت پرکننده خلاء سیاسی در افغانستان برای همه شرکتکنندگان نامنتظره بود. ایالات متحده که «به دلایل فنی» در کنفرانس شرکت نکرد، احتمالا تنها قدرتی است که در محاسبات خود در مورد افغانستان، طالبان را در مرکز قدرت میدید.
کنفرانس مسکو همچنین نشان داد که شرکتکنندگان منافع گوناگون، گاه متضاد، در افغانستان دارند. پاکستان که نقش پدرخوانده طالبان را بازی میکند، خواستار افغانستان باثبات اما بیقدرت است، بهطوری که هرکس در کابل سر کار باشد همواره بداند که حرف آخر را اسلامآباد میزند. پاکستان با استفاده از طالبان و چند قبیله پشتون هوادار آن، کوشیده است تا دامنه گسترش جداخواهی در بلوچستان را محدود کند. امروز، طالبان افغان در واقع کنترل بخش مهمی از بلوچستان پاکستان را نیز در دست دارند. کویته، بزرگترین شهر بلوچستان پاکستان، اکنون بیشتر رنگ و بوی پشتون دارد. پاکستان همچنین امیدوار است که دولت آینده طالبان در کابل خط دوراند، یعنی مرز تعیینشده از سوی امپراتوری بریتانیا، را بپذیرد و آرمان کهن پشتونان افغان برای تصرف «سرحد» منطقهای در شمال پاکستان با اکثریت پشتون را برای همیشه ترک کند. از دید پاکستان، افغانستان دلخواه چیزی جز عمق استراتژیک پاکستان در رویاروییاش با دشمن همیشگی، هند، نیست.
ایران، همسایه دیگر افغانستان، از ظهور مجدد طالبان در مرکز افغانستان بسیار بیمناک است. بسیاری از تحلیلگران نزدیک به حکمرانان ایران میگویند طالبان را آمریکا و متحدان منطقهایاش برای رویارویی با جمهوری اسلامی در ایران، به قدرت بازگرداندهاند. آیتالله علمالهدی، امامجمعه مشهد، حتی مدعی است که ایالات متحده یک نوع «اسلام سنی» اختراع کرده است که همراه با «شیعه انگلیسی» که بهقول او در لندن شکل گرفته است، هدفی جز نابودی جمهوری اسلامی ندارد. در حالی که بخشی از هیئت حاکم در تهران از «ضرورت حمایت از شیعیان افغانستان»، بخش دیگر با نقل قولی از آیتالله علی خامنهای، رهبر بلامنازع رژیم، تاکید میکنند که ایران نباید «وارد این باتلاق شود».بحث درباره حمایت از شیعیان افغانستان مسئله وسیعتری را نیز در تهران مطرح میکند. اگر جمهوری اسلامی هیچ وظیفهای برای خود قائل نیست، چرا نباید همین اصل را در مورد حمایت از فلسطینیان به کار برد. آیا فلسطینیان که تقریبا همگی مسلمانان سنی، مسیحی یا دروزیاند، میبایستی برتر از هزارههای شیعه در افغانستان قلمداد شوند؟
چین، دیگر همسایه افغانستان، در کنفرانس مسکو با پیامی پر از ابهام و تضاد ظاهر شد. پکن از دستکم نیمقرن پیش نیمنگاهی به افغانستان داشته است. با این حال، از آنجا که پاکستان همواره عنصر اصلی سیاست چین در آسیای باختری بوده است، افغانستان هرگز نتوانست جای شایستهای در دیدگاه جهانی پکن به دست آورد. در هفتههای اخیر، گزارشهای گوناگونی درباره ذخایر معدنی ظاهرا بیپایان در افغانستان منتشر شده است همراه با گمانهزنی درباره علاقه چین به سرمایهگذاری تریلیون دلاری برای بهرهگیری از آن منابع. با این حال، تاکنون چین حتی در سطح عرضه کمکهای انسانی به افغانستان محتاط بوده است. در حال حاضر، چین ظاهرا در پی استقرار نظامی در گذرگاه کوهستانی واخان برای کنترل مرز خود با افغانستان است. آنان که رفتار و کردار چین را از نزدیک دنبال میکنند میدانند که پکن حاضر نیست حتی یک یوآن در جایی سرمایهگذاری کند بیآنکه مطمئن باشد چند برابر سود خواهد برد. تصویر یک افغانستان غرق در ثروت با کمک چین حاصل تخیلاتی است که ربطی به واقعیت ندارند.
روسیه، همسایه دور افغانستان، نگران تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای صدور تروریسم اسلامی است. با این حال، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، به هیچ روی حاضر نیست درگیر معضلی شود که یک دهه تمام اتحاد جماهیر شوروی را به باتلاق کشانده بود. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، از طالبان خواست که یک «دولت واقعا فراگیر» تشکیل دهند و «حقوق بشر را بپذیرند». این خواستههای لاوروف از سطح فرمالیته فراتر نمیروند، «واقعا فراگیر» یعنی چه؟ «پذیرفتن حقوق بشر» را چگونه میتوان اندازه گرفت؟
تاجیکستان، یکی از سه همسایه شمالی افغانستان، پیشنهاد میکند که یک سلسله آزمونهای مشخص و قابل ارزیابی تعیین شود تا بر اساس آن بتوان درباره شناسایی دولت طالبان تصمیم گرفت. تشکیل یک «دولت فراگیر» در راس این آزمونها قرار دارد، اما «دولت فراگیر» را میتوان مانند یک دکور زیبا ولی توخالی عرضه کرد. هماکنون، دولت موقت طالبان چهار عضو غیرطالبانی، از جمله یک بازرگان پنجشیری و یک فعال هزاره، عرضه میکند. اما بهخوبی آشکار است که دولت موقت در کنترل چهار خانواده پشتون است که به هیچ روی حاضر به تقسیم قدرت با «اغیار» نیستند. طالبان، در شکل کنونی و لااقل در آینده قابل پیشبینی، نمیتواند کثرتگرایی سیاسی، حقوق بشر بهمعنای جهانی آن، و تقسیم قدرت با دیگر بخشهای جامعه افغان را بپذیرد.ایالات متحده با خودداری از حضور کنفرانس مسکو، میکوشد تا خط مستقیم خود را با طالبان حفظ کند. کنارهگیری زلمی خلیلزاد، لابیگر طالبان در واشنگتن، از سمت «نماینده ویژه در امور افغانستان» بهمعنای فاصلهگیری دولت پرزیدنت جو بایدن از طالبان نیست. تحلیلگران آمریکایی هوادار آقای بایدن بهشدت میکوشند تا با تلطیف چهره طالبان، خروج شتابزده و فاجعهآمیز از افغانستان را توجیه کنند. نیویورک تایمز با لحنی شاعرانه از بازگشت آرامش به ولایتهای جنوبی افغانستان گزارش میدهد. در آن ولایتها با اکثریت پشتون، مردم اکنون با خیال راحت سفر میکنند زیرا از بمبهای کنار جاده و پستهای کنترل چریکها یا قوای دولتی اثری نیست. البته گزارشگر نمیگوید که بمبهای کنار جاده را خود طالبان بذرافشانی میکردند و بازگشت «آرامش» نتیجه خودداری طالبان از اقدامهای تروریستی است.
امید دولت بایدن این است که دستکم دو یا سه کشور دیگر در شناسایی دولت طالبان پیشقدم شوند و بدینسان، به ایالات متحده امکان دهند که مناسبات ویژه خود با طالبان را گسترش دهد بیآنکه به حمایت از یک رژیم تروریست متهم گردد. با این حال، به گمان کا، دولت آقای بایدن با کوشش برای فدا کردن آینده افغانستان به امید سود کوتاهمدت، مرتکب خطایی بزرگ شده است.
اروپاییها که در کنفرانس مسکو حضور نداشتند، سیاست «چوب و هویج» را پیشنهاد میکنند، به این معنا که اقدامهای مثبت طالبان تشویق شود و اقدامهای خرابکارانه و «غیرمثبت» تنبیه جدی به دنبال داشته باشد.
ترکیه، که با کمک قطر میکوشد نقشی در افغانستان به دست آورد، امیدوار است که با بهرهگیری از ارتباط تنگاتنگ خود با اخوانالمسلمین به طالبان نزدیک شود. با این حال، آنکارا با بازی با کارت پانترکیسم، ممکن است اکثریت افغانها را علیه خود متحد کند. فعالیتهای سازمان امنیت ترکیه (MIT) برای سربازگیری از میان اقوام ازبک و ایماق در افغانستان، احتمالا با کمک غیرمستقیم تاشکند، نمیتواند هدفی جز تجزیه افغانستان داشته باشد.
تجزیه افغانستان، البته، مسئلهای است که بسیار دولتهای ذینفع بررسی کردهاند. یک گزارش محرمانه دولت فرانسه، که بخشی از آن به نظر ما رسیده است، مدعی است که حفظ افغانستان بهصورت یک دولتـملت واحد و متمرکز غیرممکن است.
در کنفرانس مسکو، دستکم یک پیشنهاد جالب عرضه شد. روسیه پیشنهاد کرد که یک کنفرانس بینالمللی با شرکت کشورهای داوطلب کمک به افغانستان، زیر نظر سازمان ملل متحد، برای تعیین یک سیاست مشترک در قبال افغانستان تشکیل شود.چنین کنفرانسی میتواند به چند پرسش اساسی پاسخ دهد. آیا افغانستان که اکنون تلویحا یک «سرزمین بدون دولت» تلقی میشود، میتواند دستکم در یک دوران گذار، در تعیین سرنوشت خود نقشی بر عهده گیرد؟ یک راه قابلبررسی شناخت یک دولت موقت، حتی به رهبری طالبان، اما فقط در سطح دوفاکتو است. شناسایی کامل یا دوژور دولت تازهای برای افغانستان را میتوان به آینده و با شرط برگزاری رفراندم قانون اساسی و انتخابات پارلمانی موکول کرد.
پرسش مهم دیگر مربوط میشود به نقش افغانستان در منطقهای حساس از آسیای مرکزی و باختری. افغانستان در آغاز بهعنوان یک دولت بیطرف، یا منطقه فاصلهگذار، میان سه امپراتوری ایران، انگلستان و روسیه تزاری شکل گرفت. آیا افغانستان میتواند در آینده نیز نقشی مشابه داشته باشد؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد، حفظ یکپارچگی افغانستان ضرورت خواهد داشت. در آن صورت، همچنین نمیتوان پذیرفت که یک قدرت محلی یا فرد منطقهای به نفوذ انحصاری در کابل دست یابد.
اما پرسش اساسی مربوط میشود به نقش مردم افغانستان در تعیین آینده خود. دو قرن پیش، چیزی بهعنوان «مردم افغانستان» بهمعنای یک نیروی مشخص و فعال مطرح نبود. آینده سرزمین را میشد در مذاکرات پشتپرده قدرتهای خارجی تعیین کرد. اما امروز، مردم افغانستان را میتوان یک عامل فعال و تعیینکننده به شمار آورد. امروز نمیدانیم که این عامل فعال و تعیینکننده در چه شکلی و در کدام مرحله از تحولات حضور خود را تاکید خواهد کرد. آنچه میدانیم این است که آینده افغانستان را صرفا در چارچوب بازی قدرتها نمیتوان تعیین کرد. افغانستان نه تنها با آنچه دو قرن پیش بود فرق دارد، با آنچه ۲۰ سال پیش بود هم تفاوت دارد.
>>> احتمالا نویسنده پیر و سالمند است و آلزایمر دارد
یکبار می گوید آمریکا هر کشور که با طالبان تروریست ارتباط دارد را محازات کند الان می گوید تروریست فقط با اسلحه پول آمریکا می گردد
نویسنده یکبار می گوید طالبان به دستور آمریکا عمل می کند یکبار می گوید آمریکا به طالبان سیلی می زند نویسنده یکبار می گوید برای آمریکا و اروپا حقوق بشر و تحصیل و کار زنان مهم نیست یکبار الان می گوید شروط غرب تحصیل و کار زنان و حقوق بشر است بالاخره برای غرب مهم هست یا نه؟
یک ذره برای خودت آبروی رسانه ای بگذار که هر روز یک چیزی می گوید و فردایش دچار تناقض می شود
>>> یک گردان انتحاری طالب حداکثر سه هزار نفوس دارد
آیا سه هزار انتحاری کشورهای آسیای میانه را بر سر روسها خراب خواهد کرد؟؟؟؟
>>> امیر زاده روسها را تازه کار خطاب کرده است
امیرزاده حتی یاد ندارد روسها یکبار یه افغانستان آمدند و آنچنان در باتلاق افغانستان زمینگیر شدند که بعد از آن اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید.حال امیرزاده دوباره به روسها پیشنهاد داده است که یکبار دیگر وارد باتلاق افغانستان شود.امیرزاده هنوز نمی داند که قوای آمریکا و ناتو هم در افغانستان زمین گیر شدند و رفتند.ولی روسهای به قول امیرزاده تازه کار بعد از تجربه خود در حمله به افغانستان و همچنین تجربه آمریکا و اروپاییها باز به پیشنهاد امیرزاده بیایند تا دوباره در این باتلاق فرو بروند و میلیاردها دالر هم هزینه کنند....
>>> پیشنهادات قبلی به آمریکا عملی نشد؟
دو ماه است فقط می نویسه طالبان چرخ تروریسم را می چرخاند و روسیه و چین و پاکستان و ایران و ازبکستان می خواهند باج بگیرند از غرب
فقط نوشته چرخ تروریسم طالبان و باج خواهی از غرب.یعنی به جز این هم هیچی بلد نیست بنویسه
جدیدا هم امر کرده اند روسها برای دفاع از کشورشان کمر مبارزه را ببندند ولی خودش فرار کرد رفت لندن حاضر نشد کمر مبارزه در دفاع از وطن و هموطنان را ببندد
و در آخر هم یک توصیه به روسیه کرده
چند روز دیگه یک توصیه به چین میکنه
>>> روسیه خیلی بد و احمقانه بازی میکنه طالبان و آمریکا با کمک پاکستان و عربستان برای مقابله با روسیه و ایران ساخت امروز هم تروریستهای ترک اویغور و تروریستهای داعشی سوریه را ترکیه و قطر به افغانستان منتقل کردند در نهایت تمام این اتفاقات ختم به انتقال تروریستها به قفقاز میشود و روسیه را تحت الشعاع قرار میدهد
>>> سیاست جهانی کارخودش را می کند لالاجان
این من وشما هستیم که منیحیث جمعیت ملیونی کشور باید با شیوه های جدید به ویژه در بخش کونترول رسانه ها مردم را روشنگری داده ونسبت به وضعیت فعلی سیاست وجامعه فعلی آشناترسازیم.زمانه زمانه تکنولژی وعصر ارتباطات است.ماباید یک گروه وجمعیت واحد باشیم وبا هر ترفندی یک باردیگر با استفاده از عناصر اطلاعات جمعی هدفمند به پیش برویم.به جای افسردگی ویاس به داشته هامان تکیه کنیم وبی هراس از مترسک های تفنگ به دست، به ارمان های این بیست سال وفاداربمانیم. صرف نطر ازخیانت شیاطین ما مردم باید یک بار دیگر قدرت خود را به جهانیان نشان دهیم واهدافمان را به جامعه جهانی بقبولانیم
>>> نورالله وليزاده
بعضی از سیاسیون افغانستان فکر میکنم که فرق ذلت و شکست را نمیدانند. اینها شنیدهاند که انسان موفق بعد از هر شکست سربلند میکند اما اینها بعد از هر ذلت سربلند میکنند تا بار دیگر ذلیل شوند.
به اینها عرض شود که شکست بخشی از مبارزه است و ذلت بخشی از معامله. لطفن و هزار لطفن اسم «اماده شدن به یک معامله ذلتبار دیگر» را امادگی به مبارزه نگذارید. مبارزین اول مبارزه میکنند تا که دشمن را به مذاکره بکشانند و معاملهگران اول مذاکره میکنند و اگر در معامله امکان کسب منفعت وجود نداشت به مبارزه روی میاورند!
>>> کسانیکه این پُست به مزاج شان برابر نیست امیدوارم که بنده را محکمه نکنند.
از صفحه یاران:
نقشه از ترکیب قومی افغانستان (تخمین سفارت امریکا و انگلیس در سال ۲۰۱۷)؛ اما حکومت غنی آن را پنهان نگه داشت!
تاجیک ها حدود ۴۶ %
پشتون ها حدود ۲۶ %
هزاره ها حدود ۱۳ %
اوزبیک ها حدود ۷ %
ترکمن ها حدود ۲ %
اقوام دیگر حدود ۶ %
امیر
>>> جناب هارون! از وحدت همبستگی، صلح و آرامی صدا بلند کن، نا از نفاق! درین 20 سال تو با دل. دسته باند لندغر و دزد چه کردید که حالا شما به روسیه اخطار میدهید!، چون دیگر نيکر تان تنگ شده، نمیدانید چور کنید، حالا فغانت برآمده، شرم است برایت، خجالت بکش، بگزار مردم ما از یوغ ستم شما سود خوار ها و متعصبین نفس آرام بکشد. یما.
>>> در سراشیبی سقوط
… در شب و روز هایی که طا لبان با گذشت هر ساعت قدرتمند ساخته میشوند، در اینطرف خط صحبت از خیزشهایی مردمی است. مراد از خیزش های مردمی عبارت از مسلح ساختن مردم عادی مناطق زیر تهدید بلند جهت جنگ علیه طا لبان است که زیر عنوان دفاع از نظام به راه انداخته شده است. نظامی که در راس آن اشرف غنی احمدزی و شرکایش قرار دارد و این نظام دارای قانون اساسی، بیرق، اردو، پولیس، امنیت و سایر چتیات “ملی” نیز میباشد!
جلسات متعددی راه انداخته میشود و در این جلسات تعدادی آدم گردهم میآیند تا به زعم خود شان برای سرنوشت مملکت کله بجنبانند. در یکی از این جلسات به اشتراک (نامها)، آدمهای کم بضاعتی چون من و حشمت رادفر نیز حضور داشتیم گپ های زیادی گفته شد، کلیات حرفها شریک ساختن اطلاعات از منابع مختلف بود اما سردرگمی و ابهام پیرامون سرنوشت جمعی، مخرج مشترک حرف های همه است. کسی به درستی نمیداند چه اتفاق خواهد افتاد اما همه میدانند که آخر این ماجرا برای همه گران تمام خواهد شد، همه به صورت صریح و یا ضمنی اشاره به تبانی راس نظام با طا لبان دارند و اذعان میدارند که غنی بالاخره کشور را تسلیم طا لبان میکند اما در عین زمان به اصطلاح دود درستی از دیگدان هیچ طرفی بلند نمیشود…
مهمترین مسالهی که ما در آن جلسات مطرح میکردیم طرح چند سوال ساده بود:
چرا؟ با چی؟ برای چی؟
چرا، یعنی چرا مردم عادی را گوشت دم توپ طا لب بسازیم؟
با چی، یعنی با کدام امکانات مردم به جنگ بروند؟
برای چی، یعنی حتی اگر دو پرسش بالا را نیز نادیده گرفته و فرض را بر پیروزی بگذاریم، فردای این جنگ چه خواهد شد؟ آیا نظامی که در راس آن غنی باشد قابل دفاع است؟ صرف نظر از غنی آیا ریاست حمدالله محب بر این کشور قابل تحمل است؟ چه تفاوتی بین غنی و طا لب وجود دارد؟ یکی دشمن آشکار است و مستقیم میکشد اما دومی با نقض قانون اساسی، با فرمان تقنینی، با جعل و تقلب در انتخابات، با تحمیل هویت قومی، با تداوم سلطه قبیله و صد ها حیله و نیرنگ دیگر زیر نام جمهوریت و دیموکراسی چنان گرگی در لباس میش نه تنها میدرد بلکه ریشهها را نیز میخشکاند…
سمیر بدرود
>>> نیرو های ضد طالبان که مرکزیت آن در پنجشیر و تحت قیادت احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود است و دیگر رهبران مقاومت از داکتر عبدالله گرفته تا سیاف و خلیلی و محقق و عطا محمد نور و ضیا مسعود و ولی مسعود و امرالله صالح،همه و همه مجاهدینی بودند که در دهه هشتاد میلادی قرن گذشته،برضد شوروی جهاد کردند.
حالا به کدام اساس روسیه به آنها اعتماد داشته باشد؟
پیش روسیه اتحاد شمال یا مجاهدین سابق و طالبان هردو یکی است.سگ زرد برادر شغال.
>>> روسها باز بازی نمیخورد!
>>> هارون جان !!!میدانی که میگویند:دشمن ، دشمن من دوست من است...
طالبان برای روسها دشمن است ولی در مقابله با جنگ علیه دشمن دیرینه از دوران جنگ سرد یعنی ناتو برای روسها دوست بوده است... این نوعی از متود های استعماری در سیاست خارجی میباشد.
دوران سیاست اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی گذشت. شوروی طی هفتاد سال موجودیت از دو جنگ خانمانسوز جهانی موفقانه بیرون شد، خرابه های غیر قابل تصور جنگ دوم جهانی را آباد کرد و در این راستا زنان قهرمان شوروی هم در جبهه جنگ جنگیدند و هم جای بیست ملیون مرد شوروی را که در جنگ کشته شدند ، بعد از ختم جنگ در راه باز سازی کشور شان پر کردند ، شوروی از تمام جنبش های آزادیبخش ملی در آسیا و آفریقا و امریکای لاتین قاطعانه دفاع کرد ، از داعیه فلسطین دفاع کرد ، سال های ۱۹۶۰ بنام سال آزادی آفریقا مشهور است و اولین کشوری که از کشور های نو پای آفریقا دفاع کرد ، همین شوروی بود ، ویتنام نمونه بارز آن میباشد.افغانستان نیز که قربانی توطیه های امپریالیزم قرار گرفته بود بخاطر موقعیت جغرافیایی آن در جوار شوروی مورد غضب امریکا قرار گرفت و درامه کشتار و جنگها تا بدنامهای مختلف که البته محور آن اسلام است تا کنون به نفع امریکا و به ضرر مردم افغانستان ادامه دارد.
حالا آن نظام قبلی شوروی حاکم نیست ، روسیه فدراتیف دارای یک نظام مطلقه امپریالیستی دوران تزار است که برای حفظ منافع خود در هر بخش تقلا میکند و هم بازار فروش سلاح انرا که مافیای بزرگ در آن دخیل است گرم نگهمیدارد. سیاستهای کنونی روسیه چین هژمونیستی با سابقه بدنام آن در حمایت از خمر های سرخ ، امریکا و انگلیس در آخر کار همه در یک محور میچرخد وان حفظ منافع سرمایداران الیگارشی و حفظ ساحاتی که برای شان ارزش حیاتی دارد،...پس نتیجه چنین است که روسها در محاسبات خود از دیدگاه منافع شان در مسیر درست روان استند و به این نتیجه رسیده اند که طالبان یک واقعیت است و با آن باید معامله کرد،
آنها نمیخواهند از این کاروان عقب بمانند ، دولت هند نیز به همین نتیجه رسیده است ، کشور های ازبیکستان ، ترکمنستان و غیره نیز میخواهند با واقعیت طالبانی برخورد عینی داشته باشند و این کشور ها به شمول روسیه هیچکدام نمیخواهند که پای شان در یک جنگ که هزینه سنگین دارد کشانده شود بخصوص که این کشور ها چون روسیه و چین ایران در دستور کار تعزیرات اقتصادی امریکا قرار دارند و با وضعیت ناهنجار اقتصادی ناشی از مرض کرونا همه ای شان دست و پا میزنند .. در آخر کلام همه تجارت میکنند و برای آنها که در افغانستان وضعیت از چه قرار است فرقی نمیکند در نهایت اشک تمساح میریزند.....
حنظله
>>> من هر چه نگاه میکنم تنها دو کشور در کل منطقه غرب اسیا و اسیای میانه هستند که برنامه بلندمدت واقع گرایانه دارند و به درستی مسیر را می پیمایند. دیگر کشورها در پی افسانه و ارزو هستند. آن دو کشور ایران و روس هستند که پنهانی برای یکدیگر نقشه بلند مدت میکشند و در کوتاه مدت منافع یکسانی دارند. پیشنهاد میکنم برنامه های این دو کشور را دست کم نگیرید. در کوتاه مدت هم ترکیه هم قطر هم عربها هم پاکستان هم هند هم قزاق هم تاجیکستان هم ازبکستان هم امریکا هم اروپا هم چین می توانند برای افعانستان نقشه بکشند و دلخوش باشند. در درازمدت تنها این دو کشور تعیین کننده میشوند. ببینید برای سرنگونی اردوغان در همین یک ماه اخیر چگونه او را از سوریه به سوی سرنگونی کشاندند. دیر نیست که اردوغان برود. چون اذربایجان را چون مگسی یخواست به جان ایران بیاندازد. پاکستان یک رزمایش سه برادر پیاده کرد ولی خیلی زود فهمید که بهتر است دورتر بنشید. بندر چابهار و ورود هند به افغانستان پاکستان را خنثی میکند. بنظرم تنها سیاست این دو کشور را ببینید. بقیه تنها هیاهو میکنند. باور کنید. کارنامه این دو کشور در سیاست خارجی جنگ محور در این ده سال بسیار عجیب و صبورانه و موفق بوده است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است