ارگ در برابر بلخ باخت
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۵۸    ۱۳۹۶/۱۱/۲ کد خبر: 145307 منبع: پرینت

سال‌ ها پیش کتاب «خرد در سیاست» که به کوشش و ترجمه ی عزت‌ الله فولادوند راهی بازار شد به یکی از بهترین کتاب‌ ها در عرصه ی فهم مسایل سیاسی برایم تبدیل شد. کتابی قطور اما بسیار برانگیزاننده و مملو از نگره‌ ها و دیدگاه‌ های متفاوت به امر سیاسی از هر جانب و از سوی بسیاری از کارشناسان و اندیشمندان حوزه ی سیاست و اندیشه‌ ورزی. فولادوند بر این کتاب مقدمه‌ ای نوشته که از یک مقاله ی آکادمیک در این زمینه چیزی کم ندارد.

فولادوند در جایی می‌ گوید در سیاست به همان اندازه که خرد نقش داشته به همان اندازه بی‌ خردی نیز نقش بازی کرده است. چه کارهایی که به دلیل نابخردی و پندارهای نابخردانه ی سیاستمداران از آنان سر زده که در نتیجه برای ملت‌ ها مشکل آفریده و آنان را به تیره‌ روزی و مصیبت نشانده است و چه تصمیم‌ های خردمندانه‌ ای که سبب شده‌ اند کشورها به تعالی، رفاه و آسایش برسند.

همه این چیزها در وادی سیاست امکان‌ پذیر است. ممکن است گاهی سیاستمداران سیاست‌ هایی را در پیش بگیرند که کشورشان را از ورطه ی نابودی به شاهراه امنیت و ترقی سوق دهند و شاید زمانی تصمیم‌ هایی بگیرند که کشورشان را از شاهراه رفاه و آسایش درگیر جنگ و ویرانی سازند. مگر در طول همین چهل ـ پنجاه سال گذشته ما در کشور خود کم نتیجه ی سیاست‌ های دولتمردان را دیده‌ ایم و چوب آنها را خورده‌ ایم؟ آیا اگر در هفت ثور 1357 عده‌ ای به فکر تسخیر قدرت از راه نامشروع نمی‌ افتادند امروز حال و روز افغانستان چنین می‌ بود؟

همانند برخی‌ ها به جبر در تاریخ باور ندارم که بگویم در همه حال اگر حزب دموکراتیک خلق و اتحاد شوروی هم نمی‌ بود باز به گفته ی برخی‌ ها انقلاب ثور واقع می‌ شد. نخیر من باور دارم که حوادث به گونه ی غیرتصادفی و بر اثر تصمیم زمامداران و سیاستمداران شکل می‌ گیرد. یک سیاست درست ممکن است باعث نجات شود و در عین حال یک سیاست غلط و اشتباه ممکن است ملتی را به خاک سیاه بنشاند.

این روزها به رویارویی‌ های بلخ و ارگ وقتی می‌ بینم به یاد همان جمله ی عزت‌ الله فولادوند می‌ افتم که در سیاست خردورزی و نابخردی به یک اندازه می‌ تواند وجود داشته باشد. سوال من پس از این حوادث این است که واقعا ارگ می‌ فهمید که کار به اینجا می‌ کشد و مجبور می‌ شود که در برابر بلخ کوتاه بیاید؟ آیا آنها به نتیجه ی تصمیم خود و اینکه ممکن است به چه نتایجی ختم شود ذره‌ ای فکر و اندیشه داشته‌ اند؟

من به هیچ صورت باور نمی‌ کنم که ارگ ریاست جمهوری تصمیم کنار زدن والی بلخ را بدون مشوره آمریکایی‌ ها گرفته باشد. نشست و برخاست‌ ها در روزهای نخست اعلام پذیرش عطا محمد نور از جانب ارگ نشان می‌ داد که حرف و حدیث‌ هایی با متحدان بین‌ المللی افغانستان در این زمینه مطرح شده و شاید به صورت تلویحی تایید آنها نیز به‌دست آمده است همان موضوعی که در زمان برکناری اسماعیل خان والی وقت هرات اتفاق افتاد و نیروهای آمریکایی به این ولایت فرستاده شدند تا اسماعیل‌خان را مجبور به ترک سمت ولایت سازند اما فکر می‌ شود که والی بلخ و متحدان آن زیرک‌ تر از آن بودند که با چنین ترفندهایی در برابر تصمیم ارگ تسلیم شوند.

به نظر می‌ رسد که ارگ بسیاری از مسایل را به‌ درستی نسجیده بود و به همین دلیل خود را در بدترین وضعیت ممکن قرار داد. حوادث بلخ نشان داد که قلدری در سیاست دیگر به پایان رسیده و اگر نتوان مسایل را از راه تفاهم و گفتگو حل کرد حتی نیروهای خارجی نیز نمی‌ توانند در این زمینه کاری از پیش ببرند. نابخردی و حماقت چیز دیگری در عرصه سیاست نمی‌تواند باشد.

نابخردی در سیاست این است که یک دولتمرد نداند چه می‌ کند و نتایج کار اش چه خواهند بود. غنی عملا نشان داد که نه تنها فهم درستی از سیاست ندارد بلکه حتی نمی‌ داند که چگونه باید اعمال قدرت کند. غنی دوست دارد از قدرت اش سـخن بگوید و آن را به گونه ی مشروع جلوه دهد ولی او نمی‌ داند که برد قدرت او تا کجا است و چه هدف‌ هایی را می تواند نشانه بگیرد.

وضعیت غنی این روزها شباهت عجیبی به وضعیت رهبر کوریای شمالی پیدا کرده است. او نیز از قدرت اش هیچ محاسبه درست و دقیقی ندارد و به همین دلیل امکانات یک ملت را در پای هوس رانی‌ های خود قربانی می‌ کند. غنی نیز هیچ تصور روشنی از قدرت و امکانات اش ندارد و فکر می‌ کند که مثل رهبر کوریای شمالی هر کاری انجام داده می‌ تواند. اینگونه انسان‌ ها زمانی به هوش می‌ آیند که سرشان به سنگ حوادث بخورد و با خشم مردم روبرو شوند.

غنی حالا خشم مردم را احساس می‌ کند. او می‌ داند که دیگر آن مغز متفکری نیست که هر مشکلی را بتواند حل کند. گاهی وقت‌ ها که برخی ها می‌ خواهند برای غنی خوش خدمتی کننـد واقعا خنده‌ ام می‌ گیرد. در روزهای اخیر از آدرس‌ های نامعلوم در مورد توانایی‌ های فکری و اقتصادی غنی برخی مطالب نشر می‌ شود که بیشتر شباهت به فکاهه دارند. یکی از قول یک مقام ایرانی می‌ نویسد که ما [ایرانی‌ ها] در تخمین فهم و قدرت محاسبه ی غنی ناکام بوده ایم. دیگری می‌ نویسد که هندی‌ ها از غنی خواسته‌ اند که برای اعتلای اقتصاد کشورشان به آنها برنامه بدهد. آیا اینها چیزی جز فقر فکری و بلاهت محض بوده می‌ تواند؟

غنی شاید چند روزی به عنوان مامور در بانک جهانی کار کرده باشد که گپ بسیار مهمی نیست ولی او ابدا یک طراح و نظریه‌ پرداز علم اقتصاد نبوده و نخواهد بود. بهتر است به جای چنین شایعه‌ پراکنی‌ های ابلهانه به فکر حل مشکلات کشور خود باشیم زیرا هندی‌ ها و سایرین به اندازه ی کافی مغز متفکر دارند که بر مشکلات خود فایق آیند.

احمد عمران


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ارگ
بلخ
غنی
نظرات بینندگان:

>>>   احمد خان عمران!
برای یکبار باندیشیم که این یکی از مغز های متفکر این کشور شما استید، نوشتۀ بلند بالای شما چه چیزی را بیشتر از جانبداری تان از عطا و مخالفت تان با رئیس جمهور غنی را نشان میدهد؟ اشرف غنی با همه کمبودی های شان رئیس جمهور و عطامحمد نور با همه غرو فش شان یک سرکش است!
عطامحمد نور را دارند یک شخصیت میسازند در حالیکه اگر از اشرف غنی بنا به کار شان در بانک جهانی چیزی ساخته نیست، از عطامحمد نور هم هم که عمری را درکوه ها گزرانده است هیچ چیز ساخته نخواهد شد.
ما امروز به کمبود تحلیلگران واقعگرا و واقعبین مواجه استیم، هر چه پف میشود همه اش بر وفق خواسته های سیاسی و همفکری میباشد، جمعیتی ها ئ فاشیست های زبانی در صدد ساختن کیش شخصیت به استاد عطا اند در حالیکه حتی لقب عطا منحیث استاد تقلبی است.
به همه تحلیگران پیشنهادم این است که بزرگمنشانه تحلیل نمایند، تحلیل های یکبار مصرف را کنار بگزارند

میهن زرغون

>>>   زمانی بود که ایتلاف شمال برای امریکا با سومباتک ګرفتن واخذدالر اجازه داد تاداخل افغانستان شود - بعداٌ هم باتسلط برچوکی های پردرآمد امریکا را ګذاشتند تا خط سیاه جایشان نماید - حال همان ها برعلیه امریکا شعار میدهند . عجب است ولله

>>>   اقای احمد عمران تشکر تحلیل خوبی کرده اید که که واقعیت عینی جامعه ما است غنی احمدزی مشکل عمده ان خود خواهی و غرور و تکبر و سر تنبگی و پیمان شکنی و قبیله اندیش انست با این خصایل که جناب اشرف غنی احمدزی با خودش دارد کار دولتداری برای چنین شخصی خیلی مشکل زا است و موجودیت همچو ریس جمهور بضرر کشور و مردم است .

>>>   اگراین مرد(غنی)متفکر می بود نتیجه کارش تا مشهود می شد.کل اگر طبیب باشد اول چاره سر خویش کند.مردم ما آب ندیده موزه را از پا می کشند.از محاسبه ،تحلیل،ارزیابی،استدلال،منطق . برهان وتغقل خیلی فاصله دارند.از هرکس به آدرس کسی و در باره چیزی ،حرفی بشنوند طوطی وار آن را نقل می کند.من که در پوهنتون کابل شاگردش بودم نشانه ای از متفکر بودنش را ندیدم.نمی دانم لقب مغز متفکر جهان چگونه برایش داده شده است یاکه مثل ریاست جمهوری اش که بر مبنای تقلب به آن دست یافت ،تقلبی نباشد!
بیطرف - کابل

>>>   خوب شد!این "گنده بغل" صلاحیت یک مدیریت
عادی را هم ندارد!!

>>>   Aria
من فکر کنم اکنون باید ما در باره هزاران نفری که هرسال توسط تالبان یا داعش که بیشتر شان از هم شهریان پشتون ما استند سخن بگوییم. هرگاه دانستیم که چرا پشتون ها هنوز هم میکشند شاید جواب سال های از ۱۳۷۱ به بعد را نیز دانستیم. در آنزمان و درین زمان عامل اصلی ویرانی و جنگ هم میهنان پشتون ما بودند و هستند. رهبران پشتون به خاطر قدرت هرکاری میکنند و مردم بیچاره پشتون چون اکثرا بی سواد اند دنبال رهبران شان بدون اینکه بدانند یا بپرسند راه می افتند. مردم دیگر افغانستان در دفاع از حق شان می جنگیدند.

>>>   باسلام
غنی در این چند سال ثابت کرد که همه چی است بجز یک انسان متمدن در وجودش همه بدیها هویداست متعصب و قوم پرست است همه را بخاطر رسیدن به اهداف قوم پرستانه ی خود قربانی میکند این بی شرف هیچ گونه صفات خوب در او دیده نمیشه صداقت ندارد ،شرافت ندارد ،متانت ندارد بطوریکه در سخنرانی هایش شاهد ادا و اطوار دلقک گونه اش هستیم یک ریس جمهور باید مواظب رفتار و گفتارش باشد که این با گفتار و رفتارش آبروی همه را بر باد داده است با دزدان و چپاولگران همدست است نمونه اش زازی ها و الکوزی ها و شرکت های لبنانی و امثال هم ،اگر همه ی ملت افغانستان را تروریست های طالب و داعش و حکمتیار نابود کند خم به ابرویش نمیارد شاید مایه خوشحالی هم برایش شود سر سپرده امریکا و غرب است و نوکر شان در خانواده خودش هم طبق که همه شاهد است نه زنش مسلمان است نه فرزندانش خودش هم ثابت کرده که حتی نماز خوانده را هم درست بلد نیست و جای تاسف است بر ملت افغانستان که چنین شخص .....در راس اداره مملکت قرار دارد خدا عاقبت همه را بخیر کند چونکه از ما ملت هم چیزی ساخته نیست که مثل سایر ملل جهان تاکه میبینند خیانتی یا اشتباهی از ریس یا روسای شان سرزده باشد همه دسته جمعی با تظاهرات یا حرکت های محکم و بجاه آنفرد را برکنار کنند پس وای بحال ما واقعا برای ما شرم است که در چنین اوضاع و احوالی به زندگی نکبت بار خود ادامه میدهیم آخر تا کی و تا کجا باید این حقارت را تحمل کرد واقعأ تا کی

>>>   تشکر تحلیل خوبی کرده اید

>>>   من طرفدار نظریات میهن زرغون ام
یک تعداد بنابر ارتباطات تنظیمی و قومی وسمتی نظر میدهند. ما در چند سال گذشته که دیدیم این تنظیم ها غیر از دزدی آدم کشی رضالت غصب زمین های دولتی وچوروچپاول بچه بازی وزنکه بازی و هزاران فجایع دیگر چیزی ازاینها ندیدیم. حالا اینها میخواهند روی جنایات شان را بپوشانند مگر چیزی را که ما مردم دیده ایم به چشم سر چطور امکان دارد که سخنان دروغین تنظیمی افراد را قبول کنیم؟ هرگز.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است