نظامها بهخودیخود ستمگر و ناعادل نیستند. این آدمها اند که ماهیت نظامها و نهادها را تعیین میکنند. جداسازی قوهها و مهار قدرت با قدرت هم در زیر سایه قانونپذیری و حکومت قانون ممکن است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۰ ۱۴۰۰/۱/۱۷ | کد خبر: 166759 | منبع: | پرینت |
نظامها، ساختارها و نهادها برساختهایی اند که توسط مردم و ملتها، برای برپایی نظم وسامان زندگی و رفع نیازهای جامعهی ملی و بینالمللی به وجود میآیند.
هیچ نظام و یا نهادی به خودی خودی مقدس و تغییرناپذیر نیست. هرگاه ناکارامدی یک نظام در عمل ثابت شود، دو گزینه میتواند وجود داشته باشد: یک، اصلاح و برابرسازی آن با نیازها و بسترها. دو، برداشتن و حذف کامل و جایگزینی نظام جدید.
سنجهی مقبولیت و کارآمدی نظام سیاسی چیست:
۱. مشروعیت که حاصل پذیرش همگانی است؛
۲. ثبات که از مشروعیت برمیآید؛
۳. نظم و حکومت قانون که از ثبات منشا میگیرد؛
۴. عدالت و رفاه که مولود عقلانیت مدیریتی و حکومت قانون است؛
۵. همبستگی و حاکمیت یکدست و نیرومند که بر بنیاد پایای عدالت استوار است. پیامد نهایی یک نظام سیاسی، توسعهی بومی و پایدار در همهی زمینههاست.
اکنون ببینیم، آیا این معیارها برای سنجش نظام سیاسی در کل تاریخ افغانستان وجود داشته است؟ هرگز.
سنجش افغانستان و پسمانیهای حقارتبار آن با میزان پیشرفت کشورهای منطقه نشانگر آن آن است که هم نظامها و هم سیاستهای گذشتهی افغانستان غلط و ناکارامد بوده اند.
نظامی که به جای عدالت و توسعه به فقر بنیادی؛ به جای همبستگی به تفرقهی پایدار و به جای غرور ملی به حقارت ملی انجامیده است، نیازمند تغییر بنیادی است. اما با کدام سازوکار؟
کشوری که طرح سرنوشت (صلح، جنگ و تغییر نظام) آن در جیب افراد نامسؤول داخلی و نمایندگان کشورهای خارجی باشد؛ چگونه کشوری است.
اگر ما سازوکاری نرمشپذیر و مردممحور برای اصلاح نظامها و سیاستهای خود میداشتیم و هر چیزی را تابو نمیساختیم؛ زمام سرنوشت ما اینگونه از دست ما بیرون نمیشد.
وضع حالا به گونهییست که اگر سد طرح آماده هم داشته باشیم، این کشورهای قدرتمند اند که سرنوشت آیندهی ما را تعیین میکنند؛
این سرنوشت از سه حالت بیرون نیست:
۱. صلح تحمیلی جمع توزیع ناعادلانهی فرصتها و قدرت سیاسی؛
۲. قربانی ارزشها و آرمانهای مردم ما در برابر منافع قدرتهای منطقهیی و بینالمللی و وابستگان داخلی آنها؛
۳. رهاسازی افغانستان در وادی هنجارگسیختگی مطلق و تطبیق فورمول «الحق لمن غلب»
در آخر باید گفت که نظامها بهخودیخود ستمگر و ناعادل نیستند. این آدمها اند که ماهیت نظامها و نهادها را تعیین میکنند. جداسازی قوهها و مهار قدرت با قدرت هم در زیر سایه قانونپذیری و حکومت قانون ممکن است.
یک پادشاهی عدالتبنیاد از هزار دموکراسی دروغین و پرهزینه بهتر است.
اگر ما فرهنگ کلان سیاسی خود را از بنیاد دگرگون نکنیم و عقلانیت سیاسی و مدنی جای خودبرتربینیها و درجهبندیهای میانقومی و درونقومی را نگیرد؛ حتی اگر نظام سوییس را هم بیاوریم بازهم به برابری و رفاه دست نخواهیم یافت.
عزیزالله آریافر
>>> باسلام واحترام :
درکشور عزیز ما افغانستان ، بهترین مدل نظام ، نظام فیدرالی می باشد ، افغانستان کشور کثیرالملیت جهان به شمار می آید ، وبرای تحقق عدالت احتماعی وبراری بین همه افراد ملت ، راهی جز نظام فیدرالی وجود ندرد،
نظام فیدرالی هم از دیکتاتوروخودکامکی وزورگوی جلوگیر می کند وهمدرتقسیم منابع ودرآمدها عدالت را محقق سازد ، بسیار ازکشورها کثیرالملیت امروزه به نظام فیدرالی روی آورده است ،
امریکه قهرمان ملی شهید احمدشاه مسعود آروزوی ان را داشت ، وهم چنین شهید وحدت ملی شهید مزاری ،
به باور من بدون نظام فیدرالی افغانستان به صلح ثبات وامنیت نمی رسد ،وامروز بهترین شرایط به وجود آمده ونشصت ترکیه درپیشرو قرار دارد ،
این بحث نظام فیدرالی درطول تاریخ تاسیس افغانستان ،مطرح بوده ولی عده تمایتخواه آن را به نفع منافع قومی وقبیله ای خود ندانسته وبدین لحاظ مخالفت کرده ،
نجابت کابلی
>>> افغانستان نه از نگاه نظامی نظر به کشور های همسایه اش برتری دارد و نه هم از نگاه اقتصادی.
بیست سال گذشته بزرگترین چانس برای افغانستان بود که همه کشور های جامعه بین المللی متوجه افغانستان بودند و کمک های ملیارد دلاری آنها به افغانستان سرازیر شد،اما متأسفانه دولت های افغانستان نتوانستند ازین کمک ها برای رشد اقتصاد و رشد سکتور تولیدی خود استفاده کنند و نیرو های دفاعی خویش را تقویه کنند و همه این پول ها یا توسط خوددکشور های کمک کننده حیف و میل و خورد وبرد شدند و یا توسط مسؤلین دولتی و یا هم این پول ها در عوض بخش های تولیدی ووزیر بناها،در عرصه تجملاتی به مصرف رسیدند و با واردات کالاها از کشور های دیگر در جیب آنها ریختند و حالا با بیرون شدن قوای خارجی و جامعه بین المللی از افغانستان،یک افغانستان فقیر و بی همه چیز که،محتاج کشور های همسایه خواهد بود،باقی خواهد ماند و منحیث غلام کشور های همسایه باقی خواهد ماند.
>>> جنگ و جهالت اوغان ختم ندارد۰
ختم این جنگ با تجزیه کشور بدو قسمت بین اوغان و اتحاد قوم های غیر اوغان می انجامد. شاید هم آن بنفع همه باشد۰ بگذارید اوغان جنگ خود را با خودش ادامه دهد، سرش گردنش۰
>>> وقتی می گویم دراین کشور قحط والرجال است عده ای دلخور میشوند ما میلیون ها مرد داریم اما مردانگی جدای از مردیست چندنفر حاضر شدید جانتان را وسط بگذارید واز کشورهای خارج برایید تلاش کنید مانند چندین حزب که جولان میدهند حزبی واقعا مردمی تشکیل دهید بسیار سخت است قبول اما غیر ممکن نیست میشود مشروط بر اینکه در حزب تشکیلی مجاهلین طالب ومزدور نباشد وبا شناخت ار سابقه پذیرش گیرد متاسفانه هر حزبی به محض قدرت گیری دقیقا بلای جان مردم میشود چون در نیت صادق نیستند وحتی خودرا نیز میفریبند کجایند جوانان هزاره ما که مانند فاطمیون لشکری بشوند من اتتظارم از هزاره ها بیش از تاجیک هاست بااین که خود تاجیکم شما از ما متحد ترید یکدست ترید ببینید فاطمیون چه قدرتی گرفت قبول دارم ایران نقش داشت ولی هسته تشکیل خوده بچه های هزاره بودند همانطور که برای اعتقاد در سوریه میجنگید برای اعتقاد به اضافه وطن برای کشورتان بجنگید همیشه هم شمیشیر وتفنگ لازم نیست با قلم هم میتوان جنگید مردم پشتون ما به هزار علت بسیار بی سوادند وبهترین طعمه هستند برای همسایه ها وبرای طالب زود فریب میخوردند اگر واقع بین باشیم این ملک مااست نه پشتون ها انسان برای دارییی دیگری دل نمیسوزاند من شما تا داوطلبانه نپذیریم قربانی بدهیم وضع همین است باید شما خارج نشینان فرزندانتان را با عشق وطن بزرگ کنید واماده کنید برای بازگشت وابادانی وطن بهرحال تا ما خود روی پای خود نایستیم هیچ گره ای وا نخواهد شد چه امریکا یا هر کشوری بیاید وبرود
>>> هیچ نظام سیاسی برای مردم نیست و تنها آله سرکوب مردم است، با تامین عدالت اجتماعی و اقتصادی آگاهانه توسط خود مردم نظام های سیاسی یا دولت ها زوال میابند (نه آنکه از بین بروند و جایگزین داشته باشند). در چنین شرایطی صلح و جنگ هم مفهوم اش را از دست میدهد. چنین اتفاقی وقتی امکان دارد که تعداد سفسطه گرا ها در اجتماع حداقل از ۵۰٪ کمتر باشد.
آتشخاوری
>>> باسلام واحترام ،
واقعیت وحقیقت فعلی کشور : ، این استکه ، درشرایط فعلی ، افغانستان صحنه ومیدان بزکشی بین قدرتهای خارجی قرارگرفته است ، واز خودش هیج اختیاری ندارد ،وتمامی تصمیمها وپلانها همه و همه و... به دست همان قدرتهای خارجی هست ، که مسلط بر کشور می باشه
وچیزکه دراین معرکه پایمال سم اسپها می شود مردم و منافع علیای کشور است
به مردم ونمایندگان واقعی مردم هیج نقشی داده نمی شود ، مصوبه های پارلمان اجرای نمی شود ، وعده تمامیتخواه وقبیله گرا با استفاده از امکانات خارجیها ازین آشفته بازار ،
ماهی مطلوب صید می کند ووپروسه تعصب وتبعیض وظلم وستم وحذف را دنبال می کند ،وبه گفته ای نوسینده محترم ، درکشورما قحطی الرجال آمده است ،
زیرا واژه وکلمه رجال ، مفهوم ومعنای را با خود حمل می کند ، که تعصب وتبعیض ونژاد وقبیله گرای درآن ، جای ندارد ،این هایکه فعلا درارگ برسر قدرت نشسته ، اشباه الرجال هستند ،
چرا ؟بدلیل اینکه اینها ازین آشفته بازار کشمشک قدرتهای ذی نفوذ در افغانستان ، فقط برای قبیله وقوم خود کار میکند ، ومصالح ومنافع علیای کشور را زیر پا می گذارد ،
خارجیها وخود اشرفغنی می داند که از چشم مردم افتاده و با اقدامات خودسرانه تبعیض آمیز ونفاق افگنانه وحذف سیستماتیک سایر اقوام ، زمینه سقوط قطعی خودر ا فراهم آورده است ،
ترور های هدفمند وافراد نخبه کشور وکشتار مردم در بهسود وهرات وتذکره الکترونیک و...
دیگر اعتمادی نیم بندی که از سابق بین مردم ودولت بود ، ازهم گسیخته است ، وامکان ترمیم ندارد ، وارگنشینان فقط به قدرت خارجیها وابسته است وبس ،
وبنابر این واقعیت حتی اربابان ارگ ارگنشینان بدنبال عبور از اشرفغنی می باشه ، ومی داند که این دولت با فساد گسترده ونژاد پرستانه و...امکان بقاه ندارد ؛
وبا درک همین واقعیات از سوی طا لبان ، انها فرصد را مناسب می بیند تا قدرت را از اشرفغنی تحویل بگیرد ، وآزادی زندانیان وحشی وانتحاری طالبان و...در همین راستا ارزیابی می گردد
واشرفغنی از تحویل قدرت به برادران طالب خود مشکلی ندارد وحتی خوشحال است وبرای همین مساله کار می کند ، ولی مانع اصلی مردم وجامعه مدنی وسایر اقوام شریف کشور هستند ؛
واگر ملت مانع نباشد ، دریک روز اشرفغنی با خلیل زاد وطالبان به توافق رسیده وقدرت را تحویل خواهد داد
(نجابت کابلی )
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است