برخی‌ها در شگفت شده اند که چطور کسانی با ادعای دموکراسی خواهی و حضور در ساختارها و نهادهای دموکراتیک (وزارتخانه‌ها و پارلمان)، اکنون در کنار عناصری قرار گرفته اند که نه تنها هیچ سنخیتی با آنان ندارد، بل کاملا در جبهه مقابل و بسان دشمن آشتی ناپذیر و فتوا دهنده مرگ آنان قرار گرفته اند؛ و یا در سخنانی بی بنیاد به تحریف تاریخ کشور و نفرت پراکنی می‌پردازند. هم چنین تعجب می‌کنند که چرا دستگاه‌های عدلی و قضایی پرونده‌های فساداقتصادی و اداری آنان را رسیدگی نمی‌کند؛ یا به اظهارات نفرت پراکنی آنان واکنش جدی نشان نداده و برخورد قانونی نمی‌شود!

واقعیت اجتماعی و سیاسی افغانستان این است که در میان نخبگان سیاسی، به ویژه نخبگان حاکم از زمان امان الله خان تاکنون ایدئولوژی‌های سیاسی هیچگونه اصالتی نداشته و ندارند. برای این نخبگان آنچه اهمیت دارد و بسان "ناموس" و "غیرت" پذیرفته شده است کسب، حفظ و تداوم "قدرت" است. ایدیولوژی‌های سیاسی (اسلام جهادی، کمونیزم، لیبرالیسم، دموکراسی، ملی گرایی و...) هم‌چنین ساختارهای سیاسی (قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه) فقط یک ابزار، پوشش و پایگاهی است در جهت بدست آوردن "قدرت" و "منفعت".

بنابراین اگر دیروز یک کمونیست شکنجه گر با یک اخوانی دوآتشه و یک تکنوکرات و لیبرال غربی در یک ایتلاف سیاسی برای حفظ "قدرت" درکنار هم قرار گرفتند و مسیرانتخابات را سمت دهی نمودند، جای شگفتی ندارد؛ همانگونه که قرارگرفتن افراد فوق در کنار یک ملای متعصب و فاشیست و یا نفرت پراکنی وکیلی که در نهادملی و دموکراتیک بنام پارلمان جای گرفته است، نمی تواند غیرمترقبه دانسته شود.

آنچه جای شگفتی دارد این است که دیگر نخبگان سیاسی دارای ادعاهای کذایی از تجارب سیاسی و تحولات درس نگرفته اند. آنان با تحلیل‌های سطحی و ساده انگاری قضایا، تحرکات استراتژیک "تمامیت خواهان" را در افکار عامه نیز ساده سازی می‌کنند.

واقعیت تلخ و ریشه دار این سرزمین آنست که "تمامیت خواهان" استراتژی کسب، حفظ و تداوم "قدرت" و "منفعت" را با تاکتیک‌ها و شیوه‌های گوناگون از نسلی به نسل دیگر به میراث گذارده اند و حقیقتا خوب به آن وفادار مانده اند و به جامعه جهانی نیز ثابت کرده اند که فقط "آنان" قادر به حکومت و مهار سیاست در افغانستان هستند نه کسی دیگر؛ در مقابل "دیگران" آشکارا نشان داده اند که هنوز شاگرد "صنف اول" سیاست هم نیستند و همانند کودکان فقط با یک "چاکلت" و "آیس کریم" می‌توان آنان را راضی و خرسند ساخت. چنانچه در کنفرانس "بن" این اتفاق افتاد و دور از انتظار نیست که در نشست "استانبول" باز تکرار شود.

شکور اخلاقی

>>>   یک بد اخلاق در هرات کم بود که دو دزد دیگر هم از کابل آمدند

>>>   این عکس سه نفره را که دیدم دزدان سه نفره افتیدم که شبها بخاطر دزدی جیب ملت برنامه میریزند وروزانه انرا عملی میکنند این ها مایه ننگ هستندوبس. از پول مکتب خیالی چور گمرکات حزب ساختندوماییم بی خبر. اافسوس به حال تان.
اصف از کابل

>>>   حماقت و جاسوس بودن این سه نفر وجه مشترک بین شان است وگرنه از اسلام و اسلامیت و انسانیت هر سه نفر به فرسنگ ها به دور هستند.

>>>   متاسفانه به دلیل جنگ های طولانی مدت و نبود قانون و مدیریت ضعیف در کشور افغانستان هر شخص و گروهی یک بیرق و یک منطقه را غضب نموده و برای خودش امپراطوری بنا نموده است ، و هر منطقه غضب شده برای خودش قانونی دارد ، مولوی انصاری هیچ صلاحیتی ندارد و یک شخص روان پریش است و قانون های گوناگونی را بر مردم ایجاد کرده که خلاف عرف انسانی و جامعه اسلام است ،
حبیب الله یوسف زی

>>>   نجیب الله کابلی طوری با رسانه ها صحبت میکند که گوئی متفکر سوم یا فرد اول حکومت است

>>>   این یک واقعیت انکار ناپذیری است که افغانستان مدت بیشتر از یک صد سال است که در اتش قومیت و احساسات دست و پنجه نرم میکند. دین/قومیت/سمت/مذهب/زبان فقط وسیله ای برای به قدرت رسیدن است.
فاروق وردگ و زاخیلوال و اکلیل حکیمی از جمله افرادی اند که بیشترین مبالغ را حیف و میل نموده اند ولی بخاطر موضوع قومیت حمایت میگردند بنده یقین دارم که ملاقات این دو خاین و دزد نیز با ملاانصاری بخاطر نسبیت و قومیت وی است حتما اثار و تبعات این ملاقات موضوع دیگر را نیز نشانه میگرد که قومیت انصاری است یعنی فکر میکنم که انصاری در اصل پشتون باشد و از جمله ناقلین در هرات باشد در غیر ان وردگ و زاخیلوال فکر نمیکنم که بوی اعتماد داشته باشند. وردگ و زاخیلوال در حقیقت طرفدار جنگهای خونین در افغانستان است بخاطریکه اگر در افغانستان حکومت و ثبات حاکم گردد اینها هراس دارند که روزی شود که اینها محاکمه شوند به این خاطر برای شان حلقه میخواهند داشته باشند تا اگر طالبان مزدور موفق شود تا اینها نیز یک واسطه از ملاها نیز داشته باشد.
اکرام عاشوری

>>>   این افراطی خبیث جاسوس سلفیهای سعودی است و امریکا از او برای توسعه ایدئولوژی وحشتناک و ویرانگر داعش استفاده میکند. طالبان مزدوران و سگان زنجیری امریکا بودند که زنجیر آنان را امریکا و انگلیس بدست آی اس آی پاکستان داده بود. در حال حاضر امریکا طرح جابجایی داعش را دارد.
امریکا افغانستان را به مرکز افراطی داعش تبدیل میکند و از انجا افراطیون داعش را بسوی سنکیانک چین، هنددوستان، کشمیر، روسیه، آسیای میانه، ایران و خاورمیانه میفرستد تا آسیا را به آتش بکشد و ویران کند و جلو پیش روی چین و روسیه را توسط افراطیون داعش به کمک کشورهای عربی تندرو بگیرد. امریکا از طرح تخریب و نابودی آسیا دستبردار نیست و نخواهد بود.

>>>   اینها معماران مکاتب خیالی اند وسارقین کمرکات.وواعضان در حضور وخلاف کاران درنهان.وفعلاآ ناجی وطن. تبریک تان باد او ملت درخواب .
اصف از کابل

>>>   بسیار ستودنی نوشتی

>>>   در زبان زیبای فارسی از قدیم گفته اند که سگ زرد برادر شغال۰ منافع مشترک قبیله سر های اینها را در یک آبخور می آورد۰

>>>   متعصبترین گروه همین اوغانها یاپشتونها هستند۰
همین اوغان ها یا پشتونها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ ولی بازهم خود اینها و رهبر های اینها بر اساس همان روابط تعصبات قومی و پشتونولی خود همه باهم یکی میشوند، یعنی چون همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک تعصبی قومی دارند به اساس همان وجه مشترک باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ خلاصه که تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، ولی بازهم به اساس همان مشترکات قومی تعصبی از همدیگر دفاع میکنند و انگشت ملامت را هم با دیده درائی بطرف دیگر اقوام یعنی غیر اوغانها میگیرند۰

>>>   بلی جناب نویسنده! چون شما و امثال شماعقیده باصطلاح سکورار دارید ( غلط پنداشتید ) واگر عقید اسلام ناب را با کمی عملش را می داشتید باین عقیده نبودید. آقای مولوی یک سکورار آن دو نفر که مشخص است. باصطلاح فرهنگ اصیل فارسی: ( نان را به نرخ روز خوردن ) یک سکولار است شما هم یک سکورار اید یا اینکه معلومات اسلام ناب تان خیلی ضعیف است. بهتر است کمی وقت برای اسلام ناب بگزارید.
سهیل

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است