تاریخ انتشار: ۰۸:۵۴ ۱۳۹۷/۵/۳۱ | کد خبر: 154010 | منبع: | پرینت |
اميدوارم مرا به جرم نوشتن حقيقت محكوم نكنيد!
من از آينده وحشتناك مردم خود نگران هستم از كِشتي كه در آن سوار هستيم و فرمان آن در دستان عطا، دوستم، محقق و عبدالله است معلوم نيست مردم ما را آنها به كدام سو در درياي طوفاني سوق مي دهند و در كجا اين كشتي لنگر خواهد انداخت و اين ملت را كه مثابه گوسفند مي بينند به كدام قصاب تحويل خواهند داد غني يا كرزي؟
ملت ما به سخنان فريبنده عطا، دوستم، محقق، عبدالله گوش مي كنند!
آنها جز به منافع شخصي شان به هيچ چيز نمي انديشند مگر در طول هجده سال غير از اينكه اينها به پُست مقام خود به چيزي ديگري فكر كرده اند؟
مردم ما در اين هیجده سال امنيت شهر هارا از دست داد صدها هزار كشته، معلول با ميليون ها يتيم، بيوه، آواره و معتاد به وجود آمد و همه در نتيجه معامله اينها با فاشيست ها بود!
آيا اينها غصه اي مردم را خوردند فكر كردند؟
بيایيم کمی گوش هاي خود را به روي حقايق باز كنيم اگر تغیيرات در فكر روح و عمل مان به بار نياوريم، با آينده اي روبرو خواهيم بود شهرهاي جامعه غير پشتون آتش زده مي شوند، مردمانش به خاك خون كشيده مي شوند، جوانان قتل عام مي شوند، زنان اسير مي شوند، كودكان از گرسنگي مي ميرند...!!
در برابر آينده مسووليت خود را ادا كنيم!
جامعه مورد ستم واقع شده يا به عبارتي واضح تر جامعه غيرپشتون در طول سه قرن هيچ وقت به اندازه امروز متحد يك پارچه و آماده براي دست يابي به حقوق خود نبوده است اما رهبراني مانند عطا، دوستم، محقق، عبدالله و... مانع رسيدن مردم به حقوق شان است!
جنبش خراسان خواهي براي تغيرات بنيادي سيستم نظام پرچم بر افراشته بود
اما چرا فاشيست ها، و رهبران معامله گر ما نگران شدند به نوعي آن را خاموش كردند؟
جنبش خراسان خواهي اگر پيروز مي شد، يك حكومت فدراليسم به وجود مي آمد هركي در مناطق خود حاكمان محلي خود را انتخاب و تعين مي كردند و در مجموع يك حكومت مركزي را تشكيل مي دادند و در اين حكومت جاي براي فاشيست ها، ظالمان، قدرتمندان، ياغيان و... وجود نداشت مردم براساس شايستگي وخدمت رساني رهبران خود را انتخاب مي كردند.
از اين رو است مخالفان سرسخت عدالت خواهي همان قدرتمندان ظالمان، قاتلان است كه ثروت،قدرت و شهرت را در اختيار دارند و ازطريق رسانه هاي شان ملت ما را فريب مي دهند!
اگر جنبش خراسان خواهي مانند روزهاي كه در نبود عطا، ودوستم شهرها و روستاها را يكي پس از ديگري تسخير مي كرد دوباره زنده شود تنها راه نجات مردم ما از آينده وحشتناكي است كه كرزي و غني مردم ما را با استفاده از عطا، محقق، دوستم و عبدالله در انتخابات آينده رياست جمهوري به دام خواهد انداخت و نابود خواهند كرد!
جنبش خراسان خواهي را زنده كنيم.
تا زنده بمانيم!
گل امیری
>>> کر ندانی خراسانی یم== به میدان آمدم میدانی یم
شعر از عبدالعلی مستغنی مرحوم صد سال پیش
این شعر نه بنام ایران ونه بنام افغا نستان است
وقتی از خراسان افغانستان شد
بر زبان فارسی گورستان شد
ای خون خوار پشتون نام تو چیست
پشت تو بر میکردد با همان صهیونیست
سه برادر کم شده است
آمپرالزیم صهیونزیم پشتونزیم
>>> بلی برادری با گرگها
محبت به مارها
از لسیدن پیشگها
افتخار با تفنگها
از گرما زمستان
از خنده دشمنان
از دوستی طالبان
از محبت با شیطان
از لقمه اربابان
از کینه یهودان
از مکری آمریکا شیطان
از این جمله باید صد در صد دوری کرد
وسلام مهاجر هم وطن لعن به ظالمان آواره شدیم
>>> ارور heeft een bericht van 21 augustus aan zijn tijdlijn toegevoegd.
تمام جهادیها که در بازی سیاسی به یک متقلبِ بیدین باختند و حیثیت سیاسی مردم ما را به یک دلقک واگذار کردند، باید بشرمند. اینها زیر نام حفاظت دین و عقیدهی مردم سالها سلاح برداشتند و میلیونها انسان را کشتند، امروز در اوج بیشرمی ریشخندی فرد متقلب اول حکومت را تماشاگر اند و لب به کلام نمیگشایند. علمای مزدور صفت و وابسته چرا در مورد تمسخر اشرفغنی به اسلام و مناسک دینی خاموش اند؟ آیا واقعاً برای یک کشور اسلامی، داشتن چنین زعیم ریاکار و خالی از عقیده ننگ نیست؟ اگر نیست پس چرا در برابر دکتر نجیب و روسها مردم را به کشتن دادید؟ فرق اشرفغنی با ببرک کارمل، حفیظالله امین و دکتر نجیب در چیست که دیروز دشمن و امروز زعیم شماست؟
>>> همسخن
رابطهی آتشبس با طالبان و عملی شدن فصل نا تمام امان الله خان چگونه است؟ که غنی چنین میگوید؟ احتمالن بحث ادامهی جا به جایی جمعیت و تغییر سکانی مطرح باشد!
>>> فدا محمد تورانیان
چند نکته از کتابچهشیطان(سقاوی دوم) بخوانید!
هر کسیکه پشتون است، هرکسیکه پشتو را یاد دارد و میتواند گپ بزند، هرکسی که برتری پشتونها و زبان پشتو را میپذیرد، خوب است، انسان است، قابل اعتماد است، وطن دوست است، باغیرت است و از اوغانستان است.
اما هر کسیکه پشتون نیست و پشتو را یاد ندارد و برتری پشتون ها و زبان پشتو را قبول نمیکند، از اوغانستان نیست، قابل اعتماد نمیباشد، حتما خائن و نوکر خارجی است، مهم نیست که در کدام حزب و گروه و تنظیم مذهبی و سیاسی حضور دارد.
فارسیوانها همگیشان "ستمی" اند.
طاهر بدخشی، ببرک کارمل، برهان الدین ربانی، احمد شاه مسعود و خیلی دیگر از فارسیوانهای مشهور، با وجودیکه اندیشههای متفاوت و متضاد حزبی و تنظیمی و عقیدتی داشتند، همگی شان ستمی بودند و به دستور دستگاههای جاسوسی کشورهای خارجی در داخل حزبها و جریانهای سیاسی و فکری مختلف جای گرفته بودند. همهیشان خائن، دشمن پشتونها، دشمن زبان پشتو و دشمن اوغانستان بودند، میخواستند کشور را تجزیه کنند و اوغانستان را نابود سازند.
تاجیکها، اوزبیکها، هزارهها وغیره اقوام ساکن در اوغانستان، همیشه به کشور خیانت کرده اند و آلهی دست دشمنان بیگانه قرار گرفته اند و وطنفروش اند. آنها از کشور های همسایه، از تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان و از دیگر جاها وارد خاک اوغانستان شده اند. کدام علاقهی واقعی به این کشور ندارند. تمام علایق قلبی و احساسی و فرهنگی، زبانی و مذهبیشان به کشورهای همکیش و همنژاد و همزبانشان میباشد. از همین خاطر است که آنها همیشه به سادگی و آسانی در خدمت دولتهای همسایه قرار میگیرند و بر ضد منافع ملی کشور میزبان(اوغانستان) عمل میکنند. از این خاطر است که مرزهای شمالی و غربی کشور ما همواره به مثابه نقاط ضعف و بخش های زخم پذیر پیکر اوغانستان بوده است. هرگاه همسایهها میل کرده اند که دولت مرکزی را در اوغانستان زیر فشار قرار دهند و آنرا بیثبات و مختل سازند، از ساکنین مرزهای شمال و غرب کشور ما، از تاجیکها، اوزبیکها، ترکمنها و شیعهها، حد اکثر استفاده را کرده اند و آنها را بر علیه دولت مرکزی تحریک کرده، باعث شورشها و درد سرهای مداوم شده اند.
هرگاه قدرت به دست پشتونها که مالکان اصلی اوغانستان اند نباشد، کشور به طرف تشنج و بیثباتی و نابودی سوق مییابد. حاکمیت سیاسی باید به صورت مطلق و اساسی به دست پشتونها باشد. این حق مشروع پشتونها در اوغانستان باید هرگز مورد سوال و تهدید قرار نگیرد.
اقلیتها باید به این واقعیت گردن نهند که وارثان راستین و مالکان حقیقی اوغانستان، پشتونها اند و قدرت و حاکمیت سیاسی هم تنها حق آنهاست.
حقوق اقوام اقلیت باید از طرف پشتونها و با در نظر داشت برتری منافع و حقوق پشتونها، مشخص و تعیین شود. هر حق و امتیازی را که پشتونها لازم میدانند به اقلیتها میدهند و اقلیتها باید از مهربانی و اعطای بزرگانهی پشتونها خوش، راضی و ممنون باشند و دیگر دعوای حق و حقوق بیشتر نکنند.
اقلیتها حق ندارند که خود را با اکثریت برابر بدانند و دعوای حقوق مساوی کنند. حقوق اقلیت ها محدود است و از طرف اکثریت تعیین می شود. کسانی که گپ حقوق برابر را میزنند و اکثریت را با اقلیت مساوی می سازند، ستمی، تجزیه طلب و مزدور خارجی استند.
قدرت سیاسی و حاکمیت پشتونها در دو صد و شصت سال اخیر دو بار از طرف تاجیکها مورد دستبرد قرار گرفته است. یکبار توسط "بچه سقاو" و بار دیگر توسط برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود.
دولت حبیب الله کلکانی، دولت سقوی اول بود. دولت ربانی – مسعود، دولت سقوی دوم. هر دو دوره و هر دو دولت، ضد پشتونها و ضد منافع ملی اوغانستان بودند، توسط بیگانهها بر ملت اوغان تحمیل شدند و کشور در هر دو دوره در معرض تباهی و نابودی قرار گرفته بود.
اوغانستان همیشه از طرف همسایگانی که از مناطق پشتونها دور اند، یعنی از طرف شمال و غرب، مورد تجاوز قرار گرفته است و همسایههای شمالی و غربی همیشه در امور داخلی کشور ما مداخله می کنند.
ایران، تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان و روسیه دشمنان اصلی کشور ما اند که باید در برابر شان اقدامات دفاعی جدی و ریشهیی را روی دست بگیریم.
تا زمانیکه ما یک برنامهی درست و اساسی برای جلوگیری از تجاوز سقویها نداشته باشیم و تا زمانی که یک برنامهی بسیار روشن برای محکم بندی و قایم سازی حاکمیت پشتون در اوغانستان روی دست نگیریم، هیچگاهی یک حکومت مرکزی مقتدر، توانا و موفق پشتون نخواهیم داشت و پس از هر چند وقت همین گونه کشور ما دچار هرج و مرج و نابسامانی خواهد شد و حاکمیت پشتون ها دچار اختلال و گسستگی خواهد گشت.
روبرداشت
>>> Nasser Mardanyar
سمیع الحق نجس و اولاد هایش نجس ...
این ....بیش نیست صرف .... میکند .
میگوید طالبان اولاد های من است و به فتوای ملا های افغانی آتش نمیکنند.
واقعا طلبان ....هستند پنجابی ها در هر دو صورت نفع میبرد .
در پاکستان یکتعداد پشتون های مزدور را استخدام میکند و در افغانستان پشتون های غیور را در صفوف قوای مسلح به شهادت می رسانند
رحم به حال هیچ قوم نمیکنند .تمام اقوام تاجیک اوزبیک هزاره ایماق سادات و غیره برای طالب دشمن است و تفکیک وجود ندارد.
>>> Azim Kohestani
بازی های سیاسی و تشویش افزایی در کشور روی دست گرفته شده است :
از قراین بر می آید که حکمران جهانی در نظر دارد تا به نام ” تسلیمی مناطق کم جمیعت به طالبان ” روستا ها را ملا هیبت الله آخوند اداره کند چون دستورات ملا هیبت الله آخوند بیشتر در بین قبایل قوم پشتون در روستاها قابل اجرا است .
شهر ها را اشرف غنی احمد زی و یا شخصی که بعداً اگر جا گزینش تعین شد اداره کند چون حکم اشرف غنی احمد زی بیشتر در بین اقوام غیر پشتون ها قابل اجرا است بناً غیر پشتون ها اشرف غنی را پاسبانی میکنند و به عنوان سربازان سر به کف او در نهایت خود را در زنجیر غلامی قرار داده اند و مطابق به دستور سران کهنه کار و منفعت جو خون های خود را در پای قدم های این آدمک گرفتار به مریضی روانی میریزند .
و از طرف دیگر چهره های تکراری ” ائتلاف بزرگ ملی ” تشکیل میدهند که برای بقای ثروت ، اقتدار و سلطه خود حاکم برای مردم مظلوم و فقیر تعین کنند و به ما پیشنهاد می کنند که اشرف غنی خوب نیست حامد کرزی خوب است ، ملا هیبت الله خوب نیست حکمتیار خوب است ، حنیف اتمر خوب نیست ظاهر قدیر خوب است ، جنرال استانکزی خوب نیست جنرال رازق خوب است .
و مارا چشم و دهان بسته برگه رای دهی را به دست ما داده به سر ما کوفته مجبور مان میکنند که به یکی از این آدمک ها رای خود را بریزیم تا باشد تعهدی که با این قیافه گگ ها ی خسته کن بسته اند معاون بی صلاحیت ، وکیل ، وزیر وغیره تعین شوند و اگر از قضا اوضاع بر وفق مراد شان نبود دوباره مارا علیه آن آدمک ها بشورانند و خود در عقب سینه های سپر شده ما قرار داده لاف زنی و خود ستایی کنند و زمانی که دوباره به مقصد دل خود برسند فقط برای کشته ها و مجروحین ما از اثر سرکوب شورش ما توسط رقیبان دیروزو رفیقان دوباره امروز شان آرزوی بهشت و شفای عاجل نمایند و تمام .
نه معامله گران خون فرزندان به خاک خفته این سرزمین ، اگر دیوانه هم بودیم حالا هوشیار شدیم و اگر هنوز هم دیوانه باقی مانده باشیم از سر شروع می کنیم .
ما به سوی تغیر بنیادی در حرکت هستیم ، نسل جوان و اندیشه نو را با خود داریم ما به سوی عدالت خواهی قومی ، فقر زدایی و توذیع عادلانه ثروت ملی در حرکت هستیم .
اگر از شما خیری برای مانمی رسد لطفاً شر هم نرسانید ..
>>> Haroon Amirzada
فلسفه قربانی عید خونین "افغانیت"
فلسفه اسلامی عید قربان را هر مسلمان می داند و نیاز به تکرار آن نیست. اما فلسفه قربانی عید "افغانیت" را همه نمی دانند.
در فلسفه "افغانیت" بجای قربانی در راه خدا، مردم و وطن عزیزان ما مثل گوسفند در راه قدرت طلبی و جهالت قبیلوی قربانی میشوند و یا بخاطر کلید جنت ارگ همه هستی مادی و معنوی کشور برباد میشوند.
به گفته اشرف غنی،" فرزندان ما پارچه پارچه می شوند و خون آنها در سرک ها جاری میشود، این یک امتحان الهی است"
اما عید "افغانیت" تنها از عزیزان ما قربانی نمی گیرند، از فرهنگ، هویت و همه هستی مادی و معنوی و افتخارات ما نیز قربانی می گیرند.
عید "افغانیت" بجای بوی خون گوسفندان، بوی خون عزیزان ما می دهد. بوی خون همسایه ، هم شهری و هم وطن ما را می دهد. بوی تعفن طالب را می دهد.
عید "افغانیت" کشور را به مسلخگاه، کشتار گاه و قتلگاه تبدیل کرده است.
در عیدی "افغانیت" وجدان انسانیت مرده است.
این دیگر عید نیست. این دیگر مبارک هم نیست.
این عید نه در شریعت ما است، نه در آیین ما ونه در فرهنگ و اخلاق ما جای دارد.
عید آنست که با خود خوشی، سرور، مهر، محبت، همدردی و غم شریکی با همسایه، همشهری و هموطن بیاورد.
این چی عیدیست و در کدام آئین و فرهنگی است، که انسان تشنه خون انسان باشد؟
عید " افغانیت" صرف عید طالب، غنی و بی بی گل عیسوی است. این عید مسلمانان نیست.
اگر جای اشرف غنی طالب پرست بودم ، عید خونین افغانیت را، که هزاران هموطن در سوگ عزیزان شان
عزا دار اند بجای آتش بس با قاتلان مردم سه روز عزای ملی در کشور اعلام می کردم.
از طالبان وحشی بجای امتیاز دادن و آنها را فرزندان پشتون شمردن و بجای دعوت به آیس کریم خوردن می خواستم، که دست از انسان کشی و تباهی بکشند، در غیر آن آماده مرگ و نابودی باشند.
به جهان اسلام اعلام می کردم، که افغانستان عید ندارد. عید افغانستان در صلح است.
اما غنی سنگ دل اعتراف می کند، که" دل من مثل سنگ است، هیچ نوع
وحشت و تباهی بالای من کوچکترین تاثیری ندارد."
"تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی"
(سعدی)
>>> نوشته ای آقای امیری و نوشته ای شخص دگر را که نامش روشن نیست خواندم ، هر دو دوست ما به خطا رفته اند ، هر دو به ناسیونالیزم چسبیده و در نهایت نظرات شان با ایده های ادولف هیتلر شباهت دارد. من نمیگویم که کدام قوم و ملیت سابقه ای طولانی تر زندگی در افغانستان دارند، ولی هر انسان حد اقل با سواد بخصوص آنهاییکه در کشور های خارج زندگی دارند ، میدانند که همه ای مردم ساکن آن کشور از مزایای قانون در همه بخش ها برخوردار اند، حتی در همین کشور های آزاد و دموکراتیک ، اروپایی زنان کویتی به حیث مهاجر آمده اند حجاب عربی را رواج داده اند و فقط دوچشم شان را میتوان دید که این صحنه برای یک اروپایی وحشتناک است ، اما همان زن کویتی با همان حجاب عربی اش از حقوق و امتیازات لازم برخوردار است ، یک جامعه نه توسط یک قوم و گروه بلکه توسط قوانین مدنی که در آن رفاه همه ای ملیت ها در نظر گرفته شود رهبری میشود ، مردم افغانستان نه با نام خراسان راحت میشوند و نه با پشتونیزم. باید گفت که همین پشتونها که در طول صدوشصت سال در افغانستان حکومت کرده اند در قدم اول جرم و جنایت را در حق پشتونهای خویش روا داشته اند ، یعقوب خان ، عبدالرحمن خان نادر خان یکی پی دگری مردم سرحدی را به انگلیسی ها فروختند، بیشترین تعداد بیسواد در مناطق جنوبی و شرقی کشور قرار دارد، حکومات قبلی فقط برای خانها و سران قبایل پشتونها امتیاز قایل بودند مثلا پر گل خان که از جنوبی بود و شخص بیسواد بود سالها والی کندر بود و او صرف برای پولدار شدن و و زندگی مرفه ای فامیل خویش کار کرده است نه برای مردم بی بضاعت ، آنها شیوه های قرون وسطایی تولید را با شرایط کشنده ای آن حافظ بودندعقب ماندگی و جهل تا کنون در همین منا طی بیداد میکند ، فرزند پشتون به جای کسب تحصیل و انجنیر و داکتر شدن ، انتحاری تربیت میشود ، همین نوع حاکمیت را دوست پشتون پرست من میخواهد، آیا به آواره گان جنگ های ولایات پشتون نشین و زندگی رقت بار آنها در اطراف کابل نظر انداخته اید ،شاید نظام تک قومی برای عده ای از پشتونها مناسب باشد ولی نه برای صد ها هزار طفل و زن و پیر و جوان پشتون. در مجموع نه برای انسان زحمتکش پشتون. ما همه چیز را میدانیم، دوست ما اشاره های به نظامهای حبیب کلکانی و ربانی کرده است ، باید گفت که دگران هم چندان کاری نکرده اند که شما به آن افتخار کنید.به جز امان الله خان که او هم توسط پشتونهای سرحدی با تحریکات نادر خان بنام کافر از کشور رانده شد، و افغانستان قرنها به عقب رانده شد هردو نویسنده با زهر پاشی شونیزم و برتر گرایی زخم های بیشتر به پیکر نیمه جان این کشور زخم خورده وارد کرده ، میکنند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است