مشکل است اما از این بن بست باید بگذریم
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۲۱    ۱۳۹۶/۱۰/۵ کد خبر: 143699 منبع: پرینت

هیچ چیزی در حد سیاست کردن و آن هم در افغانستان امروز مشکل و سنگین نیست. به خصوص برای کسانیکه با مقصد و مدعای متفاوت تر با گذشته قصد ورود به میدان را دارند. عامل های بسیاری را می توان برای اثبات مدعای فوق مطرح کرد اما به صورت فشرده و گذرا نمی شود این چند عامل ذیل را ندیده و ناگفته گذاشت.

1_ حضور خارجی ها و تاثیر وحشتناک سایه ی این حضور بر روی همه اشخاص و روندهای قانونی شامل دولت و نظام.
2_ تمایل منطقی به وابستگی نزد بازیگران مطرح به کشورها و حلقات ذیدخل و ذی نفع بیرونی.
3_ شکاف عمیق قومی و خوگرفتگی مردم به اختلاف و استبداد سنتی باقیمانده از گذشته.
4_ وجود نمایندگی های میراثی برای ارزش های دینی، ملی و قومی.
5_ عدم آگاهی لازم سیاسی از وضعیت و عدم اعتماد لازم به توان و تاثیر حرکت های سازنده از بستر اجتماع موجود نزد داوطلبان و علاقمندان به مبارزه و فعالیت سیاسی.
6_ مادی گرایی مفرط در طیف های مختلف و گوناگون جامعه از جوان تحصیلکرده تا قشر روحانی و روشنفکر جامعه ی امروز.
7_ تراکم سرمایه در محلی که آگاهی و حرکتی به نفع سیاست ورزی ارزش گرا و مفید در آن با ارزش و مفید تلقی نمی شود.
8_ و مهمتر از همه عدم وجود داعیه ای که بتواند در برگیرنده آرمان ها و نیازهای واقعی موجود جامعه به صورت همزمان باشد.

با ذکر عامل های فوق اکثرا در شرایط حاضر به این نتیجه می رسند و تصمیم می گیرند برای اینکه از کاروان سرمایه و منصب عقب نمانند خود را به اشخاص و گروه هایی که صاحب آن منصب و سرمایه اند به هر شکلی وابسته کنند و انتظار فرصت باشند اگر زمانی سیر تحولات شانس یک بازیگر مستقل را برایشان بدهد. البته این تن به تقدیر سپردن و خود را به کوچه ی حسن چپ زدن است.

تعداد اندکی دیگر بدون درنظرداشت واقعیت های عینی و ذهنی و با ذکر اینکه فلان شخصیت در فلان مقطع تاریخی به تنهایی و بدون هیچ امکانات و نیرویی توانسته به قله های موفقیت برسد خود را خسته و منزوی می کنند و از همان حداقل پول و منصبی که از ناحیه ی وابستگی هم اگر می توانستند به دست بیاورند بی نصیب می مانند.

شاید انگشت شمار اند آنهایی که با داعیه ی بلند، دید استراتژیک و فهم فراگیر برای تجزیه و تحلیل وضع موجود در سایه ی آگاهی و تحقیق روندهای گذشته در صدد جمع کردن امکانات مادی و معنوی برای درانداختن طرح نو در جامعه و کشور خویش باشند. اگر حتی امروز هم چنین چیزی وجود نداشته باشد بدون این نمی توانیم از روی وضع نا به سامانی که مردم ما گیر کرده اند بگذریم.

مشکل اساسی ما اشرف غنی، عبدالله، متباقی و خودسری های شان نیست بلکه عوامل و مولفه هایی است که هر ازگاهی در قالب اشرف غنی های دیگر تمامیت خواهی، بی عدالتی، استبداد و به هدر رفتن و میراثی شدن ارزش های ملی، تاریخی و مشترک مردم ما را باعث می شوند. فکر می کنم همگی یک چنین برداشتی را داشته باشند اما تا حد زیادی وجود همان مولفه های بالا باعث شده است تا از پذیرش جریان هایی که حداقل چراغ سبز را به روی همه روشن می کنند را دست کم بگیریم و یاری و همراهی شان نکنیم.

بی مبالغه می توان ادعا کرد که داعیه و ساختار جنبش رستاخیز تغییر اگر در زیر فشارهای روانی و مادی و کش و قوس های ناشی از فضای حاکم بر آن به سلامت عبور کند پاسخ همه آنچه که در بالا آوردم را به خوبی و به نفع حیات سیاسی جامعه ی ما ارایه خواهد کرد. پس مشکل است اما از این بن بست باید بگذریم.

صالحی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مشکلات جامعه
سیاست
نظرات بینندگان:

>>>   از همه چیز اولتر ما در افغانستان به انسان متمدن ضرورت داریم، که متاسفانه وجود ندارد و از چهارده قرن قبل،زندگی قرون وسطی یی درینجا توقف گاه خود را یافته است و هیچ حرکت نمیکند.
سه مرتبه در طول تاریخ حرکت های متمدن شدن افغانستان توسط امان الله خان و داود خان و بعد از انقلاب ثور صورت گرفت، که متاسفانه توسط ارتجاع منطقه و متحدین بین المللی آنها مورد شکست قرار گرفت.
اگر شما در یک اطاق مزین با مبلمان و فرش و ظرف، یک و یا چند انسان را داخل کنید، هیچ کدام تغیری در اساسیه آن رخ نخواهد داد، اما اگر چند گاو و یا حیوان دیگر را در آن داخل کنید، شما آن اطاق را دیگر نخواهید شناخت.
بنآ زندگی قرون وسطی یی هم در حیات روزمره مردم و هم در افکار و اعتقاد هایشان از چهارده صد سال بدینسو جای گرفته است و کندن و از بین بردن آن کار ساده نیست، خصوصآ زمانی که از طرف خارجی ها مورد حمایت قرار بگیرند، چه همسایه و چه منطقوی و چه بین المللی باشند.

>>>   اولتر از همه باید تعریف درست از تمدن داشتی باشیم.
اینکه بی گزر به آب زدن و تفلید ات ترک و شاه رضا را کردن و ظاهر خود را چون اروپایی ها آراستن تمدن نیست.
یا مثل دیوته یی چون داود یک دنده به پیش تاختن و ملت و مردمرا تباه کردن تمدن نیست.
یا مثل کمونست ها به گونه ثقلیدی نام و رنگ را عوض کردن و کراچی چوبی خودرا در پشت ریل با سرعت کمونیسم بستن ودر نهایت پاشان پاشان شدن تمدن نیست.
اگر تمدن را یک شهر مصفا در فاصله چند هزار کیلومتر دورتراز خود تصور کنیم رسیدن به آن شهر حد اقل دوچیز را نیاز دارو
1 وسایل لازم
2 زمان کافی
و این به این معنی است که چند نسل به گونه هدفمند و مسلسل باید کاد کنند تا نسل های بعدی به مرز های آن شهر تمدن نزدیک شوند و این را هم نباید از یاد برد که شهر تمدن همایستا نیست بلکه با سرعت چند چند سرعت ما به پیش میتازد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است