تاریخ انتشار: ۱۹:۰۳ ۱۳۹۸/۵/۱۵ | کد خبر: 159703 | منبع: | پرینت |
>>> خدایش رحمت کناد وبااولیائالله محشورگردد.
ازمشهد
>>> درود بر روان پاک این فرزند راستین افغانستان عزیز. واقعا یک رهبر افغان و مسلمان خدمتګار بود. تسلیت به همه هموطنان عزیز!
افسوس که این ملت خوابیده قدر این را چنانکه باید می بود نردند!
حال به رحش دعا کنید!ای کاش ملت ما چنین علما بیشتر میداشد!
پشتون
>>> خدایش بیامرزد
خوب شد که بدون کدام حادثه این مراسم بر پا شد
این هم رفت و غنی هم خواهد رفتگر یکه به کجا و دیگری به کجا
>>> آيتالله محسنی، آيينهای از افغانستان در حال گذار
سید حسن اخلاق
استاد فلسفه در دانشگاه ایالتی کاپن آمریکا
اظهارنظر همرسانی در فیسبوک همرسانی در Telegram همرسانی در توییتر همرسانی در ایمیل همرسانی
سید حسن اخلاق، استاد فلسفه در دانشگاه ایالتی کاپن آمریکا در این مطلب برای صفحه ناظران بیبیسی به شخصیت و کارنامه آیتالله محمد آصف محسنی در افغانستان پرداخته است. آیتالله محسنی روز دوشنبه (۱۴ اسد/مرداد) در هشتادوچهار سالگی در کابل درگذشت.
آقای محسنی مدرسه بزرگی را به نام خاتم النبیین در کابل بنا نهاده است
در آستانه سالروز استقلال افغانستان، یکی از متنفذترین عالمان دینی آن، آیتالله شیخ محمد آصف محسنی درگذشت. استقلال افغانستان توسط امیر أمان الله خان إعلام شد؛ أمیری که برای گشودن راه مدرنیت در افغانستان، همت و شتاب و ولعی کم-مانند داشت. مدرنیزاسیون امان الله نه برای خود وی فرجام نکو داشت و نه برای جامعهای که برای تغییر آن، به قتل پدر سهم گرفت.
مدرنیزاسیون به دو دلیل بیش از مدرنیته مشکل آفرین است: تقلیدی و پروژهای بودن. افغانستان از آنروز و در این چند دهه، به گونههای مختلف با چالش مدرنیزاسیون و گذار روبروست؛ گذار از جامعه سنتی به مدرن؛ و چالش هویتی در حوزه ملت سازی، تاریخ، فرهنگ و دینداری. این چالش ها و گذار را میتوان در همه جا اعم از سیاست، رسانهها، جریانهای اجتماعی، تحولات فرهنگی و هنری، گفتگوهای روزمره، مسجد و بازار، لباس و مد، و حتی طنز و تشریفات دید؛ اما لحظات و "پدیده" های انگشتشماری است که به بزرگی، روائی و رسایی٬ این گذار را برجسته میسازند. شخصیت و کارنامه آیت الله محسنی و در برخورد با او٬ یکی از این پدیدههای استثنائی است. این نوشتار بر آنست که نشان دهد چگونه این پدیده میتواند چون آیینهای واقعیت در گذار افغانستان را نشان دهد.
آیت الله شیخ محمد آصف محسنی، از معدود عالمان دینی معاصر افغانستان بود که فراتر از کشور خود در حوزههای علمیه ایران و عراق و لبنان و سوریه به عنوان یک اتوریته شیعی شناخته و احترام میشد. در جامعه بسته افغانستان، قدر و منزلتش از زادگاهش قندهار بسی دورتر رفت و دوستان و دشمنان سینهچاک در زمینههای زبانی، مذهبی، قومی، جغرافیایی و فرهنگی متفاوت یافت. بیتردید از اسلامگرایان بود و "طرحی برای حکومت اسلامی" را نوشت اما عنوان "اسلامی" را با لطائف الحیل بر جبین نظام سیاسی پساطالبان افغانستان و "حکومت سکولار" کرزی نهاد. او تنها رهبر یک حزب جهادی افغان بود که حزبش را ترک کرد و مدرسه و دانشگاه ساخت. بیشترین استفاده از قلم و سخن را برد تا اندیشه خویش را به مخاطب گسترده برساند؛ مجموعه آثار مکتوب او منابع خوبی برای نقد و بررسی اندیشههای اویند. وضع آیت الله محسنی را از چهار جهت می توان آیینه تلاش جامعه در گذار افغانستان دانست:
کتاب محسنی
۱. اثبات خود و استقلال؛ جامعه در حال گذار به دنبال إثبات خود در فضای جدید است. امان الله مدرنیزاسیون خود را با ادعای استقلال در آمیخت. تشکیل آکادمی علوم افغانستان و طرح تاریخِ چند هزار ساله در دهههای اخیر نمونههایی از تلاش دولتمردان افغان برای تثبیت خود و تاسیسِ سکوی پرش به سوی آیندهاند. آیت الله محسنی نمونه اندیشه افغانی بود که شجاعت و خودباوری بزرگش٬ راه را برای طرح بلندپروازانه آیندهاش باز میکرد. او قرائت خویش از اسلام، حکومت، و تشیع را ارایه داد. در حالی که فضای حوزاتِ شیعی ایران٬ متاثر از انقلاب اسلامی، عرفان/تصوف و فلسفه را به مرکز تأملات حوزویان کشانید و نجف بر محوریت سنتی فقه و أصول پیش میرفت، شیخ آصف بر کلام متمرکز شد و به بازخوانی جدی رجال و حدیث شیعی پرداخت. او از نقد مشهورات اعتقادی شیعه٬ هراسی نداشت و با هیاهوی رقیبان و دشمنان، پا پس نمیکشید. در عیان و نهان٬ بخش نهایی زیارت عاشورا را غیر معتبر میدانست و جدیترین و رادیکالترین نقد درون-دینی بر بحار الأنوار -مبسوط ترین منبع روائی شیعیان دوازده امامی- را نوشت. در زمان أوج اقتدار امام خمینی در میان مسلمانان و نهضتهای آزادیبخش، بر خلاف او قدم برداشت و به سازمان کنفرانس اسلامی در عربستان رفت تا استقلال خود را نشان دهد. در جریان جنگهای سالهای اخیر یمن هم به قرائت غالب جنگهای نیابتی سنیانِ عربستان و شیعیانِ إیرانی نپیوست و دامن دور گرفت. اینهمه نشانی است از تقلاهای سوژه ای آزاد افغانی که میخواهد خودارادیت گمشده را تمرین کند.
۲. توجه به ایدیولوژی؛ مدرنیته مفاهیمِ جهانبینی و ایدیولوژی را به فرهنگ بشری معرفی نمود. مدرنیزاسیون بدون تبدیل مفاهیم سیال و پویایی چون انسانیت، مدنیت، عقلانیت و انکشاف به دستورالعمل ها و بتهای سخت و ستبری چون حقوق بشر و جامعه مدنی و دموکراتیزسیون و سیستم¬سازی نمیتواند قدم بردارد و در گذار از سنت به مدرنیته توفیق یابد. عالمان دین در چنین فضائی به تبدیل دین به ایدیولوژی دست میزنند. آیت الله محسنی در شاگردی آیت الله خویی اجازه اجتهاد یافت ولی هیچگاه رساله توضیح المسایل منتشر نمود. اما کار منحصر به فرد او در حوزه فقه، انتشار "توضیح المسایل جنگی" بود کاری که در تاریخ اسلام، تا چه رسد به تشیع، صورت نگرفته است. جهاد برای فَقِیه قندهار رابطه فقه و جامعه و مایه تشکیل أمت و جامعه اسلامی است. هوای گذار از جامعهای پس مانده و جاهل٬ به امتی سربلند و فاضل٬ با این رساله یگانه٬ خودش را نشان میدهد. تشکیل حزب حرکت به معنای پذیرش نهادها و نیز روش های تغییر اجتماعی مدرن بود. نبرد و جنگ بخشی از تاریخ افغانستان برای مدرنیزاسیون است اعم از آنکه متعلقش بیرونی باشد یا درونی.
۳. نگاه بومی و عینی؛ مدرنیزاسیون و پروژه-محوری آن بدون توجه به امکانات، ظرفیتها، تبیین شیوه کار و تناسب طرح و ایده امکان ندارد. أمان الله یا مارکسیستها این پروژه را در ظرف غربی-سازی یا شرقی-سازی انجام دادند. آیت الله محسنی، فارغ از آرمان پردازی فلسفه و عرفان/تصوف، به کلام و فقه پناه برد. اما کلام که هماره عامل تمایز و جدایی مذاهب بوده برای فَقِیه افغان وسیله تقریب شیعه و سنی شد. رساله کوچک "شیعه و سنی چه فرقی دارند؟" وی به دنبال درانداختن طرحی نو و کاربردی در نزدیکی دو مذهب برآمد و مدرسه علمیه اش هم دنبال عملی کردن آن. لعن مقدسات أهل سنت را حرام دانست و به باهم آموزی طلاب دو مذهب تشویق نمود. پس زمینه کلامی و فقهی، وی را به نگاه عرفی و مصلحت اندیشانه سوق داد. از دیگر سو روحیه جدلی، تبلیغی و شکارگری علم کلام از آیت الله، سخنرانی جذاب ساخت برای محصلان اسلام گرا. فَقِیه متکلم، فارغ از لوازم و ماهیت علم جدید، اندیشه تعامل علم و دین را پرورانید و به تاسیس دانشگاه همت گماشت. کلام و علم، فقه و حدیث، و رجال و سیاست در او به هم آمیختند تا مایه اعتدال و ترقی برای جامعه بسازند و نمائی برای هویت های متاثر و چندپارچه باشند. سنت ها و عرف مانند تیغی دودم اند که در افغانستان متاخر عموما به جای بریدن موانع ترقی، دست گیرنده خود را بریده اند. مطالعه و مقابله جدی با عرف و سنت می تواند هزینه و زمان گذار را چند برابر بکاهد.
محمد آصف محسنی فرزند محمد میرزا محسنی در ۵ ثور/اریبهشت سال ۱۳۱۴ خورشیدی (۱۹۳۶ میلادی) در شهر قندهار در جنوب افغانستان زاده شد
۴. چندلایگی. پروژه مدرنیزاسیون مانند پروژههای متعارف، مثلا ساختمانی، نیست که از شفافیت و آغاز و پایان مشخصی برخوردار شد زیرا موضوعش انسان، موجود چندلایه، مبهم و تاریخی است. از دیگر سو گذار از سنت به مدرنیته به معنای رهاکردن چیزهایی است که امروزه مطلوب نیستند و بدست آوردن چیزهایی که امروز موجود نیستند. پروژه مدرنیزاسیون نهایت تلاش برای گسست از گذشته و پیوند به آینده است. زیستن در میان دو "نه" است؛ نه در گذشته بی سود و نه هنوز در آینده موعود. زیستن در چنین وضعیتی به شتاب و در نتیجه به "ابهام" و "ندیدن" می انجامد. آیت الله محسنی نمادی از وضعیت چندلایه، مبهم و دیده نشده امروز افغانستان است. زمینه زبانی، قومی، مذهبی، جغرافیایی، علمی، سیاسی و حزبی او هر کدام به تنهایی می توانستند موجب به حاشیه-راندن او شوند. او چنان سوژه ای خودباور به جمع آوری این خرده هویت ها و باز-تعریف و تنظیم آنها ذیل هویت دینی خویش پرداخت. هویتی دینی ای که بی تنش با هویتِ نوساخته جامعه مدنی نبود. دولت به عنوان ممهد اصلی مدرنیزاسیون نمی تواند به این اقدام همت ورزد و الا به طالبانی شدن میانجامد. از دیگر سو، وضعیت نه گفتن به فراروایتِ معنابخشِ قدیم میتواند به سربرآوردنِ خرده روایتهایی انجامد که آشفتگی و تنش بیافریند چیزی که از وجوه مشترک تاریخ صد ساله اخیر افغانستان است.
کنش آیت الله محسنی٬ و واکنش ها به کنش و منش او٬ نه تنها از لحاظ توجه به یک شخصیت کاریزما، که همچنین تامل بر ویژگیهای یک جامعه در حال گذار قابل مطالعه است. کمتر آیینه ای می تواند چون او آشفتگی ها٬ و نیز خودیتِ در حالِ ظهورِ أفغان را در بدان جامعیت و بزرگی بازتاب دهد. جدی گرفتن فقیه قندهار و بررسی فراز و فرود زندگی او٬ آیینه ای برای شناخت ویژگیهای زمانه امروز بدست میدهد. هم آنان که وی را دوست دارند و هم آنان که او را دشمنند نیازمند تامل جدی بر کارنامه و میراث مجتهد متکلم افغانند تا نسبت روح دینی افغانان معاصر با مدرنیزاسیون را درک نمایند. بدون این تامل٬ ما مجبور به شروع از صفریم.
>>> درود وسلام بر وح پاک این مرد صالح و رهبر این وطن عزیز مان!
افغان
>>> در حدیث شریفی از امام بزرگوار هفتم حصرت موسی کاظم علیه السلام رسیده است ایشان میفرمایند هنگامی که عالمی فقیه از دنیا برود در اسلام رخنه ای ایجاد میشود که هیچ چیز جای آن را پر کرده نمیتواند.
البته این است خدا این عالم را روحش را با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ائمه هدی محشور داشته باشد متاسفانه این سال جاری برای ما شیعیان اهل افغانستان سال تاسف و تسلیت بود و دو عالم بزرگ از دیار خراسان از میان ما رفت آیت الله محقق کابلی و آیت الله محمد عاصف محسنی قندهاری ان شا الله بر جوانان مومن سادات و عوام وطن فرض و تکلیف است که برای جبران این واقعه برای فراگرفتن علوم قرآن و فقه اهلبیت علیهم السلام به حوزه علمیه روان شوند اگر همت ایشان بلند بود به قم و مشهد و نجف هجرت کنند و یا در غیر این حالت حداقل به حوزه علمیه هرات یا کابل روان شوند تا ان شا الله در سال هایی آینده جای این علما و علمای دیگر که بدست داعش و طالب و فاشیستها مظلومانه به شهادت رسیدند گرفته شود.
شیخ رضا احمدی _کابل
>>> خدایش رحمت کند. خوب کار برای اسلام کرد.
>>> بزرگ مرد خردورز از میان ما رفت.
کسیکه من سنی او را از تویی شیعه بیشتر دوست داشتم.
مردی که در جنگ های نیابتی کابل گاه نزد مزاری بود و گاه نزد سیاف و گلبدین تا مگر اندکی عقل اگر دارند به کار گیرند مگر افسوس که نداشتند و در نهایت هم مزاری و هم گلبدین دست در دست هم بر حرکت تازیدند و در تپه اسکاد قتل عام راه انداختند و از جمله انجیر محمد هاشم ایزدی پدر بسم الله و رحمان و رحیمه را شهید ساختند.
یک قطره خون هاشم شهید با ارزش تر از تمام حیات گلبدین و مزاری و سیاف بود.
لعنت خدا باد بر ظالمان
و محسنی مردی که همیشه به خردورزی و همدیگر پذیری فرا میخواند و در این راه تا نهایت پیش رفت و به خدا پیوست.
در یک قرن شاید یک محسنی بیاید مگر هر سر گردنه به ده ها گلبدین مصروف تاراج ملت هستند.
خدا رحمت کند شیخ طائفه را و عزت دهد مسلمانان راستین را.
>>> دوباره پشتون ها در این صفحه داخل شدند و اوغان اوغان شروع شد بس کنید لطفا و احترام داشته باشید حتی از وفات یک عالم شیعه هم سو استفاده سیاسی و اشک تمساح برای اوغان پرستی دارند!
>>> خداوند رحمتش کند.
عالم بزرگ کشور مان بود و قرآن شریف را به صورت بسیار زیبا تفسیر مینمودند
>>> حضرت آیت الله خامنهای در پیامی درگذشت عالم مجاهد مرحوم آیةالله آقای حاج شیخ محمد آصفمحسنی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمه تعالی
درگذشت عالم مجاهد مرحوم آیةالله آقای حاج شیخ محمد آصفمحسنی رحمةاللهعلیه را به عموم ارادتمندان ایشان در افغانستان و ایران و به خاندان مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم. دهها سال مجاهدت فی سبیل الله در میدانهای سیاسی و فرهنگی و علمی و اجتماعی در کشور اسلامی افغانستان و همراه با مردم شجاع و غیور آن سامان، کارنامهی افتخارآمیز این روحانی بلندپایه را نشان میدهد و برکات مستمر و ماندگار آن، میراث ارزشمند معنوی آن بزرگوار است.
رحمت و رضوان الهی را برای آن مرحوم مسألت میکنم.
سیّد علی خامنهای
۱۶ مرداد ۱۳۹۸
>>> یک هموطن ما بر قوم پشتون اعتراص کرده است و تهمت است که ناراحتی ما اشک تمساح است اگر غیرت اسلامی دارید این طور گپ زدن صحیح نیست ما اولا زبان فارسی را دوست داریم شما به عده ای اشخاص سیاسی و متنفذ قومی افراطی نگاه نکنید که کارشان ایجاد تفرقه و نفاق است عامه مردم پشتون با مردم فارسی زبان کدام مشکلی ندارند و احساس پیوند و برادری دارند با این که اهل سنت هستیم اما واقعا برای ما شیخ محسنی شخص بزرگ و ارجمند بود مردم شیعیان سادات و هزار فکر نکنند فقط این مصیبت مخصوص ایشان بود ما را هم قلبا در مصیبت خود شریک بدانید اهل سنت و جماعت ما پیرو افکار داعش و آل وهاب و مولوی های افراطی نیست ما هم دوستدار اتحاد اسلامی و برادری هستیم برادران محترم لطفا اگر چند عده افغانها قوم پرست بودند به حساب همهشان نگزارید بسیار اشخاص هم وجود دارند که قلبشان نرم و مهربان است با آرزوی سعادت برای هموطنان بر جمیع مسلمانان و شیعیان وفات جناب محسینی را تسلیت میگویم.
پشتون زرعون
>>> جواب(دوباره پشتون ها در این صفحه داخل شدند و اوغان اوغان شروع شد..)
محص رضای خدا از این گپ ها توبه گو! آیا میدانی بین ما پشتوها هم اشخاص شیعه اندک وجود دارد در شهرهای پشاور و پارچنار ایالت پشتونستان پاکستان پشتونهایی شیعه وجود دارد که شاید بسیاری از ایشان دوستدار شبخ محسنی بودند
جناب محسنی اصالتش قندهاری بود و در قندهار حدود ۷۰ فیصد پشتون هستند ولی میان بسیاری بعنوان همشاری احترام داشت.
>>> درود به روان عالم مصلح و محتهدی که آثار زیادی بر جا گذاشت. محسنی مرکز ثقل بین قوم پشتون و شیعه بود کاش جندتا از این شخصیت در افغانستان وجود می داشت. محسنی خنثی کننده مفتیان متعصب مذهبی بود که میخواست ایدئولوژی اسلام افراطی را در افغانستان رایج سازد. حیف محسنی که افغانی بود. جامعه افغانستان این شخصیت را نشناخت و قدرشان را درک نکرد. یک شیعه.
>>> ما ایرانیان هم در رحلت این عالم بزرگ همانند شما عزاداریم افغانستان و ایران مانند یک جانند در دو بدن
>>> اگر شيعه بود اگر سني ، مردي بود كه دل خود را يخ كرد وظيفه خويش را بطور أحسن انجام داد درين دنيا ، افتخار ميكنم به شخصيتش به مذهبش به طرزديدش هميشه اشتياق شاگردي اشرا داشتم . كلپ هايشرا وقت ناوقت در ديار دور ميبينم !
مرد آدم بود و مونمن حقيقي ، روحش شاد و جنت برين جايش باد !
كابلي از نيوزيلند
>>> من خیلی به او احترام دارم. شخصیت محترم بود. سخنانش را همیشه گوش میکردم و حظ میبردم.
اما یک نکته که گلایه دارم اینست ای کاش او به مریدانش می آموخت یا مریدانش میدانست که :
هنگام اجرای هر نوع مراسم خوشی یا عزا و یا هر برنامه ایجاد ازدحام و تیله و تنبه شایسته کتله بشری نیست.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است