تاریخ انتشار: ۱۲:۴۰ ۱۳۹۵/۶/۲۷ | کد خبر: 121197 | منبع: | پرینت |
یکی از دوستان خوب ما در مورد رژه ی نظامی دیروز هواداران احمدشاه مسعود، یاداشتی نوشته است که تا حدودی بازتاب دهنده ی واقعیت ها است. سخن اصلی ایشان این است که هواداران مسعود، فاتح کابل بودند، و برای مدتی تمام قدرت در دست شان بود، اما در مقابل بازی های ماهرانه ی تکنوکرات های افغانی، قدرت را از دست دادند، و در نتیجه برخی وقتی امروز می بینند که از آن موقعیت به موقعیتی رسیده اند که مجبورند حق شان را از دیگران بخواهند خشمگین می شوند و تلاش می کنند، اقتدار شان را با رژه رفتن با تفنگ نشان بدهد.
نمی خواهم چیز زیادی در این مورد بنویسم و فکر می کنم فعلا به نفع هیچکس، مخصوصا به نفع حوزه های ضد طالب نیست که در این مورد با هم مناقشه کنیم، اما اگر قرار باشد ما از تجربه های خود هیچ چیزی نیاموزیم، و یکسره بر اساس بخت و اقبال، سیاست و زندگی کنیم، بعید است که چیزی در زندگی مان عوض شود. چند نکته در این مورد:
1-هیچ گروه افغانی، فاتح کابل نبود. فاتح کابل، نیروهای غربی بودند که نظام، توان نظامی و روحیه ی طالبان را در هم کوبیدند، و آنها را مجبور به ترک کابل کردند. هواداران و نظامیان جمعیت به دلیل نزدیکی جغرافیایی، وارد یک کابل خالی از حضور افراد مسلح طالب و غیر طالب شدند. نام این حادثه، هر چه باشد نمی تواند فتح کابل باشد. این اشاره را به خاطری می کنم که برداشت و فرض نادرست، می تواند ما را به نتیجه گیری کاملا نادرست رهنمون شود. همین کابل خالی در زمان حبیب الله کلکانی هم تا حدودی، یک واقعیت بود. به همین خاطر، من بارها نوشته ام که سقوط امان الله را قبایل مشرقی ممکن کردند، و نباید سنگ و چوب را بر سر کلکانی کوبید.
2-وضعیت امروز، تنها حاصل تیزهوشی تکنوکرات های برگشته از غرب، و یا فشار نیروهای خارجی نیست. این وضعیت، حاصل مستقیم تلاش دوباره ی جمعیت برای انحصار قدرت، کوشش برای نگه داری یک موقعیت برتر غیر قابل نگهداری در دولت، شریک نکردن هزاره ها و ازبیک ها به معنای واقعی کلمه در قدرت برای ایجاد یک حوزه گسترده ی متحدِ ضد طالب و برتری طلبی قومی، و در نتیجه، آسیب پذیر کردن خودشان در مقابل کمپین جدی طالبان و تکنوکرات های برگشته از غرب است. بعد از آن همه جنگ و تباهی و تجربه، جمعیتی ها هنوز هم به این نتیجه نرسیده بودند که نمی توانند به تنهایی، قدرت را برای یک مدت طولانی در اختیارشان نگه دارند، و برای ایجاد یک نظم جدید، نیاز دارند فراتر از چند ولسوالی شمال کابل و حتی فراتر از جامعه ی تاجیک نگاه کنند.
جامعه ی تاجیک با تمام ظرفیت عظیم و مثبتی که برای ایجاد یک افغانستان بهتر دارد، هرگز توانایی، گستردگی و قدرت آن را ندارد که به تنهایی بر تمام افغانستان حکومت کند، اما می تواند با نگه داشتن جوامع دیگر در کنارش، و نشان دادن دورنمای یک افغانستان متفاوت به آنها، نقش محوری در ایجاد یک افغانستان نوین و متفاوت بازی کند. طرحی که بر اساس آن جمعیتی ها می خواستند یک پشتون را به صورت نمادین در راس نگه دارند و خود بدنه ی اصلی قدرت را در دست داشته باشند، طرحی بود که ریشه در واقع بینی و عبرت از گذشته نداشت، بلکه ریشه در همین فاتح پنداری نیرویی داشت که چند سال قبل، حتی قادر به تسخیر کامل کابل نشده بود. این کمترین تجربه ی است که باید ما از سالها چرخیدن به دور خویش، آموخته باشیم.
3-این سخنان من از روی نیت بد و یا بدخواهی نیست. دفع خطر طالبان و جلوگیری کردن از بازگشت افغانستان به گذشته که در آن غلبه ی قومی حرف اول را می زد، ضرورتی مهم تر از بسیاری چیزهای دیگر است. برای دفع این دو خطر، ما نیاز داریم در خود نگاه کنیم، گذشته و حال خود را نقد کنیم و ببینیم که چرا این همه به دور خویش می چرخیم، و نمی توانیم از گردابی که در آن گیر کرده ایم، خود مان را بیرون بکشیم. دقیقا به همین دلیل، نقد رژه های هواداران مسعود و محکوم کردن آتشین شان از سوی هزاره ها را شخصا به نفع هزاره ها و حوزه های ضد طالب نمی دانم، و فکر می کنم همراه و همدل نگه داشتنِ حد اقلی حوزه های ضد طالب، یک ضرورت است.
همین حالا هم تا حدودی، ابتکار می تواند در دست جمعیتی ها باشد، اگر بتوانند خودشان را از شر مافیا بازی، منیت و زیاده خواهی سران و بزرگان شان برهانند، عظمت تهدید را درک کنند، چند ولسوالی را به جای افغانستان نگیرند، رای گسترده ی جوامع غیر تاجیک به نامزد شان را قدر نهند، و برای آینده نگری و ماندگاری موقعیت خود شان هم که شده به خواست ها و آرزوی های این جوامع همسو هم اندک توجهی بکنند.
عبدالله وطندار
>>> آقای وطندار درست فرمودید. اتحاد و همبستگی تمام نیروهای ترقیخواه و وطندوست زد تروریزم و بنیاد گرایی در افغانستان از تمام گروه ها از تاجیک، هزاره، ازبیک، پشتون و غیره ضروری است. هیچکس به تنهایی نمیتواند در این کشور حاکمیت کند. امروز افغانستان دیگر افغانستان دیروز نیست. امروز دنیا تغییر کرده و ما باید به آینده باندیشیم. به امید اتحاد و اتفاق همه مردم و طندوست و صلح پرور در کشور مان.
احترام طلایی شرقی بغلان.
>>> عجب، در حكومت و دولت فعلي كدام تكنوكرات داريم ؟ ما خود را فريب ميدهيم، همه دولت و حكومت فعلاً هم بدست همان دزدان نظاري است، و چند سگ شوي خارجي هم كدام تخصص ندارند، همه شان اولاد و يا دوستان همين دزدان داخلي هستند، و ما مردم ساده انها را تكنوكرات فكر ميكنيم، ما آنقدر ساده هستيم كه غني را متفكر دوم جهان فكر ميكرديم، شايد او تنها در ....ب فكر ميكرد، در حالي كه عقل و متطقش از يك جوالي بيسواد كرده هم كم است، تنها متفكر دروغ گوئي... نيست.
>>> وطندار صيب! زمانكه طالب شمال و جنوب و شرق و غرب و مركز كشور را لگدمال كردند اين مردم شمالى بودند كه تا اخر مقاومت كردند و طالب را بيرون راندند. مردم شمال و هواه خواهان مسعود نميخواهند مانند جنبش روشنايى قتل عام گردند و از يك چنين دولت كه خواسته هاى مردم را قبول نميكند بايد حق خود را به زور گرفت
عبدالله كلكانى سنگرشكن
>>> خیلی تحلیل خوب کردید.
م د
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است