اعترافات یک جنایتکار اقتصادی (بخش پنجم)
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۰۹    ۱۳۹۹/۷/۲۴ کد خبر: 165160 منبع: پرینت

پولشویی عربستان سعودی؛
وال استریت و واشنگتن متقاعد شده بودند که تکرار تحریم نفتی هرگز برای آنان قابل تحمل نخواهد بود. گرچه حفظ و حراست از منابع نفت همیشه برای ایالات متحده در الویت بوده است، ولی از سال 1973 به یک نگرانی ذهنی تبدیل شده بود. تحریم نفتی موقت عربستان سعودی رابعنوان بازنگری در سیاست جهانی بالا برد و واشنگتن را واداشت تا اهمیت راهبردی پادشاهی سعودی در اقتصاد ایالات متحده را به رسمیت بشناسد. علاوه بر این، تحریم نفتی رهبران ابرشرکت سالاری ایالات متحده امریکا را بر آن داشت، به ناچار، به دنبال راه و روشی باشند که دلارهای نفتی را به امریکا برگردانند و این نکته که عربستان سعودی فاقد چهارچوب های لازم سازمانی و اداری جهت مدیریت صحیخ ثروت خود است-ثروتی که چون قارچ رشد می کرد-به شدت فکر آنان را به خود مشغول کرده بود.

مازاد درآمد ناشی از افزایش بهای نفت برای عربستان سعودی موهبتی دوگانه داشت.
از یکسو، خزانه دولتی از میلیاردها دالار پر می شد و از سوی دیگر، باورهای خشک مذهبی وهابیون تضعیف می گردید. سعودی های ثروتمند به دور دنیا سفر کردند و به دانشگاه ها و مدارس اروپایی و امریکایی وارد شدند. اتومبیل های فانتزی خریدند و اعتقادات مذهبی محافظه کارانه جای خود را به شکل جدیدی از مادیگرایی داد. درست همین مادیگرایی راه حل رفع نگرانی ناشی از بحرانهای نفتی آینده بود.

تقریباً بلافاصله بعد از ختم تحریم، واشنگتن مذاکره با سعودی ها را آغاز کرد و کمک های فنی، عرضه سخت افزار و آموزش نظامی را به آنان پیشنهاد داد. به دولت سعودی فرصتی عرضه شد تا بتوانند ملت خود را به دنیای قرن بیستم وارد کند. البته تماماً در قبال برگشت دلارهای نفتی و از همه مهمتر تضنین های لازم از جانب سعودی ها مبنی بر عدم تکرار تحریم نفتی. مذاکرات به تشکیل سازمانی بسیار غیرعادی به نام «کمیسیون اقتصادی مشترک ایالات متحده-عربستان سعودی» مشهور به JECOR انجامید. این سازمان قالب ابتکاری جدید و درست نقطه نقابل برنامه سنتی کمک های خارجی امریکا بود به این معنی که با پول سعودی ها و پیمانکاری شرکت های امریکایی، عربستان سعودی ساخته می شد.

گرچه مدیریت کلی و مسوولیت مالی کمیسیون به وزارت خزانه داری امریکا محول شده بود، اما کمیسیون با استقلال بی حد و حصری عمل می کرد. در نهایت، با وجود نقش خزانه داری امریکا، چون ایالات متحده منبع مالی این پروژه نبود، کنگره امریکا صلاحیت نظارت بر آن را نداشت.

دیوید هولدن و ریچاد جانز، بعد از بررسی های گسترده پیرامون JECOR، اینطور نتیجه گیری می کند: توافقنامه مزبور در نوع خود، پردامنه ترین قراردادی بوده است که تا به حال بین امریکا و یک کشور در حال توسعه منعقد شده است. این قرارداد، بالقوه، موقعیت ایالات متحده را در کشور پادشاهی سعودی تثبیت کرده و وابستگی هردو کشور را تقویت نمود. درهمان مراحل اولیه، وزارت خزانه داری امریکا شرکت مین را به عنوان مشاور وارد گود کرد. روسا را فراخواندند و به من گفتند که کارم را بسیار حیاتی است و آنچه را که انجام می دهم و اطلاعاتی را که بدست می آورم باید کاملاً محرمانه باقی بماند. از نظر من، مسایل ناشبیه علمیات زیر زمینی جلوه می کرد. در ابتدا این طور به من القا شده بود که مین مشاور ارشد است و نقش راهبری خواهد داشت، اما بعداً دریافتم که مین هم یکی از چند شرکتی است که خدمات مشاوره ارایه میدهد.

چون همه کارها در نهایت پنهان کاری انجام شده بود، از مذاکرات وزارت خزانه داری با سایر مشاوران اطلاعاتی نداشتم. به همین جهت، از اهمیت نقشی که در این قرارداد بی سابقه داشتم، به هیچ عنوان مطمین نبودم. با این وجود می دانم که قرارداد جدید موجب گردید که شاخص های جدید و ضرورت رویکردهای خلاق برای جنایتکاران اقنصادی در گسترش منافع امپراتوری مطرح شود.

همچنین، میدانم که اکثر سناتورهایی که از بطن مطالعاتم استخراج شده بودند، در نهایت، به اجرا درآمد و یکی از قراردادهای اصلی و بی نهایت سودآور عربستان سعودی نصیب شرکت مین شد. به این خاطر، پاداش بزرگی هم در آن سال دریافت کردم. کار من عبارت بود از پیشبینی وضعیت عربستان بعد از سرمایه گذاری های کلان در تاسیسات زیربنایی آن کشور و تهیه طرحی برای هزینه کردن آن مبالغ گزاف. خلاصه تر بگویم، از من خواسته شده بود تا تمام خلاقیتم را به کار گیرم و ترزیق صدها میلیون دالار به اقتصاد عربستان سعودی را توجیه کنم. البته، مشروط بر این که منافع شرکت های مهندسی ساختمانی امریکایی در پروژه های عربستان سعودی را تامین کند.

به من گفته بودند که این کار را به تنهایی و شخصاً انجام دهم و به کارمندانم اعتماد نکنم. به این خاطر، اتاق دنج و کوجکی چند طبقه بالاتر از طبقه دفتر کارم، به این کار اختصاص یافت. به من هشدار داده بودند که کارم هم جنبه امنیت ملی دارد و هم برای مین بالقوه بسیار نان و آبدار است.
البته، درک می کردم که هدف اساسی در این پروژه ی خاص هدف معمول ما مقروض کردن یک کشور به حدی که از عهده بازپرداخت برنیاید نیست بلکه یافتن راهی مطمئین برای این امر است که بتوان بخش عمده ای از دلار های نفتی عربستان سعودی را به ایالات متحده باز گرداند. در این فرایند، عربستان سعودی درگیر می شد و اقتصادش به طور فزاینده ای با اقتصاد ما پیوند می خورد و وابسته می شد.

سعودی ها به اثر غربی شدن قاعدتاً، با ما همدرد و در نظام ما مستحیل می شدند.
به محض شروع کارم، متوجه شدم بزهایی که در خیابان های ریاض میچرند، برای آنچه در سر می پروانیم، می تواند کلید نمادین باشد. وجود بزهای زباله خوار در پایتخت بزرگترین پادشاهی نفتی دنیا خاری در چشم کله گنده های {جت ست های} سعودی در سراسر جهان بود. حتماً می بایستی شیوه دیگری را برای حذف زباله های رژیم پادشاهی صحراهایی که در تب مدرنیزاسیون به سر می برد جستجو کرد. در عین حال می دانستم که اقتصاد دانان اوپک روی نیاز کشورهای نفتی به استفاده بیشتر از نفت تاکید دارند. در این راستا، آنان می خواستند صنایع خود را توسعه دهند و به جای صرفاً صادرات نفت خام، فرآورده های نفتی تولید کنند و با فروش آن به خارج از کشور، درآمد بیشتری به دست آورند.

با درک این خواسته دوگانه، دری بر روی راهبردی گشوده شد که مطمئن بودم شرایط «بُرد-بُرد» را برای همه فراهم میکرد. الیته گله بزها صرفاً یک نقطه شروع بود با استفاده از درآمدهای نفتی و به خدمت گرفتن شرکت های امریکایی، یکی از مدرنترین سیستم های جمع اوری و دفع زباله جایگزین گله بزها می شد و سعودی ها می توانستند به این فناوری پیشرفته افتخار نمایند.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جنایتکار اقتصادی
پولشویی عربستان
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است