تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ ۱۳۹۶/۷/۳۰ | کد خبر: 140362 | منبع: | پرینت |
با توجه به بحثهای داغ و زنده در ارتباط به استراتژی جدید امریکا برای افغانستان و به خصوص موضعگیری اخیر آقای کرزی رییسجمهور پیشین، تصمیم ادارهی امریکا حامل پیام قاطع برای مخالفان مسلح در کشور و حامیانشان در منطقه است.
هدف اصلی و اساسی این راهبرد حفظ نظام سیاسی کنونی و جلوگیری از فروپاشی خشونتبار دولت در کابل تلقی میشود. ولی حفظ ثبات سیاسی وابستگی مستقیم به مسوولیت پذیری حکومت و درایت نخبگان سیاسی در سطح کشور دارد و در این ارتباط اکثریت، توافق نظر داریم که تنها تغییردهندهی بازی سیاسی در کشور یک حکومت اثرگذار، همه شمول و حسابده است.
در حقیقت یکی از عوامل داخلی منازعه و انزجار مردم از دولت در حد اقل ۱۰ سال گذشته تداوم فساد، قومپرستی و مدیریت ضعیف حکومتی بوده است. در بسیار موارد مخالفان مسلح، با استفاده از ضعف در حکومت، به خصوص موجودیت فساد و ارایهنکردن خدمات اساسی برای مردم، توانستهاند تا احساسات مردم را علیه نظام کنونی برانگیخته و فاصله میان مردم و حکومت را عمیقتر بسازند. به طور مثال، دو سال قبل طالبان با تبانی تعدادی از باشندگان قندوز، این شهر را به صورت ناگهانی و سریع سقوط دادند.
علاوه بر آن، ناکامی استراتژی قبلی امریکا برای افغانستان در دورهی ریاست جمهوری آقای اوباما، علیرغم افزایش بیسابقهی نیروهای نظامی امریکا و ناتو و فوران پول هنگفت در کشور، ناشی از ضعف و ناتوانیهای حکومت افغانستان بود. آقای کرزی نه تنها از آن فرصت طلایی استفادهی ثمربخش نتوانست، بلکه مانع تطبیق استراتژی نظامی امریکا در کشور شد و همچنان از اجرای ریفورم و مبارزه علیه فساد ابا ورزید.
بنا بر این، بعد از انتقال مسوولیتهای امنیتی و نظامی از ناتو به نیروهای افغانستان در سال ۲۰۱۴ میلادی، کشور دچار بحران عمیق سیاسی، امنیتی و اقتصادی شد. شرایط ناگوار کنونی و وخامت در وضعیت سیاسی تا اندازهای میراث حکومت آقای کرزی محسوب میشود.
یکبار دیگر خوشبینیهای زیادی در پیوند به تعهد جدید امریکا و ناتو برای افغانستان وجود دارد، اما آنچه که برای ما اهمیت دارد، عواقب بعدی استراتژی جدید امریکا برای مردم و کشورمان است.
آیا اینبار حکومت و نخبگان سیاسی متفاوت از گذشته عمل خواهند کرد؟ و یا اینکه تاریخ یکبار دیگر تکرار خواهد شد؟
در سال ۲۰۱۰ میلادی به تعقیب عملیات وسیع نظامی امریکا در ولسوالیهای مارجه و نادعلی ولایت هلمند، مقالهی تحلیلیای برای روزنامه امریکایی «دیلیبیست» زیر تیتر «عواقب این عملیات مهمتر از خود آن است» نوشتم، و استدلال کردم که شکست طالبان در یک محل توسط ابرقدرتی مانند امریکا یک مأموریت نظامی سهل است، ولی ایجاد نظم و ادارهی اثرگذار توسط یک حکومت آلوده با فساد، کار نهایت مشکل. البته آن مقاله به شرایط فعلی و به خصوص به چالشهای کنونی فراروی حکومت وحدت ملی هنوز هم صدق میکند.
بدون شک ازدیاد نیروی نظامی امریکا در کشور مانع تحرک طالبان و شکست بنبست کنونی به نفع قوای مسلح افغانستان شده میتواند، ولی جلوگیری از گسست و فروپاشی در داخل نظام مأموریت دشوار برای دیپلوماتهای امریکایی طی دو سال آینده خواهد بود. زیرا اجماع سیاسی در داخل کشور در حال فروپاشی است و پدیدهی خطرناکتر از ایدیولوژی، یعنی رجوعکردن به پناهگاههای تباری، سمتی و زبانی کشور را به سرعت به طرف متلاشیشدن میکشاند.
همزمان انتباه مردم از شیوهی مدیریت انتخابات آینده، گواهی بحران عمیقتر را میدهد. زیرا در اذهان مردم رهبری سیاسی فعلی در تلاش تداوم قدرت سیاسی از طریق دستبُرد به انتخابات آینده است و این انتباه (شاید غلط و یا هم درست) برخاسته از تجربهی انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۹ و سنت غلط بجا مانده از آقای کرزی است.
مأموریت امریکا در افغانستان، که هدف اصلی آن جلوگیری از سقوط نظام سیاسی است، در تناقض با اهداف طبقهی ممتاز حاکم که تداوم قدرت سیاسی است، میباشد. ترس آن میرود که باز هم امکانات فراهمشده برای مردم ما دستخوش رقابتهای سیاسی داخلی گردد و یکبار دیگر عامل شکست استراتژی امریکا برای افغانستان شود.
علاوه بر آن، نقش کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه را در امور داخلی کشور نادیده نباید گرفت. باید بپذیریم که زمینهی مداخله این کشورها را ما خود، مهیا ساختهایم. وابستگی مالی تعدادی از سیاستمداران مطرح ما به خارج از کشور جزیی از فرهنگ پذیرفتهشده ما شده است که دیگر نه جرم پنداشته میشود و نه هم مایهی شرم.
در چنین وضعیت بحرانی، رهبری حکومت و به خصوص آنهایی که ادعای رهبری آینده کشور را دارند مسوولیت تاریخی را نیز به دوش میکـَشند. تجربه از تاریخ و به خصوص اشتباهات رهبران سیاسی در چهار دههی اخیر، عبرت بزرگ برای همه ما شده میتواند، ولی متأسفانه تعداد اندک ما از گذشته آموختهایم.
تعهد امریکا و ناتو برای افغانستان شاید برای یک دههی دیگر ادامه داشته باشد و اگر در شیوه حکومتداری طی دو سال آینده تغییرات به وجود نیاید، احتمالاً بحران سیاسی کنونی همچنان دامنگیر حکومت آینده باقی خواهد ماند و فرصت طلایی دیگری را هم از دست خواهیم داد.
البته اکثریت ما میپذیریم که راه حل بحران کنونی از طریق ایجاد یک فرمول سیاسی جدید امکانپذیر میباشد و احیای اجماع سیاسی بین همه اقوام تنها وابسته به یک حکومت همهشمول، پاسخگو، با عملکرد شفاف است.
هارون میر
>>> تا که امریکا و این مزدوران بی کفایت است این نا امنی , اختلاس , اختطاف و غیره و غیره فساد اخلاقی در این سرزمین وجود خواهد داشت.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است