پاکستان تلاش دارد تا بلخ را بسوی بی ثباتی بکشاند
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۲۸    ۱۳۹۶/۲/۶ کد خبر: 132257 منبع: پرینت

پاکستان تلاش دارد تا با تمام نیرو بلخ را بی‌ ثبات سازد. هدف استراتژی پاکستان را بی‌ ثباتی سیاسی، فکری و اقتصادی بلخ شکل می‌ دهد که به‌ صورت خودکار بی‌ ثباتی امنیتی را در همه افغانستان در پی دارد.

پاکستان ابزاری را در دست دارد که سایر دولت های منطقه از آن عاجز هستند. این ابزار قدرت فکری مزدوران آی اس آی در ساختارهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و سیاست خارجی افغانستان است. پاکستان با استفاده از این ابزار تلاش دارد تا شمال به‌ ویژه بلخ را ناامن سازد.

بلخ به پنج دلیل در تیر رس پاکستان قرار گرفته‌ است:

1. جغرافیای استراتژیک بلخ، سرنوشت سیاست را در افغانستان رقم می‌ زند. مرز با آسیای میانه، به‌ سان مرز با پاکستان نیست. این مرز راه را به‌ روی آزادی دهشت‌ افگنان و باندهای منطقه‌ ای مسدود ساخته است. نظارت جدی روسیه در این مرز، آسیای میانه را از شر پاکستانیزه‌ شدن رهانیده است.

2. بلخ دهلیز تامینات جبهه جنگ و جبهه اقتصاد افغانستان است. اگر این دهلیز نا آرام شود، دهلیز پاکستان فعال‌ تر شده و وابستگی کابل به اسلام‌ آباد بیشتر می‌ شود. وابستگی اقتصادی کابل به اسلام‌ آباد یکی از مهم‌ ترین عناصر استراتژی جنگ پاکستان در منطقه است. پاکستان از این راه امتیازات زیادی را از غرب به‌ دست می‌ آورد.

3. بلخ گذرگاه ایدیالوژی‌ ها است. اگر بلخ از کنترول مجاهدین برون شود، جنازه این گروه سیاسی را باید خواند. در 15 سال پسین، شمال به هویت مجاهدین و به‌ ویژه جمعیت تبدیل شده است. شکست بلخ، شکست فرسایشی شورای نظار را در پنجشیر در پی دارد. از سویی‌ هم بی‌ ثباتی بلخ راه را برای قدرت‌ نمایی جمعیت و جنبش دامن می‌ زند زیرا درد بلخ به‌ زودی به جوزجان، میمنه و سرپل سرایت خواهد کرد.

اگر پاکستان بتواند شمال و به‌ ویژه بلخ را نا‌آرام سازد، مجاهدین آخرین سنگرشان‌ را از دست می‌ دهند. این‌ کار به‌ نفع برخی از دست‌ اندرکاران ارگ نیز است.

4. از دید دموگرافی (جمعیت‌ شناسی) نیز شمال قابل توجه است. در این جغرافیا اقوام گوناگون هم‌ زیستی دارند. به‌ هم‌ زدن هم‌ زیستی گروه‌ های اجتماعی با فرهنگ‌ های گوناگون، جوهر اتحاد در افغانستان را صدمه می‌ زند. از هم گسستگی ملی در افغانستان یکی از سنگ‌ پایه‌ های دکترین نواز شریف از دهه هشتاد بدین‌ سو است.

5. مردم شمال، شهروندان معتدل و بازی هستند. تحمیل افراطیت ‌اسلامی در شمال، فکر پاکستانیزه را در افغانستان تعمیم می‌ بخشد. راه بی‌ ثباتی فکری در شمال، استفاده از منابر در مساجد و ملاهای مزدور است. پاکستان سعی خواهد کرد تا ملاها و رهبران معتدل را در شمال حذف کند. بنابراین بهترین جانشین ملاهای معتدل، استفاده از ملاهای سیاسی است که به‌ پاکستان به‌ نام اسلام سلفی، وهابی و سایر شاخه‌ های مذهبی تعهد دارند و از مدرسه‌ های پاکستان فارغ شده‌ اند.

اگر استراتژیست‌ های دولت این پنج عنصر را جدی نگیرند، خطر شکست افغانستان به‌ دور از تصور نیست.

ملک ستیز


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
بلخ
پاکستان
نظرات بینندگان:

>>>   اینکه هدف پاکستان در خصوص ناامن ساختن بلخ تا کدام در اولویت قرار دارد گپی است جدا اما نیرویی یا نیروهایی بنام مجاهدین دیگر اهمیت شانرا در افغانستان از دست داده اند! به دلایل ذیل:

1- مجاهدین از همان آغاز به احزاب و گروها تقسیم بودند که در فرجام این تقسیمبندی شان به دشمنی هم گرایید که تا الحام همین دشمنی شان ادامه دارد.
2- قسمتی از بدنۀ همین مجاهدین به طالبان تبدیل شد که نمیتوان اینرا پراگنده گی دیگری در صفوف مجاهدین ندانست.
3 - قسمت اعظمی از مجاهدین از گریوان داعش سر بدر خواهند نمود که اینهم میتواند رخنۀ دیگری در بدنۀ مجاهدین باشد.
4 - از شورای نظار و جمعیت یک نام خالی باقی مانده که این نام هم گاه گاهی از طرف گروهی بدماش و بد اخلاق در گوشه و کنار شهرها تمثیل میگردد در غیر نمیتواند قابل حساب باشد.
5 - رهبران مجاهدین صاحب مال و دارایی بی حساب در خارج از کشور شده اند که دیگر آماده منسجم نمودن نیرویی بنام مجاهدین نیستند.
6 - ظلم و وحشت چند دهۀ اخیر مجاهدین، چهره این گروه را نزد ملت افغانستان منفور ساخته است.

میهن زرغون

>>>   کجای افغانستان از دست پاکستان بی ثبات نشده که در بی ثبات ساختن ولایت بلخ تلاش دارد......

>>>   پاکستان خودش ابزاراست مدیریت این کارها مربوط به ستراتیژست های کلان فراترازپاکستان است واین یک واقعیت است تشویش نکنید

>>>   اگر قدرت و نیروی افغانی و شهامت که مانند پدران خویش داشته باشند که البته دارند و خواهند داشت و وجود داشته باشد این پاکستان .... با دار و دسته خاین و جنایت کارش به هدف پلید خویش نخواهد رسید، ایشالا همه شون بروند به جهنم، و جهنمی رو که برای مردم افغانستان خصوصا به سمت شمال کشور، می خواهند بسازند این آرمان خویش را مانند دیگر خاینن کشور به گور خواهند برد، زنده و سر بلند و پاینده و جاوید مردم سر زمین خراسان بزرگ کشور .

>>>   پاکستان تلاش دارد، تا بلخ را سوی بی ثباتی بکشاند. پس وظیفۀ عطا نور درین قبال چیست؟

>>>   نور بلخ دست پدرام بگير و با اين مرد ايتلاف کن با هزاره و اوزبيک و تاجيکان و تموريان از بلخ تاهرات و از بدخشان تا کابل و از نورستان تاباميان اروزگان
افغانها بروند پس به طرف ديور ند ودير اسماعيل خيل و وزيرى. وزير از شما ستان از ما!از ستان و گاه ما پارسيان استفاده نکنيد! افغانتون پشتونتون وزيرتون!

هوشيار خبردار از دانشگاه استفاده نکنى افغان
من افغان نيستم
من انسان ام
درنده نيستم
شيران توى توا
کرزى چه گفت?

درباره واژه افغان به پاسخ افغان نژاد
" در کتب قدیمی چینی ها و هندوها؛ همچو رامایانه٬ از کلمه اشوه گان٬ و اسپه گان یاد شده که به اهالی کابل٬ پروان٬ کاپیسا٬ پکتیا...خطاب میشده است. این واژه ترکیبی بوده که از لغت "اسپه" و پسوند "گان". لغت "اسپه" در زبان دری همان اسپ میباشد و پسوند "گان" همانا حالت جمع بستن زنده گان میباشد. به عبارت دیگر اسپه گان به معنای دارنده گان اسپ یا اسپ سواران است. این لغت به تابعیت از تفاوتهای آوایی میان اوستا و ویدا٬ از اسپه گان به هپه گان تبدیل شده است. مورخان عرب٬ نظر به نبود حروف "پ" و "گ"٬ در زبان عربی٬ آنرا افه غان یا افغان ثبت کرده اند. و همچنان لغت استان در زبان دری به معنای جا و مکان میباشد. پس : افغانستان به معنای سرزمین اسپ سواران میباشد. این واژه نه تنها دری میباشد٬ بلکه با کلمه پشتون يا قوم پختون اصلا سروکاری ندارد. لغات "اسپه"٬ "گان" و "استان"٬ همه آریایی و خراسانی اند.

قدامت این اسپ سواران برمیگردد به دوران حتی ماقبل آریاییان. من از کم عقلی برخی از شما٬ نگرانم."

پايان نقل قول افغان نژاد

اين شخص در کل هيچ ثبوت بردست ندارد
از دانش مدد ميخوايم!

ريشه شناسى يک رشته دانش زبانشناسى است که به انگليسى: Etymology

ریشه‌شناسی یا واژه‌پژوهی یا علم اشتقاق یا اِتیمولوژی، علم مطالعهٔ تاریخی واژه‌ها و بررسی تحول شکل واژه‌ها می‌باشد. مسائلی مانند اینکه چه موقع وارد زبانی شده‌اند، از چه منبعی وارد شده‌اند و اینکه در طول زمان چه تغییری در ساختار و معنای آنها ایجاد شده‌است، در ریشه‌شناسی بررسی می‌گردد. با ميتودهاى و يا شيوه هاى دانشورى و با متن (text) بر پايه متن معنى و مفهوم تحليل و تجزيه مى شود يعنى که معنى و مفهوم اصلى لغوى واژه اى در ادوار گذشته , پيشينه تاريخى برجسته افاده, بيان و توضيح شود.

به گونه خود واژه "واژه" اگر ريشه شناسى اين واژه را مورد بررسى زبانشناختى دانشورى نوين قرار دهيم حاجت پاليدن واژه در کتاب هاى و دودمانهاى گذشته چينيان و هنديان نيست زيرا که اين واژه درقدم نخست يک لغت صددرصد پارسى ( پارسى باستان, پارتى ميانه بخوان پارثىPatient Parthi ,partial , پارسى پهلوى و فارسى نو يا پارسى درى است.

"واژ ه" را تجزيه مى کنيم: اين لغت از دو آوه يا دو سيلاب ساخته شده است که "آواز" و "صدا" و هجا (منظور از حرفهاى بدون معنى است) "واج" يا تکواژ دارد. و با زبان پيوند دارد. زبان پيش از آمدن الفباى سامى عربى با حرف يا دبيره [ژ ] نگارش مى شد. در زبانهاى ايرانى مانند کردى و بلوچى و پشتو و ديگر گويشهاى ايرانزمين وتورانزمين زبان را به ژبان , ژمانو ژبه و ژباله هم آواه فشاره صدا مى کردند.
آواه و آواز , واژ و واژه از يک کنده زبانى اشتقاق شده است.
اکنون بر مى گرديم به خانواده زبانى زبانهاى ايرانى از فاميل بزرک هندوايرانى وهندوجرمنى (از خاطر سوء استفاده هيتلر از واژگان آريايى و يا چون آريا+ نا و يا اير+ ان در اروپا خوش آيند نسيت ) اکنون هندوايرانى ويا هندواروپايى گفته مي شود.
(واژ=واگ=گقتن و حرف زدن) با (VOICE) و (VOC :VOCAL) مشترک است ودر این زبان‌ها برای گفتکو و صحبت وحرف زدن ,آواز و صدا بکار برده مى شود.

بلى واژه پشتون امکان دارد که با "پشت آس" (آس به زبان پشتو اسپ معنى مى دهد ) که سوارکار معنى مى دهد.

واما واژه (فغ) و (فغان) و (افغان) اشتقاق هاى از يک ريشه زبانى است که در زبان سامى عربى يکى از قديمترين زبانهاى دنيا کار برد داشته دارد و خواهد داشت. زبان‌های سامی یکی از زیرشاخه‌های خانواده زبان‌های آفریقایی-آسیایی هستند. این زبانها مجموعاً چهارصد و هفتاد میلیون گویشور دارند.
فغ درعربى مفرد فغان است. و افغان جمع فغان يعنى جمع جمع
مانند قلم - اقلام
سلاح - اسلحه
جنس - اجناس
لقب - القاب
لفظ - الفاظ
خبر - اخبار
....
فغان - افغان

نگاه کن که پشتون در زير چپن خراسان واوستا وريگ ويدا خود را پته خزانه مى کند و با چه چالاکى فريبى افغان را اسپ سوار مى کند

1- خى پشتو و پشت تون چى معنى مى دهد?
2- خى پتان چى معنى مى دهد?

3- خى روهيله چى معنى مى دهد?

بلى دانشمندان پشتونها مى گويند که افغان از لقب شاهپور ساسانى آمده. لقب آن مرد بزرگ ايران زمين که اولين دانشگاه را در استان پارس آريانم پايه گذارى کرد ارديشير بابکان و يا اپگان بود که با اوغان و اوگان قريب است.
اما او افغان اين نظريه را گفته نمى توانى بخاطر ايکه پارسى و ايرانى بودن ات ثابت مى شود!

به پارسى بودن خود افتخار مى کنم. هر داد و فغان کنيد افغان نيستم!

>>>   بسیار تحلیل مناسب کردید آقای ستیز


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است