حضور رهبران جنایت پیشه باعث ظهور حکمتیارها
حکمتیار و دیگر رهبران فروخته مربوط به ملت ما نیستند. آنها متعلق به پروژه هایی هستند که در هر دوره زمانی مانند یک برده استعمال و در مرحله تطبیق گذاشته می شوند 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۴۴    ۱۳۹۵/۷/۱ کد خبر: 121453 منبع: پرینت

من و یا بسیاری دیگر چه بخواهیم و یا نخواهیم نمی توانیم جلوی آمدن یا نیامدن گلبدین حکمتیار فرد ماجراجوی جنگ های تنظیمی دهه هفتاد شمسی را بگیریم. او خواهد آمد و بر اساس یک جدول بندی منظم و کاملا سیستماتیک دوباره وارد پایتخت خواهد شد؛ همانگونه که دیگر رهبران جنایتکار، مزدور و قاتلان خطرناک ملت افغانستان سال هاا ست که بر گرده مردم افغانستان موج سواری می کنند و در مناصب بالای حکومتی همچنان بر مسند اقتدار به ریش مردم عدالت خواه کشور می خندند. اینها بر اساس یک طرح از پیش تنظیم شده آمدند، حاکمیت کردند، زور گفتند، منزوی شدند، به قتل رسیدند و با اتمام تاریخ مصرف سیاسی شان از صحنه حذف گردیدند.

انتقاد شدید من بالای کسانی است که زمانی حکمتیار را قاتل مردم افغانستان می دانستند، از دریچه روشنفکری؛ او را مخالف تووری ها و ایدیولوژی های سیاسی خود می پنداشتند اما امروزه بصورت چند آتشه یکی از هواخواهان جدی ورود وی به کابل هستند. نوشته های زیادی علیه رهبران جنایتکار داشته ام، بر آنها نقدهای آتشین نموده ام و هیچگونه مصالحه و محافظه کاری را در پیش روی خود قرار ندادم. اینکه حکمتیار بیاید می دانم که در مقابل او ایستادن در حقیقت ایستادن مقابل پروژه بزرگی است که میلیاردها دالر هزینه شده است و در راستای پیشبرد این پروژه ها الزامی است که خون های زیادی ریخته شود و بحران های بزرگی دامن زده شود اما گلایه من از دوستان و روشنفکرانی است که حکمتیار را از دریچه هم قوم بودن و هم تبار بودن توجیه می کنند و بر هر چه نقد و مخالفت است تیغ بران دشمنی می کشند.

من دوستان زیادی از پشتون های آگاه دارم که نه تنها با رهبران فسیل شده تاجیک، هزاره و ازبک موافق نیستند بلکه با حکمتیارها و ملاعمرها نیز از نژاد و تیره خود نیز بدلیل کثرت جنایات شان موافق نیستند. افسوس بر کسانی می خورم که حضور دیگر رهبران جنایت پیشه بر مسند قدرت را دست آویزی برای توجیه آمدن دوباره حکمتیار به قدرت می کنند. حکمتیار و دیگر رهبران فروخته مربوط به ملت ما نیست. آنها متعلق به پروژه هایی هستند که در هر دوره زمانی مانند یک برده استعمال و در مرحله تطبیق گذاشته می شود.

باز هم می گویم که نیاز است تا بجای تقدیر و اعطای منصب و وظیفه و پول به جنایتکاران جنگی چه در ترکیب حکومت و چه به مخالفان آنها در ساختار اپوزیسیون سیاسی و نظامی، به محکمه عدالت واگذار شوند تا درد میلیون ها افغانستانی در کشور تسکین یابد.

مهدی ثاقب


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   با قاتل و تروريست صلح يعنى چه !!! اگر حكمتيار را با همه جناياتش به آغوش مى كشيد و با او در يك سفره جام بلند مى كنيد، حق نداريد عليه داعش ، طالب و حزب التحرير و ديگران جنگ اعلان كنيد ، اينها همه فرزندان ارباب ترور و اختناق اند. حكمتيار جايش زندان است نه قصر هاى با شكوه.

>>>   غنی و کرزی با همکاری پاکستانی ها و وارد کردن گلبدین درین پروسه می خواهند این برنامه را سریع تر به انجام برسانند.
تا دیروز مسله جابجایی کوچی ها را مطرح نمودند که به واکنش جدی مردم روبرو شده حالا زیر نام عودت کننده همان برنامه را زیر نام وعنوان دیگر وبرای تحقق توطئه های بعدی طراحی و جابجایی ها را مطابق میل شان انجام میدهند.
مردم کوهدامن ، پروان ، کاپیسا و پنجشیر باید بدانند که امروز زیر نام عودت کننده قبایل را جابجا نموده و فردا همین حکومت سلاح هایی مختلف النوع بدسترش شان قرار داده و راه رفت آمد سه ولایت را به کابل قطع و زندگی برای مردم این منطقه به جهنم مبدل می کنند .
هوشدار :
امروز همه مردم کوهدامن ، پروان ، کاپیسا و پنجشیر دربرابر تحقق برنامه خائنانه غنی نیروی مقاومت در برابر تحقق این توطئه علیه مردم ما را تشکیل کنید و از فاجعه فردا که حتی دست درازی به ناموس مردم ما خواهد بود جلوگیری کنید ما شاهد تجارب تلخ تاریخی دست درازی به ناموس مردم در بسیاری از مناطق کشور هستیم و تاریخ را هم نباید فراموش کنیم.
گویند : "علاج واقعه قبل از وقوع"
محمداسلم سلیم

>>>   چندگپ در مورد صلح با حکمتیار:
توقع عسل از دهن مار؛
یکم: به تعبیر شاعر" آشتی میوۀ شیرین خداست" و در بیان قرآنی و کلام ربانی «صلح نیکو کاری و خیر» تلقی می شود. حافظ شیرازی هم همین رامی گوید:"درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد" نظریه پردازان سیاسی عرصۀ صلح و جنگ هم چنان جنگ را برای صلح توجیه می کنند. اما، جنگ به باورغالب دانایان، دشمن اخلاقیات بشراست. از هرحیثی که نگاه کنیم صلح اهم همه مهم ها در جهت رشد مادی و معنوی جامعه پنداشته می شود. آنچه که گفتم ایده آل هستند. اما، واقعیت چیز دیگری است.
دوم: مسالۀ صلح و جنگ افغانستان دو بعدی است. یکی درونی و دیگری بیرونی. فتکورهای بیرونی جنگ تحلیل و بر رسی جدا گانه می طلب. آنچکه برای من اهمیت دارد عوامل و زمینه های داخلی جنگ است؛ چون عوامل داخلی زمینۀ بروز مداخلۀ بیرونی را مساعد می کند. به تعبیر عوام«کِرم چوب از خود چوب» یا گفته اند:«بلندترین قعله ها از درون فتح می شود» بدین جهت فتکورهای بیرونی جنگ وابسته به فکتورهای داخلی است.
سوم: فتکورهای عموی جنگ دریک جامعه عبارت اند از: تکثر تباری، فرهنگی و زبانی، مذهبی، منابع و منافع مالی، فقر اقتصادی، فقر معرفتی و تضاد های ایدیولوژیکی. این فکتورها به صورت بالفعل و بالقوه همین حالا انسان افغانستانی را در میدان های نبرد به جان همه انداخته است. چیزی نیست که انکار شود.
چهارم: باتوجه به آنچه که در شماره های یکم و دوم تذکر دادم گمان می کنم پیوستن حکمتیاربه حکومت افغانستان شاید کمترین تاثیری در استقرار صلح و ثبات در کشور نداشته باشد. از سوی دیگر ایدیولوژی و ادبیات سیاسی حکمتیار ادبیات و ایدیولوژی صلح جویانه نیست. این را از سر هیچ غرض و مرضی نمی گویم؛ به حیث یک شهروند همیشه برنامه ها و گفته های احزاب و سیاسیون افغانستان را دنبال می کنم، سخنرانی ها و نوشته های گلبدالدین حکمتیار را نیز پی هم در زیر نظر داشته ام. ادبیات حکمتیار به لحاظ مذهبی ادبیات نفرت و ستیزه جویی است؛ او به عنوان یک سنی مذهب اخوانی همواره در سخنرانی هایش علیۀ پیروان مذهب شیعه نفرت بیرون داده است. ادبیات او(حکمتیار) به لحاظ تباری، ادبیات جنگ و اضمحلال است. از جایگاه یک پشتون کمتر توانسته است برتری طلبی قومی اش را پنهان کند؛ به تکرار مکرر دیگران را اقلیت ها و غلام و جاسوس اجنبی تلقی کرده است. آمدن چنین آدمی شاید در ظاهر و کوتاه مدت صلح جویانه باشد و برای چند روزی تفنگ داران او سینه ای را نشگافند ولی در دراز مدت آنچه را که بیشتر می کند نفرت و کینه ی قومی و مذهبی است؛ چون از حکمتیار در این سن و سال امید تغییر اندیشه و باور خیال باطل است. بنابراین، گمان می کنم شماری انتظار دارند از دهن مار عسل بخورند-که حاصل نمی شود!

>>>   کم هزینه ترین گذرگاه به سمت صلح و ثبات سیاسی در افغانستان فدرالیسم است. مقاطعۀ ترکتباران افغانستان با ریاست اجرایی یا به تعببیر دیگرسلب اعتماد عبدالله عبدالله از سوی حامیان انتخاباتی اش نشان می دهد که ساختار کنونی و ساختارهای پیشتر از آن پاسخ گوی خواست های ساده و مشروع مردم افغانستان نبوده است و نیست. شورای ترکتباران افغانستان مسلمن از عبدالله نمی خواستند که پنج وزیر، ده سفیر و بیست رییس عمومی داشته باشند؛ شاید به دو تا سه پست حکومتی قانع بودند. اما، مشکل و بی اعتمادی از بطن یک ساختار نا متعارف و خودویرانگر بر می آید که نمی شود با آن سیستم به ساده ترین خواست و حقوق شهروندان و یک جامعه متکثر پاسخ داد. بنابر این یاد داشت زیر را به مناسبت روز صلح باز نشر می کنم:

"فدرالیسم گزینه ای برادری؛
بازی گر و نماینده ی سیاسی در افغانستان باید ریالیست متعهدبه حقوق اقوام(درهمه ابعاد) باشد.تانفس درقفس هست، ساختار«اتنیکی» و اجتماعی افغانستان همین گونه باقی خواهدماند؛ یعنی متکثر، چندزبانی، چندمذهبی و چندفرهنگی. هیچ تاجیکی را ازبیک و هیچ هزاره ای راپشتون ساخته نمی توانیم. شیعه سنی نمی شود و سنی هم به درمسال نخواهدرفت. باتوجه به رنج فراگیربی معرفتی و سنت های سنگ شده، ایده آلیسم و گشت زدن به دنبال انسان مولانایی(آنکه یافت می نشود آنم آرزوست) دراین سرزمین خیال باطل است؛ هیچ راهی گریز وجود ندارد الا تسلیم شدن به واقعیت های افغانستان.
افغانستان کشوری است-که- ازلحاظ ساختارقومی، خطرتنشی شدن و به جان همدیگرافتادن به صورت طبعی درآن پرورش می یابد نیازی نیست -که- کسی ازبیرون شراری بیافگند حتا شور شرنگ درونی همواره زمینه ساز دخالت بیرونی بوده و خواهد بود.
برادری، برابری و یک پارچگی ملی را بادروغ و احساسات نمی شود به میان آورد. شعار برادری ها و برابری هایی -که- برپایه ی منفعت شخصی و درامد مالی گذاشته می شود باوزش بادی ازهم خواهد پاشید. به تاریخ برنمی گردیم دست کم تاریخ سیزده سال پسین را خوب به یاد داریم -که- تنبان تندیس وحدت شعاریک چگونه و بارهاکشیده شد اما انتخابات امسال(93) و کش و قوس های قومی آن هیچ دلیلی برای دروغ بافی و توجیه گری را برنمی تابد.
تقلب های گسترده درانتخابات، قرارگرفتن روحانیون حتاآنهایی -که- دموکراسی راباحدیث و آیت شرع حرام می پندارند درپهلوی آقای اشرف غنی احمدزی نشان روشن از غالبیت تفکرقومی بردیگرارزش های انسانی و اسلامی است.
به پندارمن اگرما هرقدر ازکنارمسایل بی تفاوت بگذریم به همان اندازه به سوی هلاکت سرعت میگریم، اگرصدبارانتخابات بگزارکنیم باچالش های امروزی مواجه خواهیم شد.
پیشنهادمشخص من این است که: برای برادرباقی ماندن، درکنارهم بودن یا به سخن سعدی«حرمت کردن و حرمت بردن» تنها گزینه ای که می تواند ازتنشی شدن وضعیت جلوگیری کند و در پایان مساله ی قوم و قدرت مارایاری کند فدرالیسم است. درغیرآن نه تاجیک این وطن روزخوش خواهد داشت و نه پشتون و نه هزاره و ازبیکی؛ چون خواست و باور های قومی و مذهبی ما خواسته و ناخواسته مارا به تقابل کشانیده و خواهد کشاند."

>>>   بنام خدا.
آن را كه روزگار نگيرد به هر گناه
چون جمع شود گناه، خداگير مي‌شود.
اقای حکمتیار!
مصونیت قضایی؛ تامین امنیت؛جمع اوری افراد هواخواه؛ ودها زد وبند سیاسی
نظامی؛ شاید بتواند شمارا از گزند تصمیمات مردمی در امان نگاهدارد؛ واین در
این شرایط برای کسی همانند شما دستاورد خوبی است. درتفاهم نامه صلح شما
به این مسایل وموضوعات دل بسته اید؛ وملت ومردم دست دعا به درگاه خداوند
بزرگ دارند؛ تاحق به حقدار برسد.
از این مردم نترسید؛ این مردم نسل به یادگار مانده از همان زه وزادی هستند که
در سال 1371 از راکتباران شما وهمراهان تان در امان خداماندند.
شما از خدا بترسید؛ وترس ازخدا اگر به اندازه سوراخ سوزنِ در دل شما میبود
آن سبب میگردید که دست تان تاآرنج به خون مردم مسلمان این سرزمین؛ مردمیکه
به هیچ جرم وگناهی که مرتکب نشده بودند؛ الوده نمیشد.
شمااز خدا باهمه بزرگی وعظمت وقدرتش نترسیدید؛ بندگان بیگناه اورا که از ترس
انتقام میرغضبانه تان همانند بید میلرزیدند؛ بدون لرزیدن وترسیدن ویاازخدا و
روز جزاء وحساب پس دادن بیم وترسی بخود راه ندادید؛ وکردید آنچه که خواستید.
حال از چی واز کی و برای چی میترسید؟ زیر نظامِ که اصلا مورد تایید تان نبوده
ومردمان که زیر حاکمیت آن نظام زندگی روزمره گی؛ بدون وابستگی سیاسی
داشتند بدست همراهان تان خونهای شان بزمین ریخته شد؛اینک جناب شمازیرسلطه
این نظام وتحت مدیریت اقای اشرف غنی؛ که همه میدانند او چی موجودی است
وبه حمایت او کمر بسته اید؛ این لکه ننگ واین بیعاری واین بیان هویت اصلی
تان؛ چهرۀ شمارا بیشتر وبهتر از گذشته ثابت میدارد که حکمتیار یعنی کی؛ و
حکمتیار یعنی یاد اوری کشتار؛ بیدادگری؛ قتل؛ خشونت؛معامله گری.
حکمتیار یعنی تمام بشریت قتل عام گردد؛ اسلام درتمامی سرزمین هانیست و
نابود گردد؛ ومیلیون ها ارزو وامید پایمال گردد؛ اما حکمتیار باید به نحوی
وبه ترتیبی اریکه نشین گردد.
مردم ما امیدوارند همانطوریکه شداد بهشت را ساخت وانرا ندید؛ شمانیز به
ارزوی اخذ وکسب قدرت؛ درانتظار بمانید وبه آن نرسید؛ که نمیرسید.

>>>   سلیم خان!!!
به نمایندگی از مردم کوهدامن ، پروان ، کاپیسا و پنجشیر گپ نزنید. جلالتماب گلمرجان چند روز قبل فرمودند!!!: که با گلبدین در یک کاسه نان میخورد!!! گلمرجان خود را نماینده ... های ولایاتی که نامبرده اید میداند!!! حاجت من و تو نیست!!!

>>>   پروان و كاپيسا قبل از انقلاب كمونستي هم مركز قوي برادران و خواهران نهضت اسلامي آنوقت، و بعداً حزب اسلامي بوده است، تشويش نداشته باش،
حقيقت بر ملا ميشود، همه ميدانيم، كه مارشال فقيد هم در ابتداي جهاد، وقتي مدرسه نا تكميل ترك كرد، در صف حزب اسلامي بود، صفحات شمال اكثريت اسلامگرا هايش از بقاياي حزب اسلامي است، حتي در بدخشان،

>>>   قراریکه از سخنان تان من برداشت نموده حزب اسلامی یک حزب بسیار مقتدر میباشد که همه ازصلح ان با دولت هراس دارند آیا احزاب دیګری جنایت را در افغانستان انجان نداده اند ؟ همه انها فرشته هستند که تنها حزب اسلامی جنایت کار است
به هر صورت حزب اسلامی افراد خاین و رشوت خوار و چور و چپاول ګر در حزب خود ندارندکه به مردم خویش خیانت کنند . پیش از پیش قضاوت کردن کار خوبی نیست.
سلیمی از کابل

>>>   مروز چیزی که برای این دولت و سردمداران آم ارزش ندارد مردم کشور است. هیچ اعتنایی به مردم نمی شود خود شان با میل خود هر کاری که دل شان می خواهند انجام می دهند. تسلیم نقشه ها و پروژه های بیگانگان هستند و مردم برای پیاده کردن این نقشه ها قربانی می کنند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است