بحران دیورند را با انگلیس و پاکستان بحث کنید
قوانین بین المللی آشکار می سازد که با از میان رفتن یک کشور مانند هند بریتانیا تمام قراردادها و موافقاتی که از جانب کشورهای دیگر با آن عقد گردیده است اعتبار حقوقی خویش را از دست داده و مورد الغا قرار می گیرد 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۵    ۱۳۹۶/۱/۱۵ کد خبر: 131257 منبع: پرینت

از چندی بدینسو موضوع خط دیورند یکبار دیگر در سر خط رسانه ها قرار گرفته است. بعضی ها دیورند را مرز رسمی بین پاکستان و افغانستان می دانند و عده ای دیگری به این باور اند که نه تنها بلوچستان بلکه تا پل اتک مربوط به افغانستان است و باید جز قلمرو افغانستان شمرده شود.

خواستم منحیث کسی که الفبای حقوق را بطور نسبی می دانم در این مورد با در نظرداشت تاریخ و حقوق بین المللی نظریات خود را با شما شریک سازم همه می دانند. مورخین و آگاهان امور سیاسی، افغانستان را از لحاظ موقعیت ژیوپولیتیک آن به نام های گذرگاه جهان گشایان، جاده ابریشم و دروازه هند می نامند که در شرایط مشخص زمانی از اهمیت خاص و در خور تعمق برخوردار بوده و همین اکنون نیز دارای اهمیت خاص باستانی خویش می باشد.

در نیمه قرن نوزدهم میلادی بنابر موقعیت خاصی که میان امپراتوری های بزرگ وقت یعنی روسیه تزاری و برتانیایی کبیر داشت، روسیه تزاری از سمت شمال و برتانیای کبیر از طرف جنوب به سرحدات افغاستان در میان دو ابر قدرت جهانی موقف مشخص و استثنایی را به خود احراز نمود که این وضعیت حساس و غیر عادی موجب مسابقه و نزاع سیاسی منطقوی میان روسیه تزاری و برتانیای کبیر گردید.

روی همین علل و فاکتورها علمای جهان سیاست اصطلاح ژیوپولیتیک را در مورد سرزمین افغان ها در تحلیل های سیاسی و پژوهشی خویش مورد استفاده قرار داد که اکنون نیز آگاهان امور سیاسی این افاده را به ارتباط خیطه مرد خیز افغان ها همواره مورد استفاده قراد می دهند. با انکشافات اوضاع جدید و شکل گیری که در سطح ملی و جهانی پی یکی دیگر به وقوع پیوست.

قدرت های بزرگ جهانی که در شمال و جنوب کشور قرار داشت حوادث و رویدادها را طوری شکل دادند که افغانستان در بازی های بزرگ سیاست های استعماری آن در هم پیچید که موجودیت افغانستان را منحیث یک کشوری که دارای ابعاد حقوقی خویش باشد تحت فشارها و چالش های جدی قرار داد. بریتانیای کبیر بنابر هراسی که از پیشروی روسیه تزاری در آسیای میانه که به شدت تام ادامه داشت در سال های 1839 و 1878 بالای سرزمین افغان ها تاخت و تاز نظامی نمود که با مقاومت های بی مانند و چشمگیر افغان ها مواجه و با شکست های مضحک بار راه عقبی خویش را تواَم باتلفات جانی و مالی در پیش گرفت.

با وجود این همه حوادث و نبردهای خونین که در میان افغان ها و قوت های نظامی بریتانیا به وقوع پیوست، انگلیس ها با به کار بردن شیوه های مملو از خدعه و نیرنگ خاص استعماری زعمای افغانی را با انعقاد قراردادهای سیاسی و غیره مجبور ساخت تا اهداف توسعه طلبانه و هژمونی خویش را بالای آن تحمیل نمایند و بگونه مثال:

در سال 1873 انگلیس ها اختیارات سیاست خارجی افغانستان را در ضمن توافقنامه گندمک از سردار محمد یعقوب خان بدست آورده از آن خود کردند که این حالت روسیه تزاری را نیز تحریک و در نتیجه آن قسمتی از واخان و بعدا پنجده را متصرف گردید. به سلسله همین مداخلات پی در پی ابر قدرت هایی که در شمال و جنوب سرزمین افغانها قرار داشت انگلیس ها بار دیگر بنا بر خصلت های استعماری خویش آرام ننشسته و در سال 1893 خط دیورند را منحیث یک قرار داد با امیر عبدالرحمن خان پادشاه وقت افغانستان امضا کردند.

خط دیورند توسط (سرماتیمه دیورند) مشاور ارشد امور خارجی هند بریتانیایی به طول 1700 میل از شمال شرق الی جنوب غرب افغانستان که با سرحد ایران منتهی می گردید بالای افغان ها در همان وقت تحمیل و علامت گذاری نمود.

با تحمیل این خط قبایل پشتون و بلوچ که در دو جانب خط طور عنعنوی امرار حیات می نمودند از هم جدا ساخته شد و این نزاع سرحدی باعث آن گردید تا روابط میان افغانستان و پاکستان که بعد از خروج نیروهای بریتانیایی از شبه قاره هند در صحنه سیاسی بطور غیر مترقبه حضور یافت و بعدا در کشورهای مشترک المنافع تحت قیمومیت بریتانیا زندگی سیاسی خویش را آغاز نمود تحت تاثیر جدی قرار داده است که با یقین کامل می توان گفت تا زمانیکه این معضله سرحدی از لحاظ حقوقی با نظر داشت قوانین بین الدول حل و فصل نگردد تامین روابط حقیقی و گسترده توام با حصول اطمینان متقابل امریست دشوار که راه های حل آن باید با تعمق بیشتر جستجو گردد.

زیرا بدون حل حقیقی آن تحکیم روابط دو کشور همسایه به هیچ صورت نمی تواند تحقق پذیرد و این حالت که از آن 124 سال سپری می گردد در آینده نیز پایدار باقی خواهد ماند که پیامد هی غیر قابل پیشبینی و ناگوار را در قبال داشته و به نزد بعضی ها به مثابه یک زخم خونین در پیکر افغانستان که گفته می شود تاریخ پنج هزار ساله شان و عظمت خویش را پشت سر گذاشته است باقی خواهد ماند.

انگلیس ها در مورد خط دیورند استدلال می نمودند که عبدالرحمن خان قبایل این مناطق را علیه آنها تحریک می نمودند، بنابراین انگلیس ها مجبور گردیدند تا خط دیورند را میان قبایل از چترال آغاز و الی بولان بلوچستان تمدید و علامه گذاری نمایند که انگلیس ها این ساحه را ساحه نفوظ یا ( Share of Influence ) خویش می دانستند.

علی محمد یکی از مورخین نام آور افغانی می نویسد که خط دیورند بالای امیر عبدالرحمن خان از راه توسل به زور که یک سیاست عنعنوی انگلیس را تشکیل می داد تحمیل گردیده است زیرا زمانی که امیرعبدالرحمن خان نقشه خط متذکره را از هند بریتانیایی مطالبه نمود، موصوف بعد از مشاهده آن در حیرت فرو رفت و دید که مناطق قبایل پشتون و بلوچ دو نصف گردیده که یک نصف آن به طرف انگلیس ها شناسایی گردیده است.

نویسنده آمریکایی (آرنولد فلچر) در یکی از آثار خویش می نویسد که (سرویلیم بارتن) یکی از مشاورین ارشد هند برتانوی در امور قبایلی نیز از خاطرات خویش تحریر می دارد که قبل از تحمیل خط دیورند مناطق متذکره بیش از 150 سال قبل تحت تصرف شاه های افغانی و جز قلمرو آن شمرده می شد زیرا ساکنین این مناطق از لحاظ خصوصیت های لسانی، مذهبی و نژادی با هم وجه مشترک و جداناپذیر داشته که در حقیقت امر تحمیل این جدایی توسط انگلیس ها به مثابه پنهان نمودن آفتاب با دو انگشت است که هیچگاه امکان پذیر نیست.

خط دیورند که طول مجموعی آن 1700 میل را احتوا می نماید، صرف 300 میل آن طور فنی و تکنیکی توسط هیات توظیف شده تحت ریاست (ماتیمه دیورند) سروی گردیده است که ساحه متباقی آن بدون سروی فنی و تکنیکی در نقشه خود ساخته انگلیس ها علامت گذاری گردیده است.

به منظور ایضاح مطلب باید گفت که هیات معیتی ماتیمه دیورند قبایل مناطق را در اغفال قرار داده و هیچگاه از سروی قسمی و هدف آن قبایل را در عدم آگاهی قرار داده است که بعد از استقرار پایگاه های نظامی در امتداد خط دیورند مردم قبایل از اهداف غاصبانه و توسعه جویانه انگلیس ها اطلاع یافت که همزمان به آن انگلیس ها از سیاست سنتی خویش (تفرقه بیاندازد و حکومت کن) استفاده وسیع به عمل آورد.

از چگونگی ایجاد خط دیورند و پس منظر کوتاه آن ایجاب می نماید تا ابعاد قانونی و حقوقی آن را مورد بحث و بررسی قرار دهیم که اینک به شرح ذیل به بررسی آن پرداخته می شود:
1. آیا این صرف یک خط بوده و یا سرحد قابل قبول توسط طرفین افغانستان و هند بریتانیایی؟

2. آیا بعد از فروپاشی امپراتوری بریتانیای کبیر و آزادی شبه قاره هند در سال 1947 موافقتنامه سال 1893 مبنی بر خط دیورند از جانب انگلیس ها از میان رفت و یا بطور میراثی با کشور تازه حضور یافته در صحنه سیاسی جهان یعنی پاکستان تعلق گرفته می تواند یا خیر؟

3. با خط دیورند محض قرار داد یا ( Agreement ) گفته شده نه (معاهده) زیرا هر دو جانب از حیثیت حقوقی متساوی الحقوق نبوده و معاهده از جانب طرفین عقد می گردد که دارای حقوق مساوی و یکسان باشد.

4. در قرار داد ( Agreement ) دیورند محض از خط نام برده شده در حالی که انگلیس ها در سال 1873 سرحد سیستان را با ایران تحت سرپرستی (سرگولد سمیت) منحیث سرحد پذیرفته و بعدا در قرارداد که توسط (مکمهان) با جانب ایران در مورد تعیین سرحد و موضوع آب هلمند عقد گردید و همچنان قراردادهای مناطق ذولفقار و واخان با جانب روسیه تزاری برای افغانستان که از اختیارات سیاست خارجی توسط انگلیس ها بر وفق قرار داد سال 1873 در زمان سردار محمد یعقوب خان صورت گرفته بود، عقد نمود از جمله پردازی (سرحد) حرف به میان آمده است نه خط!

در حالیکه انگلیس ها در مورد تثبیت سرحدات از تجارب و امکانات کافی برخوردار بودند به عوض (سرحد) از کلمه و مفهوم (خط) در قرارداد دیورند استفاده به عمل آورده و آن را با جانب افغانی به امضا رسانده است در صورتی که مفاهیم (خط و سرحد) از هم تعبیر جداگانه را مورد توضیح قرار می دهند.

پس از خاطرات امیر عبدالرحمن خان که در اثر خویش تحت عنوان (خاطرات امیر عبدالرحمن خان) نگاشته است چنین بر می آید که جانب انگلیس ها خواهان آن بودند تا با تثبیت خط دیورند (ساحه نفوذ) خویش را با جانب افغانی در زمان امپراتوری خویش شناسایی نماید و بس!

اینک روابط میان افغانستان و بریتانیا در سال 1921 منتج با تامین روابط دیپلماتیکی گردید. بعضی ها برقراری روابط دیپلماتیک با انگلیس را به شناخت رسمی خط دیورند نیز تعبیر می کنند. به باور من منازعات سرحدی هیچ ربطی قانونی به شناخت این و آن ندارد. در جهان کنونی کشورهای متعددی وجود دارند که با وصف شناسایی رسمی متقابل تنازعات ازضی و سرحدی نیز در میان آنها موجود است.

یا بگونه مثال از کشورهای هند و چین، روسیه و چین، جاپان و روسیه، ایران و بحرین و غیره نام برد. پس بریتانیا حق ندارد که این قرارداد را با کشور سومی یعنی پاکستان که از بطن هند بر بنیاد مذهب مجزا گردیده است بعد از ایجاد آن یعنی از سال 1947 به بعد به پاکستان طور میراثی واگذار کند. بلکه این معضل می تواند از جانب هند بریتانیایی با کشور هند که در واقعیت امر جاگزین هند بریتانیایی می باشد واگذار گردد نه برای پاکستان که صرف به اساسات مذهبی در سال 1947 منحیث یک کشور جداگانه به طور تصادفی در نقشه سیاسی جهان حضور یافت.

بعد از فروپاشی حکومت انگلیس ها در هند که یک رویداد عظیم در جنبش رهایی بخش خلق ها در شبه قدره هند به شمار می رود، قرار خط دیورند به هیچصورت به پاکستان مربوط شده نمی تواند زیرا از لحاظ حقوقی می تواند به وارث هند یعنی هند کنونی تعلق بگیرد پس از لحاظ موقعیت جغرافیایی و پهنای ارضی آن می تواند چنین وراثتی را بر دوش گیرد.

بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی سابق همه مسایل مربوط به سیاست خارجی اتحاد شوروی به روسیه فدراییف تعلق گرفت و همچنان سیاست خارجی آلمان شرق بعد از انهدام دیوار برلین به آلمان غرب تعلق گرفت و هکذا ادغام یمن جنوبی در یمن شمالی نیز می توان بر همین منوال مورد بحث و بررسی قرار داد.

عبدالرحمن پژواک مولف کتاب تحت نام پشتونیستان می نویسد:
ادغام مناطق مورد نظر در قلمرو پاکستان محض رضا و رغبت و تصمیم ساکنین مناطق مطلوبه ارتباط می گیرد نه اینکه با خط تحمیلی دیورند اکتفا نماید و آنهم از لحاظ حقوقی چنین مفهوم را افاده نمی نماید.ً

پژواک به ادامه در کتاب خویش تحت نام فوق الذکر می نویسد:
ًقوانین بین المللی آشکار می سازد که با از میان رفتن یک کشور مانند هند بریتانیا تمام قراردادها و موافقاتی که از جانب کشورهای دیگر با آن عقد گردیده است اعتبار حقوقی خویش را از دست داده و مورد الغا قرار می گیرد.

عبدالرحمن پژواک در کتاب خویش از قول چند تن از حقوقدانان که از شهرت جهانی در رشته تخصص خویش برخوردار اند می نویسد:
سیاست دان برازیلی پوهاند ایکولی ( Accioly ) در کتاب خویش تحت نام قانون بین المللی می نویسد:
ًکشورهای جدید شخصیت های جدیدی را دارا می باشند که قراردادهای سابقه به آنها عقد نگردیده است.
حقوقدانی دیگر به نام انزیلایی (Anziloni ) می گوید که قراردادهای بین المللی دارای خصوصیت های مشخص بوده که از یک کشور به کشور دیگر انتقال نمی گردد در صورتیکه یک کشور توسط کشور دیگر اشغال گردد. بالای کشور اشغال شده قراردادها قابل تحمیل نیست.

پوهاند فرانسوه ( Franouis ) مقنن محکمه بین المللی هاگ می نویسد: آن عده از حقوق و وجائب که براساس چنین قراردادها به میان آمده باشد با کشور سومی منحیث وراثت باقی نمی ماند.

پوهاند کولیری ( Cavalieri ) معتقد است که: از حیث اصولیت در صورتی که کشور اولی یعنی کشور اشغال کننده از برخی مناطق کشور دیگر از لحاظ حقوقی و قانونی بر چیده شود حقوق و جایب آن نیز از میان رفته و قراردادهای عقد شده از اعتبار ساقط می گردد و یا افراد قسمت اشغالی با اتکای اصل ارادیت در مورد سرنوشت و نصب العین تصمیم اتخاذ نموده وارد مذاکره با مراجع ذیربط گردد.

از تحلیل و آنالیز فوق چنین بر می آید که خط دیورند قرار داد تثبیت سرحد با رضا و رغبت طرف افغانی نبوده بلکه محصول توسل به زور و وارد نمودن فشار های انگلیس ها در جهت تثبیت ( ساحه نفوذ) خویش در قلمرو قانونی جانب افغانی پنداشته می شد و از جانب دیگر بر وفق قوانین بین الدول افغانستان با هند بریتانیا از حیث حقوقی متساوی الحقوق پنداشته نمی شد.

علاوتا بعد از فروپاشی هند بریتانیا قرارداد خط دیورند منحیث وراثت به پاکستان به هیچ صورت مرتبط نمی گردد و از سوی دیگر منابع حقوقی برتانیا نیز به قرارداد خط دیورند از دید حقوقی و بین المللی می نگرند. هکذا در خصوص خط دیورند تمام حکومت های قبلی افغانستان متاسفانه هیچ یک در زمان حاکمیت خویش این مشکل را به طور رسمی نه در سطح ملی و نه در سطح بین المللی بخصوص در شورای امنیت ملل متحد بحث نکردند و هیچ حکومتی بطور رسمی هیچ وقت از پاکستان جهت حل این مشکل تقاضای رسمی ننموده است.

علیرغم این همه حقایق که فوقا بازگو گردید، قرارداد دیورند در قرن بیستم میان افغانستان و پاکستان به یک منازعه تاریخی بزرگ مبدل گردیده است که سرانجام با موضوع پشتونستان قد علم نموده و باعث تیرگی روابط ناگسستنی خویش را کماکان تحکیم بخشیده و قبایل امتداد خط دیورند نیز بعضی اوقات مخالف و بعضی اوقات موافق بودند.

حالا که مقامات پاکستانی موضوع احداث کتاره برقی یا تمدید سیم خاردار را به منظور منع عبور و مرور دهشت افگنان و تروریستان روی دست گرفته اند در حقیقت منجر به تشدید بحران در منطقه و بخصوص تیره ساختن روابط میان افغانستان و پاکستان گردید و از جانب دیگر باعث برانگیختن خشم و غضب بعضی از مردمان در داخل افغانستان نیز گردیده است در حالیکه تمدید سیم خاردار نمی تواند جلوی تروریستان وابسته به سازمان القاعده داعش طالب را در امتداد خط دیورند مانع گردد.

در پی این همه فکتور ها مشکلات دیگری نیز خلق خواهد شد؛ اینکه در مورد شناخت و یا عدم شناخت خط دیورند در افغانستان دیدگاه های متفاوت وجود داشته و دارد حرف جداگانه ای است اما بعد از امضای خط دیورند بخصوص بعد از استقلال پاکستان در 1947 اشتباهاتی که افغانستان در این مورد انجام داده و می تواند اگر افغانستان ادعای دوباره ساحات خط دیورند را بنماید برای ما چالش زا است که عبارت اند از:

1. ساحاتی که افغانستان ادعای مالکیت آن را را دارد و بعضی ها خط دیورند را مردود می دانند متاسفانه اضافه تر از 50 سال می شود که افغانستان در همین ساحه که مورد ادعای افغانستان است نمایندگی سیاسی دارد. اگر این این ساحه مربوط به افغانستان است، آیا کشوری در دنیا خواهد بود که در خاک خود نمایندگی سیاسی خود را بسازد؟

2. با گذشت 124 سال از امضای این خط هیچ وقت و هیچ زمانی افغانستان بطور رسمی در جامعه بین المللی در اینباره ادعایی ننموده است.

3. همین حالا اسناد تحصیلی و سایر اوراق که مهاجرین افغان ما که از پشاور و کویته بدست آورده اند، تا زمانیکه نمایندگی وزارت خارجه پاکستان امضا و تصدیق نکرده باشد حکومت افغانستان همان اوراق را قبول نمی کند.

4 نه تنها مردمان عادی بلکه رهبران افغانستان هم اگر به پشاور یا به کویته سفر کرده اند از پاکستان ویزه گرفته اند. آیا کسی در خاک خود ویزه می گیرد؟

5. تمام باشندگان مناطقی که در ساحه خط دیورنداند یعنی مناطق قبایل پختونخواه و بلوچستان همه پاسپورت و اسناد تابیعت پاکستان را دارند و در طول تاریخ رهبران قبایل هرگز نگفته اند که ما می خواهیم جز خاک افغانستان باشیم بلکه یک زمانی استقلال خواهی داشتند اما در حال حاضر رهبران همین مناطق استقلال خواهی و جدایی از پاکستان را هرگز نمی خواهند.

6. پاکستانی ها مهاجرین افغانستان را در همین ساحات پاس پاکستانی یا کارت مهاجرت پاکستانی داده اند. ما در جامعه بین المللی این اسناد را قبول کردیم.

7. افغانستان عضویت ملل متحد را دارد متاسفانه همین سرحد بین افغانستان و پاکستان را سازمان ملل متحد آمریکا، انگلیس و اروپا بشمول خود ما به رسمیت شناخته ایم حالا به کجا شکایت کنیم؟

8. معلوماتی که من دارم متاسفانه همچو کاغذ یا اوراق که در آن امضای امیر عبدلرحمن خان یکجا با نماینده انگلیس یعنی مارتین دیورند در آن درج باشد نه در آرشیف وزارت خارجه افغانستان در آرشیف ملی وجود دارد اگر در آرشیف یا موزیم انگلیس ها باشد من نمی دانم. به هر صورت ده ها امتیاز دیگر بوده که در این مورد ما به دست خود به پاکستان داده ایم و من باور ندارم که در هیچ زمان و هیچ مکانی حکام افغانستان علاقمند باشند تا در مورد این خط بطرف مقابل صحبت رسمی نمایند و این حق را بدست آورند.

اگر کسی یا کسانی علاقه دارند معضله خط دیورند را مطرح نمایند مطرح نمودن این مشکل بحث ها در میزهای مدور نیست، بهتر است این مشکل را اگر حکومت افغانستان راست می گوید و جرات آن را دارد بشمول اعضای پارلمان و کسانی که این ساحه را حق خود می دانند در سازمان ملل متحد بطور رسمی مطرح نمایند.

من معتقدم که نقش اساسی را در خصوص حل معضله سازمان ملل متحد و کشورهای بریتانیا و جمهوری هند کنونی بر طبق موازین بین المللی ایفا خواهند نمود تا با این منازعه راه حل مسالمت اخیر و قابل قبول را جستجو و به آن نقطه پایان گذاشته باعث عدم استحکام صلح و ثبات در منطقه و جهان نگردد.

از سویی دیگر مشوره من به مقامات رهبری حکومت افغانستان این است که حساسیت این موضوع را بیش از هر وقت دیگر به خوبی درک نمایند و برای حل این منازعه سرحدی که مدت 124 سال از عمر آن می گذرد و حالا در بین بعضی ها در رسانه ها منحیث یک موضوع بغرنج و پرتنش قومی و زبانی مطرح بحث است با انگلیس ها و پاکستانی ها مورد گفتگو قرار دهند و راه حل منطقی با نظر داشت ابعاد گسترده تاریخی و حقوقی بین المللی جستجو گردد.

افغانستان مشکلات زیادی دارد؛ نگذارید این مشکل نیز باعث شکستن شیرازه بین اقوام افغانستان گردد. من می دانم که مشکل دیورند حل شدنی نیست اما اگر کسی توان حل این کار را دارد این توپ و این میدان.

احمد سعیدی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دیورند
سعیدی
نظرات بینندگان:

>>>   وظن فروشان مانند عبدالرحمان معامله میکند بعدش وطن فروشان بعدی دعوا میکنند فقط پول میخواهند

>>>   حرفهای اصولی خوشم آمد، چون این حرفهایش سایر اقوام و بزرگان شان را از خواب غفلت بیدار می کند!
کمال ناصر اصولی، نماینده مردم خوست در پارلمان:
اگر رهبران تاجیک، هزاره و اوزبیک می‌خواهند در افغانستان زندگی کنند، از چشم سفیدی باید دست بکشند، پشتون‌ها را به عنوان اکثریت قبول کنند. در غیر آن، کاسه صبر پشتون‌ها روزی لبریز می‌شود و برایشان می‌گویند که از کشور ما خارج شوید. افغانستان کشور پشتون هاست.
همرای ای آدم های مریض چه کار کنیم؟

>>>   Soraya Baha
سماعیل یون و لطیف پدرام؛ دو چهره از دو قوم!
==========================
بسیاری از فارسی زبانان افغانستان اسماعیل یون را به عنوان چهره فاشیست پشتون می شناسند. همین گونه بسیاری از پشتون ها نیز لطیف پدرام را به عنوان قوم گرا می پندارند.
اما تفاوت دیدگاه های این دو چهره در چه نکاتی نهفته است؟

1- آقای یون به طرفداری از قوم پشتون تمام خوبی ها را منحصر به این قوم می داند و دیگر اقوام را به درجه دوم و سوم و ... تقسیم بندی می کند؛ اما لطیف پدرام همه اقوام را دارای حقوق و تکالیف مساوی می داند و به این باور است که هر گونه برتری جویی به نفع کشور نیست.

2-اسماعیل یون خواستار تعمیم واژه "افغان" بر تمام اقوام ساکن در افغانستان است؛ اما لطیف پدرام خواهان این است که همه اقوام ساکن در کشور باید با عنوان"اتنیکی" یا قومی خود شناخته شوند.

3- اسماعیل یون فرافگنی می کند و به شایعات متوصل می شود؛ اما لطیف پدرام به اساس واقعیت ها حرف می زند. به گونه مثال، وقتی آقای یون می گوید همه نابسامانی ها از دست اعضای شورای نظار است، معلوم می شود که آب در هاون می گوبد. برعکس آقای پدرام وقتی امان الله خان را نقد می کند، این گونه می گوید: قهرمان آن کسی نیست که در روسپی های ایتالیا جان دهد؛ بل قهرمان کسی است که در راه دفاع از سر زمین اش جان دهد آن هم در داخل کشور خودش. وی از احمد شاه مسعود، چکوارا و ... به عنوان قهرمان یاد می کند.

4- اسماعیل یون قوم خود را مستحق چوکی های رده نخست حکومت می داند و کتاب های مثل "دویم سقاوی" می نویسد. اما لطیف پدرام شایسته سالاری را معیار گزینش می داند و بر قوم دیگر نمی تازد.

5- اسماعیل یون از کودکان و افراد کم اطلاعات استفاده می کند و برای رسیدن به هدف آنان را به جاده ها می کشاند؛ اما لطیف پدرام با مردمان اهل دانش سر و کار دارد و حاضر نیست از کودکان و افراد کم اطلاعات سوء استفاده کند.

6- اسماعیل یون می گوید اگر این کار نشود باید چنان شود. به گونه مثال آقای یون می گوید کسانی که نمی خواهند در تذکره های شان واژه افغان ذکر شود، افغانستان را ترک کنند. اما لطیف پدرام می گوید کسی چنین صلاحیتی ندارد که مردم را اخطار به خروج از افغانستان ده

>>>   اگر قرار باشد افغان های بادیه نشین ، پابرهنه های بی فرهنگ این غلامان انگل ..(انگلیس) و مهاجرین کوه سلیمان مرز دیورند را به رسمیت نشناسند . ما تاجیک کیانی ها نیز مرز بین همتباران گل ایران نوینم و تاجکستان را به رسمیت نمی شناسیم و باید این مرز های که از طرف انگل و روسیه تزار ناخواسته وادار شده برداشه بشه . پاینده ایران بزرگ .

>>>   Yazdani
نماينده مردم خوست، يك فاشيست ديگر همفگر اسماعيل يون و جنرال طاقت به اقوام غير پشتون توهين كرده است و كفته است، مخاطب به تاجك ها هزارها، اگر ما پشتون ها اكثريت قبول نكند، كاسه صبر ما لبريز ميشود و از افغانستان بيرون تان ميكنم..
فگر كنم افغانستان منظورش از خوست ننگرها و پكتيا است كه پاكستان يكبار طالب بالاي شان مياورد و يكبار داعش يا ديگر تروريستان پاكستاني، عربي، ازبكي و چيچيني و يا زير اتش توپ طياره مردم اين مناطق ارام نميكزارند و پول شان را هم كلدار ساختن، باز اين نمك حرام در پارلمان مردم شريف اصيل اين كشور هشدار ميدهد..
شما به اين اولد ناخلاف، فاشيزم ميراثي و قبيله گراه چه خواهد كفت،،،؟؟

>>>   امان الله و دیورند:
در 8 آگست 1919 بنام "عهد نامه صلح فیما بین دولت بهیه برتانیه و دولت مستقله افغانستان" میان علی احمدخان وزیر داخله "سرهملتن گرانت" سکرتر امور خارجه در پنج ماده به امضاء رسید که در مادۀ پنجم آن توافقنامۀ دیورند اینگونه مورد تایید و پذیرش قرار گرفته بود:
«دولت افغانستان سرحد بین هندوستان و افغانستان را که امیر مرحوم قبول نموده بودند قبول مینمایند و نیز متعهد میشوند که قسمت تحدید نشده خط سرحد طرف مغرب خیبر در جاییکه حمله آوری از جانب افغانستان در این زمان واقع شد بواسطه کمیشن دولت بهیه برتانیه تعیین نمایند قبول بکنند عساکر دولت بهیه برتانیه بر آن سمت در مقامات حالیه خود خواهند ماند تا وقتیکه تحدید حدود مذکور بعمل بیاید.»
منبع:
منازعهء دیورند، محمد اکرام اندیشمند

>>>   آقای سعیدی، ما از اسناد فروش خاک افغانستان توسط شاه هان خائن پشتون به قدر کافی‌ دیده ایم و خبر داریم. لطفا جرات کنید و مردانه ور در کنار دکتر لطیف پدرام با ایستد و صدا بلند کنید که دیورند خط تمام شده و قبول شده است و ما هیچ ادعای نداریم. زیاد پر گویی و فلسفه گوی به درد مردم نمیخورد.

>>>   پيام دكتر پدرام ؛
پیشاپیش هشدار می دهم جوانان آگاه باشند،برای هرنوع اقدامی که ضرورافتد ودرست تشخیص داده شود در همه حال دربرابر تمامیت خواهان وبی عدالتی ها وقانون شکنی های شان بی تفاوت نخواهیم ماند.

>>>   عمر راوی
امید دارم که از این موج نوین همنوایی و پشتیبانی مردم، به ویژه از این جوش و خروش تازه ایکه در میان جوانان تاجیک خلق شده است، عدالتخواهان بتوانند درجهت سازماندهی مردم و ایجاد تشکیلات و ساختارهای سیاسی و اجتماعی موثرتر ، دست آورد های خوب داشته باشند. در چنین لحظه هاست که یک جریان سیاسی قوت بیشتر میگیرد و پایه های اجتماعی اش محکمتر میگردد. اگر از این موقعیت های خاصی که برای یک جنبش سیاسی پدید میشوند، آن جنبش نتواند حد اکثر بهره های لازم را ببرد، در کار خویش ناکام است. در پی این موج همدلی مردم ، سزاست که چشم به راه یک تحول کیفی در کار جنیش عدالتخواهی تاجیکان باشیم.

>>>   هر قفل کلید دارد امااین کلید دست کیست دست عاقل ویادست دیوانه. دوم اینکه همین ناصر ها اندکه حلقه نادانی وجنون را مثل طلاه بگردن خود حفظ کرده اند ناصر ان ویون خیل از بوی بد بدن خود مست هستند انها از اطراف خو دغافل اند این ناصر هابی شرمانه درپناه سپر سایر اقوام حتی در زاد گاه شان به سر می برند شما قضاوت کنید وبگویید که در پوسته های سرحدی جنوب شرق وغرب افغانستان فرزندان کدام خیل وقوم خون می ریزند؟ این نور هابا انگشت ناصر ویون پنهان نمیشود.من یقین دارم.
م.ا.کابل

>>>   کدام پشتون اگر پشتون غیرت دارد دروردک نیروهای خاص امریکا چقدر برزن های پشتونن تجاوز کردند جلو امریکارا میگرفت در شینوار زن ازادانه مثل حیوان فروخته میشود

>>>   این را اجداد اصولی فروخته اند باز چطور مبشود که انرا دوباره بدست بیاورد این کشور پدر اصولی نیست که دیگر اقوام را از کشور خارج سازد این را نمی توانند ولو که با بادارنشان هم باشند

>>>   مشخصات یک جسم را نمیتوان با تغیر نام آن تبدیل کرد، آریانا و بعدش خراسان کهن با تبدیل نام به افغانستان افغان نمیشود، این قوم جاهلان به جای عالم و و دیوانه گان را به به مثابه افراد با غرور میدانند، اما این را بدانند که اکنون وقت جهالت و بربریت نیست، وقت استدلال ومنطق است، وقت علم و اخلاق است.
ن ن


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است