تاریخ انتشار: ۱۹:۵۲ ۱۳۹۷/۳/۲ | کد خبر: 151331 | منبع: | پرینت |
تراژدی چند دهه در افغانستان افسانه نیست بلکه واقعیت تلخی است که مردم این کشور را در آتش جانکاه جنگ با گناه ناکرده میسوزاند ، اکثریت جوانان که قشر سازنده کشور هستند بنابر محدویت های زندگی وطن را ترک و از استعداد، بازوان توانا و نیروی بشری شان دیگر کشور ها بحد اکثر در جهت آبادانی مُلک خود بهره برداری میکنند ، عده دیگر از این جوانان بنابر نبود شُغل و فشار زندگی یا به مواد مخدر رو آورده اند و یا ناخواسته بنابر مجبوریت های اجتماعی ویا جهل و نادانی متأسفانه در صف دشمنان این وطن قرار گرفته و با دستان خود مردم خود را میکُشند و کشور خود را ویران میسازند، اطفال و نوجوانان بنابر نبود امنیت کامل که ناشی از جنگ، خشونت، تجاوز، فقر، اختطاف، فساد اخلاقی و فضای اختناق و وحشت حاکم بر محیط مستؤلی است جبون، کم جرئت ، بیسواد، ناتوان و حتیٰ علیل ببار آمده و استعداد شان خاموش مانده و رُشد نکرده که برای فردای بهتر امیدی کمتری از وجود شان متصور است، از پیر مردان و زنان کُهن سال توقع آنچنانی بخاطر کار های باز سازی و فعالیت های اجتماعی نمیشود داشته باشیم، مُسلم است که در چنین فضای که اکثریت مردم به عقامت فکری مصأب باشند زنان و دخترانیکه در عرصه های مختلف اجتماعی و مدنی فعال اند با توجه به دشواری های عدیده ی که در سر راه فعالیت شان وجود دارد بصورت کاملا فعال سهم ملی خود را در امور محوله ایفأ کرده نمیتوانند ، یکتعداد دیگری که طی این چهار دهه از هیچ به اوج ثروت و شهرت و رفاه رسیده اند و هنوز هم از شیره ی جان ملت می مکند و وجود کثیف خود را بی شرمانه تغذیه میکنند مانند حشرأت پارازیت و طُفیلی خاموشانه خون مردم را میخورند و با فرزندان بی احساس شان خود در چمن سبز زندگی میچرند، قلبی در سینه و رحمی بدل و وجدانی در ضمیر ندارند تا انتظاری از این گروه داشته باشیم.
در چنین حالات خیلی نازک و سر نوشت ساز و بُحران زا که بود یا نبود یک ملت و یک کشور مطرح است و مردم مظلوم ما در آتش جنگ تحمیلی و نفاق درونی میسوزد، وجیبه ی ملی و وجدانی روشنفکران و وطن پرستان صادق، مصلحت و خیر اندیشی وطن و شهروندان شان است، روشنفکرانی که احساس و عواطف شان بخاطر نجات انسانی که در دو راهی مرگ و زندگی حیران و سرگردان مانده صرف نظر از هر نوع تعلُقات ایدیولوژیکی و اتنیکی به خروش می آید اینست تا آنچه که در توان دارند بکار گیرند تا انسان درمانده ی را از کویر خُشک و سوزان بیکسی و سر درگُمی که در میان گُرسنگی و تشنگی به سختی نفس میکشد بهر نحوی که باشد نجات دهند ، حالا افغانستان هم به شکاری می ماند که از چند جهت گُرگان درنده با بیرحمی و قسأوت بدنش را میدرنند و خونش را میمکند، در همین حالت عدهی از فرُصت طلبان معلومالحال از درون پیکر زخمی مادر وطن را ناجوانمردانه می خراشند و نمک میپاشند بدین عنوان که نفاق، تعصُب ، تفرقه، تبعیض و دشمنی را تحت شعار هویت و تغیر نام افغانستان زمزمه میکنند ، بدون شک کسانیکه ارزش های ملی خود را به آسانی میفروشند، وطن و سر زمین پدری خود را خیلی ارزان به حراج میگذارند ، چرا ما ادعای مالکیت پدری نکنیم ؟ که خود را غلام دیگران بشماریم، محمود غزنوی ، شیرشاه سوری ، احمد شاه ابدالی، هوتکیان ، سلجوقیان ، طاهریان ، غوریان و یفتلی ها وووو...اینها همه پدران و نیاکان ما بودند که در قلمرو امپراتوری شان آفتاب غروب نمیکرد ، بر ما چه پیش آمد ؟ که حتیٰ حرُمت غرور پرُ شکوه پدران با عظمت خود را بی ارزش میشماریم.
توجه داشته باشیم که نیاکان ما این سرزمین مُقدس را بقیمت جان خود حفظ و نهال وحدت و همبستگی ملی را با خون شان آبیاری، پرورش و نگهداری کرده برای ما امانت به میراث گذاشته اند ، بر ما است که از این سر زمین واحد موروثی که قبرستان نیاکان همه ملیت های با هم برادر و برابر در این جا پهلو به پهلو قرار دارد و هنوز از هر پارچه سنگ، خشت و خاک گور شان نشان عظمت، جلال و غرور وطن پرستی مُتجلی است در پارچه، پارچه ساختن آن با عاقبت نا اندیشی روی احساسات آتشین بکوشیم نفاق ملی را بجای وفاق ملی ترجیح داده به آسیاب دشمن آب بریزیم ، هرگوشه و کنار این وطن شایسته ی جان نثاری است، حکومت ها یکی پی دیگری می آیند و میروند، کارنامه ها و خاطرات شان در تاریخ ثبت میشود مگر ملت ها همیشه باقی هستند، در اصل این ملیت ها هستند که حافظ نوأمیس و ارزش های بزرگ ملی به میراث رسیده شان میباشند ، قوانین هم حُکم قرار داد اجتماعی را دارد میشود در اقتضای زمان تعدیل و یا تعؤیض گردد، جهان ما هم جهان تغیر و تحول است و ما هم بخشی از آن هستیم، بیاید زیست باهمی را بیاموزیم، مخاصمت و زور گوی نسخه های رهایی نیستند، بلکه ندای زوال و تباهی اند و جُز ویرانی معنی دیگری ندارد.
بدون تردید هر اقدام و حرکتی که از بیرون طرح و دیزأین شده باشد بخیر و مصلحت اندیشی ما نبوده و نخواهد بود ، بلکه دوام این جریان نامیمؤن تار و پود و استخوان همه را خاکستر خواهد کرد، یک نسل ما متأسفانه در آتش و دود باروت و بوی خون بزرگ شده اند نباید این بدبختی تلخ و سوزنده را به نسل های آینده به میراث بگذاریم و مورد نفرین شان قرار بگیریم ، باید بخاطر شگوفایی و تعالی کشور و رفاه مردم خود بیاندیشیم ، دیگران چطور توانستند بعد از سالها جنگ و مخاصمت متحد و یکپارچه شوند کشور های ویتنام و جرمنی نمونه های خوبی در وحدت دوباره هستند، ما چرا می خواهیم بدستان خود تن و وجود خود را پاره و ناقص سازیم، آیا این خرد و هوشیاری ما است و یا جهل و غرور کأذب مارا ثابت میسازد؟ بدون تردید دوام این جریان نامیمؤن عواقب بس ناگوار و ندامت های جبران ناپذیری در قبال خواهد داشت،در حالیکه سالها است ما منتظر فردا و روز های بهتری هستیم ولی نمیدانیم چرا هنوز دیروز های ما بهتر از امروز ما بود ، فکر میکنم بی انصافی است که مردم ما در آتش جهنم بیفتند زیرا در اینجابقدر کافی در تنور جنگ و تعصُب سوخته اند و حالا به حد اقل مهربانی و صمیمیت که راهش همدیگر پذیری صادقانه است سخت نیاز دارند و تحقق این آرمان نیک به ارادهی سالم و تفکُر عقلانی و خردمندانه ی بخصوص جوانان رسالتمند و بالنده ی کشور ما وابسته است نه احساسات وارد شده و زرق شده ی ذهنی ، بیایید بعد از چهل سال بدبینی ، نفاق، تعصُب و خونریزی برای مدتی وحدت، و همدیگر پذیری را مثل نیاکان خود در زیر آسمان آبی افغانستان عزیز تجرُبه کنیم اگر در یکپارچگی و بسیج افکار ملی به مشکلی برخوردیم دشمنی ،کدورت، نفاق، تؤهین، تحقیر، تعصُب و تنفُر را تا سرحد برادر کُشی و نابودی همدیگر از همه خوبتر و بیشتر بلد هستیم و میشود که خدا نخواسته دوباره در قدم های دشمنان نام و نشان پدری خود بی شرمانه گام گذاریم.
به امید افغانستان آباد و آزاد
و به آرزوی یکپارچگی، وحدت و صمیمیت مردم آزاده و سربلند افغانستان عزیز.
اسدالله شیرازی
>>> Abdul Hai Khurasani
حاکم فاشیست ارگ شمشیر را از رو بسته است و ما همچنان در خواب خرگوشی خویش با اشعار حافظ نرد عاشقانه می بازیم .
امروز چهارشنبه ساعت چهار و نیم عصر ، نیروهای امنیتی مستقر در فرودگاه کابل بنا به دستور مستقیم اشرف غنی حاکم فاشیست ارگ ، مانع پرواز سفر کاری و رسمی آقای عثمانی وزیر انرژی و آب به استان بلخ شدند.
آقای احمد فرهاد مجیدی که خود شاهد ماجرا بوده است می نویسد که وزیر انرژی بعد از ممانعت از سفر رسمی به استان بلخ تصمیم گرفت با استفاده از رخصتی پنجشنبه و آدینه به هریوا برود که نیروهای امنیتی مانع پرواز او شدند و او سرانجام به منزلش در کابل برگشت.
این روش اشرف غنی نماد کامل یک نظام فاشیستی و استالینیستی می باشد.
>>> Raheel
پرهیزکار سحرخیز
دوست عزیز، من که هیچ اثری از متوقف شدن توزیع تذکره الکترونیکی نمی بینم. پس نه عبدالله و نه هیچ کس دیگری آن را متوقف نکرده است. بلکه اگر کندی یی در کار آن آمده باشد، به اثر اعتراضات ملیونی مردم است. عبدالله موج اعتراض مردم را می خواهد سوار شود. هیچگاهی بدون اعتراض مردم کاری نکرده است. در حالیکه اگر این آدم خل و بیعرضه وظیفه اش را به درستی انجام بده و می داد اصلا مشکلی با حکومت غنی نمی داشتیم. این آدم آنقدر غیرت ندارد که از حقوق وزیرانی که خودش مقرر کرده است دفاع کند. آخرین حرکت غنی جلوگیری از سفر وزیر آب و برق است که حتی در داخل کشور به او حق سفر نمی دهند. چرا؟ نقش عبدالله چیست؟ وزارت داخله به نامش از عبدالله اما وزیر را غنی مقرر می کند و تا می تواند در آن پشتون تخته می کند و عبدالله هیچ نقشی در آن ندارد.
دوست عزیز،
برای دفاع از تاجیک، تاجیک بودن لازمه حتمی آن است. تاجیک صغیر نیست که کدام پشتون از آنها قیمومیت و وکالت کند. عبدالله به رای تاجیکان را گرفته و به فلان خود زد... ببخشید از بی ادبی...
امروز تاجیک هیچگونه اقتدار سیاسی یی ندارد. جوانان تاجیک و افسران تاجیک و مامورین و کارمندان تاجیک در دولت یکه یکه از پستهای شان کشیده شده و یا زیر فرمان فرعونهای پشتون که پشتوانه شان ارگ است قرار داده می شوند. هیچ پالیسی و برنامه تاجیکی در دولت غنی رویدست نیست. هرچه هست پشتونیست و به دور منافع و هویت پشتون می چرخد. نقش عبدالله چیست؟ تا کنون چه کرده است؟
مناطق تاجیک یک به یک زیر حمله و یورش طالبانی است که با ارگ تبانی دارند. عبدالله چه می کند؟ همین امروز فراه و قادس (بادغیس) زیر حمله است. تاجیکان مجبور به ترک خانه و کاشانه شان می شوند. غبدالله چه می کند؟ هزاران درد و مشکل دیگر دامنگیر جامعه تاجیک است، عبدالله چه می کند؟
اینجا مساله قومپرستی نیست. مساله منافع است. ما از منافع خود صحبت می کنیم نه از دی ان ای
>>> چه عجب یکی پیدا شد و درد دل مرا نوشت! تشکر شیرازی صاحب!
بنظر من عده معدودی از خودفروختگان و سیاسیون است که طرح های بیرونی و روحیه های فاشیستی و قومی را به شکل منفی گرایانه آن نشر و شایعه میکنند و باید سایر روشنفکران و خصوصاً جوانان ما گذشته و حال را مطالعه کنند و با در نظر داشت شرایط حساس منطقوی و سیاسی کشورمان با اندکی خوشبینی ببینند و مسئولیت ملی و مردمی خود را ادا کنند و هر قوم در مقابل یکدیگر گذشت بیشتر را پیشه کنند تا بیش از این قیمت و طاقت مان ضرر نبیند.
تشکر! اس پ هزاره
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است