واژه های معادل فارسی به کمک ایران در افغانستان
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۵۸    ۱۳۹۵/۹/۱۷ کد خبر: 125275 منبع: پرینت

حداد عادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری خود برای در اختیار قرار دادن معادلات فارسی لغات خارجی برای افغانستان را اعلام کرد.

چنین همکاری برای توسعه و خارج نمودن واژه های غیر فارسی از زبان فارسی که توسط بعضی رسانه ها به کار برده می شود که یا اصطلاح است یا فقط در گویش عامیانه استفاده می شود و در نوشتار، قابل فهم برای فارسی زبانان جهان نمی باشد، حایز اهمیت بسیاری است.

اگر واقعا این 50 هزار واژه برای زبان فارسی در افغانستان مفید باشد، باید نخست آکادمی علوم و نهاد فرهنگی زبان شناسان افغانستان از این پیشنهاد استفاده نمایند. به همین منظور فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ایران و دفتر مطالعات استراتژیک افغانستان و دانشگاه علامه طباطبایی ایران برای دو روز در تهران برگزارگردید.

غلامعلی حداد عادل، رییس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در ایران گفته است که این فرهنگستان حاضر است تا به دولت افغانستان در زمینه تقویت ذخیره واژه‌ های فارسی در این کشور کمک کند. حداد عادل که در نخستین همایش گفتگوی فرهنگی ایران و افغانستان در تهران صحبت می کرد گفت: فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در ایران در طول فعالیت خود توانسته بیش از 55 هزار معادل فارسی را برای لغات خارجی پیدا کند.

به گزارش بی بی سی: حداد عادل با اشاره به نقش "بنیاد سعدی" که مسوولیت گسترش زبان فارسی در خارج ایران را به عهده دارد گفت: بنیاد سعدی آمادگی کامل دارد تا در زمینه آموزش فارسی در افغانستان همکاری نماید. آقای حداد عادل در بخشی از سخنان خود در این همایش شماری از رسانه ها را به "ایران‌ هراسی" در منطقه متهم کرد و گفت: "بلندگو های تبلیغاتی استعماری اتفاقات کوچک را بزرگ جلوه می‌ دهند و به همکاری‌ ها اهمیت نمی‌ دهند. هدف آنها بدبین کردن ملت‌ ها نسبت به هم است. این بیگانگان با پروژه ایران هراسی سعی در ترساندن همسایگان ما و ایجاد وحشت در آنها را دارند که تمام این کارها به هدف ایجاد تفرقه بین دو ملت بوده است."

استفاده از واژه های (فارسی ایرانی) در افغانستان در سال های اخیر از موضوعات جنجالی در جامعه افغانستان بوده است. شماری استفاده از واژه های شبیه دانشگاه و دانشکده را که بیشتر از یک و نیم دهه اخیر در رسانه ها و جامعه افغانستان افزایش یافته است، معادل افزایش نفوذ فرهنگی و سیاسی ایران در افغانستان قلمداد کرده اند و آن را خلاف منافع افغانستان می دانند. آنها بدین باورند که فارسی دری در افغانستان ویژگی های خود را دارد و نباید تحت نفوذ فارسی ایران قرار بگیرد.

شماری دیگر استدلال می کنند که زبان فارسی مرز ندارد و با توجه به دهه ها جنگ و توسعه نیافتگی در افغانستان، بهره بردن از دستاوردهای زبان فارسی ایرانی، به توسعه فارسی دری در افغانستان کمک می کند. بهتر خواهد بود در نوشتار و گفتار زبان فارسی، کلمات پشتو حذف شود تا فارسی و پشتو هر دو زبان خود را داشته باشند و هیچ زبانی بر زبان دیگر برتری نداشته و احترام به زبان های رایج در افغانستان همچنان برجای بماند.

منجم زاده


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   لسان رسمی در کشور ما دری و پشتو است نه فارسی
لسان فارسی تعلق به فارس یا پارس ولایتی در شمال خلیج فارس دارد نه افغانستان
عبدالله - بلخ

>>>   جهان سپاس از ایران که بالای لسان بزرگ فارسی که یک لسان بافرهنگ و با قدامت بیشتر از ۵۰۰۰ سال دارد را هنوز هم سیقل میدهند. لسان فارسی تنها مربوط ایران نمیشود بلکه یک حوزه فرهنگ چندین کشور را در بر میگیرد.

>>>   کار نیک است وزارت اطلاعات و فرهنگ خوب برای زبان فارسی خدمتی نکردند این هم لقمه آماده برای تقویت زبان شیرین فارسی یا دری.

>>>   چرا پارسی ستیزی بجای پاسداری وحرمت گذاشتن به آن!
از شاعر پشتون ، رحمن تا تره کی، غنی و سلیمان..
کار تحقیقی دکتور صبور سیاه سنگ در مورد " دزدی " اشعار حافظ توسط رحمن "بابا" قابل قدر است ولی تعجب بر انگیز نه.
شعر دزدی و به گفته انوری "شاعر دزدی" تا آهنگ دزدی همیش بوده و جریان دارد. حد اقل این شاعر پشتو معلوم میشود که خوب پارسی میدانسته، علاقه داشته و خواسته مردمش چیزی از زیبایی های دنیا آگاه شوند، البته به زبان ساده تر خود شان.
آنچه جای تعجب است برخورد به اصطلاح سیاست بازان معاصر برتری جو پشتون است نسبت به زبان پارسی‌.
اینها با وجودیکه از برکت پارسی با سواد شدند از ادب و سیاست کمی بوی بردند ولی به مجرد به قدرت رسیدن شروع کردند به پارسی ستیزی.
مثلا نور محمد تر ه کی کتاب ساده داستانی کوتاه خودرا به پشتو نوشت ( د بنگ مسافری) ، اما کتاب قطور ماتریالیسم دیالکتیک اش همه کاپی بود از منابع فارسی و نشر شد به زبان پارسی، حتی ترجمه نتوانست به زبان خودش.
او اولین حکمروا این سرزمین بود که نخواست در محضر عام به زبان بومی کشور حرف بزند، جدا تلاش کرد به تغیر نامها به پشتو چون لمری وزیر...وغیره.
سلیمان نالایق به شعر پارسی سخت علاقمند بود، از آن الهام میگرفت...ولی تمام دوره حاکمیت اش را تلاش به حاشیه کشاندن این زبان کرد . تاثیر منفی او بود که نجیب را به افراطيت و واژگون شدن سوق داد.
اگر غنی یا احدی چند کتابی در جوانی خواندند و زمینه یافتند تا تحصیلات عالی کسب کنند بازهم برکت همین زبان ملکوتی بود.
نمیدانم دشمنی با زبانی که مادر زبانها نامیده میشود از چیست؟
این هم شعر دزدی معاصر:
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
مولانا
آتشی کاندر نهاد ما فتاد
گرچه ما را سوخت اما زنده باد
چیست آتش عشق مردم داشتن
دل به زیر نیش کژدم داشتن
سلیمان لایق

>>>   اين بنده خدا هنوز نمي داند دولت افغانستان خودش يك طرف مشكل با زبان فارسي است و عاشق تنها دري خواندن اش است. معادل سازي و گسترش كه بمانددد...

>>>   شوربختانه بیش از ۲۰۰ سال می‌باشد که پارسی‌ زبانان خراسان در خواب خرگوشی فرو رفته‌اند

>>>   فرهنگ
پارسی زبان های گرامی برای رشد فرهنگ خود همانا زبان مادری تان است پارسی بی کوشد تا فرهنگ وزبان تان رشد کنند برای رشد فرهنگ عربها ها نکوشند
بجای نام عربی نام پارسی بمانید
برای رشد فرهنگ و زبان خود مبارزه کنید شما مبارزان امروز هستند

>>>   ای زبان فارسی، ‌ای درّ دریای دَری / ای تو میراث نیاکان،‌ای زبان مادری
در تو پیدا فَرّ ما، فرهنگ ما، آیین ما / از تو برپا، رایتِ دانایی و دانشوری
کابل و تهران و تبریز و بخارا و خُجند / جمله، ملک توست تا بلخ و نشابور و هری
جاودان زی،‌ای زبان دانش و فرزانگی / تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری
فارسی را پاس می‌داریم، زیرا گفته‌اند / قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری

>>>   ما در افغانستان چیزی ویا زبانی به نام فارسی نداریم در افغانستان زبان دری یا همان در باری که قدمتی به بلندای تاریخ خراسان بزرگ میباشد رایج است لطفا به جای کلمه فارسی از لغت زیبای دری که هم ریشه دار تر واصیل تر هست استفاده شود.

>>>   خوب است بدانید در فرهنگستان زبان فارسی بزرگانی از کشورهای افغانستان،تاجیکستان،ایران و چند کشور دیگر وجود دارند که در واژه سازی کمک می کنند-بهتر است تعصبات کور را کنار بگذاریم و همه با هم زبان فارسی این میراث نیاکانمان را پاس بداریم و بدانیم اگر زبان فارسی از بین برود ما هم از بین خواهیم رفت چرا که زبان فارسی شناسنامه و هویت اقوام ایران زمین است-شما هم اگر واژگان غیر فارسی در ایران می بینید و معادل فارسی آن را در افغانستان دارید برای فرهنگستان زبان فارسی بفرستید تا جایگزین کنند و زبان فارسی را هرچه بیشتر پربار و غنی کنیم

>>>   اقدام نیک است .موافق
عبدالله مهاجر

>>>   واژه سازی در مقابل واژه های خارجی، حصوصأ در عرصه علوم طبیعی و تخنیکی، سبب آن خواهد شد که در فهمیدن معنی و مفهوم واقعی آن واژه ها و در نتیجه فهم مطالب مربوط به آن واژه ها، مردم به مشکل مواجه شوند.
چنانچه خود من شاهد این مدعی هستم. هنگامی که در افغانستان بودم، اکثر واژه های مربوط به علوم طبیعی دروس مکاتب و فورمول های آنها را به طور میخانیک یاد میگرفتیم، بدون آن که مفهوم این واژه ها و یا ریشه و اساس این فورمول ها را بفهمیم.
اما زمانی که در خارج با اصل این واژه ها و یا لغات ها برخوردم و مطالب موبوط به آن را مطالعه کردم، آموزش علوم مربوط به آنها برایم خیلی سهل تر و آسانتر شد.

>>>   ببینید آقای سیاهسنگ آنقدر دانایی دارد که اصلا قوم و قبیله برای ایشان معنایی ندارد و این شما هستید که دامن زدید میدانید چرا دوست گرامی چون شما چندین قرن همین گونه اندیشیدید
و بخاطر همین دوست دارید همه چیز به نام و زبان شما باشد
مثلا شهرها
ادارات
غیره و غیره.....
دقت کردید حتی به پول ما هم رحم نکرده اید و واحد پول را حتی افغانی گذاشتید
آیا این تعصبات نیست؟
واحد پول افغانی و آیا برای شما عزیزان خنده آور نیست که بگویید دیروز چند افغانی به چند افغانی دادم ؟
در پایان چه فرقی میکند طرف فارس باشد پشتون باشد یا هر قبیله دیگر
آن شخص حتی میتواند من باشد وقتی اشتباه کرده ام چه فرقی میکند کجایی هستم
میتواند شما باشد چه فرقی میکند کجایی هستید مگر غیر از این است ؟؟؟؟؟

>>>   اى "زبانشناسان" افغانى
تاجاى ايکه من آگاهى از اين دانشمندان دارم اصليىت ها و عرف و فن و ى تهدابى و ابتدايى ترين چگونگى هادانش و دانشورى را مرعات نمى نمايند: 1
1- واقعيت بى طرفانه
2. چندين جانبه و نه يک جانبه
3. جمع آورى اسناد و ثبوت و سند
4. انتقادى بررسى کردن تاريخ ها در کتاب و آثار گذشته اسناد و ثبوت ها را با فکتها ارايه دادن
5 قصه و داستان و افسانه را دور انداختن
6 احساسات خود را با سندسازى به خواست خود قاتى و پاتى نکردن
7 کليه سنه و يا سالها را مدد نظر گرفتن در غير آن غرق "اناکرونيسم"شدن

8 ديدگاهاى گوناگون را مد نظر گرفتن
9- با تفاهم اينکه تفاوت سال هجرى- قمرى و خورشيدى و ميلادى را در نظر نگرفتن
10. شايشتگى دانش و دانشورى درنظر نگرفتن يعنى دقيق جمله گفتن يعنى تف دانش ودانشورى با شعر و شاعرى و موضوعات شعرى و نقلى و داستانى ادبى
11- عام گوى و نه جزء گوى

"فارسی ایرانی" و يا "درى" مساوى به "فارسى افغانى" اختراعات منابع امريکايست که از سالهاى بعد ازپيروزى انقلاب اسلامى در ايران هميشه در تاريخ با نام ايران (از زمان بهرام گور تا امروز زياد سند وجود دارد :همه نقشه ها ( نقشه چلبى سال 1620 ميلادى, نقشه متفرقيان سال 1729 ميلادى اواخر صفويان و در زمان محمود هوتکى يا "محمود افغان", براى مدتى شهريار اصفهان (نيم جهان ), سکه ها , پسته (تمبر) ها و اسکناس بانک شاهنشاهى ايران , روزنامه هاى دوران هاى بويژه صفويان و افشاريان و قاجاريه واژه "ايران" و يا "ممالک ايران", "دولت عليه ممالک ايران", "ممالک محروسه ايران" در انترنت قابل دريافت است. پيش از ميلاد نقشه ها با نام "آريانا" از سوى جغرافيه دانان يونانى اراتوستن قرن سوم پيش از ميلاد و استرابو (استرابون) قرن اول پيش از ميلاد ترسيم شده و بعدأ درزمان امپراتورى روميان به آريانا امپراتورى پرشيا ناميده مى شد که اروپا تا به سال ١٩٣٥ ميلادى به ايران "پرشيا" (پرزين و پرسيس) مى ناميدند.
در مرکز امپراتورى پرشيا (Persian Empire 525 B.C) آريانا (Ariana) قرار دارد که از خليج پارس تا هندوچنين پهناور است. در مرکز آريانا و ايرانزمين "آريا" ("هرات" ) هراه, "هرات" معرب شد

"انا" و يا و نيا پساوند مکانى زبانهاى ايرانى و هندو اروپايى و "ان" و en پسوند مکانى فارسى و ميانه و نو جرمنى (دويچ و دچ) است. München, Göttingen, Tübingen, Memmingen, Essen, Hessen, Nordrhheinwestfalen, Sachsen و به هزار ها شهرها ديگر در ايران و افغانستان کنونى و تاجکيستان و پاکستان کنونى شهربا پسوند ان فراوان است.

در اختیار قرار دادن معادلات فارسی لغات بيگانه به وام گرفته شده خارجى و يا انگليسى برای افغانستان نه تنها که خدمت خوب به شهروندان فارسى زبان کشور است بلکه به ديگر زبانان رايج در مناطق پختون خواه. پشتو مجبور نيست که لغات بيگانه به وام گرفته شده خارجى و يا انگليسى مانند "لارى" و "بايسکل" و "آرند" "پطلون" , "کار شوى" و "برگر" را زير نام زبان درى تير کند.
من فکر مى کنم که اين چالبازى وشادى بازى حاکمان افغان فارسى درى ستيز به مفاد شان نيست, زيرا با اين سياست خود در زمينه پشتوسازى کشورشکست خورده اند باوجود که هر تيلويزيون فارسى زبان رامجبور مى سازد که دغه پغه کند که غين خوش وعين نيمه خوش شود.
هزار سال بگذرد من فارسى مى نام گرچه که درى لقب فارسى است, گرچه که درى به عنوان زبان دربارى با فرمان يزد گرد پنجم شاهنشاه ايران زمين بنام "بهرام گور" در ٢١ کشور شاهى ايران زبان ديوان و درگاه و دربار شد و "درى" نام "دارا" تهدابگذار کابل است. دارا نا داريوش بزرگ است . "درى" نام زبان زردشتيان است. الفاظ درى در آتشگاه هاى شلعه آذر جاودان در خاک ايران هنوزروشن است.ولى بسيارى خموش شده اند. آتشگاه هاى يزد و اصفهان روشن است. در ديگر شهرهاى ايران عبادتگاه زردشتيان است.
رهبران اسلامى ايران پشتيبان همه انسانهاى با اديان ديگر اند: يهودان و مسحيت و زردشتى

>>>   پارسی و درسی فرقی ندارند فقط لهچه فرق دارند دراصل و دستومر زبان و سایز چیرها مشترک استند هرکسی که فکرمیکند دری و پارسی زبانهای جداگانه هستند درحقیقت سواد خود شانرا نشان میدهند

>>>   اقدام نیک

>>>   زبانی که امروزه در ایران فارسی نامیده می شود دنباله فارسی دری است. نمونه اینکه فارسی استان های خراسان با فارسی دری افغانستان چندان تفاوتی ندارد.
دیگر اینکه خوب است آقای حداد عادل از واژگان نابی که در فارسی دری هست نیز در فارسی امروز ایران بهره ببرند.
گستره فارسی از رودکی تا سعدی و پیر هرات و از حافظ تا مولوی و سنایی است.

>>>   . "پژوهشگران" افغانى که سياست پشتونسازى و يا افغانسازى را پيش مى برند, ميخواهند با حقير کردن و کوچک جلوه نمودن ديگران حقارت کشورتقلبى و سياسى و فرهنگى خودشان را کاهش دهد و خاليگاه هاى خود را با نمايش گذاشتن غير واقعيت ها به شکل تراژدي- کمدى پر نمايند واين هاست که پيشينه خود و گشته ديگران پنهان نمودندى و خود مورد ريشخند ساختندى تفکرشان به اندازه "پوهنتون" (دانشگاه فارسى اجازه نيست, لغت رسمى دولتى نيست) شان يعنى ادعاها ى بدون پژوهش و بدون تصديق نمودن با اسناد مانند قيچى نمودن تاريخ ده ساله احمد خان ابدالى که نام تغير داد به درانى, در (دور بخوان الماس) دوران و يا "در دار" کوه نور? ما سال 1722 ميلادى را مى نگاريم: و در همين سال احمد خان در هرات خراسان از زاهدان چشم به گيتى گشود که پدراش زمان خان از ملتان بود و لقب "خان" را نواده تورا نيان به زمان خان داده بود. ملک خراسان يکى از مهترين و بزرگ ترين کشور ايران زمين و آرياناى باستان بود در ٢١ کشورايرانشهر ساسانيان خور, خورشيد و يا خر آسان مى برآمد و سخت مى نشست چون ايرانشهراز کاشغر تا شام و از سهند تا خجند با زبان قند پارسى تاجيک تاجدار آن زمان قهار عاصى و در درى بزرگ بود زمانيکه احمدخان هفت سال داشت (سال 1729 ميلادى) افندى متفرقه نقشه "ممالک ايران" را بر پايه نقشه صفوى سال 1620 ميلادى ترسيم کرد. نادر افشار مشهد را که يکي از پايتخت هاى خراسان بود , پايتخت ايران ساخت همين سال 1736 ميلادى بود. يکى از سرباز اش احمد خان ابدالى بود که از همين آغاز تا درگذشت شاهنشاه اش سردار ارتش شاهنشاهى ايران بود. احمد خان ابدالى پس از قتل نادر افشار در سال 1747 با چارهزار سرباز شاهنشاهى ايران از مشهد پايتخت خراسان و پايتخت ايران بسوى قندهار رفت.

همين ده سال که احمد خان ابدالى در مشهد خراسان زير رکاب شاهنشاه ايران نادر افشارخدمت نمود در آثار سياسى افغان امروز با قيچى "پشتوندارى" از تاريخ برش شده , حتى در پته خزانه پت و پنهان است . مشهد از همان زمان مرکز "دانش" و "ادب" و "خراسان" و "سالنامه خراسان" و ديگر نشريه هاى ادبى - شوربختانه بانامهاى عربى هم در همين جا مرکز خراسان و زادگاه تيمورشاه پسر احمد شاه ابدالى چاپ مى شدند. مانند نشريه فارسى زبان بانام "بخارا" در شمالشرق خراسان چاپ مى شد.در ممالک بخارا و پايتختهاى زيبايش سمرقند و بخارا تا چند سال پيش , اين نشريه قند پارسى بدست نشر سپرده مى شد.
اولين نشرات ادبى, روز نامه و ماهنامه ها و سالنامه "سالنامه خراسان" و"ادب" و "دانش" .... اولين نشريه هاى ادبى در ايران زمين با چاپ ماشينى در خراسان مشهد چاپ شدند که در "بلاد ايران" و يا ممالک ديگر به فروش مى رسيد. اولين روز نامه و ماهنامه ها و سالنامه "سالنامه خراسان" و"ادب" و "دانش" .... اولين نشريه هاى ادبى در ايران زمين به فارسى است دراين نشريه ها دوران قاجار نام "ايران" ويا نام" بلاد ايران" برجسته نگاريده شده است. ادب در هندو کش از شمال تورانيان و ازغرب ايرانيان مى آمد جنگ از شرق و جنوب!!!!
اين نشريه ها در ايران و خراسان سابقه ١٨٠ ساله دارند. هجرى قمرى با خورشيدى فرق دارد همين امروز 18 آذرماه 1395 = 8.3.1438 هجرى قمرى است. 8.12.2016

همين نشريه هاى خراسان در کل ممالک دولت عليه ايران با قيمت هاى شاهى, قران, (کرون= تاج), ر يال تومان پول و روپيه کثيره , کنده (سکه) در همه ممالک ايران فروخته مى شد.پدرکلان و پدر و مادرم تا امروز به پول روپيه مى گويم حتى رييس "د افغان ستان بانک " ظنز باز
نگاه کنيد که پشتو نگاريدم: د افغان ستان گل ! ظنز بسته

>>>   دولت کشور ظاهر خان زبان فارسى را در سال 1964 ميلادى نخست "فارسى درى" و سپس فارسى را حذف نمود.
"درى" کدام زبان بدون واژگان فرهنگ يا کتاب لغت است. در همين زمان تاجدار زبان پارسى قهار قهر وعاصى شد و شعر نوشت:

ل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی
غوغای کوه، ترنم دریاست پارسی
از آفتاب معجزه بر دوش میکشد
رو بر مراد روی به فرداست پارسی
از شام تا به کاشغر از سند تا خجند
آئینه دار عالم بالاست پارسی
تاریخ را وسیقه سبز و شکوه را
خون من و کلام مطلاست پارسی
روح بزرگ و طبل خراسانیان پاک
چتر شرف چراغ مسیحاست پارسی
تصویر را، مغازله را و ترانه را
جغرافیای معنوی ماست پارسی
سر سخت در حماسه و هموار در سرود
پیدا بود از این که چه زیباست پارسی
بانگ سپیده عرصه بیدار باش مرد
پیغمبر هنر سخن راست پارسی
دنیا بگو مباش ، بزرگی بگو برو
ما را فضیلتیست که ما راست پارسی

>>>   من مطمین و متیقن هستم جز یک نفر پشتوی نادان کسی نمیگوید ما در کشور فارسی نداریم و دری داریم چون زبان قند پارسی ما همان در دری است که برای علارغم شیرینی و زیبایی برخی پشتونها با آن می ستیزد!

>>>   خاستگاه فارسی دری دربار ساسانیان است.
ساسانیان به دو زبان فارسی پهلوی و فارسی دری سخن می گفتند. با این تفاوت که فارسی پهلوی گویش مردم بود و در دربار از فارسی دری بهره می بردند. پس از تازش اعراب آخرین شاه ساسانی با نزدیکان و درباریان به خراسان گریخت و پس از آن خراسان خاستگاه فارسی دری شد. خراسان بزرگ که زادگاه رودکی و انوری و فردوسی و مولوی و سنایی و ... است. امروزه نیز خراسانیان ایران گویشی نزدیک به گویش افغانی ها دارند. یادم هست روزی در تهران به لهجه محلی با دوستم حرف می زدم. دکان دار گمان کرد افغانی هستم.

>>>   تو را به خدا فارسی را سیاسی نکنید! فارسی مدیون همه ادیبان شعرای پارسی گوی هست که بخش قابل توجهی از انان در خراسان (افغانستان امروزی) زندگی میکردند بنابر این فارسی محدود به مرز های سیاسی امروزی نیست و متعلق به همه فارسی زبانان و آیندگان ماست.

>>>   بسیار عالی

>>>   درعوض واژه های که ایران کمک میکند واژه های عربی باید از زبان ما حذف شوند

>>>   جهالت و تعصب کور پشتونیزم عقل ها را به فنا میدهد هرگز زبان پارسی خود را به جاهلان نفروشیم

>>>   چه خوب گفتید قند پارسی چه زیباست

>>>   پیوند محکم و قرابت بسیار میان زبان فارسی امروز افغانستان و متون کهن فارسی برای کسانی که با فارسی افغانستان آشنایند، پدیده‌ای است روشن و در عین حال جذاب و کارآمد. بسیاری از واژگان، ترکیب‌ها و ساختارهای نحوی زبان فارسی که در ایران متروک شده یا تغییر و تحول یافته‌اند، در افغانستان همچنان رواج دارند. چنین است که زبان فارسی این کشور را می‌توان گنجینه‌ای از ذخایر کهن دانست.

هم‌اکنون واژه‌هایی همچون «دیگدان» (اجاق)، «موزه» (چکمه)، «ایزار» (شلوار)، هشتن (گذاشتن)، «بِهِل» (بگذار)، «بیگاه» (دیروقت) و امثال این‌ها که در متون نظم و نثر قدیم همچون شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی و حتی شعر حافظ و سعدی آمده است، در زبان مردم افغانستان رایج است. هم‌چنین بسیاری از واژگان از نظر آوایی به شکل کهن خود تلفظ می‌شود، مثل «شَش» (عدد 6) که اکنون در ایران به صورت «شِش» ادا می‌شود. جالب این است که در عصر حافظ این کلمه در نواحی ایران هم «شَش» تلفظ می‌شده و در شعر حافظ با «آتش» و «مشوش» قافیه شده است.

ولی با همه‌ ارزش و قدمتی که زبان فارسی افغانستان از این نظر دارد، تحقیقات بسیاری در این زمینه نشده و بیشتر این وجوه اشتراک و پیوند در پرده‌ی ابهام مانده است. به‌ویژه فارسی‌زبانان ایران که کمتر با فارسی افغانستان آشنایند، از این ذخایر بی‌خبر مانده‌اند. بی‌سبب نیست که اهل ادب و تحقیق ایران گاه در متون کهن فارسی به ابهام‌ها و مشکلاتی برمی‌خورند که به مدد زبان فارسی امروز افغانستان به راحتی قابل حل است. در ادامه‌ی این نوشته به نمونه‌هایی از این ابهام‌ها در شعر مولانا اشاره خواهیم کرد.

«لهجه‌ی بلخ و دریافت بهتر سخن مولانا» پژوهشی است از محمدآصف فکرت شاعر، پژوهشگر و مترجم افغانستان درباره‌ی مشترکات زبان فارسی رایج در بلخ امروز و شعر مولانا. او با وقوفی که بر متون کهن فارسی و نیز زبان فارسی نقاط گوناگون افغانستان داشته است، در این کتاب 270 صفحه‌ای مشابهت‌های زبان شعر مولانا با زبان فارسی افغانستان، به ویژه منطقه‌ی بلخ را بازنموده و بدین ترتیب بسیاری از مشکلات زبانی این شعر را حل کرده است.

با مطالعه‌ی این کتاب حقایق بسیاری در مورد زبان شعر مولانا روشن می‌شود. درمی‌یابیم که این شاعر بزرگ فارسی به سبب خاستگاه پدری او که بلخ بوده است، تا حدود زیادی وام‌دار زبان گفتاری این منطقه است است. هم‌چنین دانسته می‌شود که مولانا چقدر به زبان مردم عنایت داشته اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها و تعبیرهای محاوره‌ی عصر خویش را به شعرش راه داده است، چیزی که در شعر دیگر شاعران آن دوره کمتر دیده می‌شود.

>>>   زبان دری افغانستان گنجینه‌ای نامکشوف برای همزبانان ایرانی است، گنجینه‌ای که وقتی پاره‌هایی از آن به معرض مشاهده‌ فارسی‌زبانان ایران می‌رسد، برای کسانی که دوستدار گسترش و غنای زبان فارسی هستند، سخت دلپسند می‌افتد. بسیار واژگان کهن هستند که هم‌اکنون در فارسی دری افغانستان‌ رایج‌اند، ولی در چشم مردم ایران گویا ذخایری‌اند که از دل تاریخ بیرون آمده‌اند. همین طور بسیار واژگان هست که قدمت تاریخی ندارد، ولی ساخته یا یافته‌ی مردم افغانستان است و برای مردم ایران تازگی دارد.

ما دیده‌ایم که بسیاری از شاعران بزرگ ایران به کمک باستان‌گرایی یا بومی‌گرایی به شعرشان تمایز و برجستگی داده‌اند. بسیار وقت‌ها شعر افغانستان به صورت طبیعی و با همان زبان رایج آن کشور، برای مردم ایران همین تمایزهای باستانی‌ و بومی‌ را ایجاد می‌کند.

جان من جور و تیار است، چرا مشکوکی؟
به دعای تو دو تا دیده‌ی پر نم دارم
مثلاً روزی اگر بر جسدم شک کردی،
روی بازوی چپم تاپه‌ مریم دارم

>>>   زبان دری چه ربطی به فارسها در ایران دارد؟؟ مگر تاریخ از امروز شروع شده!!؟ آن زمان که اعراب به ایران حمله کردن و ایران اشغال شد و زبان رسمی ایران عربی شد این افغانستان و تاجیکسستان و ازبکستان بودن که زبان فارسی در آن زنده ماند اوج گرفت و بزرگترین شاعران و فیلسوفان و دانشمندان زبان دری این زبان را به اوج رساندند خود ایرانیان اعتراف دارند اگر افغان ها نبودند زبان دری به کل نابود میشد و در خود ایران هم زبان فارسی بر نمی گشت توسط ادیبان افغان....
مولانا شاعر کبیر افغانستان با اشعار دری خود دیگر جایی برای تردید برای پشتوها یا ایرانی ها یا افغان ها نگذاشته...

>>>   درختی که تلخ است ویرا سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت
سرانجام حاصل بکارآورد
همان میوه تلخ ببار آورد
پاکستانی در هرجائی به هرنامی وبه هر مقامی باشد بازهم همان پاکستانی متقلب است :
رحمن بابا شاعر پاکستانی که به نسبت نبودن شاعران در زبان پشتو در شهر کورها یک چشم پادشاه است شاعر نام گرفته اخیرا تحقیقاتی که جناب صبورالله سیاه سنگ با صبر وحوصله زیاد دیوان رحمن را مرور و ترجمه پشتوی اشعار حافظ را دران دیوان یافته اند که عبدالرحمن بابا آنرابه پشتو ترجمه وبنام خود دران گنجانید اند
حافظ
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب‌ورنگ و خال‌وخط چه حاجت روی زیبا را؟
رحمان بابا
مخ دی بی خط و بی خاله هسی زیب کا
چی یی هیڅ حاجت د خط و د خال نشته
حافظ
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و نصیحت‌گر بیکار کجا؟
رحمان بابا
رحمان هسی وزگار چیری دی له عشقه؟
چی غوږژ ونیسی ناصح غوندی وزگار ته
حافظ
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
رحمان بابا
آزادی تر دا په هورته بله نشته
چه بندی د یار د زلفو په زنزیریم
با آن ریش وچهره صوفی نما با تردستی اشعار دیگران را ربوده وبه نام خود رقم زده اند
گیلگمش

>>>   به نظر من ریشه ی اصلی این مناقشه ی فارسی و دری انگلیسی ها هستند که برای بیرون کردن مسلمانان از هند کشوری را به اسم پاکستان درست کردند و زبان مسلمانان هند یعنی اردو را که پیش از این حتی یک نفر هم در پاکستان صحبت نمی کرد زبان رسمی این کشور قرار دادند تا مسلمانان هند را تخلیه کنند و به پاکستان مهاجرت کنند.
بعدا تصمیم گرفتنو قوم پشتون(تلفظ دیگری از نام پارس) را از اقوام ایرانی ساکن پاکستان بود از این کشور تخلیه کنند و به یک سرزمین جدید منتقل کنند و نام خراسان را افغانستان گذاشتند و از آن تاریخ سیل مهاجرت ایشان به افغانستان ادامه دارد.
مسلما منابع زبان فارسی دری از سایر بیشتر هست و بنابراین سدی در برابر رشد این زبان دیگر ایرانی به شمار می رود.
بنابراین پشتون ها تصمیم به سیاست devide and conquer یا همان تقسیم و غلبه گرفتند.
ابتدا با آشفته سازی زبان فارسی در افغانستان و ورود سیل واژگان بیگانه و محاوره کاری کنند که مردم این کشور زبان مردم ایران و تاجیکستان را متوجه نشوند و سپس از منابع عظیم نوشتاری و گفتاری محروم بمانند تا قدرت این زبان کاهش بیاید و جای خودش را به پشتون دهد.
این سیاستی بوده و هست که اکثر حکومت هایی که با اقلیت های قومی خود مشکل دارند در پیش میگیرند.
جدایی زبان فارسی دری در ایران و افغانستان مساوی هست با مرگ این زبان.

>>>   کار خیلی خوبی است

>>>   آن آقای نظر دهنده ی اول ؟
گوش کن برادر...
کلمه "لسان" یک کلمه عربی است و به معنای "زبان" است.
بهتر نیست بجای استفاده از کلمه "لسان" کلمه فارسی آن یعنی " زبان" را به کار ببری؟

>>>   اگر در زمینه گسترش زبانی جمهوری اسلامی ایران به کمک ما نیاید توقع از انگلیس و امریکا دارید ؟
عایشه از ایران

>>>   به عنوان یه ایرانی نوشته کسانی که گفتند فارسی به مردمان خراسان مدیون است را تایید میکنم و اعتراف میکنم که اگر مردمان خراسان این زبان را حفظ نکرده بودند بعید نبود که الان چیزی از فارسی در ایران باقی نمانده بود. خدا گذشتگان را رحمت کند که این ثروت نا منتهی فرهنگی را برای ما برجای گذاشتند.مردمان خراسان فارسی را حفظ کردند و بعد امثال سعدی و حافظ شیرازی هم با اشعارشان ان را پر مایه تر و غنی تر کردند.
به جز زبان به عقیده شخصی خود من فرهنگ و اخلاق باستانی و اصیل ما نیز امروز بیشتر بین مردمان تاجیکستان و افغانستان پیدا میشود چون متاسفانه در اثر پیروی کورکورانه مردم ایران از فرهنگ غربی الان فرهنگ ما امیختگی قابل توجهی با فرهنگ غرب دارد.از سبک زندگی و روابط اجتماعی گرفته تا نوع پوشش و مثلا حتی در سال های اخیر رسم شده بعضی هموطنان ما کریسمس را هم جشن میگیرند! با وجود این که نه مسیحی هستند نه اروپایی. یعنی هم کریسمس را جشن میگیرند هم نوروز!!!
به همین جهت از شما برادران بزرگوار خواهش میکنم که مراقب باشید راه غلطی که بعضی از ما ایرانی ها رفتیم را نروید از فرهنگ غربی کورکورانه پیروی نکنید چون اینها فقط ظاهر است و در باطن به گرد پای فرهنگ فارسی زبانان هم نمیرسد.
از غرب تنها علوم پزشکی و مهندسی آن به درد ما میخورد و در فرهنگ و اخلاق و علوم انسانی مطمئنا تمدن فارسی پیشرفته تر از غرب است.
به امید موفقیت و پیروزی تمام مردمان حوزه تمدنی فارسی و دری
محمد از ایران

>>>   من یک فارسی وان استم، نه یک دری وان
پغمانی

>>>   به شما کم عقل ها یک عبدالحمن خان کار است. همچو شاه آهنین به دین شما اشخاص دور از خرد میفهمد

>>>   گاو به پای خود، گوسفند به پای خود و بز به پای خود!
هر کس غم جان خود را بخورد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است