فروپاشی دیوارهای تحکم سالاری
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۴۶    ۱۳۹۵/۶/۱۱ کد خبر: 120533 منبع: پرینت

روح آدمی با تحکم و زورگویی ناسازگار بوده و هر آنچه از این صفات ناپسند به مشام برسد، ناخودآگاه و خودآگاه در مقابل آن دست به تقابل می زند.

روا داری ستم های شورای نظار و حزب اسلامی در دهه 70 بالاجبار هزاره ها را به سوی همان تقابل ناخواسته کشاند و شد آنچه نباید می شد. بر خلاف تصور آن قلدران بدون محاسبه، هزاره ها نا باورانه حماسه های غرب کابل را چنان خلق نمودند که همه جهان مات و مبهوت این مبارزه های تن به تن و جنگ های خیابانی شدند که به روایت خبرگزارهای بزرگی همچون بی بی سی و الجزیره، کوچه پس کوچه های کابل، تبدیل به صحنه های مبارزه همچون گلادیاتورهای عصر آهن در روم و آتن شد.

نسل کشی و کشتارهای دسته جمعی گروه طالبان نیز ره به جایی نبرد و بلافاصله خودشان را در دشت لیلی و صفحه های شمال، فضاحتگونه به هلاکت رساند.

اکنون نیز زورگویی و رواداری ستم در قالب ها و برنامه جدیدش در صحنه های مختلف سیاسی و اجتماعی افغانستان به اشکال مختلف آن به وضوح مشاهد می شود. از قومی و مذهبی آن گرفته تا درون قومی و درون قبیله ای آن. سوال اینجا است که براستی نخبگان سیاسی و اجتماعی مان چه وقت سر عقل آمده و مطالبات شخصی و جمعی شان را از طرق مسالمت آمیزتر و کم هزینه تر تعقیب نمایند؟! تا از این رهگذر منطقی و تجربه شده، تمامی جامعه افغانستان بهره مند شوند.

حکومت حامد کرزی با همه ظواهر فریبنده منسوب به انکشاف متوازن و عدالت اجتماعی، ظلم بزرگی در حق عده زیادی بخصوص مردمان مناطق مرکزی رواداشت که اکنون نتایج اش، همانا ظهور جنبش های مختلف عدالتخواهی همزمان در جامعه غیر پشتون می باشد. از یکسو می توان گفت که برآیند تمامیت خواهی و رواداری ستم های پنهانی حامد کرزی و حامیان بین المللی آن می شود ظهور دوباره گروه سیاه طالبان در مناطق مختلف پشتون نشین.

نادیده انگاشتن حقوق و خواست های بر حق هزاره ها در طول 2 سال حکومت رییس جمهور غنی، او را اکنون با بزرگترین چالش داخلی مواجه ساخته و بنیادهای سست و نیم بند مشروعیت دولت وی را در آستانه سقوط سوق و هر لحظه آهنگ خطر فروپاشی نظام سیاسی در افغانستان به گوش می رسد.

اما چنانچه تذکر یافت، تحکم و زورگویی ها تنها قومی نیست؛ بلکه درون قومی نیز به همان پیمانه و شدت، امروزه بی رحمانه از جامعه مظلوم افغانی قربانی های بی شماری را می گیرد. رقابت های خشونت بار و خصومت آمیز درون قومی در جامعه هزاره نیز از دهه های 60 و 70 توسط احزاب نصر و سپاه، حرکت و شورا و... به اشکال بسیار غیر انسانی آن توسط عده ای از افراد، به نفع بی ثباتی کشور مدیریت می شد. اکنون نیز سران و رهبران منسوب به همان احزاب بصورت پیچیده و خطرناکی گلوی جامعه هزاره را می فشارد و هر روز بر هزینه های این جامعه محروم می افزاید. محمد محقق و کریم خلیلی مثال های خوبی از آن دست هستند که بر گرده این مردم بی پناه، خود را ناجوانمردانه تحمیل نموده اند.

نافرمانی، ظهور و حضور جنبش های هزارگی تنها ریشه در نابرابری های بیرون قومی نداشته بلکه قسمت قابل توجه آن را می توان در تمامیت خواهی و روحیه خان سالاری عده ای از رهبران کنونی هزاره نیز جستجو نمود. نمونه های واضح آن را می توان در دو جنبش بزرگ تبسم و روشنایی به خوبی مشاهده نمود. بر همگان آشکار گشته است که در پیدایش و شکل گیری این دو جنبش، محقق و خلیلی کمترین تاثیر را داشتند یا حداقل از تداوم و ایجاد ساختار تشکیلاتی منظم جنبش های مذکور، این دو فرعون هزارگی به شدت هراس داشته و تا کنون هزینه های بسیار زیادی را بابت از هم پاشیدن هسته های اصلی آن نموده اند.

موضع گیری های بی ملاحضه اخیر محمد محقق و جواب های تند و بدون ملاحظه عده ای زیادی از هوادران و رهبران این جنبش ها، این نظریه را به خوبی به اثبات و بر فرضیه های آن صحه می گذارد که ازین پس خلیلی و محقق از تمامی جامعه هزاره نمی تواند نمایندگی کند. رهبران جوان سیاسی خوب و بد در حال ظهور است. دوران حکومت قبیله ای و ستم خوانی به پایان رسیده است.

هیچگاه افغانستان توسط یک و یا دو قوم خاص نتوانسته به ثبات و رفاه نسبی برسد. دنیا از ظرفیت ها و توانایی های همه مردم افغانستان به خوبی آگاهی داشته و دیگر فریب آمار و ارقام غلط را نخواهند خورد.

محمودی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   اگر همه مردم افغانستان پشتون میبودند حالا افغانستان مانند سرحد قبایل یک منطقه بدون قانون وهزاران مدرسه دران فعالبود صد ها فابریکه تولید هیروئین چرس بنگ در آن فعال بود دروازه هایش بروی جهان مسدود بود
اگر همه نفوس افغانستان هزاره میبود حالا یک کشور آرام متمدن پیشرفته قانون گراوسرسبزو پاک بود
اگر همه مردم افغانستان تاجک بود:
حالا ما در راهزنی دزدی وغنیمت گرفتن فساد بی عدالتی زورگوئی قلدری بی غوری درجهان خیلی مشهورترزاامروز بودیم
اگر همه مردم افغانستان ازبک بود:
حالا یک دیکتاتوری درینجا برقرابود که هیچ کی حق گفتن یک حرف علیع حکومت نداششت وهمه مردم چُپ وخاموش زندگی فقیرانه شانرا سپری میکرذدند
پس بهتر است همه موجود باشند ودرکنارهم زندگی کنند

>>>   گرفتن مقبره اجداد اوزبیک ترکمن ازطرف سقوی ها یک حرکت و تفکرجدید دیگری راموجب شد گویا یله جاریهای سقوی هنوزدرفکر غارتگری دهه هفتادکابل اند نان نوا رزق روزی میپالند.
وطندار

>>>   که را زور دادکه ظلم نکرد
که راپول داد که سود نخورد
گرگ لاش خوار دندانش تیز است
ولی دندان آدم اکر تیز شود چره نیست
وسلام مهاجر هم وطن


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است