تبعات آنچه که انتخابات خوانده شد
آنچه به نام انتخابات ریاست جمهوری به خورد مردم مظلوم افغانستان داده شد، جز توطئه و دغلکاری و حیله در راه اشغال محوطهٔ ارگ و دسترسی به حسابات بانکی آشکار و پنهان آن، چیز دیگری نبود 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۴۹    ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ کد خبر: 161833 منبع: پرینت

انتخاباتی که نیروی محرکهٔ آن را نه وطندوسی و آرزوی خدمت به مردم، بلکه تقلب و کلاهبرداری سیاسی تشکیل دهد، بدون شبهه نه تنها بر سرنوشت امروز کشور اثرات ناگوار و منفی وارد می کند، بلکه آیندهٔ سیاسی آن را نیز به گونه های متعدد مصدوم و مخدوش می سازد. حقیقت اظهر المن الشمس این است که آنچه به نام انتخابات ریاست جمهوری به خورد مردم مظلوم افغانستان داده شد، جز توطئه و دغلکاری و حیله در راه اشغال محوطهٔ ارگ و دسترسی به حسابات بانکی آشکار و پنهان آن، چیز دیگری نبود. تبایع زودرس و دراز مدت این نمایشنامهٔ تراژیک و دلگیر، بدون شک، از نظر سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی برای مردم افغانستان و سرنوشت آیندهٔ سیاسی آن ها، بس ناگوار و مشکل افزا خواهد بود. در این نوشتةٔ مختصر به برخی از اثرات سیـــاسی این دغلبازی و تقلب انتخاباتی اشاره به عمل می آید.

نخســـت، حکومتی که از بطن فتنهٔ انتخابات ناسالم و آغشته با تقلب بر می آید، بدون شک، حکومتی ضعیف، بیکاره، و فاقد اراده، درایت و مهارت رهبری سالم کشور خواهد بود. چنین حکومتی نه تنها مصدر خدمت برای کشور و مردم آن نخواهد شد، بلکه منابع و نیروهای ارزشمند کشور و مردم را به باد فنا خواهد داد و به رونــد دزدی و چپــــاول و قانون شکنی و زورگوئی بیش از پیش دامن خواهد زد.

چنین حــکومتی فساد و بی مسوولیتی و بیکارگی را در ادارات دولتی تشجیع و رایـــج خــواهــد کــرد و شخصیت های پاک و دلسوز اجتماعی و مسلکی را به دوری از حکومت و پناهجویی در بازنشستگی سوق خواهد داد. در نتیجه، انتخابات ناسلم و آلوده با تقلب، اوضاع پساانتخاباتی مملکت و مردم آن را از بد بدتر خواهد ساخت و بحران های تازه ای را به بحران های ناحل شدهٔ گذشته خواهد افزود.

صداقت این اصل ثابت و غیرقابل تغییر را می توان در کلیه انتخابات دو دههٔ اخیر، خاصتاً در دو دورهٔ انتخاباتی اخیر، با وضاحت تمام مشاهده نمود. بدین دلیل، یعنی به دلیل حکومت برخاسته از تقلب و جعل است که پس از گذشت دو دههٔ طولانی، عــــلی الرغم حضور گستردهٔ نظامی و ملکی جامعهٔ بین المللی در افغانستان و هزینهٔ صدها میلیارد دالر وجوه کمک های خارجی، بالاتر از۵۰ درصد نفوس کشور هنوز در خطر گرسنگی قرار دارد، هشتاد درصد تمویل بودجهٔ دولت هنوز متکی به کمک های خارجی است، بیکاری در حــد بـــالاتر از ۴۰ درصد قوای بشری فعال قرار دارد، سالانه صدها هزار جوان تحصیل یافته و بی تحصیل، کشور را ترک گفته و به ســـرزمیـــن ها و سرنوشت هایی کـــه نامــطمئن و نامــعلوم انــد رو می آورند و درز نفاق و شقاق بین مردم بلارسیدهٔ کشور فزونی احتیار می کند.

آیا اگر در آغاز روند سیاسی بیست سال اخیر و در انتخاباتی که در کشور به راه انداخته شد، انتخاب سران و دست اندرکاران حکومت بر بنای تقلب و حیله و نیرگ بنا نمی یافت، حالتی چون حالت امروز قابل تصور می بود؟

دوم، شــکی نیست کـــه انتخــــابات نامنهاد و مبتنی بر تقلب، قاتل شخصیت های سیاسی و دشمن امیـــدواری های سیاسی مردمان یک کشور است. انتخابات مبتنــی بر دغلبـــازی و تقلــب، و شرکت در آن ها، نه تنها از اعتماد مردم به سیاست و قشر سیاسی می کاهد، بلکه زمینه های خصومت، نفاق، اختلاف، و بحران های سیاسی کنونی و آینده را فراخ تر می سازد.

به همیــن دلیــل اســت که به دنبال رشد دیرینهٔ بی اعتمادی سیاسی بین قشر سیاسی کشور و مردم افغانستان، امروز تعداد سیاسیونی که بتوان به آن ها اعتماد کرد، به شمار کمتر از انگشتـــان یک دست کاهش یافته است. به بیان دیگر، می توان گفت که بدنامی ها و رســوائی هــای سیاسی فــوری و درازمدتی که در نتیجهٔ انتخابات جعلی و مبتنی بر تقلب دامنـــگیر شـــرکت کنندگان انتخاباتی می شود، کشور را از وجود سیاستمداران خبره و قابل اعتماد و رأی دهندگان علاقمند و فعال، محروم می سازد.

باید اذعان داشت که محتملاً به همین علت، یعنی در نتیجهٔ نزول متداوم اعتبار قشر سیاسی در انظار عامه است که بحران های سیاسی افغانستان بجای اینکه با گذشت زمان فروکش و آرامش اختیار کنند، همه ساله بزرگ و بزرگتر می شوند، و گره های تازه ای به گره های کور گذشته افزوده می شوند. آیا آگاهان تاریخ چهل سال اخیر افغانستان، می توانند شخصیتی را شناسائی کنند (از نورمحمد ترکی گرفته تا اشرف غنی احمدزی) که از اعتماد و اعتبار مردم افغانستان برخوردار بوده و یا باشند؟

ســــوم، کاربرد و تکرار سیستماتیک و وسیع چال و تقلب و ریا در انتخابات، مفهوم و اهمیت اصلی انتخابات را در انظار عامه مسخ نموده و از این طریق انگیزهٔ نظارت مردمی و سهمگیری فعال مردم در انتخابات آینده را تضعیف می کند. بدین علت است که در نتیجهٔ تقلبات گستردهٔ انتخابات سال ۲۰۱۴ و قبل از آن، از جملهٔ ۱۰-۱۳ میلیون هموطن دارای رأی، محض ۱٬۵ میلیون نفر ( ۱٬۸ میلیون رأی منهای ۳۰۰٬۰۰۰ رآی مورد اختلاف) در مضحکهٔ انتخاباتی اخیر حضور یافتند؛ متباقی در خانه نشستند و افسوس دغلبـــازی های طرفین انتخاباتی را در دل خفه کردند. (در مورد رقم ۱٬۸ میلیون باید گفت که این عدد، با در نظـــرداشت حــــد پایيــن سهمگیری در روز انتخابات، کاملاً مشکوک و غیرقابل اعتمــاد بـــه نظر می رسد.) باید گفتـــه آید ارقامی که توسط کمیسیون نامنهاد انتخابات به نشر رسیده اند (علی الرغم دستکاری ها و طرفگیری های مشهود کمیسیون) به وظاحت ازعدم علاقه و بی اعتمادی مردم افغانستان به این پروسهٔ مشکوک و مردود حکایت می کنند. این ارقام نشان می دهند که درصدی شرکت مردم در انتخابات پائین تر از ۱۶ درصد بوده است. این در حالی است که تنها کابل پایتخت کشور دارای نفوسی به بزرگی اقلاً ۵ ملیون نفر است. بدین اساس٬، تعداد مجموع کسانی که در سطح کشور رأی داده اند، در حقیقت، معادل با ۳۶ درصد نفوس کابل بوده است.

در سوی دیگر، تعداد رأی آقای غنی در حدود ۸۰۰٬۰۰۰ و از آن عبدالله در حدود ۶۰۰٬۰۰۰ اعلان شده است. این بدین معنی است که اگر این انتخابات مورد اعتبار قرار داده شود، یکی از این آقایان با رأی کمتر از ۷ درصد رأی افغان های دارای رأی بر مسند رهبری کشور تکیه خواهد کرد! با در نظر داشت چنین حضور ضعیف رأی مردم، سوال این است که آقایان غنی و عبدالله که رأی مجموعی شـــان محــض معادل با ۳۶ درصــد رأی مردم کابل است، و هریک کـــمتر از ۷ درصـــد رأی عمــــومی مردم افغانستان را در اختیار دارد، چگونه و با چه وجدانی می توانند با آسوده گی خاطر عفریتهٔ این رسوائی تاریخ را در آغوش کشند و در امر همآغوشی با او با هم سر بشکنند؟ اگر این دو ناقلای زمان، صاحب شمه ای از وجدان بشری می بودند، باید یکصدا از مردم افغانستان پوزش می طلبیدند و راه را بــرای انتخابات صاف، شفـاف و واقعی دیگری می گشودند.

چهــــارم، ارقامی کـــه از بطن متعفن و متلاطم انتخــابات مبتنی بر تقلب بر مــی آیند، نه تنها شدت نارضایتی و عدم علاقهٔ مردم را به سیاست، سیاستمدار، و انتخابات بازتاب می بخشند، بلکه سطح و میزان اختلافات منطقه ای و جغرافیايی را در سطح ملی نیز بلند می برند. ارقــامی که از نتایج انتخابات اخیر منتشر شده اند، در حقیقت، دربارهٔ معضله های سیاسی-ساختاری بزرگ تری هشدار می دهند. نگاهی به نقشهٔ ملکی افغانستان می رساند که آقای غنی در جنوب، شرق، و جنوب شرق برنده اعلان شده است، در حالی که رقیبش آقای عبدالله آرای همه مناطق شمال، غرب، جنوب غرب، شمال شرق و قسماً مرکزی را به خود اختصاص داده است. این تصویر جغرافیایی حاکی از این حقیقت تلخ است که آقایان غنی و عبدالله مؤفق شده اند تا اختلاف و شگاف سیاسی/منطقه ئی میان شمال و جنوب کشور را برجسته تر و مستحکم تر سازند.

چنین پیداست که این انتخابات، به تولد دو رییس جمهور، یعنی غنی برای جنوب، و عبدالله برای شمال، انجامیده است. این تقسیمات انتخاباتی به وضاحت می رساند که هیچ یک از این آقایان از اعتماد سیاسی سرتاسری مردم کشور برخوردار نبوده و بنابرین مشروعیت ملی ندارند. نگاهی به تاریخچه و کردار سیاسی این آقایان می رساند که این دو، شخصیت هائی نیستند که قادر به ایجاد وحدت و پیوند ملی باشند. این دو، درز سیاسی ای را که میان شمال-جنوب به چشم می خورد، فراختــر از گذشته ساخته و می سازند و زمینه های اختلافات بزرگتری را دامن می زنند. تا جایی که اهمیت کلیدی اتحاد و پیوند ملی در حیات سیاسی افغانستان مطرح بحث است، این آقایان، هردو، نسخه های زهرآلودی اند که در حلقوم عطش آلود مردم افغانستان ریخته می شوند.

پنجـــــم، آنچه برای آیندهٔ سیاسی افغانستان از اهمیت خارق العاده برخوردار به نظر می رسد این است که انتحابات مبنی بر حیله و تزویر و تقلب، آن عده مردم افغانستان را که صاحب وجدان سیاسی اند و صداقت و شفافیت سیاسی را پیشه کرده و می کنند، از پروسهٔ سیاست بدور می راند و میدان سیاسی را به کارزاری مبدل می سازد که در آن حقه بازان، شارلتان ها، لافوک ها، و تجار سیاسی به چشم مردم خاک می پاشند و با استفاده از فرصت، حیثیت و حیات و دارائی و آیندهٔ شان را به یغما می برند. بدین اساس می توان گفت که نقش تربیوی انتخابات برای سیساستمدار و مردم سرمایه ای عظیمی است که در نتیجهٔ انتخابات تقلبی و آلوده با تذویر و دروغ به باد فنا داده می شود. اگر با این دعوا موافقید، مطمئناً با این ادعا نیز موافقت خواهید کرد که تقلبکاران و حقه بازان انتخاباتی (منجمله آقایان غنی و عبدالله) خاینینی اند که نه تنها قدرت سیاسی را از طریق رهزنی و خیانت بدست می آورند، بلکه سرنوشت آیندهٔ مردم و کشور را نیز به قعر منجلاب بحران و نفاق رهنمون می شوند.

ششــــم، تقلــب در انتخابات، امری است که نیاز به هزینـــه های گزاف پولی دارد. عمال، حامیان، و همکاران کمپاین های انتخاباتی، عمل شنیع تقلب را به رایگان مرتکب نمی شوند، بلکه از ارتکاب این عمل، انتظار پاداش برای خود و بستگان خود را دارند. هزینه های گزاف تقلب را به ندرت می توان از جیب شخصی سیاستمدار تمویل کرد (مگر این که مانند آقای غنی احمدزی در دور اول، خزینهٔ انتخاباتی خود را با استفاده از رشوت و منابع مالی دولت مملو ساخته باشد).

بنـــابرین، سیاستمدار تنگدست و آنانی که فاقد وجدان سیاسی اند، در پی زد و بند های مالی و حمایوی، سیاست ها و برنامه های آشکار و پنهان آیندهٔ خـــود را با منافع سرمایه داران، ملاکان، سران اقوام، و تجاری که کمپاین او را تمویل می کنند، سازگار و همآهنگ می سازد و در قیمومیت سرمایه و سرمایه دار و زمیندار و قوم در می آید. این امر، سیاست را به تجارت و بازی های قومی مبدل ساخته و رأی طبفهٔ فقیر و متوسط را در راه تأمین منافع سرمایه و ملاک و قوم بسیج می کند. در نتیجه، حکومتی که از این پروسهٔ ناپاک و نامستقل بر می آید حکومتی است که در خدمت مردم قرار ندارد، بلکه در خدمت اقلیتی است که حرص و آز بی پایان شان به جیب های پر امروزی شان هرگز برای شان بسنده به نظر نمی رسد.

در اختصار می توان گفت که خیانت و تقلب در انتخـــابات، یعنــی آن چه که در افغانستان اتفاق افتاد و می افتد، چنانکه در بالا آمد، نه تنها بر حیات حاضر مردم و کشـور اثرات عمیق مــنفی وارد می کند، بلکه آیندهٔ سیاسی کشور را نیز تیره و غیــرمطمئــن ساخته و زیر سوال می برد. چنیــن پــروســـهٔ ناسـالم و نفاق انگیز، مردم ما را به نا امیـــدی ســـوق مــی دهد، اختلافات منطقه ای و قومی را در بین ما دامن می زند، فساد دولتی و فردی را بیشتر از پیش اشاعه می بخشد، استعداد های نیک و خوب را از سیاست دور مــی رانــد، و در نهایت، به نسل جوان ما درس تقلب و عدم صداقت می آموزد. راه نجات این است که یا انتخابات را در هر سطحی که باشد، از لجن تقلب و خیانت بیرون کنیم و یا آن را به ساده گی ملغی قرار دهیم تا باشد روزی انتخابات در کشور ما هدف، معنی، و اهمیت واقعی خود را کسب نماید.

سلیم سلیمی زابلی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
انتخابات
تقلب
نیرنگ
نظرات بینندگان:

>>>   مقاله جالبی است و همه واقعیت ها را توضیح داده است اما کجاعقل سلیم و وجدان سالم که آنرا درک کند. فقط مفت گفته روان است که انتخابات است و جمهوریت !
اما در حقیقت به گفته آقای زابلی گند است نه انتخابات که در مورد آن چند مفتخور بی وجدان شب و روز در پرده های تلویزیون ها جف می زنند.

>>>   ده 10 تای دیگر و یا ده 10 برابر دیگر به وسعت افغانستان به این حاکمان و به این به اصطلاح سیاستگزاران کشور ما بدهند و هدیه کنند، بازهم مشکل افغانستان حل نشده و نخواهد شد. زیرا مشکل اصلی در بینش و افکار و اذهان و قانون و منتخبین و دولتمردان و مردم عامه هست که نمی گذارد و نمی تواند کشور ما به صلح و ثبات و پیشرفت برسد. بنابراین علت را در درون و افکار و اندیشه های عقبمانده و خشونتگر خود به بینیم و بجوییم نه در خارج.وقتیکه عقل و خرد و تدبیر در سر حاکم نباشد، جان انسانها در عذاب هست. پیروز باشید.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است