به دلیل جنگ نیابتی در افغانستان صلح نمی آید
امروز جنگ، جنگ منطقه ای و فرامنطقه ای در افغانستان است و افغانستان به میدان نیابتی جنگ دنیا تبدیل شده است 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۵۷    ۱۳۹۵/۸/۲ کد خبر: 122947 منبع: پرینت

ناامنی ها در افغانستان با پهلوهای دیگری ادامه می یابد و بار دیگر قرار بر این شده است که بخشی از امنیت آن به دست نیروهای آمریکایی قرار بگیرد. با توجه به اینکه آمریکا سالهای متمادی در افغانستان بوده و نتواسته است امنیت را تامین کند آیا این بار به نتیجه ای خواهیم رسید؟ و چرا جنگ در افغانستان با وجود شعارها برای پایان آن پیوسته شدت می گیرد؟

به گزارش شبکه اطلاع رساني افغانستان(afghanpaper)، عباس ابراهیم زاده عضو مجلس نمایندگان در برنامه «محور» گفت: آنهایی که امروز در راس امنیت افغانستان هستند، افراد ناتوانی هستند که تا هنوز نتوانسته اند جنگ را در افغانستان کنترل نمایند و در این چهارده سال ضعف های زیادی داشتند.

وی افزود: علاوه بر این حکومت افغانستان متاسفانه برای مقرری ها در هر قسمت از افغانستان بخصوص امنیت افغانستان قومیت گرایی را در نظر گرفتند و شایسته سالاری را مد نظر قرار ندادند. افرادی که امروز در امنیت افغانستان کار می کنند هرکدام به یک مرجع وابسته هستند، یا به پارلمان وابسته هستند، یا به حکومت وابسته هستند یا به حلقات خارجی وابسته هستند. افرادی که در افغانستان بی طرف هستند در افغانستان جایگاهی ندارند.

ابراهیم زاده، با بیان اینکه جنگ در افغانستان هم جنگی داخلی نیست و در واقع میان کشورهای خارجی می باشد، افزود: یک طرف آمریکا و انگلیس است و جانب دیگر کشورهای آسیای میانه هستند و این دو گروه در تضاد با یکدیگر می باشند. به همین دلیل گفتگوهای صلح و برنامه های صلح هم نتیجه بخش نمی باشد. پروسه صلح پانزده سال است که در افغانستان ادامه دارد و طالبان، داعش و حزب اسلامی کسانی نیستند که اختیاری از خود داشته باشند. در واقع باید با باداران آنها گفتگو شود و آنها باید اراده کنند که صلح در افغانستان بیاید.

این نماینده مجلس معتقد است، در حال حاضر صلح با حزب اسلامی هم نتیجه بخش نیست و افزود: بعد از پانزده سال با حزب اسلامی توافقنامه امضا کردیم و هیچ نتیجه ای نداشت و گفتگوهای آن جلساتی نمایشی بود که افراد این حزب می خواستند افراد خود را در حکومت جابجا کنند آنها هم افرادی هستند که هزاران نفر را به قتل رسانده اند و پرورده کشورهای خارجی می باشند. متاسفانه بسیاری از نمایندگان مجلس هم برای اینکه بتوانند اقامت خود را در کشورهای خارجی بگیرند اعتراضی به این موضوع نمی کنند. مردم افغانستان در طول سی سال، آگاهی یافته اند که چه کسانی به دنبال خرابی های افغانستان هستند.

ابراهیم زاده، داعش را پرورده کشورهای غربی می داند و می گوید: امروز جنگ جنگ منطقه ای در افغانستان است و افغانستان به میدان نیابتی جنگ دنیا تبدیل شده است. سوریه هم در همین آتش می سوزد. طالبان امروز به چندین شاخه تقسیم شده اند و برخی از آنها ناخلفی کرده و به سمت روسیه رفته اند، طرف مقابل هم در کنار آن داعش را تقویت کرده تا از معرکه عقب نماند.

وی، در اخیر گفت: از این رو جنگی که در افغانستان است سردرگمی زیادی دارد. امروز افغانستان به یک پایگاه جنگ تبدیل شده که اگر دست پاکستان هم از جنگ کوتاه شود دست کشورهای دیگر در این جنگ دخیل است. آمریکا و انگلیس ابرقدرت هایی هستند که اگر بخواهند حتی سوزنی را در روی زمین پیدا کنند می توانند این کار را کنند. جای تعجب است که سالها در افغانستان به بهانه از بین بردن طالبان حضور دارند و نمی توانند آن را پیدا کنند.

کد (30)


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   درمارکیت کفایت باابراهیم زاده صاحب معرفت داشتم آنوقت سرمایه شان کمتر بود حال نامخدا . کاش هریک اول ازخودشروع کنیم . مدتهاست اشخاصیکه خودرا چیزفهم میدانند فکرشان بطرف خارج است گویا خارج امنیت مارا تامین کند یا خارجح کشورمارا آزاد کند یا خارج غم شکم مارا بخورد وهکذا . کسانیکه بیزاجتماعی ندارد بزورکدام کشورشخصیت میشود . بلاخره سازماندهی خودمردم و امیدواری ازنیروی مردم کنارمانده است .
وکلای محترمیکه بزورپول وکیل شده اند قدرت سازماندهی یک میتنگ کوچک راهم ندارند فقط رای شان درپارلمان سرمایه و سودای شان است .
سالهابه اینطرف ازدموکراسی حرف زده شد ولی وکیل خودش تاحال کدام مفکوره معین را به مردم خودعرضه نکرده بلکه قصه خوانی و شکایت گویی و عیب جویی دارد درحالیکه وکیل باید دولت را رهبری کند . وقتی وکیل شاگرددولت شود ملت اززندگی خلاص است .
درچنین وضعیت کشورهای رقیب برنده میدان سیاست شان خواهد بود چون ملت ازنرمفکوره بی صاحب مانده است .شاید بسیاری وکلاهم ازنظرعلمی قدرت رهبری یک مفکوره را نداشته باشند متاسفانه مخل کارفکری هم میشوند چون ازچوکی خودمیترسند مباداصاحب اندیشه کنار نزند . یعنی نه خودمیوانند و نه توانمند را مجال میدهند .
دموکرات

>>>   من این نبشته آقای بهرام خراسانی را درمورد سروصداهای گویا اسناد ویکی لیکس کمی باانصافترکه نه شور شور ونه هم شیرین , شیرین است پیدا کردم....!
ویکی لیکس وطنی ( ارگ وستون پنجم ) افشأ میکند.....!
همین اکنون سایت های رسمی واجتماعی سراسر گرم ازقصه دستگیری۵۲ میلیون دالر این بدبخت وکم طالع میکند ، صادقانه میگویم که من هیچ شناختی ونه هم هیچ وجهه مشترک......باوی ندارم ، ولی فکرنکنم که این آدم ساده لو " گرده انتقال " 52.000.000 وآنهم دالررا داشته باشد ؛ خس دزدی اش که حالا دراین کشور به فرهنگ تبدیل شده است رد نمیکنم , ولی این مقدار پول...! . این مشکل زمانی دامنگیر این آدمک ساده اندیش شد که درهمین هفته جاری از نداشتن صلاحیت وبیخبری درامور...گلایه وشکایت نمود ونا سنجیده بی آنکه اوضاع درون حکومت مافیای را درنظر بگیرد به افشاگری دست زد ، گویا تا این دم دنیا گل وگلزاربود ، همینکه جناب شان پای خود را ازگلیم خویش بیرون کردند ؛ دفعتآ کارخانه ارگ وستون پنجم شروع به تولید تبلیغات نمود.
کسیکه رندی سیاست این زمان را نیاموزد جزایش بقول معروف : « سزای قروت آب گرم » است.
Bahrom Khorosoni

>>>   در پی اظهارات تند امير حوزه جنوب غرب محمد اسماعیل خان در پیوند با امنیت هرات، کاکای رئيس جمهور برای کسب رضایت او به هرات رفته است و در جهت جلب رضايت امير حوزه جنوب غرب تلاش مي کنند.
امير صاحب اسماعيل خان يكتن از مشهور ترين، تأثير گذار ترين شخصيت هاي سياسي كشور و چهره مشهور جهادي حزب جمعيت إسلامي افغانستان است !

>>>   جنرال دوستم كندز نميرود، كابل مي آيد.
اين همه عوام فريبي كرد كه طالب را ميكشم مردم كندز را نجات ميدهم بلاخره رفت فارياب ازبيك ها خود را از چنگ طالب پشتون خلاص كرد و برگشت.
تاجيك ها هوشيار شويد تاجيك پنجشيري و بدخشي و كندزي نگوييد به خود ضرر نرسانيد.

>>>   فعلا سه کشور اصلی در حال جنگ نیابتی هستند روسیه ایران آمریکا

>>>   پایان غم‌انگیز نمایش‌نامه دوستم
آمار تلفات:
کشته‌شدن ۱۰۰ سرباز وابسته به دوستم و به یغمارفتن پانزده عراده وسایط نظامی تنها در یک کمین طالبان و تخریب چند عراده رینجر و هامبی در اثر برخورد با ماین‌های کنارجاده‌ای، از جمله برخی تلفات سفر معاون اول ریاست جمهوری به غورماچ خوانده شده است.
از دیگر تلفات جنرال دوستم در این نبرد می‌توان به کشته‌شدن چند فرماندهی وابسته به او اشاره کرد. منابع ما از فرماندهان کشته‌شده به نام های: عبدال صادق قصاب، شاه محمد، مجید قره ترکمن، رسول و از قوماندان‌های گاردش کسی به نام میرویس احمدی.
هم‌چنان گفته می‌شود در این نبرد قوماندان نظام، نماینده خاص جنرال دوستم در شمال نیز زخم برداشته است.
کدام دستاورد؟
اما پرسش این است که این‌همه تلفات در برابر کدام دستاورد؟
گزارش‌ها می‌رساند که جنرال دوستم دیروز غورماچ را بدون تصفیه آن ولسوالی از وجود طالبان ترک گفت و به جوزجان برگشت.
پیش از رفتن دوستم به غورماچ، گاردهای فرهنگی او بوق کرنا راه انداخته بودند که "جنرال طالب‌کش" و "دکتر نبرد" این بار فراتر از غورماچ حتا کندز را تصفیه خواهد کرد. شخص جنرال نیز وعده سپرده بود که به دنبال تصفیه غورماچ به کندز خواهد رفت و انتقام کندزی‌ها را از طالبان خواهد ستاند.
قصه از چه قرار است؟ با این‌همه لاف و گزاف، چرا عقب‌نشینی؟ نکند دکترای فاتح تپه شهرآرا(؟!) نیز جعلی بوده است؟ نکند از این «شیر» تنها غرش‌اش باقی مانده باشد، نه چنگ و دندان‌اش؟
با این‌همه آن‌چه که شنیدنی است ضرب و شتم والی فاریاب توسط دوستم در یک جلسه امنیتی در ولسوالی غورماچ است. گفته می‌شود جنرال دوستم از نهایت عصبانیت برخاسته از شکست در برابر یک مشت طالب بی‌سر و پا، در جلسه امنیتی که یک روز قبل از ترک غورماچ برگزار کرده بود، والی را ضرب و شتم، رییس امنیت را تهدید به برکناری، و شمال قوماندان را خلع سلاح کرد و هم‌چنان دستور خلع سلاح قوماندان دیگری به نام غفور پهلوان را نیز صادر می‌کند.
اما چرا شکست؟
دوستم، شبیه پاکستان، برخی طالبان ساختگی داشت. منابع ما می‌گویند که او از این طالب‌های ساختگی دوگونه استفاده می‌کرد:
یک: سرکوب فرماندهان جمعیت؛
دو: انجام برخی نمایش‌های ساختگی؛ از قبیل تسلیم‌شدن به دوستم در هنگام ضرورت و ....
معاون اول ریاست جمهوری هنگامی که سوی غورماچ رفت، فکر می‌کرد این بار نیز طالبان ساختگی‌اش همان نمایش‌نامه‌های سابق را تکرار کرده و تسلیم خواهند شد که نشدند و چنین افتضاح و رسوایی به بار آمد و نمایش‌نامه دوستم که قرار بود با قهرمان‌پنداری او پایان یابد، اما این بار شکل تراژیک به خود گرفت.
ع ش ثاقب

>>>   نگارش نویسنده ونظریات ارایه شده را مطالعه کردم قسما موافق واکثرا مخالفم هستم همین قدر بدون تبصره ولی بدانید که تبلیغات زهراگین نیز در کار است این مسله اگاهانه طرح ریزی و تبلغ صورت میگرد به خصوص در قسمت رهبراهی تاجک تبار

>>>   افسوس كه ما از تجارب گذشته درس نگرفته ايم .
ما كوشش كرديم كه در منطقه و محل خود باقى بيمانيم ، بطور ميثال يك تاجيك كابلى هيچوقت بخاطر يك تبار پروانى، باميانى، بدخشانى، تالقانى، هراتى، شبر غانى، غور، لوگر، پكتيا، و استان هاى ديگر كه تاجيكان زندگى منمايد احساس همبستگى تبارى نمايد و همچنان در استان هاى كه نامبرده شد چنين عكس العمل را نيز در مقابل كابل و يديگر دارند .
من مدت زياد را در اين را زحمت كشيدم و تقريباً مدت چهل سال با همتبارانم در تمام جريان هاى سياسى گفته ام كه بايد ما يك هسته سرتاسرى را داشته باشيم ، ولى در انوقت از همه اولتر از طرف همتباران خود مورد نكوهش قرار ميگرفتم تا ديگران .
اما در اين راه مبارزه طولانى و اراده استوار در كار است تا ما در يك محور جمع شويم و در ميدان مبارزه عدالت خواهى مانند ديگران حضور پيدا كنيم.

>>>   هويت ما در يك بسته اى ( تاريخى، تمدنى، فرهنگى ، قرائت فقهى ، تفكر مدنى، عرفان اسلامى خراسان ) كه من ان را (هويت خراسانى) مى نامم ، قابل تعريف و تثبيت است .
يعنى به اين معنى كه ؛
ما داراى هويت مستقل هستيم كه معرف ما ، قرائت فقهى حنفى ، تفكر ماتريديه ، زبان فارسى ، تاريخ و جغرافياى تمدن خراسان ، عرفان اسلامى و معنويت و اخلاق تمدنى و باستانى ما تعريف مى شود و ما نسبت به اين مجموعه اى هويت فكرى و تمدنى خويش تعصب مى ورزيم .
انسانى كه در برابر هويت ، جهان بينى ، تفكر ، عشق ، خانواده ، كشور ، آزادى ، جامعه ، عدالت ، قانون ، تمدن ، فرهنگ ، علم و زبان خود؛
تعصب مثبت نداشته باشد و برايش دفاع از اين ارزشها بى معنى باشد و عدم و وجودش يكسان تلقى شود ؛ اين انسان از همان مصادق بارز تعريف ابتدايى بنى ادم است كه يك حيوان ناطق مى باشد و بس .
با فهم و درك اين واقعيت كه جوان امروز غزل گرا است و قصيده گريز، براى پرهيز از أطاله كلام در اخير با آوردن يك مثال از تعصب فضيلت محور و رذيلت محور نبشته را به پايان مى برم .
مثلاً ما به مولانا خداوندگار بلخ و حكيم ابوالقاسم فردوسى فرزند خراسان ، عشق مى ورزيم ، كتاب مثنوى را نردبان معرفت و معنويت و شاهنامه را كاخ فنا ناپذير هويت و فرهنگ خود مى دانيم ، مطالعه هميشگى اين دو اثر را براى هر شهروند توصيه مى كنيم و داشتن اين كتاب ها را در هر خانه اى از اولويت هاى لازم مى دانيم و از فضيلت اين اثر دفاع مى كنيم، تا اينجا تعصب مثبت و فضيلت محور است .
اما اگر امديم و گفتيم بايد تمام كتب ديگر مانند نهج البلاغه و كشف المحجوب و چهارمقاله سوختانده شود و فقط همين دو كتاب را مطالعه نمايند و هركس كه كتاب ديگرى بخواند مرتد و كافر و ظالم و احمق و تروريست و جاهل است ، آنگاه است كه تعصب ما وارد مرز منفى مى شود و اين تعصب همان رذيلت است و مورد اشاره مولانا كه فرمود :
سخت‌گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون‌آشامی است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است