نقدی بر تاسیس دولت اسلامی مجاهدین در کابل
رهبران گروه های جهادی انقلابی که بیرون از مرز های کشور روند مبارزه و جهاد مردم را پشتیبانی و یا رهبری می کردند، اكثراً فاقد كياست سياسي و تمكين رهبري از آب در آمدند 
تاریخ انتشار:   ۰۸:۵۰    ۱۳۹۷/۲/۸ کد خبر: 150380 منبع: پرینت

نقدی بر تاسیس دولت اسلامی مجاهدین در کابل
با گذار از پنج مرحله تاریخی:

26 سال پیش، جهاد و مبارزات خستگی ناپذیر و دشوارگذار مردم افغانستان(انقلاب اسلامي)، با عبور از 5 مرحله تاریخی، در هشتم ثور سال 1371 / 25 اپريل 1992 به پيروزي رسيد، اما بنابر عوامل داخلي و دسايس پيدا و پنهان خارجي تبديل به سيستم نگرديد و نتوانست و يا نگذاشتند كه از دل آن نظامی با ثبات و قدرتمند بدر آيد. انقلابيون در وهله نخست با اعلان دولت اسلامی، چار و ناچار به لحاظ اخلاقي در گرو شعار های تند و آرمانگریانه ای باقي ماندند که در جریان 14 سال انقلاب سر داده بودند.

رهبران گروه های جهادی انقلابی که بیرون از مرز های کشور روند مبارزه و جهاد مردم را پشتیبانی و یا رهبری می کردند، اكثراً فاقد كياست سياسي و تمكين رهبري از آب در آمدند، شعار هاي اسلامی صد در صدي، برخورد ها و موقف گیری های سیاسی ایدیولوژیک آنان در عرصه های سیاست خارجی و مناسبات داخلی، و روند دولت سازي، كشور را به انزواي سياسي كشانید.

آنان به فكر تحقق انترناسيوناليزم اسلامي در كشور بودند، اندیشه ی كه سید قطب از قاهره بانی آن بود و سال هاي سال در قالب يك شعار انقلابي باقي مانده بود و محملي براي تحقق آن در هيچ كشور اسلامي سراغ نمي‌ شد این تفکر آمانگرايانه در دل خود چالش ها و درگیری های مذهبیی را حمل می کرد که از « قم » هدايت می شد.

نقطه ضعف بزرگ در میان رهبران سياسي جهاد كه در ایران و پاکستان، بسر مي‌ بردند و از بركت مجاهدت ها و مبارزات مردم و ميادين نبرد مسلحانه وارد كشور شده بودند، این بود که؛ نمي‌دانستند شعارها، کنش ها و منش های شان تا قبل از پيروزي و بعد از آن بايست تازه و متفاوت باشد- پرسش جديد پاسخ جديد مي‌طلبد- روش ها و منش هاي سنتي و بنیادگرایانه خود را برای نظام سازی، تصحيح و اصلاح نكردند. براي اداره مملكت، و چگونگي دولت سازي در كشور و حكومتداري نه برنامه مدون داشتند و نه تعريف مشخص، در حاليكه چهارده سال براي گرفتن قدرت سياسي و اداره مملكت در بیرون از مرز های کشور بدور از دود و آتش و جنگ و خمپاره و بمب افگن، در تقلا و تكاپو بودند.

اين نقطه ضعف بزرگ افزون بر اختلافات گروه هاي هفتگانه ي «پشاور» و هشتگانه ي «قم»، موجبات مداخلات آشكار و غرض آلود همسايه ها و بي تفاوتي كشور هاي غربي و دول اسلامي و شعله ور شدن جنگ و تعدي را در كابل، فراهم ساخت.

نقطه ضعف ديگر فقدان يك ساختار واحد دولت سايه جلا وطني متشكل از گروه ها و سازمانهاي جهادي، بود كه نتوانست رهبري روابط بين المللي خود را بدست گيرد ای امر براي سازمان هاي سياسي استخباراتي كشور هاي حامي جهاد و آزادي افغانستان در اسلام آباد و تهران اين فرصت را مي داد تا در غياب هيات دولت جلاي وطن در مذاكرات بين المللي پيرامون قضاياي جنگ افغانستان از نهضت مقاومت مردم افغانستان نمايندگي كنند كه نشان مي داد متولي و متصدي سياست خارجي و روابط بين المللي گروه هاي جهادي و حكومت پس از سقوط رژيم كمونيستي و شکست اتحاد شوروی در افغانستان، اين كشور ها خواهند بود که در واقع توهمی بیش نبود.

اين توهم برای این کشور ها بویژه پاکستان احساس قهرمانی و ژاندارمی منطقه یی دست داد. اما سقوط رژیم کمونیستی وابسته به اتحاد شوروی بدست مجاهدین و مبارزین داخل کشور به فرماندهی و محوریت احمدشاه مسعود رییس شورای نظار جمعیت اسلامی، که مخالف مداخله پاکستان در امور داخلی افغانستان بود، نظامیان پاکستانی را تکان داد که متعاقبا‌ً دیوانه وار دست به سنگ اندازی و توطئه و خلق بحران در فرا راه دولت نو پای مجاهدین، زد.

فضيلت مآبان (آقایون رهبران) شايد فكر مي‌كردند كه دوستي و دشمني در سياست دايمي است. دشمني و رقابت دو کشور همسایه بویژه پاکستان، در باورهاي آنان نمي‌گنجيد. چون به رويارويي و تقابل منافع ملي افغانستان با پاكستان و پيشينة آن يا باور نداشتن و يا آنرا متعلق به رژيم هاي گذشته مي‌دانستند و يا بدتر از آن، سياست مداخله جويانه پاكستان را در قبال افغانستان در چارچوب مخالفت ها و سياست هاي شهید مسعود (رح) در قبال پاكستان تعريف و ارزيابي مي‌نمودند.

خلاصه؛ اين پيش آمدها و عملكردها، افزون طلبی ها و بهانه جویی های عاقبت نیاندیشانه، طرز تلقي ها و ساده انگاري ها، جنگ افروزی ها و موشک پراگنی ها، خرد نورزی ها و نظام زدایی ها و اعمال سایر سیاست های دیکته شده دیگر، در شعاع تقابل منافع کشور های منطقه و فرا منطقه در قبال افغانستان، سبب مي‌شود تا انقلاب در مرحله بعد از پيروزي در ابعاد گوناگون سياسي- فرهنگي اقتصادی و طرح رفرم هاي اصلاحي و ترقي خواهانه خويش سترون باقی بماند و توان رسيدن به قله های پيروزي نهایي و ثبات پايدار را از دست بدهد.

به هر حال این انقلاب را که به لحاظ همگانی بودن و نقش بی شایبه و همه جانبه مردم در به ثمر رسانید آن، مسیر تاریخ سیاسی کشور را عوض کرد، به«جنگ سرد» نقطه پایان گذاشت، به شکست ناپذیری ارتش سرخ و حقانیت اندیشه جهانی مارکسیزم لنینیزم در عرصه نظام سازی، خط بطلان کشید، می توان در کنار سایر انقلاب های کبیر گیتی قرار داد.

به هرحال این انقلاب ( ۱۳۷۱-۱۳۵۷ ) از خم و پیچ های 5 مرحله ی تاريخي می گذرد:
1 - قيام هاي مردمي( 58- 1357)؛ اين قيام ها كه مبناي حركت هاي سازمان يافته بر ضد رژيم كمونيستي گرديد، به شكل خود جوش در مقابله با رفتار های دین ستیزانه، ریفرم ها و فرامين انقلابي رژيم كه بر مبناي اندیشه هاي انقلاب بلشويكي 1917 روسيه و ايديولوژي ماركسيزيم لنينيزيم استوار بود، صورت گرفت.

2 - انسجام ( 1359 )؛ منسجم شدن مجدد نهضت اسلامي در خارج از كشور و هسته گزاري آن در قراء و قصبات داخل افغانستان با اعزام گروپ هايي از رزمندگان و جهادگران داوطلب بود، كه وظيفه داشتن موجي را كه احساسات مردمي بر ضد رژيم ايجاد كرده بود، همچنان مواج نگهدارند و مردم را متشكل ساخته آموزش هاي لازم را بدهند.
عبور موفقانه از دو مرحله اول ودوم تداوم مبارزه و جهاد مردم افغانستان را تضمين كرد.

3 - حمايت بين المللي( ۱۳۶۲-۱۳۶۰) : میارزات بی امان مردم،شجاعت، فداكاري، تحمل، استواری و صلابت ديني و میهنی مردم افغانستان در مقابل تجاوز قشون سرخ پيروزمند در جنگ دوم جهاني یعنی امپراتوری اتحادجماهیر شوروی، بدست آمد كه نيمي از دنيا را اشغال کرده بود. اين مبارزه بي امان مردم ما سبب شد تا توجه جهانيان كه از شيوع انقلابات سوسياليستي و كارگري در كشورهاي شان نگران و هراسان بودند، به جانب افغانستان جلب کند و اين كشور را بمثابه يك ميدان گرم و استراتيژيك جنگ سرد، مورد حمايت خويش قرار دهند و از آن باتلاقي براي قشون شوروي بسازند، چون باتلاق ويتنام براي امريكا. اين پيش آمد موجب گرديد تا افغانستان در اقصاء نقاط جهان شناخته شود كه قبل بر آن اين چنين شناخت عمومي و جهاني از اين كشور وجود نداشت.

4 - مبارزه همگاني ( ۱۳۶۸-۱۳۶۲)؛ مرحله چهارم بسيج شدن تقريباً اكثريت قريب به اتفاق مردم در سرتاسر كشور در قالب يك مبارزه همگاني در تمام سطوح و طبقات جامعه بود. اين مرحله را مي‌توان مرحله حمايت ملي از جهاد مسلحانه یا انقلاب اسلامی بر ضد اشغالگران و آميزش عمومي مردم با روند جهاد و مبارزه براي آزادي وطن و نجات استقلال سياسي و اقتدار ملي كشور دانست. كه با تأسف در این مرحله براي جذب و ساماندهي عناصر كار آمد و مجرب اين رستاخير ملي و خودجوش بستر مناسبي از سوي سران گروه هاي جهادي ايجاد نگرديد در حاليكه اساتيد و دانشمندان، مديران و سياستمداران، متخصصين و اهل خبرة مملكت، در گام نخست همه به قصد ادامه مبارزه عليه رژيم كمونيستي، به ایران و پاکستان هجرت نمودند، ليكن نسبت برخوردهاي جاه طلبانه و تهديد آميز، ايديولوژيك و عاقبت نيانديشانه در يك كلام ديكته شده، اين قشر كارآمد اداري و سياستگذاري و حتي آناني كه از زندان هاي رژيم آزاد شده بودند، ناگزير دست به مهاجرت دوم زدند. در واقع این فرار مغز ها و کادر ها، نقیصه ی بزرگ و جبران نا پذیری بود که پس از پیروز انقلاب، موقع نظام سازی، تبارز یافت.

5 - رسيدن به پيروزي ( ۱۳۷۱-۱۳۶۸): از لحاظ سياسي دشوارترين مرحله پنداشته مي‌شود. قواي اتحاد شوروي از كشور رانده شده است، شتاب زدگي در ميان سران گروه ها در «پيشاور» و« قم» آغاز مي‌شود. هر كدام عمر رژيم كمونيستي كابل را از روي احساسات، ساده انديشانه پيش بيني مي‌كنند. يكي سه روز تا يك هفته، ديگري دو هفته يا يكماه و آن يكي ديگر تا سه ماه، داكتر نجيب رییس حكومت كابل را مهلت حيات و بقا مي‌دهند. چون اطلاعات و ارزيابي شان از توانایي رژيم و جبهات خودشان غير واقعي و تهی از هر نوع بينش عميق سياسي و نظامي بود، لذا انتظار معجزه را داشتند. ولي مردي از تبار آرش و از سلالة حمزه، از دره ها و كوه پايه هاي هندوكش انديشمندانه فرياد بركشيد كه نه! « ما حد اقل به سه سال ديگر نياز داريم تا رژيم را از پا در آوريم و روس ها واقعاً مجاهدين را با اين خروج ناگهاني شان در وضعيت نامساعدي قرار دادند مجاهدين نيروهاي آماده براي اداره شهرها ندارند و خود را نساخته اند، ما وارد مرحله جديدي شده ايم كه تمام مجاهدين كشور آمادگي ورود به اين مرحله را ندارند. شيوه هاي جنگ بايد تغيير بخورد. {مراد از مرحله جدید مسوولیت پذیری و نظام و دولت سازی است} مجاهدين نياز به تعليم و تربيه دارند تا اوضاع و شرايط جديد به آنان تفهيم گردد. وظايف و مسووليت‌هاي خود را كه با توجه به تصرف مناطق وسيع، شهرهاي ولايات و ولسوالي ها تغيير مي‌كند،درك كنند و آن را بشناسند.»

چنانچه شاهد بوديم كه عمر رژيم نجيب به طول انجاميد. سركوب كودتاي تني- گلبدين، ناكامي مجاهدين، عرب ها و پاكستاني ها در جنگ جلال آباد به رژيم كابل ثبات بخشيد و روحيه افراد آن را بالا برد، داكتر نجيب كمربند امنيتي شهرهاي مهم كابل، هرات، قندهار، مزار شريف و جلال آباد را گسترش داد و مجاهدين را در چند حلقة امنيتي به عقب كشيد، مشي مصالحه ملي نجيب، شمار از فرماندهان و سران گروه ها را كه به اثر ناكامي جنگ جلال آباد مأيوس شده بودند اغوا كرد و تمكين سياسي و نظامي را از آنان ربود.

بينان سيوان بي باكانه و بي توجه به مبارزات چندين ساله ملت افغانستان و پيام اين مبارزه در صدد ابقاي رژيم نجيب و نوعي ائتلاف مجاهدين با او بود. در واقع این شیوه کار «بینان سیوان» شک و تردید های فراوانی را میان مجاهدين داخل کشور، پدید آورد. بویژه رهبری شورای نظار سابق شهید مسعود، در اين طرح افق روشن و صداقت لازم را نمي‌ديد و آينده آنرا به نفع رژيم كمونيستي و سركوبي نهضت مقاومت مردم، استهزاء و تشهیر انقلاب اسلامی افغانستان تلقي مي نمود. مشي مصالحه ملي داکتر نجیب الله آنقدر پيش رفته بود كه حتي كشورهاي همسايه و حامي مجاهدين را به خود باورمند ساخته بود. تا حدي كه به گروه هاي تحت فرمان و مستقر در كشورهاي خويش دستور داده بودند تا در چارچوب مشي مصالحه ملي در ساختن يك حكومت ائتلافي با داكتر نجيب شريك شوند. كه در پي آن مذاكرات مستقيم بين نمايندگان رژيم نجيب با نمايندگان بعضي از گروه هاي جهادي در دمشق تحت نظر ايران و در بغداد تحت نظر پاكستان آغاز گرديد.

در عین حال در اواخر سال ۱۳۷۰ که حکومت داکتر نجیب در پی تلاش ها و فعالیت های سیاسی اطلاعاتی شورای نظار و پیوستن سازمان یافته و روز افزون نیرو های نظامی، سیاسی و استخباراتی رژیم، وادار به تسلیم دهی قدرت و حکومت به مجاهدین می شود در این بحبوحه در نخستین روز های سال ۱۳۷۱ شورای نظار تحت ریاست احمدشاه مسعود طرحی را مبنی بر ایجاد حکومت عبوری ۱۸ ماهه به ریاست حضرت صبغت الله مجددی، از طریق استاد ربانی رهبر جمعیت اسلامی به شورای قیادی مجاهدین مستقر در پشاور، تقدیم نمود. این حکومت وظیفه داشت تا قدرت را بصورت مسالمت آمیز از حکومت داکتر نجیب تحویل بگیرد، حافظ ثبات و امنیت باشد، جلوگیری از سرازیر شدن بی رویه ی نیروهای مسلح مجاهدین به شهر کابل نماید، و از همه مهم تر انتخابات ریاست جمهوری را برگزاری کند. اما طرح از سوی isi سبوتاژ گردید و بجای آن طرح پوشالی، مغرضانه و منازعه برانگیز خود را مبنی بر ایجاد دولت مماثل دوماهه تحت ریاست صبغت الله مجددی و حکومت علوری/ مؤقت به ریاست استاد ربانی، بالای شورای قیادی که متشکل از سران تنظیم های جهادی بود بقبولاندند که در واقع منشای بي ثباتي سياسي و اختلافات در ساخت قدرت سياسي و روند دولت سازي در كشور گرديد.

در پي آن دولت هاي همسايه سياست خصمانه ای در پيش گرفتند و هر كدام مأمورين و وابستگان خويش را يكبار ديگر مورد نوازش و تفقد قرار داده سلاح هاي شان را پر از باروت و كيسه هاي شان را پر از دالر و كلدار و تومان، نمودند تا كابل زيباي وطن را بسوزانند آنچناني كه - جنرال اختر- گفته بود. و چنان هيزمي فراهم ساختند و از آن آتشي در آشيان من و تو افروختند كه كماكان تا هنوز به خاموشي نگراییده است.

واقعاً ملت مان حيران و هراسان و با كوله باري از زندگي و خاطرات شيرين با هم بودن، از اينجا به آنجا مي‌رفتند و نمي‌دانستند كه چرا مورد تجاوز دوم قرار گرفته اند و برايشان باور كردني نبود. چون اينبار لباس تجاوزگر، لباس اسلام همرنگ لباس خودش و پاي گاهش مسجد، بود. مردم هميشه فكر مي‌كردند كه لباس تجاوز سرخ است و پای گاهش کرملین و کلیسا است. اما كمي دیر تر پي بردند، كه نه!؟ لباس تجاوز مي‌تواند به رنگ سبز، سياه، سفيد هم باشد و پایگاهش هم مسجد و مدرسه. و این تعادل خود آگاهی دینی و خود آگاهی ملی میان مردمان آگاه این مرز و بوم، اندیشه مقاومت ملی را، پدید آورد که منجر به ایجاد جبهه مقاومت ملی برای دفاع از افغانستان، گردید.

بي ترديد بايد گفت كه جنگ ها در افغانستان ظاهراً در شعاع اختلافات گروهي شكل گرفت و اصل كار اهداف نامشروع و پشت پرده قدرت ها و همسايه هاي مداخله گر بود، كه بعدها به تجاوز آشكار و بي شرمانه همسايه جنوب شرقي ما به كشور انجاميد و بار ديگر سبب شد تا ملت عزيزمان تا به امروز مظلومانه نظاره گر جنگ و نا امنی در كشور شان باشند و در نتيجه چنان شد كه جنگ بالای مردم افغانستان بار دوم تحمیل شود اما ملت هاي دربند امپراتوری اتحاد شوروی در ساير كشورها آزادي خود را جشن بگيرند و ديوار برلين را يك شبه فرو ريزند.

گویی سر نوشت کشوری به نام افغانستان از بدو تاسیس در دایرةالمعارف الهی مصداق این بیت شعر حضرت حافظ رقم خورده است:
جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایـره ی قسمت اوضــاع چنین باشــد

مهندس توریالی غیاثی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
رهبران
حکومت اسلامی
نظرات بینندگان:

>>>   تحلیل بسیار عالی.
پهتر است یک سیمینار علمی راه اندازی شود ونقاط ضعف و قوت مجاهدین قوماندانان و رهبران مستند و مستدل بر رسی شود تا آیندگان در تحلیل و نتیجه گیری خود دچار اشتباه نشوند.

>>>   دوره مجاهدین وطالبان را حکومت گفته نمیتوانیم بلکه دوره پاشا گردشی بود

>>>   گوریلا های آی اس ۀآی انثلاب کردند ؟
این انقلاب نیست که سازمان استخباراتی همسایه وکشورهای ارتجاع عربی عده را اجیر وبرضد حکومت قانونی استعمال کردند


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است