تاریخ انتشار: ۱۱:۵۴ ۱۳۹۶/۷/۲۴ | کد خبر: 140077 | منبع: | پرینت |
چند سال پیش یک دوست اسماعیلی داشتم از شیخ علی. شبی با هم یک فیلم مستند در باره ی زندگی سید جعفر نادری، پسر سید منصور نادری می دیدیم.
در بخشی از این فیلم، سید جعفر که ظاهر و رفتارش بیشتر به یک غول بی سر و پا و یا یک راهزن صحراگرد می ماند، به یک محل دوردست کوهستانی بسیار فقیر نشین به دیدار مردم ( پیروان نادری ها) می رود.
مردم آن محل، زن، مرد، کودک، پیر و جوان، در کوه و دشت می دوند که "ده راه" سید جعفر بروند، و با رسیدن سید جعفر، پیش او خم شده دستش را می بوسند و گاوی را پیش پاهایش قربانی می کنند. پس از دیدن آن فیلم، من از دوستم پرسیدم که چرا مردم تا این اندازه به اینها، احترام می گذارند و دوست شان دارند؟
در کنار دلایلی دیگری که آن دوست برایم آورد، این بخش از سخنانش هیچگاه از یادم نرفت:
او برایم توضیح داد که هزاره های "بیگانه" (هزاره های دوازده امامی) تا همین اواخر، آن قدر نسبت به هزاره های اسماعیلی تعصب داشتند که از دست آنها نان و آب نمی خوردند ( ناپاک شان می پنداشتند)، و آنها را غلات گفته، کافر می دانستند. مثلا، او خاطرات تلخی از ستم هزاره های پیرو سید حسین انوری در حق مردمش را بازگو کرد. می گفت که خیلی ها و از جمله خودش را با میل کلاشنکوف در دهانش وادار می کرده اند که به امام شان، آقا خان فحش بدهند. او، پناه بردن هزاره های اسماعیلی به نادری ها و جمع شدن به دور آنها را یکی از دلایل مهم قدرت و دوام قدرت این خاندان می دانست.
حالا که سوال ها از جایگاه غیر انسانی نادری ها در میان هزاره های اسماعیلی یکی پس از دیگری پرسیده می شود، خوب است که از خودمان شروع کنیم، و از نقدِ باور و نگاه و عملِ خودمان نسبت به هزاره های اسماعیلی آغاز کنیم. آیا ما، هزاره های اسماعیلی را آنگونه که هستند، نه کمتر و نه بیشتر از خودمان در کنار مان خواهیم پذیرفت؟ شخصا، شک دارم.
عبدالله وطندار
>>> شعار تمام انسانهای روی زمین باید این باشد که ما انسان هستیم و در مقابل یکدیگر و محیط زیست خود مسؤلیت داریم.
اگر ازین شعار اندک آنطرف تر بروید و بگویید که شکر ما اسمعیله هستیم و یا دوازده امامی و یا شیعه و سنی و یا مسلمان و مسیحی و با یهود و هندو و بودایی و یا آسیایی و افریقایی و اروپایی و امریکایی و آسترالیایی و یا افغان و ایرانی و پاکستانی و هندی و چینی و روسی و عرب و عجم و غیره.....
همان است که خود خواهی ها و برتری چوبی ها و حق بجانب بودن ها و غلط بودن ها و غیره شروع میشود و در نتیجه تضاد ها بنیان می آید و از تضاد ها خشونت ها و از خشونت ها جنگ ها و ار جنگ ها قتل و کشتار و خونریزی و تخریب و بربادی و غیره.
و این چیزی است که در طول تاریخ بشریت وجود داشته است.
اما در جهان دیگر زنده جانهای روی زمین بغیر از انسانها چنین چیزی وجود ندارد.فقط غرض رفع گرسنگی حیوانی را شکار میکنند و وقتی که سبر شدند،اگر یک هزار حیوان دیگر در اطراف شان باشد،غرض نمیگیرند.
>>> اگر مردم سرراه شان گاو می کشند به رضا ورغبت خودشان .پس مشکل خودت چیست که مردم نادری هارا دوست دارد .واین یک نوع حسادت حسودان نابکار مثل خودت است .بتو چی ابله نادان .مثلا من مولانا جلال الدین محمد بلخی را دوست دارم .صلاحیت حب وبغض من مربوط بمن است ویا .ازشما اجازه بگیرم .؟
>>> آیا هنوز هم میتوان از گفته آن فیلسوف غربی که گفته: "مذهب افیون اجتماع است" بیتفاوت گذشت؟؟؟؟
>>> بـه :
اگر مردم برضائیت خود هیروئین میکشند مشکل خودت چیست درست است ؟؟؟
اگرمردم برضائیت خود دختر فروشی میکنند !!
اگرمردم برضائیت خود آدم میکشند !!
خرافات بد است باید اذهان مردم تنویرشود
>>> این ....های قرن نا سید چو چه های شمر فقط از هزاره های درمانده گاو شیری درست کردند برای خود شان
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است