اکنون مشخص نیست که غنی در تغییر رفتار خود به چه پیمانه صادق است و اینکه این تغییر در دقیقه ۹۰، میتواند سودمند و کارساز باشد یا نه؟ وضعیت اکنون ما، برآیند سیاستورزی نادرست کرزی و غنی (و همکاران آنها) است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۰ ۱۳۹۷/۱۰/۶ | کد خبر: 156666 | منبع: | پرینت |
سالها کارشناسان و دلسوزان این آب و خاک فریاد زدند که سیاست مماشات و برخورد از موضع ضعف با دشمنان راه به جایی نخواهد برد، اما کرزی و غنی آنرا نشنیدند. کرزی با ادبیات ناسیاسی و ناحرفهای، با طالبان برخوردی رمانتیک کرد و "برادران نارضی" شان خواند و غنی، با ارتقای جایگاه حقوقی گروه طالبان، آن را "مخالف سیاسی" دولت نامید، و هردو با فروکاست امور جنگ و صلح به امری قومی، جنگجویان آن (قاتلان فرزندان مردم) را، بدون رسیدگی قضایی به اتهام های شان و اجرای عدالت، گروهگروه از زندانها آزاد کردند.
اینسان فرصتهای مردم افغانستان را برای تحکیم حاکمیت ملی و تحقق حکومتداری بهتر بر باد دادند و حمایتهای مالی، مادی و معنوی جامعه بینالمللی را هزینه سیاستهای تبعیضآمیز، ناملی و ناراهبردی خود کردند.
آنها به جای تمرکز بر حکومتداری مبتنی بر برابری و شایستهسالاری، در زمینه توزیع و اعمال قدرت، تخصیص و توزیع فرصتها و عرضه خدمات اساسی نابرابرانه رفتار کردند و اینگونه زمینههای ملتسازی مبتنی بر کثرت را نیز از میان بردند. اتکای همهجانبه به کمکهای خارجی و بیتوجهی به بازسازی و توسعه زیرساختهای اقتصادی، صنعتی و فرهنگی، رفتاری ناراهبردی بود که خودکفایی، خودباوری و استقلال (نسبی) را ناممکن کرد و نتیجه چنین سیاستورزی اکنون آشکار شده است: وابستگی همهجانبه.
کرزی نه دانش و تخصص کافی داشت و نه ظرفیت پذیرش مشورتهای کارشناسان و الگوگیری از دیگر کشورها، اما غنی، با گذاشتن تمام تخم مرغهایش در سبد آمریکا و هزینه حمایتهای بینالمللی برای تحکیم سلطه قومی بر نهاد قدرت، افزایش شکافهای اجتماعی، نیز تکروی و خودباوری زیادی و در نتیجه، مشورت ناپذیری، فرصتهای قدرتیابی ملی، توسعه، تحقق حکومتداری بهتر، همگرایی ملی و موفقیت فرآیند دولت-ملت شدن را از مردم این جغرافیا ستاندند.
اکنون وابستگی تام و تمام کشور به کمکها و حمایتهای خارجی، گسترش همهجانبه فساد، فقدان همگرایی مردمی/ملی، فروپاشی اعتماد عمومی به دولت و بحران/فقدان مشروعیت آن، وزن و اعتبار بینالمللی حکومت را کاهش داده است و باور حامیان به بهبود وضعیت و تثبیت دولت مقتدر و ملی را بیشتر از پیش سست کرده است.
دلیل اصلی اینکه طالبان (و پاکستان)، نمایندگان حکومت را در مذاکرات صلح هم مهم نمیدانند و جدی نمیگیرند، ناتوانی، بحران/فقدان مشروعیت داخلی و وابستگی آن به حمایتهای بینالمللی و بهویژه آمریکا است. سیاست طالبان، ارزشبنیاد نیست؛ این گروه در پی متقاعد کردن آمریکا به بیکفایتی و ناکامی دولت و بازگشت امارت است (اینبار اما سازگار با آمریکا و تابع و حافظ منافع آن).
حکومت با رفتار سراسر مماشات با طالبان و برخورد نامقتدرانه و ناقاطع با این گروه در میدانهای جنگ، فرصت تضعیف و سرکوب را بر باد داد و حامیان خارجی را نیز ناامید کرد و اکنون نتیجه منفی آن سیاست ناکام را میبیند.
برخورد رامکننده یا تمامکننده با طالبان و ارتقای جایگاه، وزن و اعتبار بینالمللی حکومت و در نتیجه، مدیریت مقتدرانه مذاکرات صلح با هدف دستیابی به هدفها و منفعتهای ملی، بدون تضعیف آن در میدان جنگ، نیز ارتقای اعتبار داخلی حکومت از رهگذر مشروعیتیابی، کارامدی، همگرایی، قدرتیابی ملی (در حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ) شایستهسالاری و گذار از سیاستورزی قوم-انحصارگرایانه ناممکن است. در نهایت اینکه جنگ و صلح، بدون حمایت همهجانبه مردم و طرح و برنامه مدونِ راهبردی و از موضع ضعف به جایی نمیرسد.
اکنون مشخص نیست که غنی در تغییر رفتار خود (اگر اصولاً تغییری در کار باشد و یک حرکت صرفاً تاکتیکی نباشد) به چه پیمانه صادق است و اینکه این تغییر در دقیقه ۹۰، میتواند سودمند و کارساز باشد یا نه.
وضعیت اکنون ما، برآیند سیاستورزی نادرست کرزی و غنی (و همکاران آنها) است و باید پاسخگو باشند.
شکور نظری
>>> فقط اتحاد و همبستگي مارا نجات ميدهد
>>> کرزی با زیرکی تام به همه فهماند که فریب سیاست های خارجی ها را نخورید میان ما وطالب ومیان طالب وخارجی ها کدام اختلاف ودوپارچگی وجود ندارد ما همه یکی هستیم مانند برادر زهر یک مار وخار یک درخت میباشیم و... کسانی که از عمق سیاست استعمار میدانست خوب و برای انهای که از الف وبای سیاست هم خبر نبودند بصورت مستقیم تفهیم نمودند که ما وطالب وحکمتیار همه دریک مسیر گام می نهیم ویک هدف را دنبال می نمایم وغنی خان هم اگر برادر نتواست بخواند برایشان لقب نا راضی های سیاسی را داد وانها را عضو بدن وتوته ای جگر خواند وگفت به مرگ طالب بیشتر از سرباز ها وغیر نظامی های که تلف میشوند متاثز میگردد وقتی ما به کنایه نمی فهمیم واز صراحت وتصریحات مطلب را اخذ واستنباط نمیتوانیم گناه کرزی وغنی چه است ؟درینجا رقابت بالای خدمت گذاری وغلامی است هریک میخواهد بهتر وبیشتر وطن فروشی وتن فروشی نماید ونزد ارباب مقام ومنزلت کسب نماید برای افغانستان وملت هیچ کدام هم علاقه ندارند زیرا وطن فروشی ووطن دوستی باهم در تناقض قراردارندوهم از بالا تا پاین هیچ یک قدرت اجرای وازادی عمل ندارند که از خود شه کاری نشان دهند ۰۰۰نه در تو قدرت اجرا ونه در جیب زر است === قصه کوتاه همه اش درد سر است ===از ریس ارگ وریس سپیدار من وتو ازادی عمل بیش تر داریم حد اقل تا حمام بدون اجازه میتوانیم برویم وگیلاس اب را به اراده واختیار خود به سر بکشیم اینها انقدر هم اراده ندارند
مولا نا فربان
>>> اصولا هر نوع تغیردر نظام های سیاسی باید از ادرس مردم شکل گیرد بکار بردن هر نوع قوه و یا استعمال اسلحه و کشتن افراد بی گناه از لحاظ قوانین بین المللی غیر مشروع است و کودتاه علیه نظام ها و یا اعمال تروریسیتی علیه دولت ها تروریزم نامیده شده و مرتکبین ان بموجب قوانین ملی و بین المللی مستوجب مجازات اند .
طالبان نیز از جمله همین گروه های تروریستی اند .
یگانه مرجع مشروعیت تبدیل نظام ها فقط ادرس مردم است و به مراجعه به ارای انها میشه در نظام ها تغیر اورد هر نوع خشونت علیه بشر از ادرس ۸هر حزب و جناح اعمال تروریستی بوده .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است