عاقبت سیاستمداری که از سیاست چیزی نمی داند
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۳    ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ کد خبر: 126647 منبع: پرینت

سیاستگذاری بدون خردورزی، عمرِ سیاستمدار را میان سیاست‌ پژوهان کوتاه، تاثیر خود را در ذهن سیاستمداران تضعیف و نقش خود را میان توده‌ها فلج می‌سازد.

سیاست‌گذارِ مانا آن‌است که سیاست را با پهلوهای «راست»، «چپ» و «معتدل» بشناسد و هدف خود را در این میانه به‌گونه‌ حرفه‌ای معنا کند.

ملک ستیز


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   ملک ستیز
بخاطر سیاست هولناک ببرک کارمل و محمود بریالی که با عث بربادی افغانستان وکشتن ملیون انسان شدند در محضر عام از مردم این سر زمین
معذرت بخواهید .

>>>   کجا هستند آن معامله گران که حق و حقوق تاجیک ها را در بن آلمان در بدل سه وزارت فروختند، و شعار سر میدادند که ما تیم کرزی هستیم؟

>>>   .من برای وطندار ها میگم که صد سال دگه هم اگر همین آدم بود جز خیانت نخواهید دید.خوشبختانه که نسل جوان پنجشیر آگاهانه تر از قبل وارد عمل شده است.

>>>   چناني كه اين آقا نشان داد، اگر رييس جمهور هم مي بود از او چيزي ساخته نبود. يعني همين مي بود كه حالاست.

>>>   یگانه وبهترین توجیه و توضیح خوشبینانۀ بازی سیاسی ریاست اجراییه و شرکایش اینست که اینها وارو قمار می زنند. یعنی برد حریف را برد خود حساب کرده است. اما این عالیجنابان از جیب مردم قمار می زنند. مردم را به خاک سیاه نشانده اند و خود در جزیرۀ قصرهای خود سرگرم عیش و نوش اند. ورنه هیچ عقلی نمی پذیرد که با چنین عطالت و بیکارگی و تنبلی کسی بتواند راهی به دهی از پیروزی سیاسی ببرد!

اما اگر واقعبینانه بنگریم، آنهایی که اختیاردار قصر سپیداراند، در هر سطحی و مقامی که استند، عملاً وظیفه گرفته اند که جبهه و مردمی را که از آنها نمایندگی می کنند، زیرپای حریف بخوابانند و خود خاموش بنشینند؛ تماشا کنند و اگر شکایتی هم شود، بیایند و اکت سرافگندگی و اعتراف بکنند و با یک معذرتخواهی مزورانه تداوام پروسۀ بربادی سیاسی مردم را تضمین کنند.

در هیچ نشستی که اینها می کنند، برنامۀ کاری و تدارکاتی برای هیچ کاری سنجیده نمی شود. هیچگونه اسنادی نوشته نمی شود. هیجگونه برنامه یی روی کاغذ نمی آید...

>>>   بسیار حرفهای بجا من حیران استم که چرا احساسات مردم افغانستان ره پوپنک زده چهارتا اوباشیکه اسلان از سیاست واسلامیت وانسانیت هچی نمدانند سی میلیون ملیت مضلوم ره گروگان گرفته اماهنوزهم مردم بیچاره به زنده گی هیچباریشان ادامه میدهندبلاخره این ملت مظلوم(خدا)ج رادارند که اوپادشای حقیقی است

>>>   از زبان یکی از بزرگان:
آمریکایی ها در زمان انتخابات، غنی را متقاعد ساخته بودند که ریاست اجراییه را بپذیرد،غنی به آنها گفته بود: یک بار دیگه هم از داکتر عبدالله بخواهید، اگر نشد من حاضرم ریس اجراييه شوم.
طغيان ظفري

>>>   شیک پوش شکست خورده

استاد شفیق شرق؛
شیک‌پوشی و لباس‌های متفاوت داکترعبدالله همیشه مورد انتقاد شهروندان بوده است. من اما شیک‌پوشی و لباس‌های زیبای داکتر- نه در حد افراط- را از محاسن ایشان مي‌پندارم.
کاش داکتر مثل لباس‌هایش سیاست‌گذاری مدرن و خیره‌کننده می‌داشت!
خودرأی و دیکتاتور همیشه کسی نیست که ظاهرِ خشن و رفتار غضب‌آلود داشته باشد. گاهی در درون لباس‌های زیبا، در بطنِ یک انسان به ظاهر آرام و آراسته و در درون یک شخص به ظاهر انعطاف‌پذیر؛ شخصیتی دیکتاتور، خودکامه و مشورت ناپذیر خفته می‌باشد و همین باعث شکست و ریخت‌ها و ناکامی کار گروهی می‌شود.
ادعا نمی‌کنم که داکترعبدالله خودکامه و دیکتاتور است، ولی شناسی‌که من از ایشان دارم دقیق می‌دانم که کم‌تر مشورت می‌پذیرد، کم‌تر به دیدگاه‌های دیگران ارج می‌گذارد و چندان به کار گروهی و تیمی -که از لازمه های سیاست‌ورزی معاصر است- سرِ سازگاری ندارد.
داکتر به سبک قوماندانی، با ابزارهای کهنه و با مدیریت پیشامدرن به کارزار مبارزه با رقیبانِ مسلح با ابزارهای مدرن، کارکشته و تعلیم‌دیده در غرب رفت و پیروزی چشم‌گیری به دست نیاورد. اگر دوسال و سه ماه که از حکومت وحدت ملی می‌گذرد فرصت اندک شمرده نشود، می‌توان ادعاکرد که داکترعبدالله شکست خورده است. به عبارت دیگر، او خودش را خود شکست داده است.

>>>   خلاصه معاون صاحب اول نمونه ئی از سیاستمدار تمام وکامل است

>>>   وقتی جوانان ما به پای خود ایستاده نشوند و سرنوشت خود را خود شان تعین نکنند، معلومدار است که سرنوشت آنها را کسان دیگری تعین خواهد کرد...

>>>   عطامحمد نور:
"کسانی که هم و غم شان تعیین پسران و خانواده شان به عنوان مشاور و دیپلمات اند حق نمایندگی از مردم را ندارند.
نظام از چهره های سوخته، باختگی و بی پایگاه که فیگورهای سیاسی دروغین هستند، رنج می‌برد. يک تعداد کسانی هم که به جان مه افتیدند، به همین خاطر است؛ پایگاه رفته، چهره سوخته، تاریخ‌اش تیر شده به‌نام فیگورهای کاذبانه حضور دارند، آتش به جان همه افتیده که سرنوشت ما چی میشود."

از صفحه: حامد حيدري

>>>   "تو کار زمین را نیکو ساختی .. که در آسمان پنجه انداختی"

نیم از جوانان پنجشیر از فقر و بیکاری به هرویین یا حزب تحریر پناه برده اند چون رهبران شان غیر از ساختن چندین مدرسه مجلل و چند طبقه ارمغان دیگری برای شان درین ۱۵ سال نداشته اند. سرزمین ایکه روزی مهد مثنوی، شاهنامه و شمشیر بود امروز چهار تا دانشگاهی و اهل پژوهش تولید نمیکند. چون اینجا هر روز، بجای عقلمندی، دستار بندی و نعلبندی نهادینه شده میرود.

رهبران ایکه خود در قصرهای کابل لمیده و فرزندان و آل و اعیال به دوبی و اروپا فرستاده اند، حالا باز بفکر توده ها افتیده اند و داد میزنند که های ملت شما را دور میزنند! عزیزان، در دور زدن شما گله نا اهل هنوز هم خیلی تاخیر صورت گرفته است! لطفآ دست از سر کچل ملت فقیر بردارید چون نعره های شما چیزی جز های هوی چوپان دروغگو نیست. بگذارید که همه تاجیکان - از بدخشان تا گردیز تا هرات - فرصت قضاوت سالم یابند و خود سره از ناسره جدا کنند.

>>>   یک رفیق دوران جهاد و مقاومت داکتر عبدالله:
سپردن مسولیتی به این کلانی برای داکتر عبدالله مثل اینست که تانک چاین دار را بر بایسکلی سوار کنی.

>>>   اما این تاجکان فرصت قضاوت سالم نمی یابند. بسیاری از این ها دچار فقر مشدد اقتصادی هستند و در پی لقمه نانی سرگردان اند. حتی بسیاری از این ها که دانشگاه خوانده اند چنان در فقر و بیکاری دست و پا می زنند که برای لقمه نانی می روند سرباز و ضابط اردو و پولیس می شوندو با ده یا پانزده هزار افغانی معاش در هلمند، جنوبی و مشرقی و فراه و زابل جان خود را از دست می دهند. جماعت عامه و بی سواد که حال شان بد تر است و از همه بد تر اینکه وقتی این کلاه برداران در میان شان ظاهر می شوند برای شان الله اکبر می گویند.

>>>   خویشتن محوری داکتر عبدالله باعث از هم پاشیدگی تیم اصلاحات و همگرایی گردیده
اشتاد شفیق شرق:
نبود ساختار، سیستم، برنامه و استراتیژی باعث می‌شود مردم در محور افراد بچرخند؛ افراد حرف اول و آخر را بزنند.
چه کسی بپذیرد یا انکار کند، تیم اصلاحات و هم‌گرایی که رهبری آن را داکترعبدالله عبدالله به عهده داشت، ازهم پاشیده است. بی‌برنامه‌گی و نبود سیستم مدیریتی در ریاست اجراییه، مشورت ناپذیری و خویشتن‌محوری داکترعبدالله عبدالله از دلایل جدیِ فروپاشی تیم اصلاحات و هم‌گرایی می‌باشد.
ریاست اجراییه به معنای واقعی کلمه به یک نهاد تبدیل نشد. برخی‌ها باور دارند که در ریاست اجراییه نظم قبیله‌وی و خانوادگی حاکم است و تصامیم بیشتر از اینکه براساس میکانیزم‌های اداری و مدیریتی گرفته شود، توسط بزرگ خانواده اتخاذ می‌شود.
برخی‌ها باوردارند که گروه‌مشخصی برای حفظ و گسترش منافع شخصی شان، کسانی را از رییس اجراییه دور و کسانی را با ایشان نزدیک می‌سازند. از این گروه‌ در بیرون از کاخ سپیدار به عنوان حلقه‌ی مافیایی یاد میشود.
داکترعبدالله متهم به فساد مالی و اداری نیست. حداقل تاحال گزارش و سندی در این باره نشر نشده است. داکتر اما متهم به خودباوری و خویشتن‌محوری بیش از حد است.
به تکرار در انتخابات گذشته از نزدیک در گفتار، رفتار و سیمای داکترعبدالله خواندم که ایشان فکر می‌کنند مردم عاشق چشم و ابروی‌شان است.
در نبود برنامه و ساختار کسی که به رهبری گروه بزرگی می‌رسد و میلیون‌هاتن برایش رأی می‌دهند؛ مغرور می‌شود، به خود می‌بالد، فکر می‌کند شخصیتِ مقدسی‌ست و مردم برای حمایت از او آفریده شده اند.
رهبر باید فراخ‌نگری داشته باشد، کین‌دل نباشد. حمایت بی‌دریغ مردم در انتخابات‌های گذشته، از داکترعبدالله شخصیتی انتقاد ناشنو و انتقاد ناپذیر ساخته است.
از نشانه‌های غرور و جنون قدرت در داکترعبدالله عبدالله این است که او با مردم-حتا با آشنایان و همراهان چندین ساله اش- با نوک پنجه دست می‌دهد. وقتی به فردِ اولِ صف دست می‌دهد، روی و چشمانش طرف فرد دومی و سومی و آخری در صف است.
یادداشت: این تصاویر مشت نمونه از خروار است.
Parwani

>>>   داستان واقعي قدرت در بين تاجيك ها !
در پانزده سال گذشته يك تعداد كلان هاي قوم تاجيك را اگر يك بست در كدام نهاد دولتي سهميه مي دادند، اول خودش مي رفت، اگر نمي نتوانست خودش برود دختر و يا پسرش را معرفي مي كرد، اگر اين كار را نمي توانستند و يا فرزندان شان مصروف مي بودند، باز نوبت به معرفي شوهر دختر و يا خانم پسرشان مي رسيد، به سلسه مراتب نوبت ماما و خواهر زاده ، برادر زاده ، بچه هاي خاله و يا بچه هاي ماما و باجه هاي شان مي رسيد، در آخرين مرحله از محله گرايي شان بيرون نمي شدند !
باز اگر كدام بست بي ارزش مي بود آنرا به باديگار هاي خود مي سپردند، تا اگر محافظين شان لازم مي ديدند باز آن وقت نوبت جوان هاي با دانش و صاحب تحصيل تاجيك مي رسيد !
حالا شما بگويد همين هاي كه تمام هم و غم شان اولاد هاي شان و داماد هاي شان بود ديگر حقي بالآي اين ملت دارند ؟
مهره هاي سوخته و تاريخ تير شده هاي سياسي قصه تان مفت است !
سياست مداران و بزرگان مردمي كه در همين پانزده سال تمام هم و غم و نگراني هاي شان حمايت از جوانان با دانش و با تحصيل غريب و بي پناه بوده است، جاي قدم هاي شان روي چشم هاي ماست !
وسلام
سالم وحدت

>>>   حاجی محمدمحقیق
تو کار زمین را نیکو ساختی .. که در آسمان پنجه انداختی"
ع

>>>   داکتر عبدالله ای که از هم سطح بودن با خارجی ها به دستور بگیر آنها مبدل شد.
استاد شفیق شرق:
داکترعبدالله در جوانی به صف مبارزان آزادی میهن از چنگ اشغال شوروی پیوست. سال‌ها جهاد کرد، برضد اشغالِ سیاه پاکستان نیز رزمید. داکتر عبدالله اما در پیری به جای حفظ تعادل میان مناسبات داخلی و تأمین ارتباط با خارجی‌ها؛ تا جایی دستوربردار خارجی‌هاشد.
دنیا از کسی حمایت می‌کند که او با مردم باشد و مردم با او.
مردم با داکترعبدالله بودند، داکتر اما چندان با مردم نبود؛ طوری‌که برای داکترعبدالله" یک ِمسکال جانکری" برابر شد با رأی تمام مردم افغانستان.
داکترعبدالله هرگز درک نکرد که اگر خارجی‌ها او را می‌شناسند، به خاطر حمایت مردمی اش می‌شناسند، نه به خاطر داکترعبدالله بودن.
خارجی‌ها فورمول حلِ داکترعبداالله را کشف کردند: مردم اگر با داکترعبدالله باشد، داکتر عبدالله چندان با مردم نیست. خارجی‌ها فهمیدند که داکتر به پشتیبانی مردم بهای چندانی قایل نیست.

>>>   Haroon Mutaref met Abdulshaheed Saqeb.
تمركززدايي از نظام، يك خواست همگاني است.
كساني كه در انتخابات گذشته همه تهديدهاي امنيتي را ناديده گرفته و به پاي صندوق رأي رفته و به دكتر عبدالله راي دادند، يك خواست مشترك داشتند و آن، تمركززدايي از نظام بود.
... اما با اين همه، تمركززدايي از نظام براي دكتر عبدالله به عنوان يك استراتژي و هدف مطرح نيست كه بايد پيگيري شود؛ بل تنها در مواقع بحران، از آن به عنوان يك شعار تبليغاتي يا يك ابزار فشار بر جناح ديگر حكومت استفاده مي كند.
به گونه اي كه تا هنگامي كه تيّم ارگ لبخندي به روي دكتر بزنند، دنيا گل و گلزار است، اما همينكه كوچكترين تنشي ميان شان ايجاد شد فيل رياست اجراييه ياد هندوستان كرده و سخن از تمركززدايي مي گويند.
... و چنين است كه رياست اجراييه مهمترين فرصت طلايي براي تمركززدايي از قدرت را كه دوسال اول حكومت وحدت ملي بود از دست داده و مهمترين دستاورد يك مبارزه را به هدر داد.
باور شخصي من اين است كه اگر دكتر عبدالله نوع نگاه خود نسبت به اين داعيه را تغيير ندهد، در دراز مدت حتا باعث بدنامي اين داعيه نيز خواهد شد.

>>>   Abdul Hai Khurasani
آيا داكتر عبدالله
قبل از سخنرانى هاى مهم سؤالها وانتظارات جغرافياى قدرت خود را مد نظر قرار مى دهد؟
واقعيت تلخ اين است كه جغرافياى اقتدار سياسى و اجتماعى فرمانرواى كاخ سپيدار، دچار بحران سياسى و پراگندگى مى باشد، لهذا در چنين شرايطى شهروندان عادى انتظار قاطعيت بيشتر و پاسخ هاى روشنتر را دارند .
شهروندان ايكه به داكتر عبدالله رأى دادند ، در واقع به آرمانهاى بلند سياسى ، هويتى ، تاريخى ، اجتماعى و فرهنگى خود رأى دادند.
مردم براى تحقق اين شعار ها رأى دادند
انتخابى شدن والى ها
تغيير نظام رياستى به صدارتى پارلمانى مطابق تعريف استندارد علوم سياسى معاصر
توزيع عادلانه قدرت و ثروت
توسعه متوازن در تمام كشور
پايان تسلط حاكميت تك هويتى
مشاركت دموكراتيك در قدرت
مبارزه با فساد باند هاى مافيايى

در شرايط فعلى مردم گمان مى كنند كه داكتر عبدالله نتوانسته است مدافع آرمانهاى بلند جغرافياى رأى خود باشد و لهذا سرخورده و عصبانى و متأثر هستند.
ديروز اشرف غنى در سخنرانى خود بسيار ماهرانه پيام خود را به جغرافياى رأى خود رساند و با تأكيد هاى مكرر بر قانون اساسى و سكوت در باره اى توافق سياسى در واقع مبنا و محور حكومت و سياست را قانون اساسى دانست .
در اينجا لازم بود كه داكتر عبدالله با تأكيد به توافق سياسى براى رئيس جمهورى ياد اور مى شد كه اساس مشروعيت و مبنا حقوقى اين حكومت نمونه اعلاميه اى سياسى كابل ( سفارت امريكا) است .
در واقع فصل اختيارات رياست جمهورى عملاً مى بايست تعليق شده باشد.
هرچند سخنرانى ديروز نكاتى داشت كه برجسته نشد اما واقعيت امر اين است كه تنها يك اشاره مشورتى در باره تغيير و تعديل قانون اساسى انهم بدون ذكر تاريخ و برنامه كافى نيست.
به رغم تمام انتقاد ها من هنوز معتقد هستم كه داكتر عبدالله اين ظرفيت را دارد كه در مقام قدرتمند ترين سياستمدار حوزه جهاد و مقاومت استوار باقى بماند، به شرط آنكه يك بازنگرى اساسى در شيوه مديريت و طرز بيان سياسى خود داشته باشد.
مصلحت ها و دشوارى هاى كشور قابل درك هستند، اما آرمانهاى باند مردم ما از اولويت برخوردار اند.
به عنوان مثال ؛ چرا داكتر عبدالله در باره توزيع شناسنامه هاى الكترونيكى سكوت مطلق نموده است .
همانطوريكه سكوت در برخى از مواقع حكمت و اخلاق سياستمدار را به نمايش مى گذارد به همان ترتيب بيان قاطع و تصميم روشن به سياستمدار ابهت و عظمت مى بخشد .
كه سعدى فرمود
دو چیز طیره عقـل است دم فـرو بستن
به وقت گفتـن و گفتــن به وقت خامــوشـی


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است