پرونده ستایش بسته نشده،پرونده دیگری رقم خورد
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۱۲    ۱۳۹۵/۵/۳۱ کد خبر: 119868 منبع: پرینت

درگذشت لطیفه رحمانی بار دیگر وجدان بیدار انسانیت را به درد آورد و بار دیگر نشان داد عده‌ای هنوز در حصار محدودیتهای خودساخته باقی مانده‌اند و بی‌ دلیل انسانیت را قربانی می‌کنند.

مدت زیادی از حادثه دلخراش «ستایش قریشی» و دست به کار شدن سریع مقامات جمهوری اسلامی برای محاکمه قاتل ستایش نمی‌گذرد که اتفاقی افتاد که وجدان هر انسانی را به درد آورد. این بار در بیمارستانی که شاید سالها نام و نشان آن بر سر زبان‌ها باشد.

بیمارستان «نمازی» شیراز جایی که جان دختر 12 ساله مهاجر افغانستانی فدای محدودیت قانونی و یا فراموش کردن نگاه انسانی و رسالت انسان‌ هایی شد که رسالتشان نجات انسان‌ هاست. «اکنون که با عنایات و الطاف بیکران الهی دوره دکتری پزشکی را با موفقیت به پایان رسانده‌ ام و مسوولیت خدمت به خلق را بر عهده گرفته‌ام، در پیشگاه قرآن کریم به خداوند قادر متعال که دانای آشکار و نهان است و نامش آرامش دل‌ های خردمندان و یادش شفای آلام دردمندان، سوگند یاد می‌کنم که:

همواره حدود الهی و احکام مقدس دینی را محترم شمارم، از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم بدارم. در معاینه و معالجه حریم عفاف را رعایت کنم و اسرار بیماران خود را، جز به ضرورت شرعی و قانونی، فاش نسازم. خود را نسبت به حفظ قداست حرفه پزشکی و حرمت همکاران متعهد بدانم و از آلودگی به اموری که با پرهیزکاری و شرافت و اخلاق پزشکی منافات دارد، اجتناب ورزم.
همواره برای ارتقای دانش پزشکی خویش تلاش کنم و از دخالت در اموری که آگاهی و مهارت لازم را در آن ندارم، خودداری کنم. در امر بهداشت، اعتلای فرهنگ و آگاهی‌ های عمومی تلاش کنم و تامین، حفظ و ارتقای سلامت جامعه را مسوولیت اساسی خویش بدانم.»

سوگند نامه‌ ای که هیچگاه در مورد «لطیفه رحمانی» 12 ساله صدق نکرد و قیمت جانش در حالی در میان ملتی نادیده گرفته شد که رهبر این ملت، بارها تاکید بر نگاه انسانی و فرا مرزی دارد.نگاه آرمانی رهبری که در دستور ثبت‌ نام مهاجرین افغانستانی اعم از دارای مدرک یا فاقد آن متجلی شد، نگاهی که شعار انقلاب بود، درختی که خون‌ های زیادی از جوانان این کشور و دیگر کشورها از جمله افغانستان منبع تغذیه آن بود.

پدر لطیفه ساعاتی قبل از فوت او می‌ گفت باید از کبد خودم پیوند بزنند اما مسوولان بیمارستان جواب سر بالا می‌دهند و می‌گویند تو افغانستانی بی‌ مدرک هستی و ما کاری نمی‌ توانیم انجام دهیم. می‌گویند قانون دست ما را بسته و تازه اگر کار قانون را حل کنی، آیا آنقدر پول داری تا دخترت را درمان کنیم؟ از کارش می‌پرسم پاسخ می‌دهد کارگر است و روزی 30 هزار تومان درآمد دارد.

پدر اشک می‌ ریزد و سرگردان در خیابان‌ های شیراز. دوباره سوال می‌کنم بقیه خانواده‌ ات کجا هستند؟ می‌گوید فرزندان دیگرم دزفول منزل همسایه ایرانیم هستند. خدا خیرش دهد از کودکانم نگهداری می‌کند.

پدر لطیفه از راه پیچیده‌ ای می‌گوید که طی کرده است؛ از دزفول به تهران آمده و دوباره بازگشته و دخترش را به شیراز منتقل کرده شاید در بیمارستان نمازی بتوانند کاری کنند اما متاسفانه از بد روزگار بی‌ مدرک و مهاجر است و کسی را جز خدا ندارد.با مدرک و یا بی‌ مدرک، ایرانی و افغانستانی یا هر رنگ و نژاد دیگر، وجود یا عدم وجود محدودیت قانونی هیچ‌ کدام در نگاه انسانی و آرمانی نمی‌تواند بهانه خوبی برای عمل نکردن به یک وظیفه اولیه انسانی باشد.

این روزها همه ملت و امت با دیدن کودکان به خاک و خون کشیده شده در کشورهای دیگر رگ غیرت‌ شان بالا زده و از جان و مال و ناموس خود گذشته‌ اند و بی‌ توجه به ملیت و مرزها وارد کارزار شده‌اند تا انسانیت زنده بماند پس دلیلی وجود ندارد که وقتی در برابر چشمان پزشکان کودکی با زندگی دست و پنجه نرم می‌کند به بهانه واهی مالی و یا حتی محدودیت قانونی، چشم بر آینده وی ببندند.

این حکایت حاکی از قربانی شدن وظیفه انسانی یک پزشک در زیر دست‌خط‌ های به ظاهر قانونی برای ممنوعیت پیوند اعضای اتباع خارجی در ایران است.گرچه که تمام مقامات ایران و افغانستان از اشتراکات و پیوند عمیق دو ملت سخن می‌گویند؛ پیوندهایی که گاه انتظارات را به این سمت می‌کشاند که مقامات دو کشور باید بخاطر ملت همدیگر از برخی قوانین بگذرند اما اتفاقات این چنینی لکه‌ های تاریکی بر روابط و پیوندهای دو ملت خواهد گذاشت. لکه‌هایی که شاید سال‌ ها و قرن‌ ها زمان نیاز باشد تا از اذهان دو ملت پاک شود و تمام تقصیر آن بر دوش کسانی است که انسانیت را نادیده گرفته و باید در این دنیا و در آخرت در محضر احد و واحد پاسخگو باشند.

الیاس موسوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   متاسفانه انسانیت به آسانی در اینجا قربانی شد. آنهم از سوی وزیربهداشتی که ادعای مسلمان بودن را میکند. بله او مسلمان اما برای هموطنانش. ولی خدا برای تکلیف مسلمانی حد و مرز قائل نشده است.

>>>   درخود افغانستان مردم از بی داکتری میمیرند تودنبال ایران میگردی ببین روزچند نفر از بی وجدانی داکتران د رافغانسنان میمیرند

>>>   برای دکتران ایرانی پول از جان یک انسان مهم تر است انان پول را بیشتر دوست میدارند تا جان یک انسان .
حبیب الله یوسفزی


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است