تذکره الکترونیکی یا تبخیر هویتی بعضی از اقوام؟
هويت يک پديده پايدار نيست و حکومت ها می توانند در دستکاری در اجزای آن مثلا از راه پس و پيش کردن چينش وقايع تاريخی و اجرای برنامه های گسترده مربوط به سياست های فرهنگی به فاصله يکی دو نسل مردمان را با هويت خاصی که درنظر دارند عادت دهند 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۳۱    ۱۳۹۶/۱۰/۱۲ کد خبر: 144127 منبع: پرینت

من در این نوشته می کوشم تا حقیقتی بنگارم که تا هنوز در مورد آن کمتر تبصره شده است درباره ی هويت اجتماعی، بحران و نيز تحولات اين هويت بحث های گوناگونی از نظر جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی و مطالعات فرهنگی مطرح شده و می شوند. طوریکه در فوق تذکر داده ام اما قصد دارم تا در اين مقاله ی مختصر برخی فکرها را در مورد نقش و کارکرد مساله ی هويت قومی در حوزه ی سياست حکومت وحدت ملی که مطرح بحث است و زیرکانه نگاشته شده و توجه خوانندگان ام را به خلایی جلب کنم که گروه های سياسی بشمول اپوزيسيون ها در ساخت آن کار چندانی تا کنون انجام نداده اند و اين خود، از نظر من، می تواند سرمنشاء حرمان ها و شکست ها و عدم توفيق های آنها باشد. در واقع می خواهم شما را دعوت کنم تا مشترکا به مساله ی هويت قومی به عنوان يک امر سياسی، يک ابزار سياسی و يک ميدان مبارزه ی سياسی بنگريم تا شايد از طريق اين نگاه به برخی نتيجه گيری های مفيد و عملی برای چاره ی طاعونی که با نام حکومت وحدت ملی بر جان کشور و مردم ما سایه افکنده است برسيم.

اما پيش از شروع کار لازم است بگويم که هويت قومی بی آنکه خود در گوهر پديده ای ايدیولوژيک باشد می تواند در متن يک ايدیولوژی سياسی بکار گرفته شود در اين حالت و در اغلب مواردی که گروه های سياسی از پديده ی هويت قومی یا ملی صرفا بعنوان يک ابزار سياسی استفاده می کنند حاصل کار بصورت استقرار ايدیولوژی جديد و نيز کارگزاران آن بر جامعه در می آيد و دور باطل تبعيض و سرکوب و خفقان ناشی از حاکميت های ايدیولوژيک قومی تکرار می شودبنابراین تلاش می نمایم تا در پايان اين مقاله نقاطی را مطرح سازم که توانسته باشم اهميت پرداختن به هويت همچون يک ابزار کارآمد سياسی را روشن توانسته باشم ناگزير خواهم بود تا نکاتی را نيز پيرامون راه های جلوگيری از ايدیولوژيک شدن هويت قومی (که می تواند به پديده های خطرناکی همچون شوونيسم و ناسيوناليسم فاشیزم که به نمونه حکومت های هيتلری بيانجامد) اضافه کنم.

گاهی بنظر من این باور جلب توجه می کند که در بيشتر جوامع پيشامدرن يا جوامعی که نيش مدرنيت را چشيده و از نوش آن محروم مانده اند يکی از جدال های انديشگی در بين متفکران وابسته به گروه هایی که بر سر مدرنيت با يکديگر دارای تضاد عقيده و هدف هستند پيش از آنکه جنبه ی سياسی داشته باشد گاه حتی بی آنکه خود بدانند به مساله ی هويت قومی بر می گردد که ظاهرا پديده ای فرهنگی است تا سياسی در واقع در صحنه ی حيات سياسی و اجتماعی هر گروه ضمن انجام فعاليت های سياسی خود داعيه ی آن را نيز دارد که مردم دارای هويتی هستند که گروه مزبور بهترين معرف و مويد آن است. در عين حال مبارزه گروه ها عليه يکديگر نيز بجای اينکه مبارزه ای مبتنی بر برنامه خدمت گذاری باشد در مورد هويت قومی می چرخد.

اين يک واقعيت آشکار است که مردم افغانستان معرف يک مفهوم مجرد و انتزاعی است که می توان با دادن صفات مختلف برای آن هويت های گوناگونی قایل شد. مثلا هنگامی که روشنفکران در نهاد قانونگذاری در شرایط موجود تشخيص دادند که يکی از دلايل عقب ماندگی جامعه و مردم شان نقش ارتجاعی افزون طلبی قومی و زبانی بوده است این روشن فکران می دانند که زمامداران تلاش دارند از همین طریق بخاطر پارچه پارچه کردن هویت های مشخص لوازم استمرار استبداد و بزرگ مالکی را بخاطر ادامه قدرت خویش فراهم سازند حتی گفته می شود که بعضی از مسوولین در حاکمیت موجود به اين فکر نیز هم افتادند که «سرچشمه های هويت قومی مردم افغانستان را عوض کنند و بکوشند تا به آنان يادآوری نمايند که افغان ها تنها لایق نام و نشان اقوامی نیستند که در قانون اساسی از آنها تذکر بعمل آمده بلکه لایق نام و نشان هویت قومی صد تکه و صد پارچه اند که ما سفارش کرده ایم. از سوی ديگر در طی عمر حاکمیت موجود شاهد آن بوده ايم که قبل از به قدرت رسيدن زمامداران موجود در افغانستان برنامه ی تغيير هويت قومی مردم افغانستان در صدر کار این حاکمیت بخاطر توزیع تذکره الکترونیکی قرار گرفته بود عده ای پس از احراز قدرت سياسی کوشيدند تا با تبليغ اين هويت تکه و پارچه کردن قومی از يکسو و زدايش هرآنچه غير اکثریت و اقلیت بشمار می رود کاری بکنند که نباید به آن اجازه داده شود.

اگر به تاریخ نگاه کنیم همه ی بزرگان انديشه و ادب فارسی دری نيز از متن همان مهد تمدن کهن برخاسته اند نه کسی به سعدی یا فردوسی شک می کند و نه مولانا و نه با يزيد و نجامی و نه حافظ حالا کار بجایی نرسیده است فرهنگ اين کشور يکباره از توليد چهره های بزرگ فرهنگی و علمی به کلی باز مانده باشد. دستانی در کار اند تا به هویت های درخشان تاریخی را خدشه دار سازند به باور من این اولین داستان نیست که می خواهند هویت ها و اقوام را پارچه پارچه کنند در گذشته نیز زمامدران ماجراجویی در کنار و گوشه ی دنیا بوده اند و چون به قدرت سياسی دست يافتند و دين و دولت و هویت را برای نخستين بار در هم آميختند کوشيدند تا هويت مردم تحت فرمان خود را به رنگی در آورند که آميزه ای بود از انديشه های قومی زبانی و مذهبی من فکر می کنم با وجود اینکه اين تحليل را خیلی شتاب زده نوشته ام می شود نتايج گوناگونی را استخراج کرد که بد نيست در مورد هر نقطه آن جداگانه صحبت شود.

1. قبل از هر چيز همين گوناگونی ادعاها گواه آن است که پديده ای به نام هويت يکپارچه وجود ندارد و مردم هر جامعه حامل اجزا پراکنده ای از هويت های گوناگون هستند که در طول تاريخ بر سر راه شان شکل گرفته و زيربنای فرهنگ و جهان بينی شان را بوجود آورده اند در ميان اين اجزا پراکنده می توان به جزیياتی برخورد که جنبه ی عام و گسترده دارند و بيشترين مردمان را در خود می گيرند و نيز جزیيات خاص و موضعی را يافت که از آن بخشی از مردم هستند.

2. در واقع هر فرد آدمی در مرکز دواير متحدالمرکزی ايستاده است که کلا حکم اجزا هويتی او را دارند. ويژگی های مکانی (خانه، محله، شهر منطقه کشور، قاره) و ويژگی های فرهنگی (مذهب، زبان، ايدیولوژی، تحصيلات، دسترسی به رسانه ها) هر يک همچون کره هایی شفاف بر گرد هر فرد حلقه زده و ارتباط او را با افراد ديگر تامين می کنند. صاحبان قدرت بنابر ضرورت های کار خود دست در اين مجموعه ی کرات متحدالمرکز می زنند و می کوشند در حافظه ی نسل های تحت حکومت خود برخی را پر رنگ کرده و برخی ديگر را به دست فراموشی بسپارند که نمونه آن در حال حاضر در این حاکمیت به وضوح دیده می شود.

3. هويت يک پديده ی پايدار هم نيست و حکومت ها می توانند در دستکاری در اجزای آن مثلا از راه پس و پيش کردن چينش وقايع تاريخی و اجرای برنامه های گسترده ی مربوط به سياست های فرهنگی به فاصله ی يکی دو نسل مردمان را با هويت خاصی که درنظر دارند عادت دهند.

4. مردمان نيز دارای حافظه ی تاريخی ثابتی نيستند و اجزای اين حافظه هم بصورت طبيعی و در مرور زمان و هم با اجرای سياست های فرهنگی خاص، دستخوش تحول می شوند و در عين حال می توان اين تغييرات را در فاصله ی کوتاهی بوجود آورد.

5. اما حکومت ها تا زمانی در اجرای برنامه های فرهنگی خويش کامياب اند که هويت تلقين شونده از جانب آنها برای مردمان نه تنها مشکلی پيش نياورد که در ايجاد تصور و اميد مثبت آنان نسبت به حال و بخصوص آينده نقش سازنده داشته باشد. به عبارت ديگر حکومت ها بعنوان مجری سياست های فرهنگی و مردمان بعنوان موضوع تلقين و فرهنگ پذيری همواره در مرزهای هويت پيشنهادی حکومت ها حرکت می کنند و رفاه و آسايش و آزادی عملی که يک حکومت می تواند به مردم بدهد تعيين کننده ی طول مدت اين همزيستی است. به محض اينکه حکومت راه استبداد و تحميل و ايجاد تنگنا و انسداد آزادی ها را در پيش گيرد روند دور شدن ذهنی مردم از هويت پيشنهادی حکومت نيز آغاز شده و بصورتی دم افزا گسترش می يابد.

6. نتيجه ی مهمتر که مستقيما بکار امروز ما می آيد آن است که وقتی روند دور شدن مردم از هويت قومی پيشنهادی حکومت آغاز می شود سازمان های بديل سياسی که عليه طرح های حکومت مبارزه می کنند تنها در گستره ی ارایه ی يک هويت آلترناتيف است که می توانند از يکسو مردمان را از هم هويت شدن با حکومت باز دارد و از سوی ديگر به آنان نشان دهد که در مجموعه ی عناصر هويتی آنها اجزایی نيز وجود دارند که می توانند هويتی نوين را برای آنان تامين کنند.

به اعتقاد من از همين نکات مختصر شده و ششگانه ی فوق می توان برخی راهبردها را برای تنظيم و اجرای برنامه های سياسی، اجتماعی و فرهنگی بدست آورد. من در اينجا فقط به چند نمونه از اينگونه راهبردها که به کار آفرينش و گسترش هويت آلترناتيف بومی می آيند اشاره می کنم.

الف ـ تشخيص خط افتراق يعنی محل جمع آمدن خطوطی که مردم مشتاق تغيير را بصورتی قاطع از هويت پيشنهادی حکومت منفک می کنند.
ب ـ جستجوی عناصر مورد استفاده قرار نگرفته يا سرکوب شده در مجموعه کلی هويتی مردم که از يکسو با هويت پيشنهادی حکومت متفاوت است و از سوی ديگر دلايلی عمده برای جذاب شدن آنها در ذهن مردم وجود دارد.
پ ـ منسجم ساختن عناصر اخير در غالب يک مجموعه با معنی و خردپذير
ت - انجام کارهای تبليغی برای معرفی مجموعه آلترناتيف جديد و تشريح کارکردهای آن
ث - تنظيم برنامه های ملی برای متجلی ساختن اين مجموعه در رفتارها و گفتارهای فردی و جمعی

تاريخ معاصر ما صحت و کارایی اين راهبردها را به خوبی نشان داده است. باری بر اساس آنچه گفته شد آن دسته از سازمان های سياسی اپوزيسيون که مبارزه را نه صرفا برای بدست آوردن قدرت که برای آزادی و رهایی مردمان خويش ادامه می دهند و در نتيجه خواستار آن نيستند که با هر تزويری شده به قدرت راه يابند و سپس با استمداد از سرکوبگری و ايجاد رژيم رعب و وحشت در قدرت موقت بمانند راهی جز اين ندارند که در مجموعه های ناگزير هويت آلترناتيف که می سازند و عرضه می دارند عناصری را بگنجانند که از تبديل هويت قومی به ايدیولوژی جلوگيری کنند. مردمان نيز اگر در جستجوی مجموعه ی هويت قومی مناسبی برای امروز و فردای خود هستند بايد مراقب باشند که اينگونه عناصر ضد ايدیولوژی در درون مجموعه های پيشنهادی حضور و ظهوری غالب داشته باشند.

باری اجازه دهيد در اينجا تنها به يکی دوتا از اين عناصر ضد ايدیولوژی اشاره کنم:

1. عناصری که جلوگير تبعيض گذاری اند و به همه ی انديشه ها و بودهای گوناگون اجازه ی همزيستی می دهند.
2. عناصری که پاسدار حقوق اقليت ها در برابر حضور قاهر اکثريت اند.
3. عناصری که از رخنه ی عوالم باطنی و روحانی و آسمانی به روند آفرينش قواعد و هنجارها و ارزش ها و قوانين اجتماعی جلوگيری می کنند.
4. عناصری که موجب می شوند تا شايسته سالاری در گستره ترين شکل خود تعطيل نشود.
5. عناصری که امکان تحقق عدالت اجتماعی را با حفظ آزادی های مصرح در اعلاميه ی حقوق بشر تضمين می کنند.

بنظر من ايجاد هرگونه مجموعه ی هويت قومی که متضمن نکات فوق بوده و در عين حال بتواند همچون آلترناتيف هويتی حکومت ملی عمل کند همراه با اتحاد نيروهای گوناگون اپوزيسيونی که قصد تعطيل هيچ يک از عناصر فوق را نداشته باشند کار جانشين کردن نظامی مردمی و امروزی را در برابر حکومت خودکامه در افغانستان تسريع و تسهيل می کند و بالاخره مهمتر از هر ملاحظه ای بايد به اين نکته توجه کرد که اکنون، در پی اضافه یک دهه تجربه ی حکومتداری بعد از سقوط طالبان و کارکردهای هويت پيشنهادی آن نسلی نو که دوران تازه دموکراسی نو پا را تجربه می کنند و بخاطر گريز از طرح پيشنهادی هویت های مختلف در تذکره الکترونیکی عبا می ورزند آشکارا از وضع موجود این وضعیت به شدت ناراضی اند و اين نارضايتی اگر مهار نشود بالاخره در مسير خط افتراق حرکت خواهد کرد.

1. تاکيدی سرکوبگرانه بر عناصری که با این شیوه در توزیع تذکره الکترونیکی توافق ندارند تلاش صورت نگیرد.
2. عناصر ديگری از هويت عام قومی بخصوص در ساحت تاريخ پيش از این حاکمیت طوری تجارب بکار برده شود که از آنها بوی همزیستی رفاه و آسايش و آزادی بيايد.
3. تلاش صورت گیرد بخاطر توزیع تذکره الکترونیکی عدم اعتماد ملی و همه سرشکستگی های بين المللی ناشی از عملکردهای ناعاقبت اندیشانه حاکمیت بوجود آمده است جبران شود.
4. غروری ملی همه اقوام احترام گردد که بر پايه های تبليغات دروغين استوار نبوده و اگرچه وضع بد کنونی را نشان می دهد اما آماجگاه اش رسيدن به زمانه ای بهتر و سربلندتر باشد.
5. حاکميت از اشتباهات گذشته که در حق مردم روا داشته است به جامعه برگردانده شود و قانونگذاری در اختيار اراده ی مردمان و عمل نمايندگان واقعی شان که طی روندهای دموکراتيک برگزيده شده اند قرار گيرد.
6. از ايجاد جامعه ای هم شکل خودداری شود و بر تنوع و تکثر و گوناگونی تاکيد گردد.
7. خردورزی تحقير نشود؛ دانش به خرافه آلوده نگردد و توهم جای واقعيت را نگيرد.
8. از تبعيض گذاری که در حال حاضر به اوج خود رسیده تا حد ممکن پرهيز شود و تنها شايسته سالاری باشد که تبعيضات مفيد و پاداش دهنده به خدمتگذاران جامعه را مجاز بدارد.

می توانم چیز های دیگری نیز بنویسم اما مهم توانایی ما در ساختن هويتی آلترناتيف اما غير ايدیولوژيک است که بتواند کشتی شکسته ی سياست این حاکمیت را به ساحل مقصود برساند.

احمد سعیدی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تذکره
سیاست
نظرات بینندگان:

>>>   آیا در کشور ایران که نیز از اقوام مختلف از آذری گرفته تا ترکمن و ارمنی و کرد و عرب و بلوچ و غیره اقوام تشکیل شده است،ملیت های آنها در شناسنامه هایشان درج میشود؟

>>>   مردم در افغانستان نیاز به امنیت کار خوراک پوشاک دارند این ها همه چرت وپرت هستند آقای باسواد

>>>   اگر عدالت تأمین شود برای هر شهروند وقوم دیگر نیاز به ذکر قوم وزبان ومذهب در شناسنامه و یا تذکره نیست!‏ دوم در پشت پاسپورت وتذکره نام جمهوری اسلامی ذکر هست وآن نشاندهنده هویت کشور ماست ،نیاز به ذکرقوم وملیت دیگر نیست اما بعضی ها لجبازند مثل برادران پشتون که باید در چند جای پاسپورت وپذکره اسم قوم شان باید ذکر شود!‏ نادرشاه

>>>   ظهور بنام قبیله ای افغان به دلیل خشک سالی طولانی در غرب کوه های سلیمان و جمع آوری علف ناجیز چاروا های شان از طرف مردم بومی مسلمان سرزمین زیبا خراسان به حس بشر دوستی در آغوش پذیرفتند ، اولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری و عدالت است. بنابرین قوم بزرگ تاجیک فارسی زبان تمیز ورنگ بو نمی خواهندآنچه که میخواند همزیستی وهمگرای که ازنیاکان فرهنگ دوست خود ارث برده اند که بنی آدم اعضای یکدیگرند, که در آفرینش ز یک گوهرند.

همچنین خاطرنشان ساخت که ظهور قومی بنام افغان « پشتون » ازکوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از افغانان و محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است.
و همچنان ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.

مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.

دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»


منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
5 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 .
6_ تاریخ سیستان - تالیف 445 هجری – بتصحیح ملک الشعرا بهار چاپ تهران 1314
7—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات فرهنگ وارشاد اسلامی 1377.
8 -- فرهنگ، میر محمدصدیق، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6

>>>   سلام مردم افغانستان نیاز به هویت ندارد فقط نیاز مردم افغانستان به اسلحه است که برادر کوشی کند ویا دوتا گاو ویک خر داشته باشد تا برای خود کشت و کار کند و زندگی ابا واجداد خود را ادامه دهد خسته شدیم ازاین همه خودخواهی هرکس به فکر منافع خود می باشد وای از دست این چوکی پرستان

>>>   فاشیزم غنی واقعیت است که مردم و وطن ما را در طول چند قرن و چهل سال جنگ نابود کرده است. عدالت و برابری تمام اقوام در تمام شئون و در تمام امور تذکره سیاست و قدرت و اقتصاد ضرورت است یا مرگ یا عدالت و برابری

>>>   حالا مردم افغانستان میدانند و با سخنان که بوی تعصب و قوم پرستی از آن می آید دیګر مردم ما بازی نخواهند خورد. در همه کشور های جهان اقوام ګوناګن وجود داردند ولی در شناسنامه شان هرګز نیامده که مربوط به کدام قوم هستند. فقط در حفظ منافع ملی خود فکر کردند و بس.

>>>   اين سعيدى ..مى خواهد كه أفغانستان را بارجه بارجه كند!! اين هست به اصطلاح روشنفكر!!!! بد بخت. زنده باد افغانستان

>>>   پس وپیش کردن دوستم به ایشچی چی بود که حا ل پس وپیش کردن دیګه هم پیدا شد - ...درآن بنویسند ولی زود توزیع نمایند

>>>   هویت انسان معتبر تر از همه است .تو اگر صد بار ... کنی بازهم دنیا ماوترا به نام افغان میشناسد

>>>   چندین کشورها را به شمول ایران، پاکستان و هندوستان تذکره های آنها دیده شده و نصاویر آنها موجود است که صرف نام مملکت نوسته شده اسم ولد نمبر تذکره اما در افغانستان در اول چنین میخواستند، که درکارت صرف اسم ولد نمبر تذکره ذکرشود ودر دیتابیز تمام مشخصات به شمول قومیت های محلی کوچک، اما یک تعداد افراد ملعون به رهبری یون تضاهرات کردند که ( مونژ اوغانیت غارو مونژاسلامیت غارو) غنی هم همین را میخواست تا الحال تذکره توزیع نشد دیگر مردم میگویند که ما (اوغاینت نه غارو) اوغاینت تان به خودتان باشد.
پس ببینید که مشکل تراشان درکجا استند، انتحاریان درکجااستند، حکومت کنندها درکجااستند، کشت خاش خاش قاچاق موادمخدر تعصب و طالب داعش درکجا استند قضاوت به ( غوارو ها)
بااحترام
امپراطوری خشم

>>>   دیوانه علی اباد راست بګو که کی و به کدام قیمت پمپ تان میکند باید ګفت که این پمپ کردن ها جایی را نمیګرد ولی کوشش کنید که پول خوب بګیرېد یکی عزت و ابرویتان را میبرید به قیمت ناچیز نبرید چون برای شما پول مهم تر از هر چیز است.

>>>   خوراک و پوشاک که در مقابل فروش هویت و اصلیت حاصل گردد برای خودت مبارک باشد جناب بیغیرت.

>>>   من اوغان نیستم۰ افغان یا افغان یعنی پشتون و من را خداوند پشتون هست نکرده است۰
من نه هویت خود را بر دیگران تحمیل نمیکنم و نه هم میگذارم دیگران هویت خود را به هر بهانه که شده بر من تحمیل کنند۰

>>>   هویت ننگ و نامس است و گرفتن هویت هر قوم رفتن به قبر است . یک سردمدار آمد خراسان را به افغانستان تبدیل کرد - دیگر آمد سرود ملی را به پشتون ساخت و دیگر میخواهد که هویت همه اقوام با هم را درا زیر خاک کند و ممکن فرا دیگرش یه کمک بیرونی ها فاسی زبانان را از افغانستان امروزی بکشند و چرا مرگ تدریحی . زنده باد هویت همه اقوام .
زره

>>>   آنها نام قوم خود را بر کل کشور گذاشتند اینها صبوری کردند.
2. آنها سرود ملی را فقط به زبان یک قوم تدین کردند اینها تحمل کردند.
3. حکومت را انحصاری و بقیه را به حاشیه راندند دندان روی جگر گذاشتند.
4. آنها در طول 18 سال گذشته به نام طالب و داعش و... هر ساله بیش از 10/000 نفر را کشته‌ اند اینها اعتراضی نکردند.
5. اکنون می‌ خواهند هویت و نام قوم شان را هم بر سایر اقوام تحمیل کنند. این دیگر قابل تحمل نیست.

>>>   چرا فاشیزم قبیله در شناسنامه های مردم واژه ( افغان ) مینویسد، ای تاجیک، ای هزاره، ای ازبیک بیدار شو.

>>>   من که تاجیک ام با فرهنگ تمدنی و زبان فارسی شیرین و انساندوستانه اش تاجیک باقی میمانم .
ملت شدن همه اقوام در پوشش نام یک قوم حاکم در قدرت ( افغان ) ناممکن است .
هرگاه هموطنان پشتون یا افغان خواهان زندگی صلح آمیز با اقوام دیگر اند باید به عدالت اجتماعی و انتخاب نامی برای ملت که آیینه آن تجلی همه اقوام باشد باورمند گردند ، نه به گرایشات شونیستی و فاشیستی که حاکمان ایشان در قدرت دارند رو بیاورند .
همبستگی و وحدت ملی از عدالت اجتماعی و دموکراسی پدید میآید نه از خود محوری قومی در قدرت

>>>   تاجیک های واقعی
————————
کسانی که جرات و شهامت این را دارند که خود را تاجیک می نامند (زیرا باور دارند که افغان هویت قوم عزیز پشتون است) و فعالانه بر علیه سیاست های فاشیستی، قومی - قبیلوی و «تحمیل» زبان، فرهنگ و هویت قومی بالای خود و دیگران مبارزه و مقاومت نموده و طرفدار دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی می باشند؛

>>>   اگر مهاجرت اقوام در نظر گرفته شود، پسینه ترین باشنده شدگان خراسان پشتونها اند. حضور شان در شمال کشور و کابلستان که مسالۀ دیروزی است و همه به یاد دارند. در جنوب کشور نیز اینها باشنده های اصلی نیستند. اگر به راستی مسالۀ پیشینۀ حضور در این کشور را دامن می زنند، بازنده خود شان اند.

پادشاهی کردن در یک ملک معنی باشندۀ اصلی آن ملک را ندارد. ورنه هندوستان باید سرزمین مغولها و کورگانی ها می بود نه سرزمین هندیان. حکومت پشتونها در خراسان نیز از همین مقوله است. سرزمین اصلی پشتونها اطراف کوههای سلیمان است، نه آنچه امروز افغانستان نام گرفته است

>>>   Lalee gedeeld.
تغیر نام افغانستان ، اولین گام درراه ازبین بردن تعصبات قومی وقبیلوی است. زیرا این نام، علاوه بر اینکه درزبان انگلیسی به سگ شکاری ، اطلاق شده است، از نظر تاریخی متاسفانه یکی ازسه نامهای یک قوم واحد است، یعنی ، افغان؛ پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم خاص اطلاق میگردد. بقیهء ملیتهای این کشور هرگز نه افغان استند ونه هم با افغان کدام پیوند تاریخی وفرهنگی ویا نژادی دارند.
افغانها مطابق تیوری پدر ژورنالیزم اوغانی، محمود خان طرزی، زبان قومی خودشان را دارند، که زبان اوغانی یا پشتو می باشد.
ازنظر تباری،افغانها یا پشتونها تعدادی ازقبایل هندی الاصل ملتانی بوده که سرزمینهای آبایی شان اطراف کوه سلیمان، خیبر پشتخوا و وپشین وژوب می باشد و این مناطق درتاریخ بنام افغانلند یاد شده است و دریاد داشتهای تاریخی بعضی ازنویسنده گان انگلیسی منجمله ( الفنستون) مولف کتاب افغانان نمایندهء انگلیس در دربار شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نشین با تفصیل آن ذکر گردیده است.
درقرن بیست ویک برای ازبین تعصبات قومی وقبیلوی، یگانه راه حل در افغانستان کنونی، تغیر نام قومی افغانستان است که اساس تعصب های قومی پنداشته میشود.

>>>   Zaki
امروز در زیر نام واژه افغان Afghane در صفحه ویکیپدیا برخوردم ،تعریف های زیر از هویت ملی خود خواندم که، از هیچکدام آن نمیباشم.
من این جا نمی خواهم مباحثاتی نژادی و نژادپرستانه را دامن بزنم، چون از آن چیزی که نفرت دارم نژاد پرستی میباشد. اما این یک تذکری به آنهایی میباشد که امروز حتماً میخواهند واژه را بنام افغان در شناسنامه های ما درج نمایند.
سه چیز اینجا ذکر شده است
1- افغان اسم نژاد سگی میباشد که در کشور های آسیایی میانه زندگی میکند و چیزی جالب که اینجا خواندم که،اسم این سک از طرف انگلیس ها به حیث نژاد ثبت شده است.
2- قبایلی پشتون که در کشور های افغانستان و پاکستان زندگی می کنند.
3- یک نوع چرس (حشیش) که در افغانستان تولید میشود.

حالا من نه سگ تازی هستم که انگلیس ها اسم او را افغان نامیده اند، نه جز قبایل پشتون و نه چرس هم در زندگی خود کشیده ام چی برسد که اسمم چرس نامیده شود.
این جا از مسولین که حتماً اسم افغان را در شناسنامه من ثبت می کنند، خواهش داریم که تعریف های را که با من هیچ رابطه‌ای ندارند از ویکیپیدیا حذف کنند. تا فردا اگر من جایی خود را به اسم افغان معرفی دارم با چیزی های که در بالا ذکر شد عوضی گرفته نشوم.

>>>   نام افغان منحیث نام شهروندان کشور با جعل، ریا، و تهدید در لویه جرگه سال ۱۹۶۳ از طرف باند قومپرستان پشتون آن وقت و به همکاری ظاهر و کاکا هایش بالا مردم تحمیل شد۰ پشتون ساختن کامل کشور یکی از پلان های شوم آنها بود که تا به حال ادامه دارد۰ افغان، اوغان، پتان، همه نام های مترادف برای قوم پشتون هستند، و با هویت دیگر قوم های ساکن اصلی این دیار هیچ ارتباط ندارند۰ تحمیل نام و هویت یک قوم بالای قوم های دیگر خیانت ملی است، و خاموشی علیه آن هم بُزدلی و خیانت ملی میباشد۰
خلاصه اینکه واژه افغان هویت تنها یک قوم است و نباید به هیچ بهانه و هیچ حیله بالای هویت دیگر قوم های کشور تحمیل شود۰ آنهائیکه روی تطبیق این موضوع پافشاری میکنند یا از تاریخ این مرز و بوم آگاهی ندارند ویا فاشیست هائی بیش نیستند۰
افغان اوغان یعنی پشتون، پتان پختون و ما اگر پشتون نیستم افغان نیستیم۰
واقعیت همین است۰

>>>   اگر کمی واضح تر و پوستکنده می گفتید، به گفته خودتان از شف، شف شفتالو گفتن بهتر است و میتوانست برای حل چالشها وتنش هاموثر و مفید واقع شود. میگویندکه گیره کی به دست باز میشود به دندان چی حاجت، بعضی ها هستند کی گاهی به اتش پکه میکنند و گاهی هم میخواهند آب بر اتشی بریزند و آن آب به اتش کمک میکند.
شریف

>>>   برگردان اول بفارسى کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه
نام کتاب به عربى: "تتمة البیان فی تاریخ الافغان"
نویسنده: سید جمال الدین حسينی مشهور با سه لقب "اسدآبادی"٬ "الکابلى" و "الافغانى"
تاريخ نگارش:
چاب اول کتاب: 1901 مصر
نام کتاب به فارسى: "بيانات واپسين تاريخ افغان"
مترجم: محمدامین خوگيانى
نام کتاب: "حیات سید جمال الدین افغانی" زبان فارسى این کتاب در سه قسمت است:
نویسنده : محمدامین خوگيانى 1900-1985
نام کتاب به فارسى: سوانح سید علی ترمذی جد اعلایَ سید جمال الدین
نویسنده محمدامین خوگيانى
تاریخ افغان به قلم سید جمال الدین افغان به عربی نوشته شده و بعداً در سال ۱۹۰۱ پنج سال بعد از مرگ او علي يوسف الكريدلي, صاحب و محرر جريدة العلم العثماني در استانبول ترکیه انرا طور هدیه برای امیر عبدالرحمان خان پادشاه افغانستان چاپ نمود و بعداً انرا محمدامین خان خوگيانى مدیر جریده انیس به فارسی ترجمه نمود
چاپ کتاب به فارسى کابل افغانستان 1940
تتمة البیان فی تاریخ الافغان
محمدامین خان خوگيانى پسر اسراييل خان خوگيانى بود
که از سوى امان اله خان موظف شد وظيفه آموزش خوگيانى را بدوش گيرد. پدر اش اسراييل خان جان خود رابراى استقلال سرزمين عليه انگليس ازدست داد. پدر کلان امان اله خان امنيت زندگى يکى از منورين پشتون را بدست گرفته نتوانست.
محمدامین خان خوگيانى در "فصل اول در وجه تسميهٔ افغان" در برگ 62 کتاب مى نگارد: آغاز نقل قول
فصل اول در وجه تسميهٔ افغان
فارسى زبانها اين قوم را به لفظ "افغان" مى شناسند و وجه تسميهٔ اين اسم را چنين نگاشته اند. هنگاميکه بخت نصر ملت موصوف را زير فشاراسارت گرفت از درد و اندو زياد آه و فغان مى کردند. بجهت همين فرياد و فغان بفارسى ايشان را افغان مى گفتند و ازهمان آوان به همين نام ناميده شده اند.[٢]
پاورقى برگ 62 از سوى مترجم
[١]تشريعات اين موضوع ....
[٢]نقل قول تاريخ فرشته ...
در برگ 63
ورأى مؤرخين ديگر بر اين قرارگرفته که نام نوادهء شاوول پدرکلان افغانها "افغان" بوده اولاده او نيز بنام همين پدرکلان خويش مى شوند.
عوام فارس ايشان را را "اوغان" مى گويند که قريب لفظ افغان تلفظ ميشود و اهالى هند ايشان راپتهان خطاب کرده اند.
برخى از قبائل افغان که در قندهار و غزنين
زيست دارند خود را به اسم پشتون (پښتون) و يا پشتانه (پښتانه) معرفى مى نمايند. و اهالى خوست و كرم و باجور خود را پختون و پختانه مى شناسانند.[١]
اکنون به دقت نظر از تفاوت اين الفاظ معلوم مى گردد که تمام اين آسامى از يک اصل پيدا شده اند لفظ "افغان" ٬"اوغان"و پتهان" همه محرف پختانه (پښتانه) مى باشند. پشتانه (پښتانه) و پاشتانه (پاښتانه)غالباً امکان دارد که از کلمه "باشتان" گرفته شده باشد که نام قريه ايست در نيشاپور [٢] يا هر دو از بست مأخوذ اند که نام شهر يست از شهرهاى خراسان [٣]
پاورقى برگ 63
در برگ 64
الف و نونكه درزبان فارسى براى جمع زياد ميشودبه مفرد آن افزوده اند [١] باحتمال اينكه در مواضع فوق الذكز اقامت نموده باشند ويس أزان كه ازان جا كوچيده اند همان نام را باخود به جاى ديگرى برده وتا حال اسم مذكور جارى و پائدار مانده است.
پښتو
حرف "واو" در كلمه پښتو نام زبان ملت افغان است علامة نسبت است مانند حرف يا، كه در لغت عرب براى نسبت زياد ميشود و در حالت جمع حذف ميگردد[١] اين هم احتمال دارد كه كلمة پښتو را از لفظ بشيت گرفته باشند و بشيت، نام قريه ايست از قريه جات فلسطين و اين توجيه وقتى درست مى افتد که ايشان از نژاد بنى اسراٸيل به حساب آينده چون مسله نژاد ايشان در سامى بودن مسلم آيد.
برگردان دوم بفارسى کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه
مهندس داودعطایی قندهاری
چاب اول کتاب: 1901 مصر
نام کتاب به فارسى: "بيانات واپسين تاريخ افغان"
فارسها اين مردم را افغان ناميده‌اند؛ به اين علت كه هنگامی‌که آنان در زمانهای قديم توسط بخت‌النصر اسير شده بودند بسيار آه و ناله و فرياد و شيون می‌کردند. از اينرو نام "افغان" كه در زبان فارسی معنای ناله و فرياد می‌دهد آز آن زمانها (يعنی از زمان بخت النصر شاهنشاه بابل باستان؛ حدود سه هزار سال قبل) بر آنان اطلاق می‌شده است.
همچنين گفته می‌شود كه "افغان" نام يكی از نوادگان "شاؤول"[۱] جد افغانها؛ بوده از اينرو آنان به نام جد اول خودشان خوانده شده‌اند.
عوام فارسی به زبان عاميانه اين مردم را "اوغان" می‌نامند كه مشابه نام "پتان" است كه از طرف هندوان بر آنان اطلاق می‌شده. اما بعضی از طوايف افغانی مثل ساكنين قندهار و غزنی خود را پشتون و يا پشتانه می‌خوانند. و بعضی هم مثل ساكنين نواحی خوست؛ كورم و باجور خود را پختون و پختانه ناميده‌اند.
از دقت در همخوانی و همگونی اين الفاظ در می‌يابيم كه همهٔ اين كلمات دارای ريشهٔ واحدی هستند كه عبارت از همان كلمه افغان (اوغان و يا پتان) است. گفته می‌شود كه اصل اين كلمه از ريشهٔ "پختان" و "پشتان" است كه بطور صحيح از كلمه باشتان (باشتين) اخذ شده كه نام قريهٔ از قرات نيشابور است. و يا ممكنست از كلمهٔ "بشت" نام يكی از شهرهای خراسان قديم اخذ شده باشد. و با حروف الف و نون كه علامت جمع در زبان فارسی است تركيب شده است. احتمال ميرود كه افغانها در اصل در اين شهر سكونت داشته‌اند وبعد آنجا را ترك كرده به نواحی ديگر منتشر شده‌اند. از طرفی حرف واو در كلمات پشتو و يا پختو مثل يای عربی علامت نسبت مكانی است. كه در اين حالت گويا علامت جمع (ون) به هدف اختصار حذف شده است.
و همچنين احتمال می‌رود كه اصل اين كلمات از كلمه (بشيت) گرفته شده باشد. كه نام يكی از قصبات يا شهرهای فلسطين است. اين احتمال از آنجا مطرح شده كه گفته می‌شود كه افغانها اصلاً از جمله اسباط بنی‌اسرائيل بوده‌اند. كه دراين مورد درفصل بعد بيشتر بحث خواهيم كرد.
برگردان سوم پشتو کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه
ترجمه پشتو کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه بعد توسط "فرهنگستان پشتو" در کویته، پاکستان در سال 1979 منتشر شد.

>>>   در هیچ کشور دنیا معمول نیست که نام اقوام در شناسنامه ها درج شود. همه اتباع با یک هویت مشخص برای همه و به نام کشور شان یاد می شوند. مانند امریکائی، ایرانی، روسی، آلمانی،آسترلیائی، هندی وصد ها کشور دیگر...
اما در افغانستان باید همه چیز مستثنا باشد. زیرا ما ها از نگاه هویت قومی از همه مردم و کشور های جهان پیشرفته تر و اصیل تر هستیم.

>>>   او شمالی و کوهدامن بزرگ !
به نماینده هایت بگو، مثل نماینده های پنجشیر و بدخشان، سیاه و سفید، صف خود را صاف کنند. افغان هستند یا نیستند؟
#احمد_شاه_فرید

>>>   Paiez

دوستان عدالت پسند پشتون یا افغانم!
با اینکه زحمت هم می شود؛ لطف نموده متن زیر را یک بار دیگر بخوانید؛ وبعد قضاوت نمایید: آنانیکه در دفاع از هویت هزاران سالهء شان فریاد حق طلبانه سر می دهند؛ حق به جانب اند یاخیر؟!
عزیزان!
فکر کنید که دیگران در موقف شمایند و بالای تان هی فشار می اورند؛ که در شناسنامه هویت تان تاجیک یا هزاره و... درج گردد؛ آیا شما می پذیرید؟ لطفن شما هم به یک مشت فاشیست جعل کار نه بگویید تا به برادری مان بر گردیم؛ ومسالهء درج هویت جمعی را درشناسنامه، در یک فرایند علمی وتاریخی آرامانه وحق مدارانه حل نماییم!

>>>   Farghand
به نظر من این حق هر انسان است که هوویتش معلوم باشد، خود الله متعال بخاطر شناخت ما را به گروه های مختلف انسانی مشخص نموده است، اگر من جای این صلاحیت داران می بودم هوویت هر کس را مقابلش می نوشتم و تمام، من این حرف را بخاطر شما نمی نویسم، این سخن خودش حق است در صورت ناحق می شد که هیچ عنوان از ملیت یا قوم ذکر نمی بود و ما پافشاری می کردیم که حتمن ذکر کنید.

>>>   داکتر رمضان بشر دوست
1 januari om 23:48 ·
ماده چهارم قانون اساسی افغانستان
برای هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق میشود.
پس تذکره و پاسپورت نشان دهنده هویت افغان بودن تان است
ولی متاسفانه در وطن ما جاسوسانِ پست و خاینی پیدا میشوند که میگویند ما تذکره الکتونیکی را با نام افغان قبول ندارم.

>>>   ظهور بنام قبیله ای افغان به دلیل خشک سالی طولانی در غرب کوه های سلیمان و جمع آوری علف ناجیز چاروا های شان از طرف مردم بومی مسلمان سرزمین زیبا خراسان به حس بشر دوستی و رقت قلب در آغوش پذیرفتند ، اولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری و عدالت است.
بنابرین قوم بزرگ تاجیک فارسی زبان تمیز ورنگ بو نمی خواهندآنچه که میخواند همزیستی وهمگرای که ازنیاکان فرهنگ دوست خود ارث برده اند که بنی آدم اعضای یکدیگرند, که در آفرینش ز یک گوهرند.
همچنین خاطرنشان ساخت که ظهور قومی بنام افغان « پشتون » ازکوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از افغانان و محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است.
و همچنان ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.

مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.

دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»


منابع و ما خذ :1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
5 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 .
6_ تاریخ سیستان - تالیف 445 هجری – بتصحیح ملک الشعرا بهار چاپ تهران 1314
7—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات فرهنگ وارشاد اسلامی 1377.
8 -- فرهنگ، میر محمدصدیق، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6

>>>   من اوغان نیستم۰ افغان یا افغان یعنی پشتون و من را خداوند پشتون هست نکرده است۰
من نه هویت خود را بر دیگران تحمیل نمیکنم و نه هم میگذارم دیگران هویت خود را به هر بهانه که شده بر من تحمیل کنند۰

>>>   مگر دولت غنی و اتمر به همین چرت و پرت ها چسپیده اند تا توجه به نیاز اساسی مردم

>>>   آقای بیسواد، نظر دهنده دومی،
وقتی تو تمام ارزش های انسانی ات را در مقابل اقل خوراک و پوشاک میفروشی در آنصورت تو لیاقت همان اقل خوراک و پوشاک را هم نداری.
برو خودت را فریب نده، مردم فریب نمیخورند و حق شانرا بدست می آورند تو بخواهی یا نخواهی.

>>>   ماده چهارم قانون اساسی با زور، تذویر، ریا، و دروغ بر مردم تحمیل شده است، و هیچ مورد قبول اکثریت قاطع مردم بجز خود اوغانها یا پشتونها نیست. این قانون هرچه زودتر باید اصلاح گردد.
اوغان افغان پتهان پشتون یا پختون همه یکی است و مترادف یکدیگر هستند.
ختم داستان.

>>>   پروژه های اوغان سازی بزور درین کشور چندین بار ناکام مانده واین کوشش ها از زمان عبدالرحمن خان وطنفروش تا بحال به کمک انگلیس و دیگر اجانب چندینبار تکرارن به تجربه گرفته شده اند وبه مراتب بار بار ناکام مانده.
اکثریت مردمان این مرز و بوم غیر اوغان ویا غیر پشتون هستند و اوغان سازی بزور هیچگاهی سبب ملت سازی درینجا نمیشود، و برعکس باعث سهو اعتماد، بدبینی، بی اتفاقی، نفرت بین اقوام، و حتی سبب تجزیه کشور شده میتواند.

>>>   هموطنان عزیز غیر اوغان،
اگر در کشور های دیگر دنیا شهروندان کشور ما را بنام افغان یا اوغان میشناسند این نه تقصیر آنها است نه گناه ما بلکه نتیجه خیانت، دروغ، حیله، و تقلب زمامداران پشتونست حکومت های قبلی است که در حق تمام شهروندان کشور ما انجام داده اند.
این بی عدالتی باید اصلاح گردد.
ماده چهارم قانون اساسی با زور، تذویر، ریا، و دروغ بر مردم تحمیل شده است، و هیچ مورد قبول اکثریت قاطع مردم بجز خود اوغانها یا پشتونها نیست. این قانون هرچه زودتر باید اصلاح گردد.
اوغان افغان پتهان پشتون یا پختون همه یکی است و مترادف یکدیگر هستند، و اکثریت باشندگان کشور اوغان نیستند.
ختم داستان.

>>>   اوغان یا افغان یعنی پشتون و این نام تنها برای خود پشتونها مقدس شده میتواند نه برای من که پشتون نیستم.
کشور ما یک کشور چندین قومی است و تحمیل نام یک قوم بالای تمام اقوام دیگر، آنهم بزور، خودش یک خیانت ملی است، و همچنان خاموشی در مقابل این عمل خود یک خیانت ملی میباشد و منتهای بزدلی و بی شهامتی را نشان میدهد.
ما با هموطنان اوغان یا پشتون خود هیچ مشکلی یا هیچ بی احترامی نداریم ولی در مقابل تمامیت خواهی و زورگوئی تسلیم نمیشویم.
وحدت ملی و یکسان سازی جبری باهم فرق دارند. وحدت ملی با احترام به ارزش های متقابل یکدیگر بدست می آید. ولی درینجا بعضی ها کوشش دارند همه را به جبر افغان نامگذاری کنند، و این یکسان سازی جبری را وحدت ملی تلقی میکنند که کار نهایت غلط و خطرنک است. این غلطی ها را در سابق هم زمامداران که قدرت در دست شان بوده بالای مردم تحمیل کرده اند که نه تنها ما را ملت نساخت بلکه بیشتر هم متفرق ساخت.
اینکه درخارج از کشور ما را به این ویا آن نام میشناسند، آنهم نیجه خیانت ها و اشتباه های گذشته حکومتدار های خود ما بوده، و آنهم قابل اصلاح هستند، چنانچه ماده چهارم قانون اساسی کشور درینمورد ضرورت مبرم به اصلاح دارد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است