تاریخ انتشار: ۱۱:۵۰ ۱۳۹۷/۳/۱ | کد خبر: 151274 | منبع: | پرینت |
«تیوریتوطئه» و «توهمتوطئه»، دو مفهوم از مبانی علوم سیاسی است که برای توضیح طرح دسیسهگرانه به کار میرود. به عبارت دیگر، توهم و تیوریتوطئه اصطلاحی است که رویدادهای کنونی یا تاریخی را نتیجه نقشه پنهان یک گروه، یک جریان و یا یک کشور تئوطئهگر میداند.
در تعریفی دیگر، تیوریتوطئه عبارت از نداشتن اعتقاد یا باور نکردن شکل ظاهری و رسمی رویدادهای امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان و یا یک کشور است. تیوری توطئه یک اصل مسلّم در جهان سیاست بوده که همیشه ابزار گروههای دسیسهگر و دولتهای توطئهچین به شمار میرود.
این چکیده تعریف تیوری توطئه بود که نباید وجود آن را انکار کرد؛ منتها باید توجه داشت که توسل به فرضیه توطئه ارتباط زیادی به عامل روانی و عامل فرافکنی مثلاً فرار از واقعیتها دارد.
کارشناسان و اهل نظر معمولاً یک رویداد توطئهگرانه را پس از دریافت اطلاعات و دانستنیهای کافی و مستندات محکم، تشخیص میدهند. ولی عوام، بلافاصله پس از هر رویدادی برای علت آن جوابی فوری دارند. در حال حاضر تیوری توطئه در افغانستان، چنان ریشه گرفته که با نادیده گرفتن واقعیتهای عینی جامعه، عوامل عینی رویدادها را به با صفر ضرب کرده است. این که چرا تیوری توطئه طرفدارانی برای خود پیدا کرده است، به عوامل ذیل باید اشاره کرد:
* تجزیه و تحلیل بسیاری از رویدادها در اجتماع، از توان قشر بزرگی از جامعه خارج است. یعنی سطح علمی و توانایی افراد به اندازهای نیست که یک رویداد را تحلیل کنند. لذا آنان برای راحتی کار، متوسل به تئوریتوطئه شده و علت یک رویداد را به فاعل خیالی و یا غیرواقعی منسوب میکنند.
* کم اطلاعی، ناآگاهی، کمدقتی و همچنین حلقههای مفقوده در یک رویداد، باعث شکلگیری تیوریتوطئه میشود.
* بعضی مواقع توسل به توهم توطئه توسط گروهها، دولتها و جریانات سیاسی با اهداف مشخصی انجام میگیرد که منحرف کردن اذهان عامه از واقعیتها و پوشاندن کاستیها، از آن جمله است.
* شرایط منطقهای، افکار، اعمال، نیات و اعتقادات افراد در یک جامعه، مستعد تئوریپذیری در یک موضوع خاص است. بنابراین افراد با انگیزههای متفاوت به تئوری توطئه متوسل میشوند.
* عدم درک از توانایی و قدرت گروههای تروریستی، نیز باعث میشود که بسیاریها باور نکنند تروریستها چنین قدرتی دارند که دهها انسان را در یک لحظه به کام مرگ بکشانند و یا یک شهر را تصرف کنند. البته باید تصریح کرد؛ آنچه در فعالیتهای تروریستی مایه شگفت است، آماده کردن و تربیت نیروی انسانی برای انجام یک عمل است نه اصل عمل. به عبارت سادهتر، کسی که از سرش بگذرد، میتواند هرکاری انجام دهد.
* طرفداران تیوری توطئه، عمدتاً بیرونگرا هستند تا درونگرا؛ و اینگونه است که به عوامل داخلی رویدادها توجه نمیشود.
* گاهی مواقع، استفاده و بهرهبرداری از حوادث تروریستی توسط دولتها، با عوامل عمل، اشتباه گرفته میشود. بسیاری مواقع حوادث تروریستی به نفع جریانهای خاص و دولتها است اما این بدان معنا نیست که اصل عمل توسط دولتها انجام گرفته باشد. به این امر، موج سواری روی حوادث میگویند.
گفتنی است که در این یادداشت، تیوری توطئه از اساس رد نگردیده بلکه این فرضیه را مبتنی بر یک میکانیسم میداند که به صورت عینی باید مستندسازی شود. مادامی که مستندات جدید و موثقی درباره حوادث تروریستی و امنیتی یک کشور آشکار نشود، مساله طبق همان مستندات ظاهری و موجود، تحلیل و بررسی میشوند.
مرادی
>>> Najib Salam
من دها بار گفته ام و يكبار ديگر تكرار مى كنم ، مردن و كشته شدن براى اين حاكميت قبيله يى خيانت به خود و فاميل خود است ، بى هوده ترين مرگ همين مرگ است ، اين حكومت با طالب هم تبار خود قشنگ همدردى دارد ، وقتى ترا طالب در جبهات مى كشد ، اين حماقت بيش نيست ، برويد نيروهاى دفاع خودى در مناطق خود تشكيل دهيد و آنجا طالب و نيرو هاى فشار اين حاكميت را شكست دهيد . تجربه يى حكمتيار بايد درسى خوبى براى افسران و سربازان باشد ،شما با او جنگيديد او دها تن هم كيشان شما را ترور كرد و يا درجبهات كشت ، اما او اكنون ستون اصلى اين حكومت است ، اين مرگ ها مگر ارزش اين را داشت !
طالب هم روزى ستون اين حكومت خواهد بود و بيوه ها و يتيم هاى بازمانده بد بخت تر خواهد شد .
نكنيد خود را بى هوده نكشيد . يك شكم نان ارزش اين شهادت ها را ندارد.
>>> Homayoun Paiez
بخدا از دست پیروان ابوجهل، خیلی خسته شده ام. این ها، نه منطق می دانند؛ نه به علم اهمیتی قایل اند، و خدا وپیامبر را که اگر درجهت منافع شان یافتند که خوب؛ در غیر آن، آنان را هم به پشیزی نمی خرند... واقعن، بی درمان تر از درد جهل، در جهان نمی توان بیماری ای را سراغ کرد. حالا، حس مسیح پیامر را که علاج تمام ببماری ها بود و مردگان را می توانست زنده کند؛ واز جاهل چون تیر فرار می کرد را؛ خوب درک می کنم... ومحمد ص را که هیچ چاره ای به جاهل نیافت؛ فقط همینقدر گفت: به جاهل که رسیدید؛ سلام گفته بگذرید!
نماینده های هفتاد درصد این کشور، فریاد می زنند که راه عدالت و رفاه وصلح در این کشور، به رسمیت شناختن زبان ها، فرهنگ ها، هویت ها... تقسیم عادلانهء ثروت و قدرت و ... است؛ ولی، غاصبان، در برابر هر خواست معترضان هیچ منطق و دلیل عقل پذیری که نمی یابند؛ آخرین، حربهء شان فقط بر چسپ زدن های نا روا است؛ ازجمله، حریفان را به جاسوسی ایران متهم می کنند!
آقایان!
به قرآن، به خدا وبه هرچه که مقدسات است قسم، حاکمان ایران امروزی، به افغان ساختن کل نفوس کشور، نسبت به شما حریص تر اند. ایرانی های معاصر، از خراسان خواهی در این جا بیم و نفرت دارند؛ زیرا، آنها، وارث تمدن ایران کهن و خراسان قدیم، فقط وفقط خودرا می دانند و همه را در جغرافیای امروزی ایران خلاصه می کنند... گذشته از این، کاش ما مردم مثل شما، هنر جاسوسی و مزدوری را یاد می داشتیم؛ که نداریم!... اگر، معاندان فاشیست، یک کمی هم وجدان دارند، با منطق و دلیل وارد بحث وکنکاش شوند؛ نه با تهمت و افتراء و برچسپ های نا روا و دروغ های شاخدار...
دروغ آدمی را کند شرمسار
آری، دروغ در اخیر، فقط ندامت و شرمساری به بار می آورد و تمام!...
باور کنید،دل خونبار ما به حال شما هم می سوزد!...
>>> Lalzad
خطوط سرخ تاجیک ها!
=============
هر کسی که بنا بر هر دلیلی خود را تاجیک بنامد، می توان او را تاجیک گفت. اما آنچه ارزش واقعی دارد، «افکار و اعمال» آنهاست، نه «ادعای» آنها (یا گوشت و پوست و یا خون و استخوان آنها).
لذا تاجیک ها باید «خطوط سرخی» در راستای منافع قومی - ملی خویش داشته باشند که عبارت از باورمندی به «هویت و اقتدار» تاجیکان است. به این ترتیب، فقط پابندی به هویت و اقتدار تاجیکان می تواند بزرگ ترین معیار و محک شخصیت هر فرد تاجیک از نگاه اجتماعی - سیاسی باشد...
+ + +
وقتی این خطوط سرخ یا «هویت و اقتدار» تاجیک ها مورد حمله و تجاوز قرار می گیرد؛ باید با تمام قوت و توان در مقابل حمله کنندگان و متجاوزین ایستاده شد و مقاومت کرد...
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است