تاریخ انتشار: ۰۸:۵۴ ۱۳۹۶/۳/۲۰ | کد خبر: 134304 | منبع: | پرینت |
ریاست جمهوری طی اطلاعیه ای امروز شنبه را عزای عمومی اعلام کرد.
در اطلاعیه ریاست جمهوری آمده است: طی روزهای اخیر شماری از هموطنان ما در اثر حملات جنایتکارانۀ گروه های تروریستی در کابل، خوست و هرات، شهید و زخمی گردیدند.
مردم افغانستان در این روز ها در سوگ و اندوه عزیزان شان بسر می برند. دولت و مردم با ابراز احساسات و صف بستن برای اهدای خون به مجروحین، ابراز همدردی نمودند.
اکنون به منظور گرامی داشت یاد و خاطرۀ شهدای رویدادهای اخیر تروریستی، حکومت وحدت ملی شنبه مورخ ۲۰ جوزای سال روان را ماتم ملی اعلام می کند.
در این روز بیرق افغانستان در تمام کشور و نمایندگی های سیاسی آن در خارج از کشور به حالت نیمه افراشته در آورده می شود.
رهبری حکومت با اشتراک فعال شورای ملی و ستره محکمه جمهوری اسلامی افغانستان از ملت شریف افغانستان دعوت بعمل می آورد که در این روز با حضور در مساجد و تکایا، با برگزاری مراسم ختم های قرآن عظیم الشان، به روح شهدای رویداد های اخیر، صحتمندی مجروحین و تامین صلح و ثبات پایدار در کشور، اتحاف دعا نمایند.
قابل یادآوری است که فردا مراسم ختم قرآن عظیم الشان با حضورداشت رهبری قوۀ ثلاثۀ کشور در مسجد جامع ارگ برگزار می گردد.
کد (4)
>>> سلام هم وطن از ما است بر ما لعن سعودی وهابی
>>> این عزای عمومی بخاطر ایران است، بخاطریکه از واقعات دلخراش کشور ما هفته گذشت، به این نمی شود که بعد از تمام شدن جلسات و نشست ها و بیکار شدن عزا اعلان کنیم.
مجید
>>> خود تان بکشید و خود تان هم عزای عمومی اعلام کنید برای همین گفته اند: آمریکا شیطان بزرگ است و باید گفت که دست پروردکان آمریکا نیز شیطان های متوسط و در حال بزرگ شدن هستند.
>>> تاجیک در مقابل تاجیک ، یک دسیسه هولناک !
قرار معلوماتی که من دریافت کرده ام ، حنیف اتمر و دیگر نقشه سازان پلید دولت پوشالی و فاشیستی اشرف غنیِ، در نظر دارند که از سربازان تاجیک ، به ویژه سربازانیکه از پنجشیر، تخار، بدخشان هستند ، برای سرکوب رستاخیز تغییر کار بگیرند. همین اکنون کار سرهمبندی گروه های سرکوب از ارتش و پولیس در جریان است و تصمیم قطعی این است که سربازان همه از تاجیکان و مخصوصن از همان سه استان یاد شده باشند و تحت قومانده و فرمان افسران پشتون ، در برابر جنبش قرار گیرند و با دست خود برادران جوان خود را بکشند . اگر در آن هنگام از سوی جنبش هم مثلن کدام مقاومت و برخوردی علیه سربازان صورت بگیرد، در آن صورت نیز جوان تاجیک کشته شوند.
خواهش و آرزوی من از عزیزان رستاخیز تغییر و همه بزرگان این است که به هر صورتی که می شود ، در میان سربازان اعلامیه و خبرنامه و فراخوان های پی در پخش کنند ، در نزدیک محل تجمع سربازان بروند و با بلند گو ها برای آنان از دسیسه دولت پرده بردارند و به سربازان تاجیک هشدار دهند که به هیچ قیمتی در سرکوب و کشتار برادران و همتباران خویش شرکت نکنند اگرهم به قیمت از دست دادن کار شان باشد. چه خوب و زییا خواهد شد که در صورت تجاوز دولت به عدالتخواهان ، سربازان تاجیک تفنگ خویش را به سوی خود دولت فاسد و فاشیست اشرف غنی بگردانند و درکنار مردم خود ایستاد شوند.
به نظر من ، توجه به این مساله بسیار مهم است . اینکه دوستان برای این کدام برنامه دارند یا نه ؟ من آگاهی ندارم .
با سپاس . عمر راوی .
>>> از دست این دولت مردان بی غیرت هر روز ما روز عزا داری است پس از این افغانستان نه. بلکه سرزمین عزا دارن نام بگذاریم .هر روز به بهانه های مختلف مردم ما کشته میشوند.
>>> TZ Bakhshi Bakhshi Zafari
فوری:
بنده راهی افغان فلم استم، پلیس، راه های منتهی به شیر پور و وزیر اکبر خان راقصدن بسته کرده؛ در حالیکه خیمه اعتراضی یک کیلومتر از این جاها فاصله دارد؛ ده ها وصد ها موتر در کوچه های فرعی شهر نو و وزیر اکبر خان سرگردان اند؛ این راه بندان پولیس هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد؛ به جز اینکه، خیمه نشینان معترض را، به غلط عامل این مساله نشان دهند...
همایون پاییز
>>> چهل گذشته همه روز عزاي عمومي داريم، ضرورت به إعلام آن نبود، خائنين و جلادان ملت زنده و سلامت مصروف عيش و نوش و ملت مظلوم در جان كندن و جان دادن، يا رب تو بالاي ما رحم نما، و ما را از شر همه ظالمان نجات ده،
>>> در پیوند با نوشته جناب آقای مهاجر
از دید من، استاد خلیلی با ایستادن در کنار اشرف غنی در انتخابات (همراه با آقای احمد ضیا مسعود و جنرال دوستم) بزرگترین لغزش سیاسی زندگی سیاسی خود را مرتکب گردید. زیرا اگر این سه نفر به نمایندگی از سه قوم بزرگ کشوربه صحنه نمی آمدند، محال بود امریکا و سعودی بتوانند یک مهر دست نشانده را بر مردم ما تحمیل کنند . آن هم یک آدم نیمه دیوانه را.
به هر رو، اکنون شانس بسیار خوبی برای استاد فراهم شده است تا این لغزش بزرگ و نابخشودنی خود را جبران کند. برای جبران مافات استاد می تواند تنها یک کار کند و اگر اشرف غنی نپذیرفت، باید بی درنگ کناره گیری کند. حتا در صورت کناره گیری هم می تواند خود را در برابر دیدگان تیز بین تاریخ تبرئه نماید:
باید به هر بهایی که شده، اشرف غنی را زیر فشار بگیرد تا قانون اساسی مزخرف و ضد ملی، دستکاری شده و سراپا آگنده از تناقضات کنونی را ملغا، فسخ و ابطال اعلام و بی درنگ لویه جرگه ویرایش قانون اساسی و ساختار نظام را برگزار نماید.
نخستین گام در این راستا تشکیل بی درنگ کمیسیون ویرایش و تسوید قانون اساسی است. اگر استاد در این راه پیشگام شود، با اطمینان می توان گفت که اکثریت کسانی که خواستار اصلاحات و دگردیسی هستند، پشت شان ایستاد می شوند و برای نخستین بار یک محورا فراتباری و فرامذهبی در کشور شکل می گیرد که همه پیرامون یک محور آرمانی ملی گرد می آیند.
از دید من استاد باید به زودی خط مشی خود را اعلام و هدف اصلی خود را در در راستای تغییر ساختار نظام مشخص سازد. در غیر آن، نشستن به یک کرسی تشریفاتی و نمادین تنها و تنها می تواند به مرگ سیاسی و انزوا و تجرید وی بینجامد.
من این را از ته دل و با کمال صداقت می نویسیم. امیدوارم به آگاهی استاد برسانید. ویرایش قانون اساسی و تغییر ساختار نظام از ریاستی مطلقه و لگام گسیخته کنونی به یک نظام ریاستی- صدارتی خواست اکثریت نیروهای روشنفکر جامعه ما است.
همچنین آقای مسعود هم می توانند از مجرای اپوزیسیون فشار را بر اشرف غنی افزایش دهند. در غیر این صورت، وی هرگز به خواست خود حاضر به انجام اصلاحات و دگردیسی در نظام فرسوده و پوسیده ارتجاعی کنونی نخواهد گردید.
باید شعار ویرایش قانون اساسی و تغییر نظام به شعار همگانی و سراسری مبدل گردد.
>>> بعد از تفکر 10 ده روزه چنین فیصله صورت گرفت
>>> نامش را نمیدانم؛ خانوادهاش را نیز نمیشناسم و نمیفهمم به کدام ایل و تبار تعلق دارد. اکنون یک پیکر بیجان است. گلولهی رویش را شکافته و از پشتسرش برآمده است.
پیکر این نوجوان نامراد اینک هشت روز میشود در سرد خانهی بیمارستان ایمرجنسی خوابیده است.
بار اخیر که او را زنده دیدم، جمعه گذشته بود و نفس زنان پیشاپیش تانک گارنیزون در نزدیکی چهاراهی زنبق میدوید.
من آهسته گام بر می داشتم و گلوله های که به سوی اعتراض کنندهگان شلیک میشدند را میشمردم. من باور داشتم چنانی که به برادرم، فرید باور دارم که این گلوله ها من و یاران عدالت خواه مرا نمیخورد. من باور داشتم که سربازان مارا نمیزنند، فقط میترسانند، چنانی که برادر بزرگ دست را برای سیلی زدن بلند میکند اما نمیزند. اما غریو گلوله ها نزدیکتر میشدند و غرندهتر.
ناگهان جوانی از کنارم رد شد و مرا هل داد به دست چپ خیابان و با لهجهای بدخشی گفت که بگریز؛ ظالمان میزنند! من نقش زمین شدم و تا برخواستم دیدم ویسالدین اکرمی غرق خون است و عدهای از دست و پایش گرفته اند و دوان دوان سوی بیمارستاناش میکشانند.
صدای گلوله همچنان در آسمان بلند بود و اما اینبار اصابت گلوله در ماحول خود را نیز حس میکردم. منتظر بودم چه لحظهای تختهی پشتم گرم و سپس شکافته میشود و نقش زمین میشوم. اینجا صدای ویس الدین بار دیگر به گوش ام طنین انداز شد «بگریز که ظالمان میزنند» دیگر اعتماد ام از این برادر کلان برخواسته بود و باور کرده بودم که با نیروی قهریه اشرف غنی مواجه هستیم و به هیچ کسی رحم نخواهد کرد.
چند قدم پیش نمانده بودم که عبدالمتین را غرق خون روی دوش مبارزان دیدم و در چند قدم دیگر کاکا شرین را غرق خون یافتم.
تا خواستم فرار کنم یادم از این کودک آمد که پیشاپیش تانگ میدوید. پشتم را نگاه کردم، دیدم تانگ در فاصلهی ده متری ام قرار دارد و میله های تفنگ به زاویه چهل و پنج درجه سوی اعتراض کنندهگان بی دفاع پاین است. این کودک را در یک نگاه دیدم کن در پیادهرو روی دوپا نشسته است و همچون موسیچهی باران زده ترسیده است. من فرار کردم و با خود گفتم او کودک است، هر قدر ظالم باشند او را نخواهند زد. ساعتی نگذشته بود که فهرستی از شهدای تیر اندازی گارنیزون و محافظان اشرف غنی بر اعتراض کنندهگان از سوی بیمارستان ایمرجنسی بیرون داده شد. در میان لست در کنار نام های چهار تن دیگر یک کودک بی هویت نیز نوشته بود. خودم را با سختی به سردخانه بیمارستان رساندم، دیدم همان کودک که از وحشت سپاه قهریهی ارگ همچون موسیچهی در کنار جاده زانو زده بود روی تخت سرد خانه خوابیده است.
اینک هشت روز میگذرد و خبری از خانوادهی این شهید نامراد نیست. به رغم مخالفت مسوولین بیمارستان این عکس را گرفتم تا در صورت پیدا نشدن وارثانش نشر کنم.
این عکس را نشر کنید تا بتوانیم خانواده اش را پیدا کنیم.
فرهاد میهنپور
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است